درس اصول و فقه امام

درس اصول و فقه امام 

‏حضرت امام در تمام دورانی که مرحوم آقای بروجردی در قم تشریف داشتند ـ که حدود پانزده، شانزده سال می شود ـ در ردیف مدرّسین طراز اول درس خارج حوزه به شمار می-آمدند و بعد از آقای بروجردی، ایشان در رتبه اول قرار داشتند. با این تفاوت که در درس آقای بروجردی همه طبقات شرکت می کردند و در مسجد بالاسر و بعد در مسجد اعظم برگزار می شد، ولی در درس حضرت امام، طلاب و فضلای ‏

‏ ‏


کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 165

‏سرشناس و با فضل حضور می‌یافتند. درس اصول حضرت امام یک ساعت مانده به غروب در مسجد سلماسی واقع در کوچه آقازاده تشکیل می‌شد، درس فقهشان هم قبل از ظهر در مسجد محمدیه سه راه موزه جنب حرم بود. درس اصول ایشان نسبت به فقه شلوغ‌تر می شد و علاوه بر این‌که داخل مسجد سلماسی پر می شد، جلوی در و کفش‌کن و روی پله ها نیز می نشستند.‏

‏من چون سطح عالی را تمام کردم و می خواستم به درس خارج بروم با بعضی از دوستان و اساتید که در این زمینه تجربه داشتند، مشورت کردم تا بنده را راهنمایی کنند. آن‌ها در اصول حضرت امام و آقای داماد را معرفی کردند؛ یعنی در رشته اصول این دو بزرگوار بیشتر مطرح بودند و به عبارتی اصول حوزه بر محور این دو می‌چرخید. چند روزی در درس هر دو شرکت کردم تا یکی را انتخاب کنم، چون به هر دو نمی‌توانستم برسم و وقت مطالعه و بحث هر دو را نداشتم، به علاوه پشت سرِ هم نیز بودند که خسته‌کننده می شد. اصول آقای داماد در مسجد امام دو ساعت به غروب بود و اصول امام در مسجد سلماسی یک ساعت مانده به غروب. به هر حال چند جلسه ای که رفتم درس امام را ترجیح دادم و حدود ده سال در درس اصول امام حاضر شدم. بعد به درس فقه ایشان هم رفتم و دو، سه ماهی ادامه دادم، چون اواسط بحث طهارت بود و خیلی هم طول می کشید تا تمام بشود و به باب صلاه برسد، از طرفی من هم می‌خواستم از اول یک باب شروع بکنم، از این رو، وقتی متوجه شدم آیت‌الله گلپایگانی از اول باب صلاه شروع کرده‌اند، علاقمند شدم در درس ایشان شرکت کنم، جمع هر دو نیز ‏

‏ ‏


کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 166

‏مشکل بود. بنابراین اصول را در خدمت امام و فقه را در خدمت آقای گلپایگانی استفاده کردم و حضورم در درس آقای گلپایگانی هم حدود پانزده سال به طول انجامید.‏

‏معمولاً طلبه کنجکاو است، این طرف و آن طرف می رود؛ من نیز علاوه بر این دو درس، به‌طور پراکنده به درس سایر آقایان هم سری زدم. مثلاً مدت کوتاهی، به درس اصول مرحوم آقای اراکی رفتم، این درس عصرها، سه ربع یا نیم ساعت مانده به غروب در فیضیه برگزار می شد. در واقع ایشان درس های فقه و اصول مرحوم آقای خوانساری را ادامه می دادند. البته خودشان هم از آقای خوانساری کم نداشتند، فقه و اصول قوی داشتند و از شاگردان خاص حاج شیخ به شمار می آمدند، مرد ملا و پخته ای بودند. یک وقت به بنده فرمودند: مرحوم حاج شیخ، همانند کبوتر که غذا دهان جوجه‌اش می گذارد، مسائل علمی را این‌طور به من آموخته است. ولی طرز بیانشان مطلوب نبود، آهسته حرف می‌زدند، آن وقت ها بلندگو هم نبود، سرشان را پایین می‌انداختند و روی زمین هم می نشستند، به طوری که صدایشان نمی رسید و گاهی بعضی کلمات اصلاً مفهوم نمی شد. در نهایت خسته شدم و ادامه ندادم. ‏

‏مدتی نیز به درس اصول مرحوم آقای محقق داماد رفتم. ایشان درسشان عمیق بود و به درد ما که مبتدی بودیم، نمی خورد. اشخاص سرشناسی مثل حاج آقا موسی زنجانی و آقای مشکینی که قبلاً یکی دو دوره درس خارج دیده بودند به این درس می رفتند. بنابراین، درس ایشان را رها کردم و درس من در اصول منحصر به حضرت امام و در فقه منحصر به آقای گلپایگانی شد.‏

‎ ‎

کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 167