بخش اول: مباحث کلامی پیرامون عدل

فصل اوّل: عدل در ادیان الهی

فصل اوّل: عدل در ادیان الهی

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

ماهیت و حقیقت عدالت

عدالت در مظهریت اسما و صفات

عدالت در تجلی معارف الهیه

عدالت در عقاید

عدالت در اخلاق

عدالت، طریق سیر انسان کامل

‏بدان که عدالت عبارت است از: حد وسط بین افراط و تفریط. و آن‏‎ ‎‏از امّهات فضایل اخلاقیه است؛ بلکه عدالت مطلقه، تمام فضایل‏‎ ‎‏باطنیه و ظاهریه و روحیه و قلبیه و نَفْسیه و جسمیه است؛ زیرا که‏‎ ‎‏عدل مطلق، مستقیم به همه معنی است:‏

‏ ‏

‏     ‏‏چه در مظهریت اسماء و صفات و تحققِ به آن، که استقامت‏‎ ‎‏مطلقه است، و مختص به انسان کامل است، و رَبِّ آن حضرت اسم‏‎ ‎‏الله الأعظم است که بر صراط مستقیم حضرات أسمائی است؛‏‎ ‎‏چنانچه فرماید: ‏ما مِنْ دابَّةٍ إلاَّ هُوَ آخِذٌ بِنَاصِیَتِهَا إنَّ رَبِّی عَلی صِرَاطٍ مُسْتَقِیْمٍ.‎[1]‎‎ ‎‏ربِّ انسان کامل، که حضرت خاتم رسل ـ صلَّی الله علیه و آله و‏‎ ‎‏سلم ـ است، بر صراط مستقیم و حدّ اعتدال تام است. و مربوب او‏‎ ‎‏نیز بر صراط مستقیم و اعتدال تمام است؛ منتهی ربّ ـ تعالی شأنه ـ‏‎ ‎‏بر سبیل استقلال، و مربوب ـ صلَّی الله علیه و آله ـ بر سبیل‏‎ ‎‏استظلال...‏

‏ ‏

‏     و چه در جلوه معارف الهیّه و جَلَوات توحید در قلب اهل‏‎ ‎

کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 3

‏معرفت، که عدالت در آن عبارت است از: عدم احتجاب از حق به‏‎ ‎‏خلق، و از خلق به حق. و به عبارت اُخری، رؤیت وحدت در‏‎ ‎‏کثرت، و کثرت در وحدت. و این مختص به کُمَّل اهل الله است، و‏‎ ‎‏تفریط و افراط در این مقام، احتجاب از هر یک از حق و خلق است‏

‏به دیگری. و محتمل است منظور اهل الله از آیه شریفه، حصول‏‎ ‎‏این مقام باشد. و چه در عقاید و حقایق ایمانیّه باشد، که عدالت در‏‎ ‎‏آن عبارت است از: ادراک حقایق وجودیّه علی ما هی علیه از غایة‏‎ ‎‏القصوای کمال أسمائی تا منتهی النهایه رجوع مَظاهر به ظواهر، که‏‎ ‎‏حقیقت معاد است.‏

‏ ‏

‏     ‏‏و چه در اخلاق نفسانیّه، که اعتدال قوای ثلاثه است؛ یعنی، قوۀ‏‎ ‎‏شهویّه و غضبیّه و شیطانیّه... پس عدالت، که عبارت ازحدّ وسط‏‎ ‎‏بین افراط و تفریط وغُلّو وتقصیر است، ازفضایل بزرگ انسانیّت‏‎ ‎‏است؛ بلکه ازفیلسوف عظیم الشأن «ارسطاطالیس» منقول است که:‏‎ ‎‏«عدالت جزوی نَبُوَد از فضیلت؛ بلکه همۀ فضیلتها بُوَد، و جور ـ که‏‎ ‎‏ضد آن است ـ جزوی نَبُوَد از رذیلت؛ بلکه همۀ رذیلتها بُوَد».‏‎[2]‎

‏ ‏

‏     ‏‏حکما جمیع اجناس‏‎[3]‎‏ فضایل را چهار فضیلت دانند: حکمت،‏‎ ‎‏شجاعت، عفت، عدالت. زیرا که نفس را دو قوّه است: قوّۀ ادراک و‏‎ ‎‏قوّۀ تحریک. و هر یک از این دو را به دو شعبه منقسم فرمودند. اما‏‎ ‎‏قوّت ادراک منقسم شود به عقل نظری و عقل عملی؛ و اما قوّت‏‎ ‎‏تحریک نیز منقسم شود به قوّه دفع ـ که آن شعبه غضب است ـ ، و‏‎ ‎‏قوّۀ جذب ـ که آن شهوت است ـ. و تعدیل هر یک از این قوای‏‎ ‎

کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 4

‏چهارگانه و خارج نمودن آنها را از حد افراط و تفریط، فضیلتی‏‎ ‎‏است. پس حکمت عبارت است از: تعدیل قوّۀ نظریّه و تهذیب آن.‏‎ ‎‏و عدالت عبارت است از: تعدیل قوّۀ عملیه وتهذیب آن. و‏‎ ‎‏شجاعت عبارت است از: تعدیل قوّۀ غضبیّه و تهذیب آن. و عفت‏‎ ‎‏عبارت است از: تعدیل و تهذیب قوّۀ شهویّه.‏

‏ ‏

‏     ‏‏و عدالت را اطلاق دیگری است و آن عبارت است از: تعدیل‏‎ ‎‏جمیع قوای باطنیّه و ظاهریّه و روحیّه و نفسیّه. و به این اطلاق،‏‎ ‎‏فیلسوف متقدّم گفته: عدالت، همه فضیلت است نه جزوی از آن.‏

‏و به این مقیاس، جور را نیز دو اطلاق باشد: یکی مقابل عدالت به‏‎ ‎‏معنی اخص؛ و یکی مقابل عدالت به معنی اعم و آن همان است که‏‎ ‎‏در فرموده فیلسوف مذکور، تمام رذیلت است.‏

‏     و باید دانست که چون عدالت، حدّ وسط بین افراط و تفریط‏‎ ‎‏است، اگر از نقطۀ عبودیّت تا مقام قرب ربوبیت تمثیل حسی کنیم،‏‎ ‎‏بر خط مستقیم وصل شود. پس طریق سیر انسان کامل از نقطه‏‎ ‎‏نقص عبودیّت تا کمال عزِّ ربوبیّت، عدالت است که خط مستقیم و‏‎ ‎‏سیر معتدل است. و اشارات بسیاری در کتاب و سنت بدین معنی‏‎ ‎‏است چنانچه صراط مستقیم، که انسان در نماز طالب آن است،‏‎ ‎‏همین سیر اعتدالی است.‏

‏     و ‏‏[‏‏ این که‏‏]‏‏ در احادیث شریفه است که، صراط از مو باریکتر و از‏‎ ‎‏شمشیر تیزتر است‏‎[4]‎‏ برای همان است که حد اعتدال وسطیّت‏‎ ‎‏حقیقیّه را دارد، از این جهت، در تمثّل در عالم ظهور حقایق، باید‏‎ ‎‏بدین نحو متمثّل شود.‏

‏     و از رسول خدا منقول است که، خط مستقیمی در وسط‏‎ ‎

کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 5

‏کشیدند و خطهای دیگری در اطراف آن، و فرمودند: این خط‏‎ ‎‏وسط، خط من است.‏‎[5]‎

‏    ‏‏و اعتدال حقیقی، جز برای انسان کامل که از اول سیر تا منتهی‏‎ ‎‏النهایۀ وصول هیچ منحرف و معوج نشده است، برای کسی دیگر‏‎ ‎‏مقدّر و میسور نیست، و آن به تمام معنی خط احمدی و خط‏‎ ‎‏محمدی است و دیگران از سایرین، سیر به تبع کنند، نه به اصالت.‏‎ ‎‏و چون خط مستقیمِ واصل بین دو نقطه، بیش از یکی نیست، از این‏‎ ‎‏جهت، فضیلت به قول مطلق و سیر بر طریق عدالت و بر سبیل‏‎ ‎‏اعتدال، بیش از یکی نیست؛ ولی رذایل را انواع بسیار بلکه غیر‏‎ ‎‏متناهی است. (1)‏

*  *  *

‏ ‏

فطری بودن حبّ عدل

‏از فطرتهای الهیه، که در کمون ذات بشر مخمر است، حب عدل و‏‎ ‎‏خضوع در مقابل آن است، و بغض ظلم و عدم انقیاد در پیش آن‏‎ ‎‏است؛ اگر خلاف آن را دید، بداند در مقدمات نقصانی است.(2)‏

*  *  *

‏ ‏

برقراری عدالت سنّت الهی

‏حکمت آفریدگار بر این تعلق گرفته که مردم به طریقۀ عادلانه‏‎ ‎‏زندگی کنند و در حدود احکام الهی قدم بردارند. این حکمتْ‏‎ ‎‏همیشگی و از سنتهای خداوند متعال، و تغییرناپذیر است.(3)‏

*  *  *

‏ ‏

عدالت اجتماعی از مهمترین وظایف انبیا(ع)

‏در حقیقت، مهمترین وظیفۀ انبیا(ع) برقرار کردن یک نظام عادلانۀ‏‎ ‎

کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 6

‏اجتماعی از طریق اجرای قوانین و احکام است، که البته با بیان‏‎ ‎‏احکام و نشر تعالیم و عقاید الهی ملازمه دارد. چنانکه این معنی از‏‎ ‎‏آیۀ شریفه به وضوح پیدا است: ‏لَقَدْ أرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أنْزَلْنا مَعَهُمُ‎ ‎الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسطِ.‎[6]‎‏ هدف بعثتها، به طور کلی، این‏‎ ‎‏است که مردمان بر اساس روابط اجتماعی عادلانه نظم و ترتیب‏‎ ‎‏پیدا کرده، قد آدمیت راست گردانند. و این با تشکیل حکومت و‏‎ ‎‏اجرای احکام امکانپذیر است. خواه نبی خود موفق به تشکیل‏‎ ‎‏حکومت شود، مانند رسول اکرم(ص)، و خواه پیروانش پس از وی‏‎ ‎‏توفیق تشکیل حکومت و برقراری نظام عادلانۀ اجتماعی را پیدا‏‎ ‎‏کنند.(4)‏

*  *  *

‏ ‏

برپایی عدل و تقویت معنویت دو شأن انبیا(ع)

‏از اول انبیا این دو شغل را داشته اند، شغل معنوی که مردم را از‏‎ ‎‏اسارت نفس خارج کنند، از اسارت خودش خارج کنند ـ که شیطان‏‎ ‎‏بزرگ است ـ و مردم و ضعفا را از گیر ستمگران نجات بدهند؛ این‏‎ ‎‏دو شغل، شغل انبیاست. وقتی انسان حضرت موسی را، حضرت‏‎ ‎‏ابراهیم را ملاحظه می کند، و چیزهایی که از اینها در قرآن نقل شده‏‎ ‎‏است، می بیند که اینها همین دو سمت را داشتند، یکی دعوت‏‎ ‎‏مردم به توحید و یکی نجات بیچاره ها از تحت ستم. اگر در‏‎ ‎‏تعلیمات حضرت عیسی ـ سلام الله علیه ـ در این امر کم است‏‎ ‎‏حضرت عیسی کم عمر کرد و کم تماس پیدا کرد با مردم، والاّ شیوۀ‏‎ ‎‏او هم همان شیوۀ حضرت موسی است و همۀ انبیا. و بالاترین آنها‏‎ ‎‏که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ است این دو شیوه را‏‎ ‎

کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 7

‏به عیان در قرآن و سنت در عمل خود رسول الله می بینیم. قرآن‏‎ ‎‏دعوت به معنویات تا حدی که بشر می تواند به او برسد و فوق او‏‎ ‎‏[‏‏کرده‏‏]‏‏ و بعد هم اقامۀ عدل. پیغمبر هم و سایر کسانی که لسان‏‎ ‎‏وحی بودند، آنها هم این دو رویه را داشتند. خود پیغمبر هم عملش‏‎ ‎‏اینطور بود، تا آن روزی که حکومت تشکیل نداده بود، معنویات را‏‎ ‎‏تقویت می کرد. به مجرد اینکه توانست حکومت تشکیل بدهد‏‎ ‎‏علاوه بر معنویات اقامۀ عدل کرد، حکومت تشکیل داد و این‏‎ ‎‏مستمندان را از زیر بار ستمگران تا آن قدر که اقتضا داشت وقت،‏‎ ‎‏نجات داد. و این سیرۀ مستمرۀ انبیا، باید کسانی که خودشان را تابع‏‎ ‎‏انبیا می دانند این سیرۀ مستمره باقی باشد. هم جهات معنوی که‏‎ ‎‏اشخاصی که با معنویات آشنا هستند، آنها باید تقویت بکنند و همۀ‏‎ ‎‏مردم را، خود مردم هم همین طور، جهات معنویات را تقویت‏‎ ‎‏بکنند و هم آن مسئلۀ دوم که اقامۀ عدل است. حکومت اسلام باید‏‎ ‎‏اقامۀ عدل بکند، در عین حالی که معنویات را تصحیح می کند و‏‎ ‎‏ترویج می کند. و ما اگر تابع اسلام هستیم و تابع انبیا هستیم این‏‎ ‎‏سیرۀ مستمرۀ انبیا بوده است، و اگر تا ابد هم فرض کنید انبیا بیایند‏‎ ‎‏باز همین است، باز جهات معنوی بشر تا آن اندازه ای که بشر لایق‏‎ ‎‏است، و ادامۀ اقامه عدل در بین بشر و کوتاه کردن دست‏‎ ‎‏ستمکاران.(5)‏

21 / 4 / 62 

*  *  *

‏ ‏

عدالت اجتماعی از مقاصد قرآن

‏قرآن برای ادارۀ امور بشر آمده است، برای رفع ظلم از بین بشر‏‎ ‎‏آمده است، یعنی یک بُعدش این است که ظلم را از بین بشر بردارد‏‎ ‎‏و عدالت اجتماعی را در بشر ایجاد کند، ما اگر کوشش کنیم و‏‎ ‎

کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 8

‏آنهایی که تابع قرآن خودشان را می دانند، مسلمین جهان اگر‏‎ ‎‏کوشش کنند تا اینکه این بُعد از قرآن را که بُعد اجرای عدالت‏‎ ‎‏اسلامی است، در جهان پخش کنند، آن وقت یک دنیایی می شود‏‎ ‎‏که صورت ظاهر قرآن می شود.(6)‏

21 / 2 / 62 

*  *  *

‏ ‏

اقامۀ عدل و اصلاح انسان

‏انبیا همه آمدند آدم را درست کنند. یک نبی ای نیامده است که‏‎ ‎‏مقصدش این معنا نباشد که انسان را اصلاح کند. اقامۀ عدل، همین‏‎ ‎‏درست کردن انسانهاست. عدل یک چیزی نیست الاّ آن که از انسان‏‎ ‎‏صادر می شود؛ ظلم هم آن است که از انسان صادر می شود. اقامۀ‏‎ ‎‏عدل متحول کردن ظالم به عادل است، متحول کردن مشرک به‏‎ ‎‏مؤمن است.(7)‏

*  *  *

‏ ‏

عدالت همه جانبه هدف اسلام

‏اسلام هم یک دینی است مال همه. یعنی آمده است که همۀ بشر را‏‎ ‎‏به این صورتی که می خواهد درآورد، به یک صورت عادلانه‏‎ ‎‏درآورد... می خواهد یک انسان عادل به تمام معنا که انسان باشد،‏‎ ‎‏هم عقلیتش عقلیتِ انسان باشد، هم نفسیتش نفسیتِ انسان باشد،‏‎ ‎‏هم ظاهرش ظاهرِ انسان و مؤدَّب به آداب انسانی باشد.(8)‏

20 / 8 / 57 

*  *  *

‏ ‏

لزوم عدالت در تمام مناصب

‏اسلام خدایش عادل است، پیغمبرش هم عادل است و معصوم،‏‎ ‎‏امامش هم عادل و معصوم است، قاضی اش هم معتبر است که‏‎ ‎

کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 9

‏عادل باشد، فقیهش هم معتبر است که عادل باشد، شاهد طلاقش‏‎ ‎‏هم معتبر است که عادل باشد، امام جماعتش هم معتبر است که‏‎ ‎‏عادل باشد، امام جمعه اش هم باید عادل باشد ـ از ذات مقدس‏‎ ‎‏کبریا گرفته تا آن آخر. زمامدار باید عادل باشد؛ وُلاتشان هم باید‏‎ ‎‏عادل باشند. این وُلاتی که در اسلام می فرستادند، والیهایی که‏‎ ‎‏می فرستادند به این طرف و آن طرف، امام جماعتشان هم بود، باید‏‎ ‎‏عادل باشد.(9)‏

دی 1356

*  *  *

‏ ‏

امام عصر(عج) برپاکنندۀ نهایی عدالت

‏برای یک همچو کار بزرگی که در تمام دنیا عدالت به معنای واقعی‏‎ ‎‏اجرا بشود در تمام بشر نبوده کسی الاّ مهدی موعود ـ سلام الله ‏‎ ‎‏علیه ـ که خدای تبارک و تعالی او را ذخیره کرده است برای بشر. هر‏‎ ‎‏یک از انبیا که آمدند، برای اجرای عدالت آمدند و مقصدشان هم‏‎ ‎‏این بود که اجرای عدالت را در همۀ عالم بکنند لکن موفق نشدند.‏‎ ‎‏حتی رسول ختمی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ که برای اصلاح‏‎ ‎‏بشر آمده بود و برای اجرای عدالت آمده بود و برای تربیت بشر‏‎ ‎‏آمده بود، باز در زمان خودشان موفق نشدند به این معنا، و آن کسی‏‎ ‎‏که به این معنا موفق خواهد شد و عدالت را در تمام دنیا اجرا‏‎ ‎‏خواهد کرد، نه آن هم این عدالتی که مردم عادی می فهمند که فقط‏‎ ‎‏قضیۀ عدالت در زمین برای رفاه مردم باشد بلکه عدالت در تمام‏‎ ‎‏مراتب انسانیت. انسان اگر هر انحرافی پیدا کند، انحراف عملی،‏‎ ‎‏انحراف روحی، انحراف عقلی، برگرداندن این انحرافات را به‏‎ ‎‏ معنای خودش این ایجاد عدالت است در انسان. اگر اخلاقش‏‎ ‎‏اخلاق منحرفی باشد، از این انحراف وقتی به اعتدال برگردد، این‏‎ ‎

کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 10

‏عدالت در او تحقق پیدا کرده است. اگر در عقاید یک انحرافاتی و‏‎ ‎‏کجیهایی باشد، برگرداندن آن عقاید کج به یک عقیدۀ صحیح و‏‎ ‎‏صراط مستقیم، این ایجاد عدالت است در عقل انسان. در زمان‏‎ ‎‏ظهور مهدی موعود ـ سلام الله علیه ـ که خداوند ذخیره کرده است‏‎ ‎‏او را از باب اینکه هیچ کس در اولین و آخرین، این قدرت برایش‏‎ ‎‏نبوده است و فقط برای حضرت مهدی موعود بوده است که تمام‏‎ ‎‏عالم را، عدالت را در تمام عالم گسترش بدهد، و آن چیزی که انبیا‏‎ ‎‏موفق نشدند به آن با اینکه برای آن خدمت آمده بودند، خدای‏‎ ‎‏تبارک و تعالی ایشان را ذخیره کرده است که همان معنایی که همۀ‏‎ ‎‏انبیا آرزو داشتند، لکن موانع، اسباب این شد که نتوانستند اجرا‏‎ ‎‏بکنند، و همۀ اولیا آرزو داشتند و موفق نشدند که اجرا بکنند، به‏‎ ‎‏دست این بزرگوار اجرا بشود.(10)‏

7 / 4 / 59 

*  *  *

‏ ‏

حاکمیت عدل موعود نهایی بشریت

‏حضرت صاحب ـ سلام الله علیه ـ این معنا را اجرا خواهد کرد و در‏‎ ‎‏تمام عالم زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد به همۀ مراتب‏‎ ‎‏عدالت، به همۀ مراتب دادخواهی... وقتی که ایشان ظهور کنند ـ‏‎ ‎‏ان شاءالله خداوند تعجیل کند در ظهور او ـ تمام بشر را از انحطاط‏‎ ‎‏بیرون می آورد، تمام کجیها را راست می کند: ‏یَمْلأُ الأَرْضَ عَدْلاً بَعْدَ ما‎ ‎مُلِئَتْ جَوْراً.‎[7]‎‏ همچو نیست که این عدالت همان که ماها از آن‏‎ ‎‏می فهمیم که نه یک حکومت عادلی باشد که دیگر جور نکند آن،‏‎ ‎‏این هست اما خیر، بالاتر از این معناست. معنی ‏یَمْلَأُ الأَرْضَ عَدْلاً بَعْدَ ما‎ ‎

کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 11
مُلِئَتْ جَوْراً‏. الآن زمین و بعد از این، از این هم بدتر شاید بشود، پر از‏‎ ‎‏جور است، تمام نفوسی که هستند انحرافات در آنها هست. حتی‏‎ ‎‏نفوس اشخاص کامل هم در آن انحرافاتی هست ولو خودش نداند.‏‎ ‎‏در اخلاقها انحراف هست، در عقاید انحراف هست، در اعمال‏‎ ‎‏انحراف هست و در کارهایی هم که بشر می کند انحرافش معلوم‏‎ ‎‏است. و ایشان مأمورند برای اینکه تمام این کجیها را مستقیم کنند و‏‎ ‎‏تمام این انحرافات را برگردانند به اعتدال که واقعاً صدق بکند ‏یَمْلَأُ‎ ‎الأَرْضَ عَدْلاً بَعْدَ ما مُلِئَتْ جَوْراً‏.(11)‏

7 / 4 / 59 

کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 12

  • . «هیچ جُنبده ای نیست مگر آنکه زمام او به دست من است، هر آینه پروردگار من بر راه مستقیم است.» (هود/57).
  • . برگرفته از قول ارسطو:ARISTOTLE, Elhiocs [= Nicomachean Ethics], tr by J.A.KThomson, (Penguin Books), 1963. p.p. 141-2.اخلاق نیکوماخوس، ارسطو، آخر فصل اوّل از کتاب پنجم.
  • . اخلاق ناصری، ص 109ـ110.
  • . در حدیث نبوی آمده: «الصِّراطُ اَدَقُّ مِنَ الشَّعْرِ وَ أحَدُّ مِنَ السَّیْفِ وَ اَظْلَمُ مِنَ اللَّیْلِ؛ صراط از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر و از شب تاریکتر است.» علم الیقین، ج 2، ص 969، المقصد الرابع فی معنی الصراط. بحارالأنوار، ج 8، ص 65، کتاب العدل و المعاد، باب 22، ح 2. امالی صدوق، ص 177، مجلس 33، ح 4.
  • . «خطَّ خطّاً و عن جنبیه خطوطاً، فالمستقیم هو صراط التوحید الذی سلکه جمیع الأنبیاء و اتباعهم، و المعوجة هی طرق اهل الضلال.» تفسیر القرآن الکریم، صدرا، ج 4، ص 52، تفسیر آیة الکرسی. علم الیقین، ج 2، ص 967.
  • . «به درستی که پیامبران خود را با نشانه های روشن فرستادیم و با آنها کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم عدالت و قسط را به پا دارند.» (حدید / 25).
  • . «زمین را پر از عدل می کند بعد از آن که از جور و ظلم پُر شده است.» اصول کافی، ج 1، کتاب الحجة، «باب ما جاء فی اثنی عشر و النصّ علیهم ـ علیهم السلام»، ح 1، ص 525. (قریب به مضمون حدیث فوق با این متن: یَمْلَأها عدلاً کما مُلئت جوراً).