دخالت انبیا و علما در سیاست

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

دخالت انبیا و علما در سیاست

‏ ‏

‏ ‏

دعوتهای اولیا به امور سیاسی

‏من به یک نکته ای آقایان را توجه می دهم و آن سیرۀ رسول اکرم و ائمۀ مسلمین است. رسول اکرم در آن وقتی که تنها بود و هیچ کس با او نبود، الاّ یک نفر، دو نفر، در آن وقت با وحی الهی مردم را دعوت کرد؛ منتظر نشد که عدّه و عُدّه زیاد پیدا کند، منتظر نشد که جمعیتها همراه او باشند. از همان اول شروع به دعوت کرد، و شروع به دعوت مردم برای گرویدن به اسلام و برای پیدا کردن راه حق فرمود. آن وقت هم که به مدینه تشریف آوردند و تشکیل حکومت دادند، باز هم منتظر این نشدند که قدرت زیاد پیدا بکنند. باز هم دعوت خودشان را به‌طور گسترده تری بجا آوردند، و مردم را به وظایف شخصی و اجتماعی، سیاسی دعوت کردند. دعوتهای قرآن، هم در مکۀ مکرمه و هم در مدینۀ مشرفه دعوتهای شخصی بین فرد‌و‌خدای‌تبارک و تعالی نبود. می شود گفت که بی استثنا دعوتهای خدا حتی در آن چیزهایی که وظایف شخصی افراد است، روابط شخصی افراد است بین خود و خدا، از معنای اجتماعی و سیاسی برخوردار است. بعد از رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله و سلم ـ ما ملاحظه می کنیم که در زمان هایی که ائمۀ مسلمین ـ علیهم السلام ـ در فشار سخت بنی امیه و‏

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 27
‏ بنی العباس بودند مطالب خودشان را آن طور که ممکن بود به مردم می رساندند، حتی در ادعیۀ آنها، شما اگر ادعیۀ امام سجاد و سایر ائمه را ملاحظه بفرمایید مشحون است از اینکه مردم را بسازند برای یک امر بالاتر از آن چیزی که مردم عادی تصور می کنند. دعوت به توحید، دعوت به تهذیب نفس، دعوت به اعراض از دنیا، دعوت به خلوت با خدای تبارک و تعالی، معنی اش این نبوده است که مردم توی خانه هایشان بنشینند و از مصالح مسلمین غفلت کنند و مشغول ذکر و دعا باشند. چنانچه خود آنها که ملاحظه می کنید، این طور نبودند. پیغمبر اکرم در عین حالی که وظایف شخصی خودش را بجا می آورد و خلوتها با خدای تبارک و تعالی داشت، تشکیل حکومت داد و به انحاء عالم برای دعوت آدم فرستاد و مردم را دعوت کرد به دیانت و دعوت کردند بعد به اجتماع. این طور نبود که بنای او این باشد که بنشیند توی خانه و ذکر بگوید. ذکر می گفت، لکن همان ذکر هم خودسازی بود. دعا می کرد، ولی همان دعا هم، هم خودسازی و هم مردمسازی بود و مردم را تجهیز می کرد برای مقاومت. تمام ادعیه ای که در لسان او و ائمۀ مسلمین واقع شده است، تمام این ادعیه، در عین حالی که دعوت به معنویات است، از راه دعوت معنویات، تمام مسائل مسلمین اصلاح می شود. مع الأسف اعوجاج واقع شد، یا واقع کردند ـ و شاید در صدر اسلام هم بنی العباس بیشتر این کار را کردند ـ اعوجاج واقع شد در مصالح اسلامی و در مطالب اسلامی.(27)‏

23 / 2 / 63

*  *  *

‎ ‎

‏ ‏

تشکیل حکومت توسط پیغمبر(ص)

‏رسول الله ، پایۀ سیاست را در دیانت گذاشته است. رسول الله ـ‌صلی‌الله  ‏‏علیه و آله و سلم ـ تشکیل حکومت داده است؛ تشکیل مراکز‏

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 28

‏سیاست داده است. و سایر خلفای اسلام تا آنجایی که به انحراف کشیده نشده بود در صدر اسلام، باید همۀ آنها را نفی کنند. باید آنها را این آخوندهای درباری و این سلاطین نوکر مآب، باید پیغمبر اکرم و خلفای اسلام را طرد کنند، و بگویند که آنها مسلم نبودند. برای اینکه آنها دخالت در سیاست می کردند. سیاستی که در صدر اسلام بود یک سیاست جهانی بود. پیغمبر اسلام دستش را دراز کرده بود در اطراف عالم و عالم را داشت دعوت می کرد به اسلام؛ و دعوت می کرد به سیاست اسلامی و حکومت تشکیل داد، و خلفای بعد حکومت تشکیل دادند. و از صدر اسلام از زمان رسول خدا تا آن وقتی که انحراف در کار نبود، سیاست و دیانت توأم بودند. این آخوندهای درباری و این باصطلاح سلاطین امریکایی یا شوروی، یا باید پیغمبر و پیغمبران را و خلفای پیغمبر و پیغمبران را تخطئه کنند، یا باید خود و حکومتهای خود را تخطئه کنند. امر دایر بین این دو است و از این خارج نیست. نمی شود منطقی که در مکه، سیاست ما تخطئه می کند و مسلمین را که می خواهند شعار بر ضد ستمگران بدهند جلوگیری می کند، و در سایر بلاد که بعض ائمۀ درباری، ائمۀ ـ اگر باشد بینشان ـ جمعۀ درباری و ائمۀ جماعت درباری در یک دوراهی واقع هستند، هر کدام را می خواهند اختیار کنند. یا اختیار کنند که نه رسول الله و نه بعد از او خلفا و نه آنهایی که متصدیان امور اسلام بوده اند از اصحاب و از وابستگان به آنها در صدر اسلام، آنها مسلم نیستند ـ یا اقرار کنند که خودشان و حکومتهایی که در بلاد خودشان هست مسلم نیستند. جمع مابین این دو نخواهد شد. سَر این دوراهی همه هستند و گرفتاری مسلمین هم در همین است که به آنها تزریق کرده اند، تبلیغ کرده اند که روحانیون باید بروند در کنج مدرسه ها و مسجدها و بعض مسائل اسلام را بگویند، نه همه را. اساس مطلب اینجاست که اسلام‏

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 29

‏آیا دین سیاست است و با سیاست به همۀ ابعاد، با مسائل اجتماعی ملتها به همۀ ابعاد، با مسائل اقتصادی و فرهنگی و همه چیزهایش با همۀ افراد توأم است، یا اینکه اسلام باید منزوی باشد، و در صدر اسلام آنهایی که حکومت دادند همه در اشتباه بودند.(28)‏

12 / 10 / 61

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

مبارزات سیاسی اولیا

‏روش پیامبر اسلام نسبت به امور داخلی مسلمین و امور خارجی آنها، نشان می دهد، که یکی از مسئولیتهای بزرگ شخص رسول‌اکرم‌(ص) مبارزات سیاسی آن حضرت است. شهادت امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ و نیز حسین ـ علیه السلام ـ و حبس ‏‏و‌شکنجه و تبعید و مسمومیتهای ائمه ـ علیهم السلام ـ همه در جهت مبارزات سیاسی شیعیان، علیه ستمگریها بوده است. و در یک کلمه مبارزه و فعالیتهای سیاسی بخش مهمی از مسئولیتهای مذهبی است.‏‏(29)‏

16 / 9 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

انبیا و دخالت در امور سیاست

‏شما کدام یک از انبیا را سراغ دارید که در امور اجتماعی، به آنطور حادش شرکت نکرده و سردمدار نبوده است؟ موسی ـ علیه السلام ـ یک شبان با عصایش راه می افتد می رود سراغ فرعون؛ نمی آید توی بازار مسأله بگوید. این هم هست البته، اما می رود سراغ فرعون. خدا هم او را می فرستد دنبال فرعون؛ بروید او را دعوت کنید، دعوتش کنید؛ به قول لیّن هم دعوتش کنید و امثال ذلک. وقتی که قول لیّن نشد، خوب، آن وقت قیام می خواهد. پیغمبراکرم کدام روز نشست همین طوری فقط مسأله بگوید، کاری به کار جامعه نداشته باشد؟‏

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 30

‏اینهایی که می گویند «آخوند چه کار دارد به امور سیاسی»، پیغمبراکرم کدام روزش از مسائل سیاسی خارج بود؟ دولت تشکیل می داد، با اشخاصی که به ضد اسلام، ستمگر بر مردم بودند، با آنها مبارزه می کرد، جنگ می کرد.‏

‏     ما را آنطور می خواستند منزوی کنند که لباس جندی را می گفتند با عدالت منافات دارد. حضرت امیر لباس جندی داشت، با عدالت منافات داشت؟! حضرت سیدالشهدا نداشت لباس جندی؟ اینها با آن تبلیغات بسیار وسیعشان ما را منزوی کرده بودند؛ یعنی، خود ما را، به مغزهای ما آنقدر خوانده بودند که خودمان باور کرده بودیم که نباید ما در سیاست دخالت کنیم. نخیر، مسأله این نیست. مسألۀ دخالت در سیاست در رأس تعلیمات انبیاست. مسألۀ جنگ مسلحانه با اشخاصی که آدم نمی شوند و می خواهند ملت را تباه کنند، در رأس برنامه های انبیا بوده است.(30)‏

18 / 6 / 60

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

آیت الله کاشانی مرد مبارزه و سیاست

‏ما در زمان خودمان هم آقای کاشانی را دیدیم. آقای کاشانی‏‎[1]‎‏ از جوانی ‏‏در نجف بودند و یک روحانی مبارز بودند. مبارزه با استعمار، آن وقت‏‏‌‏‏البته انگلستان بود مبارزه با او. در ایران هم که آمدند تمام زندگی شان صرف همین معنا شد و من از نزدیک ایشان را می شناختم. در یک وقت وضع ایشان طوری شد که وقتی که ازمنزل می خواست حرکت کند فرض کنید بیایند به مسجدشاه، مسجدشاه مطلع می شد، در نظر داشتند، اعلام می شد، این طور بود وضع ایشان. بعدش دیدند‏

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 31

‏که‏‏‌‏‏اگر یک روحانی در میدان باشد لابد اسلام را در کارمی آورد، این حتمی است و همین طور هم بود. از این جهت شروع کردند به جوسازی. آن طور جوسازی کردند که یک سگی را عینک به آن زدند ـ‏‏‌و آن طور که‌من شنیدم ـ عینک زدند و از طرف مجلس آوردند این‌طرف و به اسم آیت الله .(31)‏

26 / 9 / 62

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

دخالت علما در مشروطه و تحریم تنباکو

‏علمای ما در طول تاریخ این طور نبود که منعزل از سیاست باشند. مسألۀ مشروطیت یک مسألۀ سیاسی بود و بزرگان علمای ما درش دخالت داشتند، تأسیسش کردند. مسألۀ تحریم تنباکو یک مسألۀ سیاسی بود و میرزای شیرازی‏‎[2]‎‏ ـ رَحِمَه الله ـ این معنا را انجام داد. در زمانهای اخیر هم مدرس،‏‎[3]‎‏ کاشانی، اینها مردم سیاسی بودند و مشغول کار بودند... .(32)‏

2 / 6 / 65

*  *  *

‎ ‎

‏ ‏

روحانیت پیشقدم در مجاهده و مبارزه

‏روحانیون در همۀ بلاد، حافظ اسلامند و حافظ مقاصد اسلامی هستند و از اول هم بوده اند.‏


کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 32

‏ ‏‏     اگر روحانیون نبودند، ما الآن از اسلام اطلاعی نداشتیم. این مجاهدت روحانیون است که از خود شما هستند؛ مجاهدت آنهاست که برای ما اسلام را تاکنون نگه داشته است. و در هر مسأله و گرفتاری که برای اسلام پیش می آمده، باز پیشقدم همینها بودند و همینها بودند که قیام می کردند؛ حالا یا موفق می شدند یا سرکوب می شدند. در همین مدتی که من اطلاع دارم و من شاهد بودم، قیامهای مختلفی بر ضد رضاخان و محمدرضا شد. و این قیامها همه، مبدأش روحانیون بودند؛ از آنجا شروع می شد، لکن چون ملت باز درست مجتمع با هم نشده بودند، موفق نمی شدند یا کم موفق می شدند.(33)‏

25 / 8 / 60

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

مراجع و علمای شیعه و دخالت در سیاست

‏یک همچو چیزی را اینها دیدند که یک روحانی پیرمرد در کُنج یک دهی از دهات عراق یک کلمه می نویسد و یک ملت قیام می کند و قراردادی که ما بین شاه جائر و انگلیسها بوده است، به هم می زند، و یک قدرت این طوری دارد روحانیت. باز ملاحظه کردند که در وقتی که انگلیسها هجوم آورده بودند به عراق و عراق را در معرض استعمار قرار داده بودند، یک پیرمرد به مردم امر کرد و حکم دفاع داد و قیام کردند مردم و ملت عراق را نجات دادند. این یک قدرتی بود از یک پیرمرد، و آن میرزای شیرازی دوم، مرحوم آقامیرزا محمدتقی‏‎[4]‎‏ ‏

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 33

‏ـ‌رضوان الله علیه ‏‏[‏‏بود‏‏]‏‏. و در مشروطه دیدند که یک ملاّ یا چند ملاّ در نجف و چند معمَّم و ملاّ در تهران اساس استبداد و حکومت خود‌کامه ای که در آن وقت بود آن را به هم زدند، و مشروطه را مستقر کردند. و در این مسائل آنهایی که مخالف هم بودند از پا ننشستند. آنها هم فعالیت خودشان را می کردند، که حالا بخواهیم همه را بگوییم طولانی است. لکن راجع به همین مشروطه و اینکه مرحوم شیخ فضل الله ‏‎[5]‎‏ ـ رحمه الله ـ ایستاد که مشروطه باید مشروعه باشد، باید قوانین موافق اسلام باشد. در همان وقت که ایشان این امر را فرمود، و مُتمِّم قانون اساسی هم از کوشش ایشان بود، مخالفین، خارجیها که یک همچو قدرتی را در روحانیت می دیدند، کاری کردند در ایران که شیخ فضل الله مجاهد مجتهدِ دارای مقامات عالیه را، یک دادگاه درست کردند، و یک نفر منحرف، روحانی نما، او را محاکمه کرد و در میدان توپخانه، شیخ فضل الله را در حضور جمعیت به دار کشیدند.(34)‏

26 / 8 / 59

*  *  *

‎ ‎

‎ ‎

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 34

  • )) حاج سیدابوالقاسم کاشانی (متوفی 1340 ش.) که رهبر دینی نهضت ملی در دهۀ 20 و 30، بود در نهضت ملی شدن صنعت نفت با دکتر محمد مصدق همکاری داشت.
  • )) محمدمیرزا حسن شیرازی (1230 ـ 1312 ه‌. ق.) از مقتدرترین و با نفوذترین مراجع تاریخ شیعه به شمار می رود و پس از رحلت شیخ مرتضی انصاری (ره) به مدت 23 سال مرجع مطلق جهان تشیع بود. وی در هنگام واگذاری امتیاز توتون به انگلستان توسط ناصرالدین شاه، حکم به حرمت استعمال دخانیات نمود. از آثار اوست: رساله در رضاع، رساله در اجتماع امر و نهی و کتابی در طهارت تا مبحث وضو.
  • )) سید حسن بن اسماعیل بن میرعبدالباقی قمشه ای، معروف به مدرس (1287ـ 1356 ه .ق.) در انتخابات دورۀ دوم مجلس شورای ملی از طرف علمای نجف برای نظارت بر قوانین به مجلس راه یافت و تا دورۀ ششم مجلس، نماینده مردم بود. وی در صحنۀ مجلس و سیاست، از مخالفین سرسخت رضاخان و عمال او بود. وی سرانجام در سال 1316 ه .‌ش‌. به دستور رضاخان دستگیر و به شهادت رسید.
  • )) میرزا محمدتقی بن محب علی شیرازی حائری (1338 ه . ق.) پس از تکمیل دروس مقدماتی به سامرا رفت و در مجلس درس میرزای شیرازی (بزرگ) حاضر گردید و در شمار بهترین شاگردان وی در آمد. پس از میرزا، در سامرا مقام مرجعیت یافت و بعد از سید محمد کاظم یزدی ریاست شیعه را عهده دار گردید. با فتوایی مشهور در عراق اعلان جهاد داد و مردم را به مبارزه بر ضد دولت انگلیسی که به عراق دست انداخته بود، دعوت کرد. از وی آثاری علمی بر جای مانده که از جمله آنهاست: رسالاتی در علم اصول، حاشیه بر مکاسب، اشعاری نیز به فارسی از وی به جای مانده که در مدح و مراثی اهل بیت سروده است.
  • )) شیخ فضل الله نوری (1259 ـ 1327 ه .‌ق.) از شاگردان میرزای شیرازی (بزرگ) و از علمای طراز اول تهران بود. وی از مشروطۀ مشروعه دفاع کرد و با تلاش وی متمم قانون اساسی مشروطه نگاشته شد.