برقراری امنیت
البته یک موضوع نباید فراموش شود و آن اینکه، در اواخر دوران سلطنت پادشاهان قاجار بهخصوص احمدشاه، آشوب و ناامنی سرتاسر کشور را فرا گرفته بود و مردم حتی در داخل خانههای خویش امنیت نداشتند. ناگهان گروه اشرار و راهزنها و دزدان سر گردنه به شهرها و روستاها حملهور میشدند، اموال و اجناس مردم را به غارت میبردند و احیاناً ناموس مردم را مورد تعدّی قرار میدادند، مردم از این جهت واقعاً به ستوه آمده بودند. وقتی رضاخان سرکار آمد، تا حدودی جلوی این
کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 74
غارتها و چپاولها را گرفت و تا حدودی امنیت نسبی را در کشور حاکم کرد. روی این مسأله خیلی هم تبلیغ کرده و مانور میدادند. از سوی دیگر مردم هم که اغلب ظاهر را میدیدند، باورشان میشد و از این جهت به رضاخان خوشبین بودند.
در حالی که این عوامفریبی آشکار بود؛ برای اینکه رضاخان همه دزدان و دغلبازان را اطراف خودش جمع آورده بود و دیگر نیازی نبود به سر گردنهها و داخل خانههای مردم بروند. خود رضاخان سرکرده دزدان شده و منافع زیرزمینی و روی زمینی را با همکاری نزدیکان و اطرافیانش به غارت میبرد و در اختیار اجانب قرار میداد. چنانکه حضرت امام خمینی در کتاب کشف اسرار به این نکته اشاره و تأکید کردند که: اگر دزدی، قدارهای به خودش ببندد و در بیابان سر راه مردم را بگیرد، اسمش را دزد سر گردنه میگذارند، اما وقتی همین دزد در تشکیلات دولتی و خاندان سلطنتی حضور داشته باشد و همان دزدی و قدارهبندی خودش را در قالب رئیس اداره و اعضای خانواده سلطنتی انجام بدهد، نامش اعلاحضرت، قوی شوکت، قدر قدرت میشود. به هر حال تبلیغات رضاخانی تأثیر خود را گذاشته بود. مردم هم که فقط ظاهر را مینگریستند، اغلب تسلیم فضای حاکم شده بودند.
کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 75