فصل دوم: توطئۀ جدایی دین و سیاست

‏ ‏

‏ ‏

فصل دوم: توطئه جدایی دین و سیاست

‏ ‏

‏ ‏

سابقۀ طرح جدایی دین و سیاست 

‏طرح مسأله جدا بودن‌سیاست از روحانیت، چیز تازه ای نیست. این مسأله در زمان بنی امیه طرح شد و در زمان بنی عباس قوّت گرفت. در این زمانهای اخیر هم که دستهای بیگانه در ممالک باز شد، آنها هم به این مسأله دامن زدند به طوری که مع الأسف بعضی از اشخاص متدین و روحانیون متعهد هم باورشان آمده است که مثلاً اگر یک ملایی در‌مسائل سیاسی وارد‌بشود، به او ضربه می خورد. این یکی از نقشه های بزرگ‌استعمار‌است که بعضی باور کردند.(15)‏

25 / 5 / 61

*  *  *

‎ ‎

‏ ‏

ایجاد باور نسبت به جدایی دین و سیاست

‏مسألۀ جدا بودن دین از سیاست، مسأله ای که با کمال تزویر و خدعه طرح کردند، حتی بر ما هم مشتبه کردند! حتی کلمۀ «آخوند سیاسی» یک کلمۀ فحش است در محیط ما! فلان آخوندِ سیاسی است! در صورتی که آقایان خواندند در دعاهای معتبر ساسَةُ الْعِبٰاد‏‎[1]‎‏ مع ذلک از‏

 

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 15

‏بس تزریق شده است، از بس اشتباه کاری شده است، ما خودمان هم باورمان آمده است که دین از سیاست جداست. آخوند در محراب برود، و شاه هم مشغول دزدی اش باشد! هرکس اسلام را مطالعه کرده باشد، قرآن کریم را مطالعه کرده باشد، کافی است که بفهمد اسلام و قرآن کریم تربیت می کند یک جامعه را در همۀ ‏‏[‏‏شئون‏‏]‏‏.(16)‏

14 / 11 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

استعمار و تبلیغ جدایی دین و سیاست

‏شعار سیاست از دین جداست، از تبلیغات استعماری است، که می خواهند ملتهای مسلمان را از دخالت در سرنوشت خویش باز دارند. در احکام مقدس اسلام، بیش از امور عبادی در امور سیاسی و اجتماعی بحث شده است.(17)‏

16 / 9 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

منطق اسلام مخالف دایی دین و سیاست

‏این حرفها که دین از سیاست جداست و امثال این حرفها در منطق اسلام نیست. فعالیت سیاسی یکی از وظایف مذهبی مسلمانان است.‏‏(18)‏

23 / 10 / 57

*  *  *

‎ ‎

‏ ‏

سیاست مخالف شئون روحانیت

‏دستهای مرموز جهانخواران به وسیلۀ اشخاص و گروههایی که در قشرهای ملتهای اسلامی نفوذ کرده اند در طول سالیان دراز یک برنامه ای را انجام دادند. و مع الأسف انجام گرفت، و ثمرات خبیث خودش را تحویل ملتها داد. و آن این معنا که روحانیون باید در مساجد و در حجره ها و در زاویه های منزوی باشند؛ و تمام کار آنها‏

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 16

‏این است که پیر مردانشان از منزل به مسجد و از مسجد به منزل بروند، و بر کنار از جامعه و بی توجه به چیزهایی که بر جامعه می گذرد باشند. حتی دخالت در امور اجتماعی و سیاسی کشور یک ننگی بود، و خلاف عدالت و مقام روحانیت! وظیفۀ جوانهای روحانی هم خزیدن در گوشۀ مدارس و حجره های مرطوب، و فقط تحصیل علوم ‏‏[‏‏بود‏‏] ‏‏آن هم نه آنچه مربوط به جامعه است و نه آنکه مربوط به سیاست جامعه. حتی لباس جُندی جزء چیزهایی حساب می شد که اگر روحانی آن لباس را به تن کند از عدالت خارج می شود! دخالت در امور سیاسی یک وضعی تعبیر شده بود که این بر خلاف روحانیت است؛ و فلان آقا که سیاسی است دیگر نباید در جرگۀ روحانیت باشد.(19)‏

14 / 12 / 59

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

محدود کردن روحانیت به امور شخصی

‏آنچنان تبلیغ کرده بودند که اوایلی که من ـ همان سال اول و دوم ـ آمدم به قم، در قم وضع جوری بود که یکی از روحانیون که رئیس بود، مورد طعن مردم بود، می گفتند: در منزلش روزنامه پیدا می شود! روزنامه پیدا شدن در منزل یک روحانی را نقصش می دانستند. فلان آخوند «سیاسی» است! طعن می زدند به اینکه فلان آخوند «سیاسی» است. جدا می کردند روحانیون را، محدودشان می کردند به همان مسائل شخصی؛ و از مسائل اجتماعی و مسائل سیاسی همچو جدا می کردند، و تبلیغات همچو بود که یک آخوندی اگر چنانچه می خواست در این امور دخالت کند می ترسید از مردم؛ مطعون می شد؛ کنار گذاشته می شد.(20)‏

3 / 5 / 58


کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 17

دخالت در سیاست خلاف شأن فقیه

‏استکبار وقتی که از نابودی مطلق روحانیت و حوزه ها مأیوس شد، دو راه برای ضربه‌زدن انتخاب نمود؛ یکی راه ارعاب و زور و دیگری راه خدعه و نفوذ در قرن معاصر. وقتی حربۀ ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد، راههای نفوذ تقویت گردید. اولین و مهمترین حرکت، القای شعار جدایی دین از سیاست است که متأسفانه این حربه در حوزه و روحانیت تا اندازه ای کارگر شده است تا جایی که دخالت در سیاست دون شأن فقیه و ورود در معرکۀ سیاسیون تهمت وابستگی به اجانب را به همراه می آورد؛ یقیناً روحانیون مجاهد از نفوذ بیشتر زخم برداشته اند.(21)‏

3 / 12 / 67

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

علت دورکردن اهل علم از سیاست

‏شما می بینید که از اول یک جریانی در کار بوده که شماها را از ملت منعزل کند و لااقل، شماها را نگذارند در جاهایی که یک ارگان اجرایی یا تقنینی یا اینها باشد؛ همان چیزی که در غرب نسبت به کلیسا می گفتند: کلیسا برای خودش علی حده برود و مسائل ناسوت و لاهوت بگویدو مملکت را بدهند ما اداره اش بکنیم. ‏‏[‏‏در‏‏]‏‏ ایران هم همان معنا را تعقیب کرده بودند. شیاطینی که مطالعه کردند در همۀ مسائل ملتها و این را یافتند که اگر قشر روحانی وارد بشود در صحنۀ سیاست، با داشتن پشتوانۀ عظیمی از ملتها، کلاه آنها پس معرکه است. باید چه بکنند؟ باید به طور عموم، این مطلب را القا بکنند که اهل علم را به سیاست چه کار؟ اهل علم فقط وظیفه اش این است که عبایش را سرش بکشد و اول ظهر برود نمازش را بخواند و بعد هم برود منبر چند تا مسأله بگوید؛ نه مسائلی که مربوط به سیاست و مربوط به گرفتاریهای ملت است، همان مسائلی که دیدید، متعارف بود‏

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 18

‏می گفتند و تقریباً اکثر ابواب فقه کنار گذاشته شده بود عملاً. تو کتابها نوشته شده بود و کنار گذاشته شده بود و اکثر آیات قرآن هم کنار گذاشته شده بود. قرآن را می خواندیم و می بوسیدیم و می گذاشتیمش کنار. آیاتی که مربوط به جامعه بود، آیاتی که مربوط به سیاست بود، آیاتی که مربوط به جنگ بود، آیات زیادی که اکثر آیات مربوط به این مسائل است، اینها را منسی کرده بودیم؛ یعنی، ما را وادار کرده بودند که منسی باشد.‏

‏     شأن بزرگ اهل علم این بود که این آقا نمی فهمد سیاست را! اگر یک آقایی اصلاً عقلش نرسید به اینکه سیاست چیست، این بزرگوار بود خیلی؛ آقایی است که دخالت در امور نمی کند، قربانش بروم، چه آقای خوبی، ظهر می آید نمازش را می خواند و می رود توی خانه اش می نشیند! و به ما این مطلب را تحمیل کرده بودند.(22)‏

10 / 4 / 60

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

بلندگوهای استعماری و جدایی دین و سیاست

‏یکی از امور مهمی که همه، بسیاری از آقایان می دانند، قضیۀ ـ که برای سلطۀ آنهاست ـ انزوای روحانیت از جامعه هاست. و برای این امر نقشه های مختلف است؛ از آن جمله جدایی سیاست از دیانت، که مع الأسف این نقشه بسیار مؤثر بوده است و گرفته است. و گرفتاریهای مسلمین اکثراً، بلکه همه از این راه بیشتر بوده است تا راههای دیگر. الآن هم بوقهای استعماری و آنهایی که سرسپردۀ استعمار هستند این فریاد را می زنند، و اسلام را از سیاست جدا می دانند، و برای مسلمان جایز نمی دانند که در سیاست دخالت کند، و دامن می زند به این حرف، به این مطلب. روحانیونی که وابسته به دولتها هستند و درباری هستند آنها دامن می زنند به این مطلب،‏

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 19

‏خصوصاً در این عصر. و آقایان ائمۀ جمعه و جماعات و همۀ خطبای کشورهای اسلامی باید این مطلب را به مردم برسانند که بنابر منطق این طایفه که می گویند «باید مسلمان در سیاست دخالت نکند» و او را طرد می کنند و لعن شاید بکنند باید رسول الله را طرد کنند.(23)‏

12 / 10 / 61

*  *  *

‎ ‎

‏ ‏

توطئه استعمارگران و نتایج سوء آن

‏از توطئه های مهمی که در قرن اخیر، خصوصاً در دهه های معاصر، و بویژه پس از پیروزی انقلاب آشکارا به چشم می خورد، تبلیغات دامنه دار با ابعاد مختلف برای مأیوس نمودن ملتها و خصوص ملت فداکار ایران از اسلام است. گاهی ناشیانه و با صراحت به اینکه احکام اسلام که 1400 سال قبل وضع شده است نمی تواند در عصر حاضر کشورها را اداره کند، یا آنکه اسلام یک دین ارتجاعی است و با هر نوآوری و مظاهر تمدن مخالف است، و در عصر حاضر نمی شود کشورها از تمدن جهانی و مظاهر آن کناره گیرند، و امثال این تبلیغات ابلهانه و گاهی موذیانه و شیطنت آمیز به گونۀ طرفداری از قداست اسلام که اسلام و دیگر ادیان الهی سر و کار دارند با معنویات و تهذیب نفوس و تحذیر از مقامات دنیایی و دعوت به ترک دنیا و اشتغال به عبادات و اذکار و ادعیه که انسان را به خدای تعالی نزدیک و از دنیا دور می کند، و حکومت و سیاست و سررشته داری برخلاف آن مقصد و مقصود بزرگ و معنوی است، چه اینها تمام برای تعمیر دنیا است و آن مخالف مسلک انبیای عظام است! و مع الأسف تبلیغ به وجه دوم در بعض از روحانیان و متدینان بیخبر از اسلام تأثیر گذاشته که حتی دخالت در حکومت و سیاست را به مثابۀ یک گناه و فسق می دانستند و شاید بعضی بدانند! و این فاجعۀ بزرگی است که اسلام‏

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 20
‏ مبتلای به آن بود.‏

‏     گروه اول که باید گفت از حکومت و قانون و سیاست یا اطلاع ندارند یا غرضمندانه خود را به بی اطلاعی می زنند. زیرا اجرای قوانین بر معیار قسط و عدل و جلوگیری از ستمگری و حکومت جائرانه و بسط عدالت فردی و اجتماعی و منع از فساد و فحشا و انواع کجرویها، و آزادی بر معیار عقل و عدل و استقلال و خودکفایی و جلوگیری از استعمار و استثمار و استعباد، و حدود و قصاص و تعزیرات بر میزان عدل برای جلوگیری از فساد و تباهی یک جامعه، و سیاست و راه بردن جامعه به موازین عقل و عدل و انصاف و صدها از این قبیل، چیزهایی نیست که با مرور زمان در طول تاریخ بشر و زندگی اجتماعی کهنه شود. این دعوی به مثابۀ آن است که گفته شود قواعد عقلی و ریاضی در قرن حاضر باید عوض شود و به جای آن قواعد دیگر نشانده شود. اگر در صدر خلقت، عدالت اجتماعی باید جاری شود و از ستمگری و چپاول و قتل باید جلوگیری شود، امروز چون قرن اتم است آن روش کهنه شده! و ادعای آنکه اسلام با نوآوردها مخالف است ـ همان سان که محمدرضا پهلوی مخلوع می گفت که اینان می خواهند با چهارپایان در این عصر سفر کنند ـ یک اتهام ابلهانه بیش نیست. زیرا اگر مراد از مظاهر تمدن و نوآوردها، اختراعات و ابتکارات و صنعتهای پیشرفته که در پیشرفت و تمدن بشر دخالت دارد، هیچ گاه اسلام و هیچ مذهب توحیدی با آن مخالفت نکرده و نخواهد کرد بلکه علم و صنعت مورد تأکید اسلام و قرآن مجید است. و اگر مراد از تجدد و تمدن به آن معنی است که بعضی روشنفکران حرفه ای می گویند که آزادی در تمام منکرات و فحشا حتی همجنس بازی و از این قبیل، تمام ادیان آسمانی و دانشمندان و عقلا با آن مخالفند گرچه غرب و شرقزدگان به تقلید کورکورانه آن را‏

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 21
‏ ترویج می کنند.‏

‏     و اما طایفۀ دوم که نقشۀ موذیانه دارند و اسلام را از حکومت و سیاست جدا می دانند. باید به این نادانان گفت که قرآن کریم و سنت رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ آنقدر که در حکومت و سیاست احکام دارند در سایر چیزها ندارند؛ بلکه بسیار از احکام عبادی اسلام، عبادی ـ سیاسی است که غفلت از آنها این مصیبتها را به بار آورده. پیغمبر اسلام‌(ص) تشکیل حکومت داد مثل سایر حکومتهای جهان لکن با انگیزۀ بسط عدالت اجتماعی. و خلفای اول اسلامی حکومتهای وسیع داشته اند و حکومت علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ نیز با همان انگیزه، به طور وسیعتر و گسترده تر از واضحات تاریخ است. و پس از آن بتدریج حکومت به اسم اسلام بوده؛ و اکنون نیز مدعیان حکومت اسلامی به پیروی از اسلام و رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ بسیارند.‏

‏     اینجانب در این وصیتنامه با اشاره می گذرم، ولی امید آن دارم که ‏‏نویسندگان و جامعه شناسان و تاریخ نویسان، مسلمانان را از این اشتباه بیرون آورند. و آنچه گفته شده و می شود که انبیا ـ علیهم السلام ‏‏ـ به معنویات کار دارند و حکومت و سررشته داری دنیایی مطرود است و انبیا و اولیا و بزرگان از آن احتراز می کردند و ما نیز باید چنین کنیم، اشتباه تأسف آوری است که نتایج آن به تباهی کشیدن ملتهای اسلامی و باز کردن راه برای استعمارگران خونخوار است، زیرا آنچه مردود است حکومتهای شیطانی و دیکتاتوری و ستمگری است که برای سلطه جویی و انگیزه های منحرف و دنیایی که از آن تحذیر نموده اند؛ جمع آوری ثروت و مال و قدرت طلبی و طاغوت گرایی است و بالاخره دنیایی است که انسان را از حق تعالی غافل کند. و اما حکومت‌حق برای نفع مستضعفان و جلوگیری از ظلم و جور و اقامۀ‏

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 22

‏عدالت اجتماعی، همان است که مثل سلیمان بن داوود و پیامبر عظیم الشأن اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ و اوصیای بزرگوارش برای آن کوشش می کردند؛ از بزرگترین واجبات و اقامۀ آن از والاترین عبادات است،‌چنانچه سیاست سالم که در این حکومتها بوده از امور لازمه است.(24)‏

15 / 3 / 68

*  *  *

‎ ‎

‏ ‏

شبهۀ جدایی دین و سیاست و پاسخ آن

‏این را که دیانت باید از سیاست جدا باشد و علمای اسلام در امور اجتماعی و سیاسی دخالت نکنند، استعمارگران گفته و شایع کرده اند. این را بیدینها می گویند. مگر زمان پیغمبراکرم(ص) سیاست از دیانت جدا بود؟ مگر در آن دوره عده ای روحانی بودند، و عدۀ دیگر سیاستمدار و زمامدار؟ مگر زمان خلفای حق یا ناحق، زمان خلافت حضرت امیر(ع) سیاست از دیانت جدا بود؟ دو دستگاه بود؟ این حرفها را استعمارگران و عمال سیاسی آنها درست کرده اند تا دین را از تصرف امور دنیا و از تنظیم جامعۀ مسلمانان برکنار سازند؛ و ضمناً علمای اسلام را از مردم و مبارزان راه آزادی و استقلال جدا کنند. در این صورت می توانند بر مردم مسلط شده و ثروتهای ما را غارت کنند. منظور آنها همین است.‏

‏     اگر ما مسلمانان کاری جز نمازخواندن و دعا و ذکرگفتن نداشته باشیم، استعمارگران و دولتهای جائر متحد آنها هیچ کاری به ما ندارند. شما برو هر قدر می خواهی اذان بگو، نماز بخوان؛ بیایند هر‌چه داریم ببرند، حواله شان با خدا! لاٰ حَوْلَ وَ لاٰ قُوَّةَ اِلاّ بِالله ِ! وقتی که مُردیم، ان شاءالله به ما اجر می دهند! اگر منطق ما این باشد، آنها کاری به ما ندارند. آن مردک (نظامی انگلیس در زمان اشغال عراق) پرسید‏

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 23
‏ این که در بالای مأذنه دارد اذان می گوید به سیاست انگلستان ضرر دارد؟ گفتند: نه. گفت: بگذار هرچه می خواهد بگوید! اگر شما به سیاست استعمارگران کاری نداشته باشید و اسلام را همین احکامی که همیشه فقط از آن بحث می کنید بدانید و هرگز از آن تخطی نکنید، به شما کاری ندارند. شما هرچه می خواهید نماز بخوانید؛ آنها نفت شما را می خواهند، به نماز شما چه کار دارند. آنها معادن ما را می خواهند؛ می خواهند کشور ما بازار فروش کالاهای آنها باشد. و به همین جهت حکومتهای دست نشاندۀ آنها از صنعتی شدن ما جلوگیری می کنند. یا صنایع وابسته و مونتاژ تأسیس می کنند. آنها می خواهند ما آدم نباشیم! از آدم می ترسند. اگر یک آدم پیدا شد از او می ترسند؛ برای اینکه تولید مثل می کند و تأثیراتی می گذارد که اساس استبداد و استعمار و حکومت دست نشاندگی را در هم می ریزد. لذا هروقت آدمی پیدا شد یا او را کشتند، یا زندانی و تبعیدش کردند، یا لکه دارش کردند که «سیاسی» است! این آخوند «سیاسی» است! پیغمبر(ص) هم سیاسی بود. این تبلیغ سوء را عمال سیاسی استعمال می کنند تا شما را از سیاست کنار بزنند، و از دخالت در امور اجتماعی باز دارند؛ و نگذارند با دولتهای خائن و سیاستهای ضد ملی و ضد اسلامی مبارزه کنید؛ و آنها هر کاری می خواهند بکنند و هر غلطی می خواهند بکنند؛ کسی نباشد جلو آنها را بگیرد.(25)‏

   

*  *  *

‎ ‎

‏ ‏

دخالت پیغمبر(ص) و علی(ع) در سیاست

‏پیغمبر اسلام در سیاست دخالت نمی کرد؟ می توانید بگویید پیغمبر هم یک عامل سیاسی بوده، پس کنار؟ در امور سیاست وارد نمی شد؟ تمام عمرش در امور سیاسی بود؛ تمام عمرش را صرف کرد در‏

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 24

‏سیاست اسلامی و حکومت اسلامی تشکیل داد. حضرت امیر حکومت اسلامی داشت و حکومتهای اسلامی می فرستاد آن طرف.‌اینها سیاست نبودند؟ حضرت امیر را تخطئه می کنید؟ اینهایی‌که می گویند نه، دیگر لازم نیست و آخوندها بروند سرجایشان بنشینند، این آخوندها مدعی این هستند که ماها تابع آن موالی هستیم، شما قبول ندارید که ‏‏[‏‏اینطور بوده؟‏‏]‏‏ یا باید قبول نکنید‌که اصلاً پیغمبر اسلام وارد سیاست می شد؛ و حکومتی نداشته و گوشۀ مدینه توی مسجد نشسته بوده و مسأله می گفته؛ این جور بوده؟ حضرت امیر هم گوشۀ خانه اش نشسته بود و عبایش را روش می کشیده و می رفته مسجد نماز می خوانده برمی گشته باز آنجا می نشسته مطالعه می کرده، مسأله این بوده؟ یا اینها از اول وارد سیاست بودند؟‏

‏     ‏‏مدتی که مکه بود، حضرت رسول (ص) نمی توانست یک حکومتی تشکیل بدهد، لکن مشغول جمع آوری افراد بود، مشغول یک سیاست زیرزمینی بود. بعد که کار را درست دید و آمدند به مدینه، آنجا دیگر حکومتی بود، تشکیل دادند و فرستادند. همان آخری هم که در رختخواب رحلت خوابیده بودند، جیش اسامه بیرون شهر مهیا بودند برای رفتن و حضرت رسول گفت: «خدا لعنت کند کسی را که تخلف کند» ـ به حسب روایت ـ از جیش اسامه.‏‎[2]‎‏ قضیه، بعد از مرگشان هم می خواستند درست بکنند ـ کردند درست. آن همه شمشیری که حضرت امیر زد، به ما حالی کرده بودند که یکی از خلاف مروتها پوشیدن لباس جندی است. این خلاف است، این با عدالت نمی سازد! حضرت امیر هم مگر عادل نبود؟ سیدالشهدا مگر‏


کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 25
‏ عادل نبود؟ خلاف مروت بود آن کاری که سیدالشهدا می کرد؟! آن کاری که حضرت امیر می کرد؟!(26)‏

10 / 4 / 60

*  *  *

‏ ‏

‎ ‎

کتابحکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 26

  • )) «اداره کنندگان امور بندگان»؛ این تعبیر در زیارت جامعۀ کبیره در وصف امامان اهل بیت ـ علیهم السلام ـ آمده است. من لایحضره الفقیه؛ ج 2، «باب ما یجری من القول عند زیارة جمیع الائمة ـ علیهم السلام»، ص 374، ح 2.
  • )) اشاره است به سخن پیامبر (ص) در وقت روانه کردن سپاه همراه اسامه که فرمود: «جَهّزوا جیشَ اُسامَة، لَعن الله ُ مَن تَخلّفَ عنهٰا؛ ساز و برگ لشکر اسامه را آماده کنید، خدا لعنت کند کسی را که با این لشکر همراهی نکند»؛ الملل و النحل؛ ص 14، مقدمۀ چهارم ؛ بحارالانوار؛ ج 27، ص 324، ح 4.