سفرهای تبلیغی

سفرهای تبلیغی

‏بنده از همان اوایل طلبگی اهتمام زیادی به امر تبلیغ داشتم و مسأله تبلیغ و ارشاد را جزء اولویت های کاری خود قرار دادم؛ یعنی از سن سی سالگی تا شصت و پنج سالگی به مدت سی و پنج سال، به‌طور مداوم در ایام تبلیغ به شهرهای مختلف می رفتم. حدود بیست و پنج سال، پنجشنبه‌ها و جمعه ها، فقط در تهران جلسه دینی داشتم، سخنرانی نبود، بلکه به صورت درس و بحث بود. ابتدا چند مسأله فقهی می گفتم، بعد یک درس اعتقادی را که قبلاً تحقیق کرده و نوشته بودم، برای حاضران مطرح نموده و توضیح می دادم. در آخر هم یک حدیث اخلاقی خوانده و معنا می کردم که مجموع این سه بخش یک ساعت طول می کشید. بعد هم به سؤال حاضران پاسخ می‌دادم.‏

‏مکان های تبلیغی من در تهران، مسجد پامنار، مسجد اتفاق، مسجد ‏

‏ ‏

کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 14

‏سید نصرالدین و مسجد قبا بود که در مورد آن‌ها صحبت خواهم کرد. سه، چهار سالی در ماه رمضان به منطقه قاسم آباد از توابع رفسنجان رفتم. سه، چهار سال نیز ماه رمضان به اطراف دماوند می رفتم. چهار سال در ایام محرم در کبودرآهنگ همدان تبلیغ داشتم. پدر عیالم، مرحوم حاج شیخ علی ثابتی همدانی، از علمای محترم و ساکن کبودرآهنگ بود و من مرتب به آن‌جا رفت و آمد داشتم.‏

‏سه، چهار سال ماه محرم را به شهر بیجار رفتم. آن‌جا در مسجد تختی، مسجد حلوایی و بیشتر در مسجد جامع بیجار منبر می رفتم. آن وقت اوایل مرجعیت حضرت امام بود. یادم هست سالی که از بیجار به قم آمدم به خدمت حضرت امام رسیدم و عرض کردم: آقا شما در شهر بیجار نماینده ندارید، فرمود، بیجار کجاست؟ برای ایشان توضیح دادم. فرمود: یکی دو نفر از بازاریان مورد وثوق آن‌جا را معرفی کن تا من برای آن‌ها از طرف خودم نمایندگی بدهم. بعد دیگر من ظاهراً به آن‌جا نرفتم و این موضوع هم به فراموشی سپرده شد. در مورد خاطرات سفرهای تبلیغی در آینده مطالبی را عنوان خواهم کرد.‏

‎ ‎

کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 15