فصل دوم: منشأ و ماهیت حکومت اسلامی

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

فصل دوم: منشأ و ماهیت حکومت اسلامی

‏ ‏

‏ ‏

حکم عقل در مالکیت و اطاعت حق تعالی

‏آنچه عقل خداداده حکم می کند آن است که تأسیس حکومت به‌طوری که بر مردم به حکم خرد لازم باشد؛ متابعت و پیروی از آن، از کسی روا و بجاست که مالک همه چیز مردم باشد و هر تصرفی در آنها بکند، تصرف در مال خود باشد و چنین شخصی که تصرف و ولایتش در تمام بشر به حکم خرد نافذ و درست است خدای عالم است که مالک تمام موجودات و خالق ارض و سموات است. پس هر حکمی که جاری کند در مملکت خود جاری کرده و هر تصرفی بکند در دادۀ خود تصرف کرده است. و اگر خدا به کسی حکومت داد و حکم او را به توسط گفتۀ پیغمبران لازم الاطاعه دانست بر بشر نیز لازم است از آن اطاعت کنند و غیر از حکم خدا و یا آنکه خدا تعیین کرده هیچ حکمی را بشر نباید بپذیرد.‏‏(64)‏

   

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

خداوند تنها قانونگذار

‏کسی جز خدا حق حکومت بر کسی ندارد و حق قانونگذاری نیز ندارد و خدا به حکم عقل باید خود برای مردم حکومت تشکیل دهد و قانون وضع کند؛ اما قانون همان قوانین اسلام است.(65)‏


کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 53

انحصار حکومت خداوند در اسلام

‏در اسلام یک حکومت است و آن حکومت خدا، یک قانون است و آن قانون خدا، و همه موظفند به آن قانون عمل کنند. تخلف از آن قانون هیچ کس نباید بکند. قانون عدل است، عدالت است، جامعۀ عدل و جامعه ای که در آن عدالت اجرا بشود.(66)‏

7 / 10 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

پیروی پیغمبر (ص) از قانون الهی

اطاعت حاکمان مبتنی بر اطاعت خداوند

‏حکومت اسلام حکومت قانون است. در این طرز حکومت، حاکمیت منحصر به خداست و قانونْ فرمان و حکم خداست. قانون اسلام، یا فرمان خدا، بر همۀ افراد و بر دولت اسلامی حکومت تام دارد. همۀ افراد از رسول اکرم(ص) گرفته تا خلفای آن حضرت و سایر افراد، تا ابد تابع قانون هستند، همان قانونی که از طرف خدای تبارک و تعالی نازل شده و در لسان قرآن و نبی اکرم(ص) بیان شده است. اگر رسول اکرم(ص) خلافت را عهده دار شد، به امر خدا بود. خدای تبارک و تعالی آن حضرت را خلیفه قرار داده است: «خلیفة الله فیالأرض». نه اینکه به رأی خود حکومتی تشکیل دهد و بخواهد رئیس مسلمین شود. همچنین بعد از اینکه احتمال می رفت اختلافاتی در امت پدید آید ـ چون تازه به اسلام ایمان آورده و جدید‌العهد بودند ـ خدای تعالی از راه وحی رسول اکرم(ص) را الزام کرد که فوراً همان جا، وسط بیابان، امر خلافت را ابلاغ کند.‏‎[1]‎‏ پس رسول اکرم(ص) به حکم قانون و به تبعیت از قانونْ حضرت امیرالمؤمنین(ع) را به خلافت تعیین کرد؛ نه به این خاطر که دامادش بود،‌یا خدماتی کرده بود؛ بلکه چون مأمور و تابع حکم خدا و مجری‏

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 54

‏فرمان خدا بود.‏

‏     ‏‏باری، حکومت در اسلام به مفهوم تبعیت از قانون است و فقط قانون بر جامعه حکمفرمایی دارد. آنجا هم که اختیارات محدودی به رسول اکرم(ص) و ولات داده شده، از طرف خداوند است. حضرت رسول اکرم(ص) هر وقت مطلبی را بیان یا حکمی را ابلاغ کرده اند، به پیروی از قانون الهی بوده است ـ قانونی که همه بدون استثنا بایستی از آن پیروی و تبعیت کنند. حکم الهی برای رئیس و مرئوس متبع است. یگانه حکم و قانونی که برای مردم متبع و لازم الاجراست، همان حکم و قانون خداست. تبعیت از رسول اکرم(ص) هم به حکم خداست که می فرماید: «‏و اَطیعُوا الرَّسول‏» (از پیامبر پیروی کنید). پیروی از متصدیان حکومت یا «اولواالامر» نیز به حکم الهی است، آنجا که می فرماید: ‏أطیعُواالله َ و أطیعُوا الرَّسولَ وَ أُولِی الْأمْرِ مِنْکُمْ.‎[2]‎‏ رأی اشخاص، حتی رأی رسول اکرم(ص) در حکومت و قانون الهی هیچ گونه دخالتی ندارد، همه تابع ارادۀ الهی هستند.(67)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

حکومت اسلامی سایۀ خداوند

‏ما هم که حکومت اسلامی می گوییم، می خواهیم یک حکومتی باشد که هم دلخواه ملت باشد، و هم حکومتی باشد که خدای تبارک و تعالی نسبت به او گاهی بگوید که اینهایی که با تو بیعت کردند با خدا بیعت کردند ـ ‏اِنَّما یُبایعُون الله ‏ ـ یک همچو دستی حاکم باشد که بیعت با او بیعت با خدا باشد.‏‎[3]‎‏ در جنگ هم‌وقتی که تیری انداخته است و رَمْیی کرده است، باز خدا بفرماید که ‏و ما رَمَیْتَ اِذْ رَمَیْتَ وَلٰکِنَّ الله َ رَمیٰ؛‎[4]‎‏ تو ‏

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 55

‏تیر نینداختی، خدا تیر انداخت. دست او را دست خدا بداند؛ ظل الله باشد، یدالله باشد، حکومتْ حکومت الهی باشد. ما حکومتی را که می خواهیم، یک همچو حکومتی می خواهیم. آرزوی ما این است که یک همچو حکومتی سر کار بیاید که تخلف از قانون الهی نکند.‏

‏     پیغمبر اکرم از باب اینکه دستش دستی بود که تخلف در تمام عمرش از کارهایی که خدا فرموده بود نکرده بود، این دستْ دست خدا می شود، بیعتْ بیعت با خداست. از اینجایی که کارهایی را که کرده بود، اراده اش تابع ارادۀ خدا، کارش تابع کارهای خدا، حکومتش حکومت الهی است، به او گفته می شود که تو تیر نینداختی، وقتی که تیر انداختی تو نبودی، خدا تیر انداخت. با اینکه پیغمبر تیر انداخته بود اما ظل خدا بود، هیچ حرکتی از خود نداشت، هر چه داشت تَبَع قانون بود؛ قرآن مجسم بود پیغمبر، قانون مجسم بود پیغمبر. ما یک حکومتی می خواهیم که قانون باشد، تَبَع قانون باشد نه یک حکومتی که تَبَع شیطان باشد.(68)‏

21 / 8 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

ملاک مشروعیت در حکومت اسلام

‏واضح است که حکومت به جمیع شئون آن و ارگانهایی که دارد، تا از قِبَل شرع مقدس و خداوند تبارک و تعالی شرعیت پیدا نکند، اکثر کارهای مربوط به قوۀ مقننه و قضاییه و اجراییه بدون مجوز شرعی خواهد بود، و دست ارگانها که باید به واسطۀ شرعیت آن باز باشد بسته می شود، و اگر بدون شرعیت الهی کارها را انجام دهند، دولت به جمیع شئونه، طاغوتی و محرّم خواهد بود.(69)‏

16 / 9 / 61

*  *  *

‎ ‎

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 56

  • )) اشاره است به واقعۀ غدیر خم و نزول آیۀ «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إلَیْکَ مِن رَبِّکَ وَ إِن لَمْ تَفْعَلْ فَمٰا بَلَّغْتَ رِسٰالَتَهُ...؛ ای پیامبر آنچه را بر تو از پروردگارت فرو فرستاده شده برسان، اگر این کار را انجام ندهی رسالتت را نرسانده ای»؛‌(مائده / 67)   الغدیر؛ ج 1، ص 214 ـ 229.
  • )) نساء / 59.
  • )) اشاره به بخشی از آیۀ 10 سورۀ فتح: «إن الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ الله َ».
  • )) انفال / 17.