قانونگذار و شرایط آن

قانونگذار و شرایط آن

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

قانونگذاری حق خداوند

‏کسی جز خدا حق حکومت بر کسی ندارد؛ و حق قانونگذاری نیز ندارد، و خدا به حکم عقل باید خود برای مردم حکومت تشکیل دهد و قانون وضع کند، اما قانون همان قوانین اسلام است.(379)‏

  

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

قانونگذار، اسلام

‏قانونگذار اینجا خداست، و خدا با هیچ کس قومی ندارد، و طرفدار هیچ طایفه ای بویژه نیست و با همۀ بشر به یک نظر بزرگ خدایی می نگرد؛ و برای سعادت تودۀ بشر قانون و اسلام و قرآن فرستاده.(380)‏

  

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

انحصار حق قانونگذاری برای خدا

‏قدرت مقننه و اختیار تشریع در اسلام به خداوند متعال اختصاص یافته است. شارع مقدس اسلام یگانه قدرت مقننه است. هیچ کس حق قانونگذاری ندارد؛ و هیچ قانونی جز حکم شارع را نمی توان به‏

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 353

‏مورد اجرا گذاشت.(381)‏

  

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

وظیفۀ مجلس در حکومت اسلامی

‏شما می گویید قوۀ تقنینیه افکار پوسیدۀ بشر است؛ ما می گوییم قوۀ تقنینیه خدای جهان است که عالم به همه مصالح است، و هم مهربان به همه افراد است، و هم خود غرض و مرض ندارد، و هم دستخوش عوامل نیست، و در تحت تأثیر کسی واقع نمی شود، و منافع کشوری را فدای کشور دیگر نمی کند. در این صورت تشکیل مجلس برای وفق دادن مصالح کشور است با کلیات قانونهای آسمانی و نظارت در قوۀ اجراییه عامله است.(382)‏

  

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

حکم عقل به نفوذ حکم خدا

‏جملۀ کلام آنکه بشر چنین حقی ندارد، و هر قانونی که وضع کند جز سیاه مشقی نیست. و به حکم خرد احکام هیچ کس بر هیچ کس نافذ نیست؛ مگر حکم خدای جهان که چون همۀ جهان مخلوق و مملوک اوست. عقلْ حکم او را بر همه کس نافذ و لازم الاطاعه می داند.(383)‏

  

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

خصوصیات لازم برای قانونگذار

‏قانونگذار باید کسی باشد که از نفع بردن و شهوترانی و هواهای نفسانی و ستمکاری برکنار باشد، و دربارۀ او احتمال اینگونه چیزها ندهیم، و‏‏‌‏‏آن غیر خدای عادل نیست. پس قانونگذار غیر خدا نباید باشد. و چون‏‏‌‏‏عقل حکم کرد که قانونگذاری وظیفۀ خداست و هیچ کس‏

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 354

‏چنین‌وظیفه ای ندارد و حق قانونگذاری هم ندارد، باید حکم کنیم به اینکه خدای عادل وظیفۀ خود را انجام داده، و گرنه لازم می آید خدای عادل را وظیفه نشناس و خائن بدانیم، چه خیانت بالاتر از آن است که اینهمه گروههای گوناگون و جمعیتهای خود سر را به جان هم بیندازد و برای آنها یک قانون خردمندانه قرار ندهد، و با سکوت به آنها اجازۀ خود سری و خونخواری و بیدادگری و ستمکاری بدهد؛ اگر از برای خدای جهان اول مرتبۀ ادراک و عدل را قائل شویم و او را از این بیخردی و ستمکاری بری کنیم.(384)‏

  

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

عوامل پایداری قانون

‏درست است که پایداری قانون در وقتی است که در دل مردم ریشه دوانده باشد، لکن باید دید علت آنکه توده در این کشور ایمان به قانون ندارند و تخلف از زیر بار قانون را برای خود، سرفرازی می دانند، چیست و آیا در این تخلف تقصیر با کی است. هر قانون وقتی در نظر توده می تواند محترم باشد و مردم به آن ایمان و عقیده داشته باشند که دارای چند جهت زیر باشد:‏

‏     1. قانونگذار را مردم شخص صالحی تشخیص داده باشند که در قانونگذاری جز مصلحت کشور و توده، نظر دیگری نداشته باشد و خود او از شهوترانی و نفع طلبی بکلی برکنار باشد؛ و اگر دیدند قانونگذارها شهوتران و مقام طلب شدند و برای اشغال کرسی وکالت و وزارت از هیچ جنایتی نگذشتند، ناچار مردم به قانون آنها ایمان نمی آورند و نباید هم توقع داشت که ایمان بیاورند.‏

‏     2. خود قانون، خردمندانه باشد و صلاح کشور و توده در آن مراعات شده باشد؛ پس مانند قانون نظام اجباری و دادگستری و‏


کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 355
‏ گمرک و بیشتر قوانین کشور ما، خود قابل عقیده و ایمان نیستند.‏

‏     3. آنکه خودِ قانونگذار از زیر بار قانونِ خود در نروند و خود آنها در عمل کردن به قانون راهنمای توده باشند؛ پس باید هیچ یک از قانونهای این کشور را قابل این ندانیم که ریشه در دل توده بکند؛ زیرا همه می دانید که قانونگذار، خود بیشتر متخلف از قانونند و این نیازمند به شرح نیست.‏

‏     4. آنکه توده بدانند که اگر آنها به واسطۀ عمل به قانون حاصل دسترنج خود را دادند، زمامداران آن را به درد کشور می زنند نه به کیسۀ خود؛ و زمامداران ما و اعضای کنونی دولت خود را پیش توده اینطور معرفی نکردند.‏

‏     اینجاست که باید عمل نکردن به قانون و ایمان نداشتن به آن را تقصیر قانونگذاران و زمامداران دانست و هیچ توقع نداشت که توده از روی ایمان و عقیده حاصل زحمت خود را برای این بیهوده کاریها به رایگان بدهد و کیسۀ مشتی خیانتکار را بی جهت پر کند.‏

‏     اینکه ما می گوییم قانونگذار باید خدا باشد و کارمندان دولت باید با آن شرایطی باشند که قانون اسلام معین کرده، برای همین است که با آن مقررات ممکن است قانون در دل مردم ریشه بکند و توده، ایمان و عقیده به آن پیدا کنند.(385)‏

  

*  *  *

‎ ‎

‏ ‏

‎ ‎

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 356