فصل اول: مفهوم و مبنای ولایت فقیه
دو معنا از امامت و ولایت
از این جهت، اسلام بُنِیَ عَلیٰ خَمْس، نه معنایش آن است که ولایت در عرض این است، ولایت اصلش مسألۀ حکومت است، حکومت هم این طوری است، حکومت حتی از فروع هم نیست.
آن چیزی که برای ائمۀ ما قبل از غدیر و قبل از همه چیزها بوده است، این یک مقامی است که مقام ولایت کلی است که آن امامت است که در روایت هست که الْحَسَنُ وَ الْحُسَین امٰامٰان قٰامٰا اَوْ قَعَداٰ وقتی قعد است که امام نیست. امام به معنای حکومت نیست، آن یک امام دیگری است و آن مسألۀ دیگری است. آن مسأله، مسأله ای است که اگر او را کسی قبول نداشته باشد اگر آن ولایت کلی را قبول نداشته باشد، اگر تمام نمازها را مطابق با همین قواعد اسلامی شیعه هم بجا بیاورید باطل است، این غیر حکومت است آن در عرض اینها نیست، آن از اصول مذهب است، آنی است که اعتقاد به او لازم است و از اصول مذهب است. و انحرافی که پیدا شده است ـ علاوه بر همۀ انحرافات ـ همین انحراف است که ما باور کردیم که سیاست به ما چه ربط دارد.
کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 121
غدیر آمده است که بفهماند که سیاست به همه مربوط است، در هر عصری باید حکومتی باشد با سیاست، منتها سیاست عادلانه که بتواند به واسطۀ آن سیاست اقامۀ صلوة کند، اقامۀ صوم کند، اقامۀ حج کند، اقامۀ همۀ معارف را بکند و راه را باز بگذارد برای اینکه صاحب افکار، یعنی آرام کند که صاحب افکار، افکارشان را با دلگرمی و با آرامش ارائه بدهند. بنابراین، این طور نیست که ما خیال کنیم که ولایتی که در اینجا می گویند، آن امامت است و امامت هم در عرض فروع دین است، نخیر؛ این ولایت عبارت از حکومت است، حکومت مجری اینهاست، در عرض هم به آن معنا نیست، مجری این مسائل دیگر است. این انحرافات خیلی زیاد است، نمی شود همه اش را احصاء کرد.(134)
2 / 6 / 65
* * *
جعل حکومت برای ائمه (ع)
در روایات هست که بُنِیَالاسلامُ عَلیٰ خَمْس این ولایت، ولایت کلی امامت نیست. آن امامتی که هیچ عملی مقبول نیست، قبول نمی شود، الاّ به اعتقاد به امامت، این معنایش این حکومت نیست. خوب، ما بسیاری از ائمه مان حکومت نداشتند. ما الآن معتقدیم که حضرت امیر در یک برهه از زمان به حکومت رسید، حضرت امام حسن هم یک مدت بسیار بسیار کمی به حکومت رسید، باقی ائمه حکومت نداشتند. آنکه خدای تبارک و تعالی جعل کرد و دنبالش هم برای ائمۀ هدیٰ جعل شده است، حکومت است؛ لکن نگذاشتند که این حکومت ثمر پیدا بکند. بنابراین، حکومت را خدا جعل کرده است برای حضرت امیر ـسلام الله علیه ـ این حکومت یعنی سیاست، یعنی عجین با سیاست.(135)
2 / 6 / 65
کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 122
علت ارج و اهمیت غدیر
اینکه این قدر صدای غدیر بلند شده است و این قدر برای غدیر ارج قائل شده اند ـو ارج هم دارد ـ برای این است که با اقامۀ ولایت یعنی با رسیدن حکومت به دست صاحب حق، همۀ این مسائل حل می شود، همۀ انحرافات از بین می رود. اگر حکومت عدل بپا شود، اگر گذاشته بودند که حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ حکومتی را که می خواهد بپا کند، تمام انحرافات از بین می رفت و محیط یک محیط صحیح و سالم می شد که آن وقت مجال برای همۀ اشخاص که دارای افکار هستند، عرفا که دارای افکار هستند، حکما که دارای افکار هستند، فقها، همه برای آنها مجال هم پیدا بشود.(136)
2 / 6 / 65
* * *
مراد از «ما نودی بشی ءٍ مثل ما نودی بالولایة»
وقتی حکومت یک حکومت عدل الهی شد و عدالت را جاری کرد ونگذاشت که فرصت طلبها به مقاصد خودشان برسند، یک محیط آرامپیدا می شود، در این محیط آرام همه چیز پیدا می شود. بنابراین،مٰانُودِی بِشِی ءٍ مِثْلَ مٰا نُودِیَ بِالوِلاٰیَة برای اینکه حکومتاست.(137)
2 / 6 / 65
* * *
فقیه، ناظر در امور
اگر چنانچه همین ولایت فقیه را، که معنایش این است که آنی که خدای تبارک و تعالی تعیین کرده است برای نظارت در امور و تعیین مراکز قدرت، آن عبارت از فقیه جامع الشرایط است، اگر همین را شمابه رفراندم ملت بگذارید، همان رأیی که او آورد. [این
کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 123
نیزمی آورد.](138)
1 / 8 / 58
* * *
معنا و مفهوم ولایت فقیه
وقتی می گوییم ولایتی را که رسول اکرم(ص) و ائمه(ع) داشتند، بعد از غیبت فقیه عادل دارد، برای هیچ کس این توهّم نباید پیدا شود کهمقام فقها همان مقام ائمه(ع) و رسول اکرم(ص) است. زیرا اینجا صحبت از مقام نیست؛ بلکه صحبت از وظیفه است. «ولایت» یعنی حکومت و ادارۀ کشور و اجرای قوانین شرع مقدس، یک وظیفۀ سنگین و مهم است؛ نه اینکه برای کسی شأن و مقام غیر عادی به وجود بیاورد و او را از حد انسان عادی بالاتر ببرد. به عبارت دیگر،«ولایت» مورد بحث، یعنی حکومت و اجرا و اداره، بر خلاف تصوری که خیلی از افراد دارند، امتیاز نیست بلکه وظیفه ای خطیر است.(139)
* * *
اعتباری بودن ولایت فقیه
«ولایت فقیـه» از امور اعتباری عقلایی است و واقعیتی جزجعلندارد؛ مانند جعل (قرار دادن و تعیین) قیـّم برای صغـار.(140)
* * *
جعل الهی در ولایت فقیه
قضیۀ ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک و تعالی درست
کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 124
کرده است. همان ولایت رسول الله هست.(141)
30 / 7 / 58
* * *
جعل الهی در ولایت فقیه
اینها از مجلس خبرگان می ترسند، برای اینکه مجلس خبرگان می خواهند ولایت فقیه را اثبات کنند. مجلس خبرگان می خواهند تصویب کنند آن چیزی را که خدای تبارک و تعالی فرموده است، و اینها از او می ترسند.(142)
30 / 7 / 58
* * *
مشروعیت نظام به ولایت فقیه
به حرفهای آنهایی که برخلاف مسیر اسلام هستند و خودشان را روشنفکر حساب می کنند و می خواهند ولایت فقیه را قبول نکنند [اعتنا نکنید] اگر چنانچه فقیه در کار نباشد، ولایت فقیه در کار نباشد،طاغوت است. یا خدا، یا طاغوت، یا خداست، یا طاغوت. اگر باامر خدا نباشد، رئیس جمهور با نصب فقیه نباشد، غیر مشروع است. وقتی غیر مشروع شد، طاغوت است؛ اطاعت او اطاعت طاغوت است؛ وارد شدن در حوزۀ او وارد شدن در حوزه طاغوت است. طاغوت وقتی از بین می رود که به امر خدای تبارک وتعالی یک کسی نصب بشود. شما نترسید از این چهار نفر آدمی که نمی فهمند اسلام چه است؛ نمی فهمند فقیه چه است؛ نمی فهمند کهولایت فقیه یعنی چه. آنها خیال می کنند که یک فاجعه به جامعهاست! اینها اسلام را فاجعه می دانند، نه ولایت فقیه را. اینهااسلام را فاجعه می دانند، ولایت فقیه فاجعه نیست. ولایت فقیه، تَبَع اسلام است.(143)
12 / 7 / 58
کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 125
نصب فقیه از سوی خداوند
در صورتی هم که [تشکیل حکومت] ممکن نباشد، ولایت ساقط نمی شود، زیرا از جانب خدا منصوبند.(144)
* * *
تعیین شورای انقلاب برپایۀ حق شرعی
به موجب حق شرعی و براساس رأی اعتماد اکثریت قاطع مردم ایران که نسبت به اینجانب ابراز شده است، در جهت تحقق اهداف اسلامی ملت، شورایی به نام «شورای انقلاب اسلامی» مرکب از افراد باصلاحیت و مسلمان و متعهد و مورد وثوق موقتاً تعیین شده و شروع به کار خواهند کرد.(145)
22 / 10 / 57
* * *
نصب نخست وزیر برپایۀ ولایت شرعی
من که ایشان را حاکم کردم، یک نفر آدمی هستم که به واسطۀ ولایتی که از طرف شارع مقدس دارم، ایشان را قرار دادم.(146)
16 / 11 / 57
* * *
تعیین دولت برپایۀ شرع و آرای ملت
ما دولت را تعیین کردیم؛ هم به حَسَب قانون ما حق داریم و هم به حسب شرع حق داریم. ما به حَسَب ولایت شرعی که داریم و به حسب آرای ملت که ما را قبول کرده است، آقای مهندس بازرگان را مأمور کردیم که دولت تشکیل بدهد.(147)
16 / 11 / 57
* * *
کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 126
حاکم اسلامی تابع ارادۀ الهی
تبعیت از رسول اکرم(ص) هم به حکم خداست که می فرماید: و اَطیعُوا الرَّسول (از پیامبر پیروی کنید.) پیروی از متصدیان حکومت یا «اولواالامر» نیز به حکم الهی است، آنجا که می فرماید: أَطیعُواالله َ و أَطیعُوا الرَّسولَ وَ أُولِی الْأمْرِ مِنْکُمْ. رأی اشخاص، حتی رأی رسول اکرم(ص)، در حکومت و قانون الهی هیچ گونه دخالتی ندارد؛ همه تابع ارادۀ الهی هستند.(148)
* * *
کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 127
کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 128