بخش اول: مباحث کلامی پیرامون عدل

فصل چهارم: قضا و قدر

فصل چهارم:

 

 

قضا و قدر

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

تعین صفات و ظهور لوازم اسماء

عین ثابت انسان کامل ظهور اسم اعظم «الله »

خلافت عین ثابت انسان کامل بر جمیع اعیان

تخصیص مقامات و تقدیر استعدادها

‏إذا تمّ ظهور عالم الأسماء والصفات و وقعت الکثرة الأسمائیة، کم‏‎ ‎‏شئت، بظهور الفیض الأقدس فی کسوتها، فتحت أبواب صور‏‎ ‎‏الأسماء الإلهیّة، حضرة الأعیان الثابتة فی النشأة العلمیّة، و اللوازم‏‎ ‎‏الأسمائیّة فی الحضرة الواحدیّة؛ فتعیّن کل صفة بصورة، و اقتضی‏‎ ‎‏کلّ اسم لازماً، حسب مقام ذاته، من اللطف و القهر و الجلال و‏‎ ‎‏الجمال و البساطة و الترکیب و الأوّلیّة و الآخریّة و الظاهریّة و‏‎ ‎‏الباطنیّة.‏

‏     ‏‏أوّل اسم اقتضی ذلک،هو الإسم «الله » الأعظم، ربّ العین الثابتة‏‎ ‎‏المحمّدیّة  ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ حضرة الجامعة لحقائق‏‎ ‎‏الأسمائیّة؛ فظهرت بصورة العین الثابتة المحمّدیّة ـ صلی الله علیه و‏‎ ‎‏آله و سلم ـ فی النشأة العلمیّة؛ فحصل الإرتباط؛ أی، ارتباط الظاهر‏‎ ‎‏و المظهر و الروح و القالب و البطون و الظهور. فالعین الثابت للإنسان‏‎ ‎‏الکامل أوّل ظهور فی نشأة الأعیان الثابتة و مفتاح مفاتیح سائر‏‎ ‎‏الخزائن الإلهیّة و الکنوز المختفیّة الربّانیّة بواسطة الحبّ الذاتی فی‏‎ ‎‏الحضرة الألوهیّة.‏

‏     ظهور سائر اللوازم الأسمائیّة فی الحضرة الأعیان بتوسّط العین‏‎ ‎

کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 61

‏الثابتة الأنسانیّة؛ کما أنّ ظهور أربابها فی الحضرة الأسمائیّة بتوسّط‏‎ ‎‏ربّها؛ أی، الإسم «الله » الأعظم. فلهذه العین أیضاً خلافة علی جمیع‏‎ ‎‏الأعیان، و لها النفوذ علی مراتبها و النزول فی مقاماتها. فهی الظاهرة‏‎ ‎‏فی صورها و السائرة فی حقائقها و النازلة فی منازلها. و ظهور‏‎ ‎‏الأعیان بتبع ظهورها، کلّ حسب مقامها بالمحیطیّة و المحاطیّة و‏‎ ‎‏الأوّلیّة و الآخریّة، حسب ما یعرفه أرباب الشهود و المعارف، و‏‎ ‎‏یعجز عن عدّها الکتب و الصحائف.‏

‏     ‏‏هذه الحضرة هی حضرة القضاء الإلهی و القدر الربوبی؛ و فیها‏‎ ‎‏یختصّ کلّ صاحب مقام بمقامه و یقدّر کلّ استعداد و قبول بواسطة‏‎ ‎‏الوجهة الخاصّة الّتی للفیض الأقدس مع حضرة الأعیان؛ فظهور‏‎ ‎‏الأعیان فی الحضرة العلمیّة تقدیر الظهور العینی فی النشأة‏‎ ‎‏الخارجیّة؛ و الظهور فی العین حسب حصول أوقاتها و‏‎ ‎‏شرائطها.‏‎[1]‎‏(40)‏


کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 62

عین ثابت انسان کامل سبب ظهور عالم قضا

‏عین الثابت للإنسان الکامل خلیفة الله الأعظم فی الظهور بمرتبة‏‎ ‎‏الجامعة، و اظهار الصور الأسمائیّة فی النشأة العلمیّة؛ فإنّ الإسم‏‎ ‎‏الأعظم لاستجماعه الجلال و الجمال و الظهور و البطون لایمکن ان‏‎ ‎‏یتجلّی بمقامه الجمعی لعین من الاعیان، لضیق المرآة و کدورتها‏‎ ‎‏وسعة وجه المرئی و صفائها؛ فلابّد من مرآة تناسب وجه المرئی‏‎ ‎‏ویمکن ان ینعکس نوره فیها حتّی یظهر عالم القضاء الالهی.‏‎[2]‎‏(41)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

مراتب قضا و قدر در نشئات مختلف

وقوع تغییرات و تبدیلات در لوح قدر عینی

تغییر و تبدیل در عالم طبع به دست ولی زمان

‏بدان که از برای «قضا» و «قدر» مراتبی است که به حسب آن مراتب‏‎ ‎‏و نشئآت احکام آنها متفاوت شود. مرتبه اولی از آن، حقایقی است‏‎ ‎‏که در حضرت علم به تجلّی به «فیض اقدس» تبع ظهور اسماء و‏‎ ‎‏صفاتْ تقدیر و اندازه گیری شود. و بعد از آن در اقلام عالیه و الواح‏‎ ‎‏عالیه، حسب ظهور، به تجلّی فعلی تقدیر و تحکیم شود. و در این‏‎ ‎‏مراتب تغییرات و تبدیلاتی واقع نشود. و قضایِ حتمِ لا یُبَدَّل،‏‎ ‎‏حقایق مجرّدۀ واقعه در حضرات اعیان و نشئۀ علمیّه و نازله در‏‎ ‎‏اقلام و الواح مجرّده است. و پس از آن، حقایق به صور برزخیّه و‏‎ ‎‏مثالیّه در الواح دیگر و عالم نازلتر ظهور کند، که آن عالم «خیال‏‎ ‎‏منفصل» و «خیال الکلّ» است، که به طریقۀ حکماء اشراق آن عالم‏‎ ‎

کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 63

‏را عالم «مُثُل معلّقه» گویند. و در این عالم تغییرات و اختلافاتی‏‎ ‎‏ممکن الوقوع بلکه واقع است. و پس از آن، تقدیرات و اندازه گیریها‏‎ ‎‏به توسّط ملائکۀ موکّله به عالم طبیعت است؛ که در این لوحِ قدرْ‏‎ ‎‏تغییرات دائمی و تبدیلات همیشگی است، بلکه خودْ صورت‏‎ ‎‏سیّاله و حقیقت متصرّمه و متدرّجه است. و در این لوح، حقایق‏‎ ‎‏قابل شدّت و ضعف، و حرکاتْ قابل سرعت و بطؤ و زیاده و‏‎ ‎‏نقیصه اند؛ و معذلک، وجهۀ «یلی اللهی» و وجهۀ غیبی همین اشیا،‏‎ ‎‏که جهت تدلّی به حق است و صورت ظهور «فیض منبسط» و «ظلّ‏‎ ‎‏ممدود» است و حقیقت «علم فعلی» حق است، به هیچ وجه تغییر‏‎ ‎‏و تبدیل در آن راه ندارد.‏

‏     ‏‏بالجمله، کلیّۀ تغییرات و تبدیلات و زیادی آجال و تقدیر ارزاق‏‎ ‎‏نزد حکماء در لوحِ «قدر علمی» که «عالم مثال» است ـ و نزد‏‎ ‎‏نویسنده در لوح «قدر عینی» که محل خود تقدیرات است ـ به‏‎ ‎‏دست ملائکۀ موکلّه به آن واقع شود. بنابراین، مانعی ندارد که چون‏‎ ‎‏«لیلة القدر» لیلۀ توجه تامّ ولیّ کامل و ظهور سلطنت ملکوتیّۀ او‏‎ ‎‏است، به توسّط نفس شریف ولیّ کامل و امام هر عصر و قطب هر‏‎ ‎‏زمان ـ که امروز حضرت بقیة الله فی الارضین، سیدنا و مولانا و‏‎ ‎‏امامنا و هادینا، حجة بن الحسن العسکری ارواحنا لمَقدمه فداء‏‎ ‎‏است ـ تغییرات و تبدیلات در عالم طبع واقع شود. پس، هر یک از‏‎ ‎‏جزئیات طبیعت را خواهد بطیئ الحرکة کند، و هر یک را خواهد‏‎ ‎‏سریع کند، و هر رزقی را خواهد توسعه دهد، و هر یک را خواهد‏‎ ‎‏تضییق کند. و این اراده ارادۀ حق است، و ظل و شعاع ارادۀ ازلیّه و‏‎ ‎‏تابع فرامین الهیّه است؛ چنانچه ملائکة الله نیز از خود تصرّفی‏‎ ‎‏ندارند و تصرّفات همه، بلکه تمام ذرّات وجود، تصرّف الهی و از‏‎ ‎‏آن لطیفۀ غیبیّۀ الهیه است.(42)‏


کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 64

اطلاع بر قدر و مکلّف بودن انسان

‏لیس‏‎[3]‎‏ الاطلاع علی سرّ القدر مانعاً عن الدعوة و اجراء احکام‏‎ ‎‏الشریعة فإنّ ذلک ایضاً من سر القدر فعینُ العاصی یقتضی العصیان‏‎ ‎‏و یقتضی اجراء الحد علیها و عین النبی یقتضی الدعوة و تبلیغ‏‎ ‎‏الحجة فالنبی یبلغ الحجة بمقتضی عینه الثابتة و العاصی یعصی‏‎ ‎‏بمقتضی عینه الثابتة و یقتضی عینه اجراء الحدود علیه.‏‎[4]‎‏(43)‏

*  *  *

‏ ‏

قضا و قدر سرّی از اسرار الهی

‏... من تلک العلوم الّتی تنکشف علی قلبک بالإطّلاع علی المصابیح‏‎ ‎‏الماضیة یظهر سرّ من أسرار «القدر». فإنّ القوم قد یقولون فیه أقوالاً‏‎ ‎‏لاترضی، و یذهب کلّ من مذهب لایرتضی. و قد ورد عن أهل بیت‏‎ ‎‏العصمة خلاف ما توهّموا، و نقضت أحادیث المعصومین‏‎ ‎‏ـ علیهم السلام ـ ما غزلوا. کما فی کتاب التوحید لشیخنا، صدوق‏‎ ‎‏الطائفة‏‎[5]‎‏ ـ رضوان الله علیه ـ عن الأصبغ ‏‏[‏‏بن‏‏]‏‏ نباتة، قال قال‏‎ ‎‏أمیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ فی القدر:‏

‏     ‏ألا، إنّ القدر سرّ من سرّ الله و ستر من ستر الله ؛ و حرز من حرز الله ؛ مرفوع فی‎ ‎حجاب الله ؛ مطویّ عن خلق الله ؛ مختوم بخاتم الله ؛ سابق فی علم الله ؛ وضع الله ‎ ‎العباد عن علمه، و رفعه فوق شهاداتهم و مبلغ عقولهم؛ لأنّهم لا ینالونه بحقیقة الربّانیّة،‎ ‎

کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 65
و لا بقدرة الصمدانیّة؛ و لا بعظمة النورانیّة، و لا بعزّة الوحدانیّة؛ لأنّه بحر زاخرٌ‎ ‎خالصٌ للّه تعالی؛ عمقه ما بین السّماء و الأرض؛ عرضه ما بین المشرق و المغرب؛‎ ‎أسود کاللّیل الدّامس؛ کثیر الحیّات و الحیتان؛ یعلو مرّة و یسفل أُخری؛ فی قعره‎ ‎شمس تضیئ؛ لاینبغی أن یطّلع إلیها إلاّ الله الواحد الفرد؛ فمن تطلع إلیها، فقد‎ ‎ضادّالله عزّوجلّ فی حکمه، و نازعه فی سلطانه، و کشف عن ستره و سرّه، و باء بغضبٍ‎ ‎من الله ، و مأویه جهنّم و بئس المصیر‎[6]‎‏.‏‎[7]‎‏(44)‏

‎ ‎

کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 66

  • . آن گاه که عالم اسما و صفات ظهورش تمام گشته، و کثرت اسمایی ـ به هر اندازه که بخواهی ـ به سبب ظهور فیض اقدس در لباس اسما، حاصل شده، حضرت اعیان ثابته در نشئه علمیه، و لوازم اسما در حضرت واحدیت درهای صورتهای اسمای الهی را خواهند گشود؛ پس هر صفتی به شکلی متعیّن گشته و هر اسمی بر حسب مقام ذاتش لازمه ای از لطف و قهر، جلال و جمال، بساطت و ترکیب، اولیّت و آخریت، ظاهر بودن و باطن بودن را اقتضا می نماید.     نخستین اسمی که چنین اقتضایی داشت اسم اعظم «الله » یعنی ربّ عین ثابت محمّدی ـ صلوات الله علیه ـ بود که جامع حقایق اسمایی است و در نشئه علمیه به صورت عین ثابت محمّدی(ص) ظاهر گشته است. پس ارتباط میان ظاهر و مظهر، روح و قالب، بطون و ظهور حاصل گردید. پس عین ثابت انسان کامل اوّلین ظهور در نشئۀ اعیان ثابته و کلید سایر گنجینه های الهی و گنجهای پنهان ربّانی به واسطه حب ذاتی، در حضرت الوهیّت است.     ظهور دیگر لوازم اسما در حضور اعیان به توسّط عین ثابت انسانی صورت می پذیرد همچنان که «ربّ» هر یک از آن اسما در حضرت اسمائیّه نیز به واسطۀ ربّ عین ثابت انسان یعنی اسم اعظم «الله » ظهور می یابند.     این عین ثابت دارای مقام خلافت بر جمیع اعیان نیز هست و در مراتب و درجاتشان نافذ بوده و در مقامات آنها نازل می شود. پس این عین ثابت انسان است که در صورت اعیان ظهور یافته و در حقایق آنها سرایت می کند و در منازل هر یک از اعیان نزول می یابد و ظهور اعیان آن چنان که ارباب شهود و معارف می دانند و کتابها و اوراق از شمارش آن عاجزند، هریک بر حسب مقامی که در محیط بودن و یا محاط بودن و اول بودن یا آخر بودن دارند به پیرو ظهور آن عین ثابت است.     این حضرت، حضرت قضای الهی و قدر ربوبی است و در این حضرت است که به سبب وجهۀ خاصی که فیض اقدس با حضرت اعیان دارد مقام هر صاحب مقامی مشخّص گشته و استعدادها و قابلیّتها مقدّر می گردد. بنابراین ظهور اعیان در حضرت علمیّه تقدیر ظهور عینی در عالم خارج است و ظهور در عین بر حسب فراهم شدن اوقات و شرایط (مخصوص) آن است.
  • . عین ثابت انسان کامل به واسطۀ مقام جامعیت خلیفة الله اعظم در ظهور و آشکار نمودن صور اسمائیه در نشئۀ علمیّه است؛ زیرا اسم اعظم از آن رو که جامع جلال و جمال، و ظهور و بطون است امکان ندارد که با م قام جمعی خود در هیچ یک از اعیان تجلی نماید، چون مرآت (آینه) محدود و کدر است در حالی که آنچه در آینه تجلّی می یابد نامحدود و نورانی است. بنابراین ناگزیر باید مرآتی وجود داشته باشد که با تجلی یابنده تناسب داشته و انعکاس نور مرئی در آن ممکن باشد تا عالم قضای الهی ظهور یابد.
  • . در جواب شارح فصوص است که معتقد است: انّ النبیّ إذا اطلع علی سرّ القدر لایقدر علی الدعوة و اجراء احکام الشریعة.
  • . آگاهی بر «سرّ قدر» مانع از دعوت و اجرای احکام شریعت نیست، زیرا همین دعوت و اجرای احکام نیز جزئی از «سرّ قدر» است. بنابراین عین ثابت انسان گناهکار و اقتضای گناه و (سپس) اجرای حدّ الهی بر آن را می نماید، و عین ثابت نبی دعوت و تبلیغ حجّت را اقتضا می کند. بنابراین پیامبر بنابر اقتضای عین ثابتش ابلاغ حجت می کند و گناهکار به مقتضای عین ثابتش گناه کرده و همان عین ثابتش نیز جاری شدن حدّ بر او را اقتضا می نماید.
  • . محمّدبن علی قمی، معروف به «ابن بابویه» و «صدوق» (ـ 381 ه ق) از بزرگان علمای امامیه و مشایخ حدیث و فقهای شیعه است. معروفترین آثار او عبارت است از: من لا یحضره الفقیه، اکمال الدین و اتمام النعمة ، الخصال، التوحید، عیون اخبار الرضا، الامالی، معانی الأخبار، علل الشرایع، همگی در حدیث و هدایة و مقنع در فقه می باشند. مرقد وی در شهر ری زیارتگاه دوستان اهل بیت است.
  • . التوحید، ص 376، «باب القضاء و القدر»، ح 32.
  • . از این علومی که با آگاهی از مصباح های گذشته در قلبت کشف می شود. سرّی از اسرار «قدر»  ظاهر می گردد. در این باب گاه سخنانی می گویند که قابل قبول نیست و هر یک از راهی می روند که پسندیده نیست. در حالی که از اهل بیت عصمت روایاتی خلاف آنچه آنان می پندارند وارد شده و احادیث معصومین ـ درود خدا بر آنان باد ـ بافته هایشان را رشته نموده است. چنانچه در کتاب توحید شیخ صدوق ـ خشنودی خدا بر او باد ـ از اصبغ [بن] نباته نقل شده که امیرالمؤمنین ـ درود خدا بر او باد ـ پیرامون «قدر» چنین فرموده اند: «و آگاه باشید که قدر سرّی از اسرار خدا و پرده ای از پرده های او و پناهگاهی از پناهگاههایش است. قدر در حجاب خداوند بالا برده شده، از خلق پوشیده داشته شده، بر آن مهر خداوندی زده شده و علم خدا بر آن پیشی گرفته است. علم به آن را از بندگان برداشته (و آنان را از دانستنش معاف نموده است) و آن را برتر از شهود و حدّ تعقّل ایشان قرار داده است؛ زیرا آنان با حقیقت ربّانی و قدرت صمدانی و عظمت نورانی و عزّت وحدانی بدان دست نمی یابند. (و لذا حقیقتش را آن چنان که شایسته است در نمی یابند.) زیرا که آن دریای بی کرانی  است که مخصوص خداوند متعال است. ژرفایش به اندازۀ فاصلۀ زمین و آسمان و عرضش به اندازۀ میان مشرق و مغرب است، چون شب دیجور سیاه است، مار و ماهیهایش فراوان، یک بار بالا می رود و بار دیگر پایین می آید؛ در قعر ن خورشیدی تابناک قرار دارد جز خداوند واحد فرد هیچ کس را نسزد که بر آن آگاهی یابد. پس هر آن که بخواهد از آن آگاه شود با خداوند عزّوجل در فرمانش (مبنی بر عدم غور در آن) ضدیّت نموده و با او در حکومتش به نزاع برخاسته و پردۀ خدا را دریده و سرّش را مکشوف نموده است. و به غضبی از جانب خداوند مبتلا گردیده و جایگاهش جهنّم است و چه بد بازگشت گاهی است.»