اقدام به تشکیل حکومت و تبعات نفی آن

‎ ‎

‏ ‏

اقدام به تشکیل حکومت و تبعات نفی آن

‎ ‎

‏ ‏

آثار منفی اعتقاد به نفی حکومت

‏اکنون که دوران غیبت امام(ع) پیش آمده و بناست احکام حکومتی اسلام باقی بماند و استمرار پیدا کند و هرج و مرج روا نیست، تشکیل حکومت لازم می آید. عقل هم به ما حکم می کند که تشکیلات لازم‏

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 94

‏است تا اگر به ما هجوم آوردند بتوانیم جلوگیری کنیم، اگر به نوامیس مسلمین تهاجم کردند، دفاع کنیم. شرع مقدس هم دستور داده که باید همیشه در برابر اشخاصی که می خواهند به شما تجاوز کنند برای دفاع آماده باشید. برای جلوگیری از تعدیات افراد نسبت به یکدیگر هم حکومت و دستگاه قضایی و اجرایی لازم است. چون این امور به خودی خود صورت نمی گیرد، باید حکومت تشکیل داد؛ چون تشکیل حکومت و ادارۀ جامعه بودجه و مالیات می خواهد، شارع مقدس بودجه و انواع مالیاتش را نیز تعیین نموده است؛ مانند خراجات، خمس، زکات و غیره.‏

‏     ‏‏اکنون که شخص معینی از طرف خدای تبارک و تعالی برای احراز امر حکومت در دورۀ غیبت تعیین نشده است، تکلیف چیست؟ آیا باید اسلام را رها کنید؟ دیگر اسلام نمی خواهیم؟ اسلام فقط برای دویست سال بود؟ یا اینکه اسلام تکلیف را معین کرده است، ولی تکلیف حکومتی نداریم؟ معنای نداشتن حکومت این است که تمام حدود و ثغور مسلمین از دست برود؛ و ما با بیحالی دست روی دست بگذاریم که هر کاری می خواهند بکنند. و ما اگر کارهای آنها را امضا نکنیم، رد نمی کنیم. آیا باید اینطور باشد؟ یا اینکه حکومت لازم است؛ و اگر خدا شخص معینی را برای حکومت در دورۀ غیبت تعیین نکرده است، لکن آن خاصیت حکومتی را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب(ع) موجود بود، برای بعد از غیبت هم قرار داده است.(106)‏

  

*  *  *

‎ ‎

‏ ‏

آثار منفی عدم تشکیل حکومت

‏پس، اگر احکام اسلام باید باقی بماند و از تجاوز هیأتهای حاکمۀ‏

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 95

‏ستمگر به حقوق مردم ضعیف جلوگیری شود و اقلیتهای حاکمه نتوانند برای تأمین لذت و نفع مادی خویش مردم را غارت و فاسد کنند، اگر باید نظم اسلام برقرار شود و همۀ افراد بر طریقۀ عادلانۀ اسلام رفتار کنند، و از آن تخطی ننمایند، اگر باید جلو بدعتگذاری و تصویب قوانین ضداسلامی توسط مجلسهای قلابی گرفته شود، اگر باید نفوذ بیگانگان در کشورهای اسلامی از بین برود، حکومت لازم است. این کارها بدون حکومت و تشکیلات دولت انجام نمی شود. البته حکومت صالح لازم است ـ حاکمی که قیّم امین صالح باشد ـ وگرنه حکومت کنندگان موجود به درد نمی خورند، چون جابر و فاسدند و صلاحیت ندارند.‏

‏     ‏‏چون در گذشته برای تشکیل حکومت و برانداختن تسلط حکام خائن و فاسد به طور دسته جمعی و بالاتفاق قیام نکردیم و بعضی سستی به خرج دادند و حتی از بحث و تبلیغ نظریات و نظامات اسلامی مضایقه نمودند، بلکه بعکس به دعاگویی حکام ستمکار پرداختند! این اوضاع به وجود آمد؛ نفوذ و حاکمیت اسلام در جامعه کم شد؛ ملت اسلام دچار تجزیه و ناتوانی گشت؛ احکام اسلام بی اجرا ماند، و در آن تغییر و تبدیل واقع شد؛ استعمارگران برای اغراض شوم خود به دست عمال سیاسی خود قوانین خارجی و فرهنگ اجنبی را در بین مسلمانان رواج دادند و مردم را غربزده کردند. اینها همه برای این بود که ما قیّم و رئیس و تشکیلات رهبری نداشتیم. ما تشکیلات حکومتی صالح می خواهیم. این مطلب از واضحات است.(107)‏

  

*  *  *

‎ ‎

‏ ‏

گسترش ظلم و فساد

‏ما تکلیف داریم که، اینکه می گوید حکومت لازم نیست، معنایش این‏

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 96

‏است که هرج و مرج باشد. اگر یک سال حکومت در یک مملکتی نباشد، نظام در یک مملکتی نباشد، آن طور فساد پر می کند مملکت را که آن طرفش پیدا نیست. آنکه می گوید حکومت نباشد، معنایش این است که هرج و مرج بشود؛ همه هم را بکُشند؛ همه به هم ظلم بکنند برای اینکه حضرت بیاید. حضرت بیاید چه کند؟ برای اینکه رفع کند این را. این یک آدم عاقل، یک آدم اگر سفیه نباشد، اگر مغرض نباشد، اگر دست سیاست این کار را نکرده باشد که بازی بدهد ماهارا که ما کار به آنها نداشته باشیم، آنها بیایند هر کاری می خواهند انجام بدهند، این باید خیلی آدم نفهمی باشد!(108)‏

14 / 1 / 67

*  *  *

‎ ‎

‏ ‏

مدعای منکران حکومت اسلامی در زمان غیبت

‏یک دستۀ دیگری بودند که می گفتند که هر حکومتی اگر در زمان غیبت محقق بشود، این حکومت باطل است و بر خلاف اسلام است. آنها مغرور بودند. آنهایی که بازیگر نبودند، مغرور بودند به بعض روایاتی که وارد شده است بر این امر که هر عَلَمی بلند بشود قبل از ظهور حضرت، آن علم، علم باطل است. آنها خیال کرده بودند که نه، هر حکومتی باشد، در صورتی که آن روایات ‏‏[‏‏اشاره دارد‏‏]‏‏ که هر کس علم بلند کند با علم مهدی، به عنوان «مهدویت» بلند کند، ‏‏[‏‏باطل است.‏‏]‏

‎     ‎‏حالا ما فرض می کنیم که یک همچو روایاتی باشد، آیا معنایش این نیست که تکلیفمان دیگر ساقط است؟ یعنی، خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن نیست این معنا که ما دیگر معصیت بکنیم تا پیغمبر بیاید، تا حضرت صاحب بیاید؟(109)‏

‏ ‏

14 / 1 / 67

*  *  *


کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 97

نفی قرآن و سنّت در انکار حکومت اسلامی

‏اینهایی که می گویند که هر علمی بلند بشود و هر حکومتی، خیال کردند که هر حکومتی باشد این برخلاف انتظار فرج است. اینها نمی فهمند چی دارند می گویند. اینها تزریق کرده اند بهشان که این حرفها را بزنند. نمی دانند دارند چی چی می گویند. حکومت نبودن، یعنی اینکه همۀ مردم به جان هم بریزند، بکشند هم را، بزنند هم را، از بین ببرند، برخلاف نص آیات الهی رفتار بکنند. ما اگر فرض می کردیم دویست تا روایت هم در این باب داشتند، همه را به دیوار می زدیم؛ برای اینکه خلاف آیات قرآن است. اگر هر روایتی بیاید که نهی از منکر را بگوید نباید کرد، این را باید به دیوار زد. این گونه روایت قابل عمل نیست. و این نفهمها نمی دانند چی می گویند، هر حکومتی باشد حکومت ‏‏[‏‏باطل‏‏]‏‏ است!(110)‏

14 / 1 / 67

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

انکار ضرورت اجرای احکام

‏هر که اظهار کند که تشکیل حکومت اسلامی ضرورت ندارد، منکر ضرورت اجرای احکام اسلام شده، و جامعیت احکام و جاودانگی دین مبین اسلام را انکار کرده است.(111)‏

  

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

لزوم اقدام فقها برای تشکیل حکومت

‏پس از ثبوت این مطلب، لازم است که فقها اجتماعاً یا انفراداً برای اجرای حدود و حفظ ثغور و نظام، حکومت شرعی تشکیل دهند. این امر اگر برای کسی امکان داشته باشد، واجب عینی است؛ وگرنه واجب کفایی است؛ در صورتی هم که ممکن نباشد، ولایت ساقط نمی شود، زیرا از جانب خدا منصوبند. اگر توانستند باید، مالیات، زکات،‏

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 98

‏خمس، و خراج را بگیرند و در مصالح مسلمین صرف کنند؛ و اجرای حدود کنند. اینطور نیست که حالا که نمی توانیم حکومت عمومی و سراسری تشکیل بدهیم، کنار بنشینیم؛ بلکه تمام امور‏‏[‏‏ی‏‎ ‎‏]‏‏که مسلمین ‏‏[‏‏بدان‏‏]‏‏ محتاجند و از وظایفی است که حکومت اسلامی باید عهده دار شود، هر مقدار که می توانیم باید انجام دهیم.(112)‏

  

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

راههای عملی برای رسیدن به حکومت اسلامی

امام صادق (ع) و ارائه راه عملی

‏هیچ عاقلی انتظار ندارد که تبلیغات و تعلیمات ما به زودی به تشکیل حکومت اسلامی منتهی شود. برای توفیق یافتن در استقرار حکومت اسلامی احتیاج به فعالیتهای متنوع و مستمری داریم. این، هدفی است که احتیاج به زمان دارد. عقلای عالم یک سنگ اینجا می گذارند تا بعد از دویست سال، دیگری پایه ای بر آن بنا کنند و نتیجه ای از آن به دست آید خلیفه به پیرمردی که نهال گردو می کاشت گفت: «پیرمرد! گردو می کاری که پنجاه سال دیگر و بعد از مردنت ثمر می دهد؟» در جوابش گفت: «دیگران کاشتند ما خوردیم، ما می کاریم تا دیگران بخورند».‏

‏     فعالیتهای ما اگر هم برای نسل آینده نتیجه بدهد باید دنبال شود. چون خدمت به اسلام است و در راه سعادت انسانهاست و امر شخصی نیست که بگوییم چون حالا به نتیجه نمی رسد و دیگران بعدها نتیجۀ آن را می گیرند به ما چه ربطی دارد؟‏‎!‎‏ سید الشهدا (ع) که تمام جهات مادی خود را به معرض خطر در آورد و فدا کرد اگر چنین تفکری داشت و کارها را برای شخص خود و استفادۀ شخصی می کرد، از اول سازش می نمود و قضیه تمام می شد. هیأت حاکمۀ اموی از خدا می خواستند که امام حسین (ع) دست بیعت بدهد و با‏

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 99

‏حکومت آنها موافقت نماید. از این بهتر برای آنها چه بود که پسر پیغمبر (ص) و امام وقت به آنها «امیرالمؤمنین» بگوید و حکومتشان را به رسمیت بشناسد. ولی آن حضرت در فکر آیندۀ اسلام و مسلمین بود. به خاطر اینکه اسلام در آینده و در نتیجۀ جهاد مقدس و فداکاری او در میان انسانها نشر پیدا کند و نظام سیاسی و نظام اجتماعی آن در جامعه ها برقرار شود مخالفت نمود، مبارزه کرد، و فداکاری کرد.‏

‏     در روایتی که قبلاً آوردم‏‎[1]‎‏ دقت کنید. می بینید حضرت امام صادق(ع) در شرایطی که تحت فشار حکام ستمکار قرار دارد و در حال تقیه به سر می برد و قدرت اجرایی ندارد و بسیاری اوقات تحت مراقبت و محاصره به سر می برد برای مسلمانان تکلیف معین می کند و حاکم و قاضی نصب می فرماید. آیا این کار آن حضرت چه معنا دارد؟ و اصولاً بر این نصب و عزل چه فایده ای مترتب است؟ مردان بزرگ که دارای سطح فکر وسیعی می باشند هیچ گاه مأیوس نگردیده و به وضع فعلی خود ـ که در زندان و اسارت به سر می برند و معلوم نیست آزاد می شوند یا نه نمی اندیشند و برای پیشبرد هدف خویش در هر شرایط که باشند طرح نقشه می کنند تا بعداً اگر توانستند شخصاً آن طرح را به مرحلۀ اجرا در آورند و اگر خودشان فرصت نیافتند دیگران ـ هر چند بعد از دویست  یا سیصد سال ـ دنبال این طرح بروند و اجراء نمایند اساس بسیاری از نهضتهای بزرگ به همین صورتها بوده است. رئیس جمهور سابق اندونزی «سوکارنو» در زندان دارای این افکار بوده و نقشه ها کشیده و طرحها داده که بعداً به اجرا درآمده است.‏

‏     ‏‏امام صادق (ع) علاوه بر دادن طرح، نصب هم فرموده اند. این نصب امام (ع) اگربرای آن روز بود، البته کار لغوی محسوب می شد،‏

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 100
‏ ولی آن حضرت به فکر آینده بودند. مثل ما نبودند که فقط به فکر خودش باشد و وضع خود را بنگرد. فکر امت بوده، فکر بشر بوده، فکر همۀ عالم بوده است. می خواسته بشر را اصلاح کند، و قانون عدل را اجرا نماید. او باید در هزار و چند صد سال پیش طرح بدهد، نصب نماید تا آن روز که ملتها بیدار شدند، ملت اسلام آگاه گردید و قیام کرد، دیگر تحیری نباشد وضع حکومت اسلامی و رئیس اسلام معلوم باشد.‏

‏     اصولاً دین اسلام و مذهب شیعه و سایر مذاهب و ادیان به همین نحو پیشرفت کرده است؛ یعنی ابتدا جز طرح چیزی نبوده و سپس بر اثر ایستادگی و جدیت رهبران و پیامبران به ثمر رسیده است. موسی‌شبانی بیش نبود و سالها شبانی می کرد، آن روز که برای مبارزه‌با فرعون مأمور شد یاور و پشتیبانی نداشت. ولی بر اثر لیاقت‌ذاتی و ایستادگی خود با یک عصا اساس حکومت فرعون را برچید. شما خیال می کنید اگر عصای موسی دست من و جنابعالی بود این کار از ما می آمد؟ همت و جدیت و تدبیر موسی می خواهد تا با آن عصا بساط فرعون را به هم بریزد، و این کار از هر کسی ساخته نیست.‌پیغمبر اکرم (ص) وقتی که به رسالت مبعوث شد و شروع به تبلیغ کرد یک طفل هشت ساله (حضرت امیر «ع») و یک زن چهل ساله (حضرت خدیجه)  به او ایمان آوردند جز این دو نفر کسی را نداشت و همه می دانند که چقدر آن حضرت را اذیت کردند و کارشکنیها و مخالفتها نمودند؛ لیکن مأیوس نشد، و نفرمود کسی ندارم. ایستادگی کرد و با قدرت روحی و عزمی قوی از «هیچ» رسالت را به اینجا رسانید که امروز هفتصد ملیون جمعیت تحت لوای او هستند.‏

‏     مذهب شیعه هم از صفر شروع شد. روزی که پیغمبر اکرم (ص)‏

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 101
‏ اساس آن را پایه گذاری کرد با استهزا مواجه گردید! وقتی که مردم را جمع و مهمان نمود و فرمود کسی که چنین و چنان باشد وزیر من است و جز حضرت امیر (ع) که در آن وقت هنوز به سن بلوغ نرسیده بود ولی دارای روحی بزرگ بود بزرگتر از همۀ دنیا ـ کسی از جا برنخواست ـ شخصی رو کرد به حضرت ابیطالب و با استهزا گفت اکنون باید زیر پرچم پسرت بروی!‏‎[2]‎

‏    ‏‏آن روز هم که ولایت و حکومت امیرالمؤمنین (ع) را به مردم عرضه داشت با «بخ بخ» (مبارک باد) ظاهری مواجه گردید،‏‎[3]‎‏ لیکن‌مخالفتها از همان جا شروع شد و تا آخر هم ادامه داشت. اگر‌حضرت رسول (ص) ایشان را فقط مرجع مسائل شرعیه قرار می داد هیچ گونه مخالفتی نمی شد، ولی چون منصب «جانشینی» را به حضرت داد و فرمود ایشان باید حاکم بر مسلمین بوده و سرنوشت ملت اسلام را در دست داشته باشد، موجب آن ناراحتیها و مخالفتها‌شد. شما هم اگر امروز در خانه بنشینید و در امور مملکتی دخالت نکنید، کسی به شما کاری ندارد. آن روز به شما کاری دارند که‌بخواهید در مقدرات کشور دخالت کنید. حضرت امیر (ع) و شیعه چون در امور حکومتی و کشوری دخالت می کردند آنهمه مورد اذیت و مصیبت قرار گرفتند. اما دست از جهاد و فعالیت نکشیدند تا بر اثر تبلیغات و مجاهدات آنان امروز تقریباً دویست میلیون شیعی در دنیا وجود دارد.(113)‏

  

*  *  *

‎ ‎

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 102

  • )) اشاره به روایت مقبولۀ «عمر بن حنظله».
  • )) تاریخ طبری؛ ج 2، ص 319ـ322.
  • )) تفسیر کبیر؛ ج 12، ص 53 ؛ اسدالغابة؛ ج 4، ص 28 ؛ الغدیر؛ ج 1، ص 211ـ213.