ولایتی های بی ولایت

ولایتی های بی‌ولایت

‏فعالیت های تقریبی مرحوم آقای بروجردی خیلی مؤثر واقع شد، به طوری که باعث شد فقه شیعه به‌طور رسمی در الازهر تدریس شود و بسیاری از سوء تفاهمات از بین برود، ولی در ایران مخالفین زیادی هم داشت. بعضی از آقایانی که خودشان را به اصطلاح «ولایتی» می‌دانند، ‏

‏ ‏


کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 118

‏مرتب به این کارها اشکال و ایراد می گرفتند. مثلاً شخصی در یک مجلس که فضلای قم نیز در آن‌جا حضور داشتند، بر ضد اقدامات تقریبی آقای بروجردی صحبت کرده و گفته بود که شما چرا این قدر شیخ شلتوت را بزرگ می کنید و به او احترام می کنید؟ بعد تعبیرات خیلی تندی در مورد دانشگاه الازهر و شیخ شلتوت به کار برده بود. البته این حرف ها به گوش آقای بروجردی می رسید و ایشان کاملاً از این مخالفت ها آگاه بودند، ولی محکم و استوار تا آخر عمر شریف این کار را ادامه دادند و به وحدت میان شیعه و سنی کاملاً معتقد بودند.‏

‏ایشان هیچ اعتنایی به مخالفت آقایان ولایتی نداشتند. من همیشه این‌طور آدم ها را که متأسفانه به ولایتی معروف هستند، به ولایتی بی‌ولایت تعبیر می کنم، یعنی ولایتی خودسر هستند؛ چون آن‌که ادعای ولایتی می کند باید گوش به فرمان باشد، یعنی مطابق با آنچه که امیرالمؤمنین علیه السلام و امام صادق علیه السلام می پسندند، باید باشد. کسی که این‌گونه حرف‌های تند و غیرعقلایی بزند معلوم است که خودسر است. این‌ها کارهایی می کنند که خود امامان معصوم علیهم السلام از آن نهی می کردند، یعنی کاسه خیلی داغ تر از آش شدند. مثلاً امیرالمؤمنین علیه السلام از جسارت به بعضی خلفا نهی فرمودند، اما این‌ها می گویند نه، ما این حرف را قبول نداریم. آن‌ها در بعضی از خانه ها و مساجد برنامه هایی را اجرا می‌کردند که در شأن حوزه و روحانیت و تشیع نبود. حرکات ناجور و اهانت‌آمیزی که مرحوم آقای بروجردی همه این‌ها را منع می کردند و حرام می دانستند. اما این ولایتی‌های بی‌ولایت و خودسر، گوش شنوایی نداشتند و از این مسأله ناراحت نیز بودند. ‏

‏ ‏


کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 119

‏بالاتر از آقای بروجردی، خود حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام که ولایت از آن اوست، می فرماید: این کارها را نکنید، چون اگر تفرقه بیفتد، ‌تر و خشک با هم می سوزند و این به ضرر کل مسلمین است.‏

‎ ‎

کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 120