شیوه فقهی و اصولی امام
طرز تدریس امام جالب بود و این موضوع افراد را به شرکت در درس ایشان راغب می کرد. ایشان بحث تقلیدی کمتر می کردند. معمولاً هر مسأله ای را ـ چه فقهی و چه اصولی ـ خودشان قبلاً ریشه یابی می کرده و ادله را بررسی می کردند تا ببینند از آنچه می فهمند. بعد نقل اقوال مینمودند و حرف هایی را که دیگران در این مسأله گفتهاند، مورد نقد و بررسی قرار داده و جداً اشکال می کردند. در نهایت بعد از بررسی تمام جوانب، نظر خودشان را ارائه می دادند و اغلب هم آن را ثابت میکردند.
ایشان هر درس و مطلبی را که عنوان می کردند، معمولاً در همان جلسه نتیجهگیری و تمام می کردند. خیلی کم پیش میآمد که مطلب برای فردا بماند. فلذا آدم وقتی از جلسه درس معظمله بلند می شد و بیرون می آمد، یک چیزی در دستش بود و می فهمید که امروز مسأله از اینجا شروع شد و به اینجا ختم گردید. اشکالات ایشان به نظرات و مبانی بزرگان هم انصافاً خیلی جدی و منحصر به فرد بود، اصلاً مقلدانه بحث نمیکردند و روش ایشان در حوزه معروف و مشهور بود، به همین خاطر بعضی ها بودند که این روش را نمی پسندیدند و می گفتند: حریم بزرگان را باید نگه داشت و اشکال کردن به بزرگانی مثل شیخ انصاری و آخوند خراسانی خوب نیست، یا بعد از اینها، امثال آقای نائینی و آقا ضیاء عراقی که علمدار اصول هستند، باید حریمشان حفظ شود. در عین حال طلاب فاضل و اهل تحقیق و آنهایی که واقعاً می خواستند درس بخوانند، در درس ایشان حاضر می شدند. ایشان قصد داشتند به طلبه یاد
کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 168
بدهند که چگونه باید حریم بزرگان را نگه داشت و می خواستند بگویند همین نقد کردن و اشکال کردن به نظرات بزرگان، یک نوع اعتنا کردن و احترام نمودن به آنهاست. در درس ایشان علاوه بر اینکه آدم یک مطلب علمی یاد می گرفت، این را هم می آموخت که نباید هر حرفی را غیر محققانه از کسی ـ اگرچه فرد بزرگی باشد ـ پذیرفت.
حضرت امام در آن زمان دو تا درس (فقه و اصول) می گفتند و برای آن دو خیلی هم وقت صرف می کردند. البته وقت هم داشتند، چون هنوز مرجع نشده بودند و رفت و آمد چندانی به منزلشان نبود، بنابراین با فراغ بال تحقیق و مطالعه می کردند و گاهی یادداشت هایی برمی داشتند. در آن زمان محور بحث های اصولی، مرحوم آقای نائینی و مرحوم آقا ضیاء و مرحوم کمپانی بودند. حضرت امام نیز در اغلب مباحث خود به سراغ اینها می رفت و به قول معروف به این آقایان گیر می داد.
این بزرگان اغلب اساتید، فضلای نجف و جاهای دیگر بودند. مثلاً آقای خویی و دیگران جزء شاگردان و تربیت یافتگان حوزه درسی آنان به شمار می رفتند. مخصوصاً آقای نائینی ـ که در تدریس خیلی قوی بودند و شاگردان بسیاری پرورش دادند ـ دارای مبانی ویژه در اصول می باشند. به طوری که کسی جرأت نمی کرد به مبانی ایشان اشکال بکند و یا در مقابل حرف های ایشان حرفی بزند، ولی امام این فضا را شکست.
به یاد دارم امام یک روز مسأله ای را عنوان کردند، خود مسأله را فراموش کردهام. بعد فرمایشات آقای نایینی را مطرح نمودند ـ برداشتهای آقای نایینی هم همان تقریراتی است که دو نفر از
کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 169
شاگردانش نوشتهاند، یکی تقریرات آیتالله خویی است و دیگری را هم آقای کاظمینی نوشته است ـ سپس حضرت امام شروع به نقد نظرات مرحوم نایینی کردند؛ اولاً، ثانیاً، ثالثاً و... خیلی زیر و رو کردند. در این هنگام یکی از شاگردان، که انتهای مسجد نشسته بود و صدای رسایی هم داشت به فرمایش امام اشکال کرد و گفت: حاج آقا! فرمایش آقای نایینی این نیست که شما نقل می کنید، نظر ایشان چیز دیگری است. ظاهراً امام اینطور برداشت کردند که این طلبه از اینکه ایشان به فرمایش آقای نایینی اشکال می کنند، ناراحت است، لذا تبسمی کردند و فرمودند: شما توجه کنید که من چه میگویم. من با آقای نایینی کار ندارم، اگر الآن آقای نایینی به این مجلس تشریف بیاورند من باید در ته مجلس و در کفشداری آن بنشینم؛ یعنی منظورشان این بود که من کجا و مرحوم آقای نایینی کجا. (این عین عبارت امام بود) همچنین فرمودند: من با ایشان کار ندارم. من با این نوشته ها و تقریرات کار دارم، در تقریرات ایشان چنین است، من از روی تقریرات می خوانم. حالا مقرّرِ اینطور نوشته یا حرف خود ایشان است، من این نوشته را اشکال دارم. خوب گوش بدهید، آن وقت خودتان صاحب نظرید، لازم هم نیست حرف مرا قبول کنید.
حضرت امام ویژگی دیگری هم داشت که وقتی کلام و مطالب بزرگان را نقل میکردند خیلی با احترام و با دقت عبارت های آنان را می آوردند، از آنان تجلیل مینمودند. از شیخ طوسی و از شیخ انصاری و دیگران احترام می کردند. اینها جزو کسانی هستند که آدم نباید بدون وضو حتی اسم اینها را ببرد. حضرت امام در وقت نقد و اشکال، تعابیر
کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 170
را طوری می آوردند که نقص را به گونهای به خودشان برمیگرداندند، نه به صاحب مسأله. چنانکه در بین اساتید مرحوم آقای گلپایگانی هم اینطور بودند، مثلاً می فرمودند مرحوم شیخ اینگونه فرمودهاند، ولی ما هر چه فکر می کنیم مطلب را نمی فهمیم؛ بنابراین ادب در نقد و اشکال خیلی مهم است و این دو بزرگوار در حد اعلا آن را رعایت می کردند.
امام در مسائل اصولی کنجکاوی عجیبی داشتند. اشکالات را مطرح می کردند، زیر و رو می کردند؛ بعد نظریه خودشان را با ادله بیان میداشتند. همه را نیز به قلم می آوردند و می نوشتند. الآن که تقریرات و دست نوشته های ایشان چاپ شده است، وقتی آدم نگاه می کند از این موارد خیلی می بیند ـ ولو اینکه اسم نبرده است ولی معلوم است ـ که اشاره و اشکال به نظریه آقا ضیاء عراقی است یا نقد کلام مرحوم کمپانی است و یا دارد به فرمایش مرحوم نایینی اشکال می کند.
کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 171