آیت الله بروجردی و درس فلسفه

آیت الله بروجردی و درس فلسفه

‏این را من می دانم و خوب و کامل هم می دانم که مرحوم آیت‌الله بروجردی اصلاً مخالف فلسفه نبودند. ایشان خودشان درس فلسفه را خوب خوانده بودند. شخصیت جامعی داشتند. بنابراین به‌طور قطع می‌توانم بگویم، ممنوعیت فلسفه از طرف ایشان جنبه مصلحتی داشت، نه این‌که ایشان ضد فلسفه بوده باشد، نخیر، این حرف درستی نیست. ایشان در دوران جوانی قسمت زیادی از مثنوی را حفظ کرده بود. پس چطور می تواند ضد فلسفه بشود.‏

‏آن وقت ها یک تعدادی از مشهد و تهران به قم آمدند، بعضی از ‏

‏ ‏


کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 122

‏مقدسین بازار هم با آن‌ها همراه شدند؛ یعنی تحت تأثیر القاءات آنان قرار گرفتند. آمدند از آقای بروجردی درخواست کردند و ایشان هم به‌طور مصلحتی نهی فرمودند تا برخی آدم های فرصت‌طلب نامیزان از فرصت سوء استفاده نکنند و فضای حوزه را آلوده نسازند.‏

‏یک فضای ضد فلسفه درست کرده بودند. معروف بود که استکان آقا مصطفی را آب می کشیدند، چون پدرش حاج آقا روح الله درس فلسفه می گوید.‏

‏از این طرف و آن طرف به آقای بروجردی فشار می آوردند، حتی بعضی بازاریان را علیه ایشان تحریک کرده بودند. این‌ها قریب به این عبارت گفته بودند که ما این وجوهاتی را که به شما می دهیم برای قال الصادق و قال الباقر علیهما السلام است. اگر بنا باشد حرف های فلاسفه یونان در حوزه مطرح شود، ما دیگر وجوهات نمی‌دهیم. البته این حرف ها را بازاریان بلد نیستند، آن‌ها که در حوزه ضد فلسفه بودند به دهان این‌ها انداخته بودند.‏

‏قبل از ایشان، مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی هم در نجف، فلسفه را تحریم کرده بود. من یقین دارم ایشان هم شخصاً مخالف فلسفه نبودند. از این طرف و آن طرف فشار می‌آوردند، فضا را آلوده و متشنج می کردند، آقا هم برای حفظ آرامش، این‌گونه عمل  کردند. ‏

‏آن زمان در نجف اساتید فلسفه و تدریس فلسفه زیاد بود، خیلی از آقایان درس فلسفه را در حوزه نجف تحصیل کرده بودند. آن ایامی که به درس علامه طباطبایی می رفتیم، یک وقتی  فرمود: من پانزده کتاب فلسفه را از بای بسم الله تا تای تمت در حوزه نجف نزد اساتید فلسفه ‏

‏ ‏


کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 123

‏خواندم. البته شاید فلسفه جزو درس رسمی و در متن حوزه نبود ولی به هر حال وجود داشت.‏

‎ ‎

کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 124