اثبات حکومت اسلامی در سیره

‎ ‎

‏ ‏

اثبات حکومت اسلامی در سیره

‏ ‏

‏ ‏

برپایی حکومت عدل، امری واجب

‏آنچه گفته شده و می شود که انبیا ـ علیهم السلام ـ به معنویات کار دارند و حکومت و سررشته داری دنیایی مطرود است و انبیا و اولیا و بزرگان از آن احتراز می کردند و ما نیز باید چنین کنیم، اشتباه تأسف آوری است که نتایج آن به تباهی کشیدن ملتهای اسلامی و باز‏

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 82

‏کردن راه برای استعمارگران خونخوار است، زیرا آنچه مردود است حکومتهای شیطانی و دیکتاتوری و ستمگری است که برای سلطه جویی و انگیزه های منحرف و دنیایی که از آن تحذیر نموده اند؛ جمع آوری ثروت و مال و قدرت طلبی و طاغوت گرایی است و بالاخره دنیایی است که انسان را از حق تعالی غافل کند. و اما حکومت حق برای نفع مستضعفان و جلوگیری از ظلم و جور و اقامۀ عدالت اجتماعی، همان است که مثل سلیمان بن داوود و پیامبر عظیم الشأن اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ و اوصیای بزرگوارش برای آن کوشش می کردند؛ از بزرگترین واجبات و اقامۀ آن از والاترین عبادات است، چنانچه سیاست سالم که در این حکومتها بوده از امور لازمه است.(98)‏

15 / 3 / 68

*  *  *

‎ ‎

‏ ‏

ادارۀ جامعه توسط انبیا

‏آن کسی که جهات معنوی خودش را تقویت کرد، آن کس در جهات طبیعی هم قوی می شود. مَثَل، مَثَلِ انبیاست و اولیا، با همۀ آن معنویات، با همۀ آن معارف الهیه، کشورداری هم می کردند، حکومت هم تأسیس می کردند، حدود را هم جاری می کردند، کسانی هم که مضر به جامعه بودند از دم شمشیر می گذراندند، در عین حالی که در آن پایه از معارف بودند.(99)‏

 5 / 6 / 64

*  *  *

‎ ‎

‏ ‏

سیرۀ اولیا، دلیل بر تشکیل حکومت

‏زندگی سیدالشهدا، زندگی حضرت صاحب ـ سلام الله علیه ـ زندگی همۀ انبیای عالم، همۀ انبیا از اول، از آدم تا حالا همه شان این معنا بوده‏

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 83

‏است که در مقابل جور، حکومت عدل را می خواستند درست کنند ـ‌حکومت ـ و مع الأسف به قدری به گوش ما خواندند، به قدری به گوش ملت ما خواندند، به گوش ملتهای ضعیف خواندند که حکومت به شما چه کار دارد، شما برو نمازت را بخوان، شما مسجدت را برو، همین! البته، ما اگر فقط مسجد برویم و دعا بکنیم و بعد هم دعا به ـ‌عرض بکنم که ـ آن بزرگان چه بکنیم، همه با ما خوب می شوند! اما وظیفه این است که ما برویم مسجد بنشینیم دعا بخوانیم یا وظیفه این است که ما باید قیام بکنیم؟ وظیفه این است که ما همه باید همه چیز خودمان را در راه اسلام فدا بکنیم، چنانچه اولیای ما این کار را کردند.(100)‏

1 / 1 / 67

*  *  *

‎ ‎

‏ ‏

تشکیل حکومت توسط پیغمبر (ص) و علی(ع)

‏اسلام سلطنت دارد، نه سلطنت اینطوری؛ حکومت دارد؛ اسلام امامت دارد، خلافت دارد؛ پیغمبر اسلام حکومت تشکیل کرده بود، حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ حکومت داشت، استاندار داشت، فرماندار داشت ـ همۀ اینها را داشت. اینها ارتش داشتند، قواعد ارتش داشتند؛ همه چیز داشتند.(101)‏

14 / 11 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

اقدام پیغمبر(ص) دلیل بر دخالت دین در حکومت

‏شما از کجا می گویید دین تکلیف حکومت را تعیین نکرده، اگر تعیین نکرده بود پیغمبر اسلام چطور تشکیل حکومت کرد و به قول شما در نیم قرن نیمی از جهان را گرفت. آن تشکیلات بر خلاف دین بود یا با دستور دین، اگر بر خلاف بود چطور پیغمبر اسلام و علی بن ابیطالب‏

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 84

‏خود برخلاف دین رفتار می کردند.(102)‏

  

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

پیغمبر (ص) و ادارۀ امور حکومت

‏پیغمبر اکرم در عین حالی که وظایف شخصی خودش را بجا می آورد و خلوتها با خدای تبارک و تعالی داشت، تشکیل حکومت داد و به انحاء عالم برای دعوت آدم فرستاد و مردم را دعوت کرد به دیانت و دعوت کردند بعد به اجتماع. این طور نبود که بنای او این باشد که بنشیند توی خانه و ذکر بگوید.(103)‏

23 / 2 / 63

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

حکومت اسلامی یک واقعیت تاریخی

‏باید به این نادانان گفت که قرآن کریم و سنت رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ آنقدر که در حکومت و سیاست احکام دارند در سایر چیزها ندارند؛ بلکه بسیار از احکام عبادی اسلام، عبادی ـ سیاسی است که غفلت از آنها این مصیبتها را به بار آورده. پیغمبر اسلام‌(ص) تشکیل حکومت داد مثل سایر حکومتهای جهان لکن با انگیزۀ بسط عدالت اجتماعی. و خلفای اول اسلامی حکومتهای وسیع داشته اند و حکومت علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ نیز با همان انگیزه، به طور وسیعتر و گسترده تر از واضحات تاریخ است. و پس از آن بتدریج حکومت به اسم اسلام بوده؛ و اکنون نیز مدعیان حکومت اسلامی به پیروی از اسلام و رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ بسیارند.(104)‏

15 / 3 / 68

*  *  *

‏ ‏


کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 85

نیاز قانون به مجری

سنّت پیغمبر (ص) دلیل بر لزوم تشکیل حکومت

ضرورت اجرای احکام

اتفاق مسلمین بر تشکیل حکومت

ماهیت قوانین اسلام

احکام مالی و تشکیل حکومت

احکام دفاعی اسلام

احکام حقوقی و جزایی

‏ ‏‏مجموعۀ قانون برای اصلاح جامعه کافی نیست. برای اینکه قانون مایۀ اصلاح و سعادت بشر شود، به قوۀ اجراییه و مجری احتیاج دارد. به همین جهت، خداوند متعال در کنار فرستادن یک مجموعه قانون، یعنی احکام شرع، یک حکومت و دستگاه اجرا و اداره مستقر کرده است. رسول اکرم(ص) در رأس تشکیلات اجرایی و اداری جامعۀ مسلمانان قرار داشت. علاوه بر ابلاغ وحی و بیان و تفسیر عقاید و احکام و نظامات اسلام، به اجرای احکام و برقراری نظامات اسلام همت گماشته بود تا دولت اسلام را به وجود آورد. در آن زمان، مثلاً به بیان قانون جزا اکتفا نمی کرد، بلکه در ضمن به اجرای آن می پرداخت: دست می برید، حد می زد و رجم می کرد. پس از رسول اکرم(ص) خلیفه همین وظیفه و مقام را دارد. رسول اکرم(ص) که خلیفه تعیین کرد فقط برای بیان عقاید و احکام نبود؛ بلکه همچنین برای اجرای احکام و تنفیذ قوانین بود. وظیفۀ اجرای احکام و برقراری نظامات اسلام بود که تعیین خلیفه را تا حدی مهم گردانیده بود که بدون آن پیغمبر اکرم(ص) ما بلغ رسالته، رسالت خویش را به اتمام نمی رسانید. زیرا مسلمانان پس از رسول اکرم(ص) نیز به کسی احتیاج داشتند که اجرای قوانین کند؛ نظامات اسلام را در جامعه برقرار گرداند تا سعادت دنیا و آخرتشان تأمین شود. اصولاً قانون و نظامات اجتماعی مجری لازم دارد. در همۀ کشورهای عالم و همیشه اینطور است که قانونگذاری به تنهایی فایده ندارد. قانونگذاری به تنهایی سعادت بشر را تأمین نمی کند. پس از تشریح قانون بایستی قوۀ مجریه ای به وجود آید. قوۀ مجریه است که قوانین و احکام دادگاهها را اجرا می کند و ثمرۀ قوانین و احکام عادلانۀ دادگاهها را عاید مردم می سازد. به همین جهت، اسلام همان طور که قانونگذاری کرده، قوۀ مجریه هم قرار داده است. «ولیّ امر» متصدی قوۀ مجریه هم هست.‏


کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 86
‏ ‏‏     سنت و رویه پیغمبر اکرم(ص) دلیل بر لزوم تشکیل حکومت است. زیرا: ‏

‏     اولاً، خود تشکیل حکومت داد. و تاریخ گواهی می دهد که تشکیل حکومت داده و به اجرای قوانین و برقراری نظامات اسلام پرداخته، و به ادارۀ جامعه برخاسته است: والی به اطراف می فرستاده؛ به قضاوت می نشسته، و قاضی نصب می فرموده؛ سفرایی به خارج و نزد رؤسای قبایل و پادشاهان روانه می کرده؛ معاهده و پیمان می بسته؛ جنگ را فرماندهی می کرده. و خلاصه احکام حکومتی را به جریان می انداخته است.‏

‏     ثانیاً، برای پس از خود به فرمان خدا تعیین «حاکم» کرده است. وقتی خداوند متعال برای جامعۀ پس از پیامبر اکرم(ص) تعیین حاکم می کند، به این معناست که حکومتْ پس از رحلت رسول اکرم(ص) نیز لازم است و چون رسول اکرم(ص) با وصیت خویش فرمان الهی را ابلاغ می نماید، ضرورت تشکیل حکومت را نیز می رساند.‏

‏     بدیهی است ضرورت اجرای احکام که تشکیل حکومت رسول اکرم(ص) را لازم آورده، منحصر و محدود به زمان آن حضرت نیست؛ و پس از رحلت رسول اکرم(ص) نیز ادامه دارد. طبق آیۀ شریفه، احکام اسلام محدود به زمان و مکانی نیست، و تا ابد باقی و لازم الاجراست.‏‎[1]‎‏ تنها برای زمان رسول اکرم(ص) نیامده، تا پس از آن متروک شود و دیگر حدود و قصاص، یعنی قانون جزای اسلام، اجرا نشود؛ یا انواع مالیاتهای مقرر گرفته نشود؛ یا دفاع از سرزمین و امت اسلام تعطیل گردد. این حرف که قوانین اسلام تعطیل پذیر یا منحصر و محدود به زمان یا مکانی است، بر خلاف ضروریات اعتقادی اسلام‏

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 87

‏است. بنابراین، چون اجرای احکام پس از رسول اکرم(ص) و تا ابد ضرورت دارد، تشکیل حکومت و برقراری دستگاه اجرا و اداره ضرورت می یابد. بدون تشکیل حکومت و بدون دستگاه اجرا و اداره، که همۀ جریانات و فعالیتهای افراد را از طریق اجرای احکام تحت نظام عادلانه در آورد هرج و مرج به وجود می آید، و فساد اجتماعی و اعتقادی و اخلاقی پدید می آید. پس، برای اینکه هرج و مرج و عنان گسیختگی پیش نیاید و جامعه دچار فساد نشود، چاره ای نیست جز تشکیل حکومت و انتظام بخشیدن به همۀ اموری که در کشور جریان می یابد. بنابراین، به ضرورت شرع و عقل آنچه در دورۀ حیات رسول‌اکرم(ص) و زمان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) لازم بوده، یعنی حکومت و دستگاه اجرا و اداره، پس از ایشان و در زمان ما لازم است.‏

‏     برای روشن شدن مطلب این سؤال را مطرح می کنم: از غیبت صغری تا کنون که بیش از هزار سال می گذرد و ممکن است صد هزار سال دیگر بگذرد و مصلحت اقتضا نکند که حضرت تشریف بیاورد، در طول این مدت مدید احکام اسلام باید زمین بماند و اجرا نشود، و هر که هر کاری خواست بکند؟ هرج و مرج است؟ قوانینی که پیغمبر اسلام در راه بیان و تبلیغ و نشر و اجرای آن بیست و سه سال زحمت طاقت فرسا کشید فقط برای مدت محدودی بود؟ آیا خدا اجرای احکامش را محدود کرد به دویست سال؟ و پس از غیبت صغری اسلام دیگر همه چیزش را رها کرده است؟‏

‏     ‏‏اعتقاد به چنین مطالبی یا اظهار آنها بدتر از اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است. هیچ کس نمی تواند بگوید دیگر لازم نیست از حدود و ثغور و تمامیت ارضی وطن اسلامی دفاع کنیم؛ یا امروز مالیات و جزیه و خراج و خمس و زکات نباید گرفته شود؛ قانون‏

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 88

‏کیفری اسلام و دیات و قصاص باید تعطیل شود. هر که اظهار کند که تشکیل حکومت اسلامی ضرورت ندارد، منکر ضرورت اجرای احکام اسلام شده، و جامعیت احکام و جاودانگی دین مبین اسلام را انکار کرده است.‏

‏     ‏‏پس از رحلت رسول اکرم(ص) هیچ یک از مسلمانان در این معنا که حکومت لازم است تردید نداشت. هیچ کس نگفت حکومت لازم نداریم. چنین حرفی از هیچ کس شنیده نشد. در ضرورت تشکیل حکومت همه اتفاق نظر داشتند. اختلاف فقط در کسی بود که عهده دار این امر شود و رئیس دولت باشد. لهذا، پس از رسول اکرم(ص)، در زمان متصدیان خلافت و زمان حضرت امیر(ع) هم حکومت تشکیل شد، سازمان دولتی وجود داشت و اداره و اجرا صورت می گرفت.‏

ارتباط قوانین اسلام با تشکیل حکومت

‏     ‏‏دلیل دیگر بر لزوم تشکیل حکومت، ماهیت و کیفیت قوانین اسلام (احکام شرع) است. ماهیت و کیفیت این قوانین می رساند که برای تکوین یک دولت و برای ادارۀ سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جامعه تشریع گشته است:‏

‏     ‏‏اولاً، احکام شرع حاوی قوانین و مقررات متنوعی است که یک نظام کلی اجتماعی را می سازد. در این نظام حقوقی هرچه بشر نیاز دارد فراهم آمده است: از طرز معاشرت با همسایه و اولاد و عشیره و قوم و خویش و همشهری و امور خصوصی و زندگی زناشویی گرفته تا مقررات مربوط به جنگ و صلح و مراوده با سایر ملل؛ از قوانین جزایی تا حقوق تجارت و صنعت و کشاورزی. برای قبل از انجام نکاح و انعقاد نطفه قانون دارد و دستور می دهد که نکاح چگونه صورت بگیرد، و خوراک انسان در آن هنگام یا موقع انعقاد نطفه چه‏

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 89

‏باشد، در دورۀ شیرخوارگی چه وظایفی بر عهدۀ پدر و مادر است و بچه چگونه باید تربیت شود، و سلوک مرد و زن با همدیگر و با فرزندان چگونه باشد. برای همۀ این مراحل دستور و قانون دارد تا انسان تربیت کند ـ انسان کامل و فاضل ـ انسانی که قانون متحرک و مجسم است و مجری داوطلب و خودکار قانون است. معلوم است که اسلام تا چه حد به حکومت و روابط سیاسی و اقتصادی جامعه اهتمام می ورزد تا همۀ شرایط به خدمت تربیت انسان مهذب و با فضیلت در آید. قرآن مجید و سنت، شامل همۀ دستورات و احکامی است که بشر برای سعادت و کمال خود احتیاج دارد. در ‏‏کافی‏‏ فصلی است به عنوان «تمام احتیاجات مردم در کتاب و سنت بیان شده است»، و «کتاب» یعنی قرآن، «تِبیانُ کُلِّ شی ءٍ» است، روشنگر همه چیز و همۀ امور است. امام سوگند یاد می کند (طبق روایات) که تمام آنچه ملت احتیاج دارد، در کتاب و سنت هست، و در این شکی نیست.‏

‏     ثانیاً، با دقت در ماهیت و کیفیت احکام شرع در می یابیم که اجرای آنها و عمل به آنها مستلزم تشکیل حکومت است؛ و بدون تأسیس یک دستگاه عظیم و پهناور اجرا و اداره نمی توان به وظیفۀ اجرای احکام الهی عمل کرد.‏

‏     ما اکنون بعضی موارد را ذکر می کنیم، آقایان به موارد دیگر هم مراجعه کنند.‏

‏     مالیاتهایی که اسلام مقرر داشته و طرح بودجه ای که ریخته نشان می دهد تنها برای سد رمق فقرا و سادات فقیر نیست؛ بلکه برای تشکیل حکومت و تأمین مخارج ضروری یک دولت بزرگ است:‏

‏     ‏‏مثلاً «خمس» یکی از درآمدهای هنگفتی است که به بیت المال می ریزد، و یکی از اقلام بودجه را تشکیل می دهد. طبق مذهب ما، از تمام منافع کشاورزی، تجارت، منابع زیرزمینی و روی زمینی و‏

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 90
‏ به‌طور کلی از کلیه منافع و عواید، به طرز عادلانه ای ‏‏[‏‏خمس‏‏]‏‏ گرفته می شود. به طوری که از سبزی فروش درب این مسجد، تا کسی که به کشتیرانی اشتغال دارد، یا معدن استخراج می کند، همه را شامل می شود. این اشخاص باید خمس اضافه بر درآمد را پس از صرف مخارج متعارف خود به حاکم اسلام بپردازند، تا به بیت المال وارد شود. بدیهی است، درآمد به این عظمت برای ادارۀ کشور اسلامی و رفع همۀ احتیاجات مالی آن است. هرگاه خمسِ درآمد کشورهای اسلام، یا تمام دنیا را ـ اگر تحت نظام اسلام درآید ـ حساب کنیم، معلوم می شود منظور از وضع چنین مالیاتی فقط رفع احتیاج سید و روحانی نیست؛ بلکه قضیه مهمتر از اینهاست. منظور رفع نیاز مالی تشکیلات بزرگ حکومتی است. اگر حکومت اسلامی تحقق پیدا کند، باید با همین مالیاتهایی که داریم، یعنی خمس و زکات ـ که البته مالیات اخیر زیاد نیست ـ جزیه و «خراجات» (یا مالیات بر اراضی ملی کشاورزی) اداره شود.‏

‏     سادات کی به چنین بودجه ای احتیاج دارند؟ خمسِ درآمد بازار بغداد برای سادات و تمام حوزه های علمیه و تمام فقرای مسلمین کافی است، تا چه رسد به بازار تهران و بازار اسلامبول و بازار قاهره و دیگر بازارها. تعیین بودجه ای به این هنگفتی دلالت دارد بر اینکه منظور تشکیل حکومت و ادارۀ کشور است. برای عمدۀ حوایج مردم و انجام خدمات عمومی، اعم از بهداشتی و فرهنگی و دفاعی و عمرانی، قرار داده شده است. مخصوصاً با ترتیبی که اسلام برای جمع آوری و نگهداری و مصرف آن تعیین کرده: که هیچ گونه حیف و میلی در خزانۀ عمومی واقع نشود؛ و رئیس دولت و همۀ والیان و متصدیان خدمات عمومی، یعنی اعضای دولت، هیچ گونه امتیازی در استفاده از درآمد و اموال عمومی بر افراد عادی ندارند، بلکه سهم‏

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 91
‏ مساوی می برند. آیا این بودجۀ فراوان را باید به دریا بریزیم؟ یا زیر خاک کنیم تا حضرت بیاید؟ یا برای این است که آن روز مثلاً پنجاه نفر سید بخورند؟ یا اکنون فرض کنید به پانصد هزار سید بدهند که ندانند چکارش کنند؟! در صورتی که می دانیم حق سادات و فقرا به مقداری است که با آن امرار معاش کنند. منتها طرح بودجۀ اسلام اینطور است که هر درآمدی مصارف اصلی معینی دارد. یک صندوق مخصوص زکات، و صندوق دیگر برای صدقات و تبرعات، و یک صندوق هم‌برای خمس است. سادات از صندوق اخیر تأمین معاش می کنند. و در حدیث است که سادات در آخر سال باید اضافه از مخارج خود را‌به حاکم اسلام برگردانند. و اگر کم آوردند، حاکم به آنان کمک‌می کند.‏‎[2]‎

‏    ‏‏از طرفی، «جزیه»، که بر «اهل ذمّه» مقرر شده، و «خراج»، که از اراضی کشاورزی وسیعی گرفته می شود، درآمد فوق العاده ای را به وجود می آورد. مقرر شدن چنین مالیاتهایی دلالت دارد بر اینکه حاکمی و حکومتی لازم است. وظیفۀ حاکم و والی است که بر «اهل ذمّه» بر حسب استطاعت مالی و درآمدشان مالیات سرانه ببندد؛ یا از مزارع و «مواشی» آنها مالیات متناسب بگیرد. همچنین «خراج»، یعنی مالیات بر اراضی وسیعی را که «مال الله » و در تصرف دولت اسلامی است، جمع آوری کند. این کار مستلزم تشکیلات منظم و حساب و کتاب و تدبیر و مصلحت اندیشی است؛ و با هرج و مرج انجام شدنی نیست. این به عهدۀ متصدیان حکومت اسلامی است که چنین مالیاتهایی را به اندازه و به تناسب و طبق مصلحت تعیین کرده؛ سپس جمع آوری کنند، و به مصرف مصالح مسلمین برسانند.‏


کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 92

‏ ‏‏     ملاحظه می کنید که احکام مالی اسلام بر لزوم تشکیل حکومت دلالت دارد؛ و اجرای آن جز از طریق استقرار تشکیلات اسلامی میسر نیست.‏

‏     از طرف دیگر، احکامی که راجع به حفظ نظام اسلام و دفاع از تمامیت ارضی و استقلال امت اسلام است، بر لزوم تشکیل حکومت دلالت دارد. مثلاً این حکم: «‏وَ أَعِدّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِن رِّباطِ الْخَیْلِ‎[3]‎‏.» که امر به تهیه و تدارک هرچه بیشتر نیروی مسلح و دفاعی به طور کلی است؛ و امر به آماده باش و مراقبت همیشگی در دورۀ صلح و آرامش.‏

‏     ‏‏هرگاه مسلمانان به این حکم عمل کرده و با تشکیل حکومت اسلامی به تدارکات وسیع پرداخته، به حال آماده باش کامل جنگی می بودند، مشتی یهودی جرأت نمی کردند سرزمینهای ما را اشغال کرده، مسجد اقصای ما را خراب کنند و آتش بزنند، و مردم نتوانند به اقدام فوری برخیزند. تمام اینها نتیجۀ این است که مسلمانان به اجرای حکم خدا برنخاسته و تشکیل حکومت صالح و لایق نداده اند. اگر حکومت کنندگان کشورهای اسلامی نمایندۀ مردمِ با ایمان و مجری احکام اسلام می بودند، اختلافات جزئی را کنار می گذاشتند، دست از خرابکاری و تفرقه اندازی برمی داشتند، و متحد می شدند و ید واحده می بودند، در آن صورت مشتی یهودی بدبخت، که عمال امریکا و انگلیس و اجانبند، نمی توانستند این کارها را بکنند، هر چند امریکا و انگلیس پشتیبان آنها باشند. این از بی عرضگی کسانی است که بر مردم مسلمان حکومت می کنند.‏

‏     آیۀ «‏وَ أَعِدّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ ...‏»دستور می دهد که تا حد امکان نیرومند و آماده باشید تا دشمنان نتوانند به شما ظلم و تجاوز کنند. ما‏

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 93

‏متحد و نیرومند و آماده نبودیم که دستخوش تجاوزات بیگانه شده و می شویم و ظلم می بینیم.‏

‏     بسیاری از احکام، از قبیل دیات که باید گرفته و به صاحبانش داده شود، یا حدود و قصاصی که باید با نظر حاکم اسلامی اجرا شود، بدون برقراری یک تشکیلات حکومتی تحقق نمی یابد. همۀ این قوانین مربوط به سازمان دولت است؛ و جز قدرت حکومتی از عهدۀ انجام این امور مهم بر نمی آید.‏

‏     ‏‏پس از رحلت رسول اکرم(ص)، معاندین و بنی امیه، ـ لعنهم الله ‌ نگذاشتند حکومت اسلام با ولایت علی‌بن ابی طالب(ع) مستقر شود. نگذاشتند حکومتی که مرضیّ خداوی تبارک و تعالی و رسول اکرم(ص) بود در خارج وجود پیدا کند. در نتیجه، اساس حکومت را دگرگون کردند. برنامۀ حکومتشان بیشترش با برنامۀ اسلام مغایرت داشت. رژیم حکومت و طرز اداره و سیاست «بنی امیه» و «بنی عباس» ضد اسلامی بود. رژیم حکومت کاملاً وارونه و سلطنتی شد؛ و به صورت رژیم شاهنشاهان ایران و امپراتوران روم و فراعنۀ مصر درآمد. و در ادوار بعد غالباً به همان اشکال غیر اسلامی ادامه پیدا کرد تا حالا که می بینیم.(105)‏

  

*  *  *

‎ ‎

‎ ‎

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 94

  • )) برای نمونه به آیات: 52 از سورۀ ابراهیم، 2 از سورۀ یونس، 49 از سورۀ حج، 40 از سورۀ احزاب و 70 از سورۀ یس مراجعه کنید.
  • )) عن العبد الصالح(ع): «... فإنْ فَضَلَ عنهم شَیٌ، فَهُوَ لِلْوالی. وَ إنْ عَجَزَ أوْ نَقَصَ عنِ اسْتِغنائِهِمْ، کانَ علی الْوالی أنْ یُنْفِقَ مِنْ عِنْدِهِ بِقَدْرِ مایَسْتَغْنُونَ به...»؛ اصول کافی؛ ج 2، کتاب الحجة، «باب الفی ء والانفال»، ص 491ـ492، ح 4.
  • )) بخشی از آیۀ 60 سورۀ انفال: «هر آنچه از نیروی سلاح و اسبان آماده می توانید، فراهم سازید».