بخش دوم: شبهات پیرامون عدل الهی

مصائب و بلایا

مصائب و بلایا[1]

‏ ‏

‏ ‏

امتحان و ابتلا موجب بروز استعدادها و امتیازات

امتحان و ابتلا موجب اتمام حجّت

‏بعث رسل و نشر کتب آسمانی، همه برای امتیاز بشر و جدا شدن‏‎ ‎‏اشقیا از سعدا و مطیعین از عاصین است. و معنی امتحان و اختبار‏‎ ‎


کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 148

‏حق همین امتیاز واقعی خود بشر است از یکدیگر، نه علم به‏‎ ‎‏امتیاز؛ زیرا که علم حق تعالی ازلی و متعلق و محیط به هر چیز‏‎ ‎‏است قبل از ایجاد. و حکما در تحقیق امتحان و ابتلا بسط کلام‏‎ ‎‏داده اند که ذکر آن خارج از میزان است.‏

‏     ‏‏پس، نتیجۀ امتحان مطلقاً ـ که این دو که ذکر شد از بزرگترین‏‎ ‎‏آنها است ـ امتیاز سعید و شقی است. در این امتحان و اختبار نیز‏‎ ‎‏حجت خدا بر خلق تمام شود و هلاکت و شقاوت و سعادت و‏‎ ‎‏حیات هر کسی از روی حجت و بینه واقع گردد و راه اعتراض باقی‏‎ ‎‏نماند.(87)‏

*  *  *

‏ ‏

امتحان به وسیلۀ نعم الهی

‏نعمتهای خدا امتحان است برای بندگان خدا. ببینیم که آیا این‏‎ ‎‏نعمتی که خدا به ما عنایت کرده است، این نعمت را کفران می کنیم،‏‎ ‎‏یا شکر این نعمت را می کنیم.(88)‏

23 / 3 / 58 

*  *  *

‏ ‏

ارتباط میزان ابتلاها با صحت دین و حسن عمل

رابطۀ مستقیم میزان ابتلائات با کمال عقل و شدّت ادراک

‏عن سماعة، عن ابی عبدالله ـ علیه السلام ـ قال:‏ ان فی کتاب علی ـ علیه‎ ‎السلام: ان اشد الناس بلاء النبیون، ثم الوصیون، ثم الامثل فالامثل. و انما یبتلی‎ ‎المؤمن علی قدر اعماله الحسنة؛ فمن صح دینه و حسن عمله، اشتد بلاؤه. و ذلک ان‎ ‎الله تعالی لم یجعل الدنیا ثواباً لمؤمن و لا عقوبة لکافر. و من سخف دینه و ضعف‎ ‎عقله قل بلاؤه‎[2]‎‏. و ان البلاء اسرع المؤمن التقی من المطر الی قرار الارض.‏‎[3]‎

‏ترجمه «سماعه از حضرت صادق ـ علیه السلام ـ حدیث کند که‏‎ ‎


کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 149

‏گفت همانا در کتاب علی ـ علیه السلام ـ است اینکه "همانا‏‎ ‎‏سخت ترین مردم از حیث بلا پیغمبران اند؛ پس جانشینان آنها؛ پس‏‎ ‎‏نیکوتر پس نیکوتر. و همانا چنین است که مبتلا می شود مؤمن به‏‎ ‎‏اندازۀ کارهای نیکویش؛ پس کسی که درست باشد دین او و نیکو‏‎ ‎‏باشد کار او، سخت گردد بلای او. و این برای آن است که خدای‏‎ ‎‏تعالی قرار نداده است دنیا را ثواب از برای مؤمنی و نه سزا برای‏‎ ‎‏کافری. و کسی که تنک است دینش و ضعیف است عقلش، کم‏‎ ‎‏باشد بلایش. و همانا بلا تندتر است به سوی مؤمن پرهیزکار از‏‎ ‎‏باران به سوی آرامگاه زمین."»...‏

‏     در ذیل حدیث شریف که می فرماید: و من سخف دینه و‏‎ ‎‏ضعف عقله قل بلاؤه چنین ظاهر شود که بلیات اعم از جسمانیه و‏‎ ‎‏روحانیه است؛ زیرا که اشخاص ضعیف العقل و کم ادراک به مقدار‏‎ ‎‏ضعف عقل و ادراک خود از بلیات روحانیه و ناملایمات عقلیه‏‎ ‎‏مأمون اند. به خلاف کسانی که عقلشان کامل و ادراکشان شدید‏‎ ‎‏است، که به مقدار کمال عقل و شدت ادراک خود بلیات روحانی‏‎ ‎‏آنها زیاد شود. و هر چه ادراکات کاملتر و روحانیت قویتر باشد،‏‎ ‎‏بلیات بیشتر و ادراک ناملایمات افزون گردد.(89)‏

*  *  *

‏ ‏

لذایذ و خوشیها عامل محبّت دنیا

بلایا عامل روی گردانی از دنیا و توجّه به آخرت

بلاها و سختیها هدیۀ خداوند

‏هر عملی که از انسان صادر می شود، بلکه هر چه در ملک بدن‏‎ ‎‏واقع شود و متعلق ادراک نفس شود، از آن یک نحو اثری در نفس‏‎ ‎‏واقع شود؛ چه اعمال حسنه باشد یا سیئه؛ که از اثر حاصل از آنها‏‎ ‎‏در لسان اخبار به «نکتۀ بیضاء» و «نکتۀ سوداء» تعبیر شده؛‏‎[4]‎‏ و چه‏‎ ‎


کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 150
‏از سنخ لذایذ باشد یا سنخ آلام باشد. مثلاً از هر لذتی که از‏‎ ‎‏مطعومات یا مشروبات یا منکوحات و جز آنها انسان می برد، در‏‎ ‎‏نفس اثری از آن واقع می شود و ایجاد علاقه و محبتی در باطن روح‏‎ ‎‏نسبت به آن می شود و توجه نفس به آن افزون می شود. و هر چه در‏‎ ‎‏لذات و مشتهیات بیشتر غوطه زند، علاقه و حب نفس به این عالم‏‎ ‎‏شدیدتر گردد و رکون و اعتمادش بیشتر شود؛ و نفس تربیت شود‏‎ ‎‏و ارتیاض پیدا کند به علاقۀ به دنیا؛ و هر چه لذایذ در ذائقه اش‏‎ ‎‏بیشتر شود، ریشۀ محبتش بیشتر گردد؛ و هر چه اسباب عیش و‏‎ ‎‏عشرت و راحت فراهمتر باشد، درخت علاقۀ دنیا برومندتر گردد.‏‎ ‎‏و هر چه توجه نفس به دنیا بیشتر گردد. به همان اندازه از توجه به‏‎ ‎‏حق و عالم آخرت غافل گردد؛ چنانچه اگر رکون نفس بکلی به دنیا‏‎ ‎‏شد و وجهۀ آن مادی و دنیاوی گردید، سلب توجه از حق تعالی و‏‎ ‎‏دار کرامت او بکلی گردد و ‏اخلد الی الارض و اتبع هواه‎[5]‎‏ شود.‏

‏    ‏‏پس، استغراق در بحر لذایذ و مشتهیات قهراً حب به دنیا آورد؛‏‎ ‎‏و حب به دنیا تنفر از غیر آن آورد، و وجۀ به ملک غفلت از ملکوت‏‎ ‎‏آورد. چنانچه به عکس، اگر انسان از چیزی بدی دید و ادراک‏‎ ‎‏ناملایمات کرد، صورت آن ادراک در نفس ایجاد تنفر نماید. و هر‏‎ ‎‏چه آن صورت قویتر باشد، آن تنفر باطنی قویتر گردد. چنانچه اگر‏‎ ‎‏کسی در شهری رود که در آنجا امراض و آلام بر او وارد شود و‏‎ ‎‏ناملایمات خارجی و داخلی بر او رو آورد، قهراً از آنجا متنفر و‏‎ ‎


کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 151

‏منصرف شود. و هر چه ناملایمات بیشتر باشد، انصراف و تنفر‏‎ ‎‏افزون شود. و اگر شهر بهتری سراغ داشته باشد، کوچ به آنجا کند.‏‎ ‎‏و اگر نتواند به آنجا حرکت کند، علاقۀ به آنجا پیدا کند و دلش را به‏‎ ‎‏آنجا کوچ دهد.‏

‏     ‏‏پس، اگر انسان از این عالم هر چه دید بلیات و آلام و اسقام و‏‎ ‎‏گرفتاری دید و امواج فتنه ها و محنتها بر او رو آورد، قهراً از آن‏‎ ‎‏متنفر گردد و دلبستگی به آن کم شود و اعتماد بر آن نکند. و اگر به‏‎ ‎‏عالم دیگری معتقد باشد و فضای وسیع خالی از هر محنت و‏‎ ‎‏المی سراغ داشته باشد، قهراً بدانجا سفر کند. و اگر سفر جسمانی‏‎ ‎‏نتوان کرد، سفر روحانی کند و دلش را بدانجا فرستد. و پر واضح‏‎ ‎‏است که تمام مفاسد روحانی و اخلاقی و اعمالی از حب به دنیا و‏‎ ‎‏غفلت از حق تعالی و آخرت است. و حب به دنیا سر منشأ هر‏‎ ‎‏خطیئه است؛‏‎[6]‎‏ چنانچه تمام اصلاحات نفسانی و اخلاقی و اعمالی‏‎ ‎‏از توجه به حق و دار کرامت آن و از بیعلاقگی به دنیا و عدم رکون و‏‎ ‎‏اعتماد به زخارف آن است.‏

‏     ‏‏پس، معلوم شد از این مقدمه که حق تعالی عنایت و الطافش به‏‎ ‎‏هر کس بیشتر باشد و مراحم ذات مقدس شامل حال هر کس‏‎ ‎‏زیادتر باشد، او را بیشتر از این عالم و زخارف آن پرهیز دهد، و‏‎ ‎‏امواج بلیات و فتن را بر او بیشتر متوجه فرماید، تا این که روحش از‏‎ ‎‏این دنیا و زخارف آن منصرف و منزجر گردد و به مقدار ایمانش رو‏‎ ‎‏به عالم آخرت رود و وجهۀ قلبش متوجه به آنجا گردد. و اگر نبود از‏‎ ‎‏برای تحمل شدت ابتلا مگر همین یک جهت، هر آینه کفایت‏‎ ‎‏می کرد. و در احادیث شریفه اشارت به این معنی دارد:‏


کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 152

‏     محمد بن یعقوب باسناده عن ابی جعفر ـ علیه السلام ـ قال: ‏ان‎ ‎الله تعالی لیتعاهد المؤمن بالبلاء کما یتعاهد الرجل اهله بالهدیة من الغیبة، و یحمیه‎ ‎الدنیا کما یحمی الطبیب المریض.‎[7]‎

‏    ‏‏حضرت باقر ـ علیه السلام ـ فرماید: «همانا خدای تعالی هر آینه‏‎ ‎‏تفقد کند مؤمن را به بلا چنانچه تفقد کند مردی عیال خود را به‏‎ ‎‏هدیه از سفر. و هر آینه پرهیز دهد او را از دنیا، چنانچه پرهیز دهد‏‎ ‎‏طبیب مریض را.»(90)‏

*  *  *

‏ ‏

انقطاع به مقام حق تعالی و انس با او

‏دیگر از نکات شدت ابتلای بندگان خاص این است که آنها در این‏‎ ‎‏ابتلا و گرفتاریها به یاد حق افتند و مناجات و تضرع در درگاه قدس‏‎ ‎‏ذات مقدس نمایند و مأنوس با ذکر و فکر او گردند. و طبیعی این‏‎ ‎‏نوع بنی الانسان است که در وقت بلیات تشبث به هر رکنی که‏‎ ‎‏احتمال نجات در او دهند پیدا می کنند، و در وقت سلامت و راحت‏‎ ‎‏غفلت از آن پیدا می کنند؛ و چون خواص رکنی جز حق سراغ‏‎ ‎‏ندارند، بدان متوجه شوند و انقطاع به مقام مقدس او پیدا کنند. و‏‎ ‎‏حق تعالی از عنایتی که به آنها دارد، خود سبب انقطاع را فراهم‏‎ ‎‏فرماید. گر چه این نکته، بلکه نکتۀ سابقه، نسبت به انبیا و اولیای‏‎ ‎‏کمل درست نیاید؛ چه که آنها مقامشان مقدستر از آن است و‏‎ ‎‏قلبشان محکمتر از آن است که به این امور علاقه به دنیا پیدا کنند،‏‎ ‎‏یا در توجه و انقطاعشان به حق فرقی حاصل شود.‏

‏     و تواند بود که انبیاء و اولیاء کمل چون به نور باطنی و مکاشفات‏‎ ‎‏روحانی یافته اند که حق تعالی به این عالم و زخارف آن نظر لطف‏‎ ‎‏ندارد و دنیا و هر چه در اوست خوار و پست است در پیشگاه‏‎ ‎


کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 153

‏مقدس او، از این جهت اختیار کردند فقر را بر غنا و ابتلا را بر‏‎ ‎‏راحتی و بلیات را بر غیر آنها، چنانچه در احادیث شریفه شاهد بر‏‎ ‎‏این معنی است.‏

‏     در حدیث است که جبرئیل کلید خزاین ارض را در حضور‏‎ ‎‏خاتم النبیین ـ صلّی الله علیه و آله ـ آورد و عرض کرد در صورت‏‎ ‎‏اختیارِ آن از مقامات اخروی شما نیز چیزی کم نشود. حضرت‏‎ ‎‏برای تواضع از حق تعالی قبول نفرمود و فقر را اختیار فرمود.‏‎[8]‎‏(91)‏

*  *  *

‏ ‏

ابتلا، یگانه راه نیل به برخی درجات

‏از نکات شدت ابتلاء مؤمنین آن است که در اخبار به آن اشاره شده‏‎ ‎‏است که از برای آنها درجاتی است که به آنها نایل نشوند مگر با‏‎ ‎‏بلیات و امراض و آلام.‏‎[9]‎‏ و ممکن است این درجات صورت اعراض‏‎ ‎‏از دنیا و اقبال به حق باشد؛ و ممکن است از برای خود این بلیات‏‎ ‎‏صورت ملکوتی باشد که نیل به آنها نشود مگر با ظهور در عالم‏‎ ‎‏ملک و ابتلای آنها به آن. چنانچه در حدیث شریف کافی سند به‏‎ ‎‏حضرت صادق ـ علیه السلام ـ رساند: قال: ‏انه لیکون للعبد منزلة عندالله ؛‎ ‎فما ینالها الا باحدی الخصلتین: اما بذهاب ماله، او ببلیة فی جسده.‎[10]‎‏ فرمود:‏‎ ‎


کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 154

‏«همانا چنین است: هر آینه می باشد از برای بنده درجه ای پیش‏‎ ‎‏خدا؛ پس نمی رسد به آن مگر به دو خصلت: یا به رفتن مالش، یا به‏‎ ‎‏بلیه در جسم او.»(92)‏

*  *  *

‏ ‏

اصلاح حال مؤمن به فقر یا غنا

... إنّ من عبادی المؤمنین من لا‏] ‏یصلحه‏]‏ الا الغنی؛ و لو صرفته الی غیر ذلک‎ ‎لهلک. و ان من عبادی المؤمنین من لا‏] ‏یصلحه‏]‏ الا الفقر؛ و لو صرفته الی غیر ذلک‎ ‎لهلک.‎[11]‎

‏    ‏‏و بدان که ذکر این جمله در این مقام برای رفع اشتباه و جواب‏‎ ‎‏مظنه سؤالی است که شاید نوع مردم، که عارف به نظام اتم و قضای‏‎ ‎‏کامن الهی نیستند، این اشتباه و سؤال را دارند. و آن این است که‏‎ ‎‏بعد از آنکه بندۀ مؤمن در پیشگاه حق تعالی این قدر مقام و منزلت‏‎ ‎‏دارد، برای چه به فقر و فلاکت مبتلا می شوند. و اگر دنیا قابل‏‎ ‎‏نیست، چرا بعضیها غنی و ثروتمند می شوند. جواب می دهد که‏‎ ‎‏حالات بندگان من و احوال قلوب آنها مختلف است: بعضی آنها را‏‎ ‎‏غیر از فقر هیچ چیز اصلاح نمی کند؛ او را فقیر کنم برای اصلاح‏‎ ‎‏حالش. و بعضیها را جز بی نیازی و ثروت اصلاح نکند، آنها را‏‎ ‎‏ثروتمند کنم. و این هر دو کرامت مؤمن و عز و جاه اوست در درگاه‏‎ ‎‏مقدس حق تبارک و تعالی.(93)‏

*  *  *

‏ ‏

تمام مرحمتها برای اصلاح حال مؤمن

‏هرچه حق تعالی به مؤمنین مرحمت می فرماید، از غنا و فقر و صحت‏‎ ‎


کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 155

‏سقم و امنیت و وحشت و دیگر امور، برای اصلاح حال مؤمنین و‏‎ ‎‏تخلیص حالت قلوب آنهاست... حق تعالی به رحمت واسعه و فضل‏‎ ‎‏عمیم خود مثل یک طبیب معالج و پرستار عطوف است که هر کس را‏‎ ‎‏به طوری از دنیا پرهیز می دهد. گاهی به یکی ثروت می دهد و در‏‎ ‎‏عین حال به حسب شدت و ضعف و کمال و نقص ایمان او او را مبتلا‏‎ ‎‏به بلاهای دیگر می کند؛ بلکه ثروت و غنا را برای او طوری محفوف‏‎ ‎‏به بلیات می کند که او را از دنیا و حب او منصرف می کند. مزاج این‏‎ ‎‏شخص طوری است که اگر او را فقیر کند، به واسطۀ آنکه سعادت را‏‎ ‎‏در مال و منال شاید می بیند و اهل دنیا را سعید می داند، متوجه به‏‎ ‎‏دنیا می شود و در تحصیل آن به هلاکت ابدی می افتد. ولی وقتی آن‏‎ ‎‏را در دسترس او گذاشت و برای شیفته نشدن آن محفوف کرد آن را‏‎ ‎‏به زحمات و صدمات خارجی و داخلی، از دنیا منصرف شود... پس‏‎ ‎‏خدای تعالی گاهی مؤمنین را به فقر مبتلا می کند و آنها را اصلاح‏‎ ‎‏می کند و قلوب آنها را از دنیا منصرف می فرماید و دلداری از آنها‏‎ ‎‏می نماید؛ و گاهی به غنا و ثروت مبتلا می کند و در عین حال که انسان‏‎ ‎‏گمان می کند در عیش و نوش دنیا و سور و سرور هستند آنها در فشار‏‎ ‎‏و زحمت و ابتلا و مصیبت گرفتارند. و در عین حال منافات ندارد که‏‎ ‎‏فضل فقرای مسلمین پیش حق تعالی نیز بیشتر باشد؛ چنانچه از‏‎ ‎‏روایات معلوم شود.‏‏(94)‏

*  *  *

‏ ‏

برخی بلایا معلول عمل انسان

‏کیفر این اعمال و کردار مفسده انگیز شما تنها به عالم دیگر محدود‏‎ ‎‏نمی گردد، در این دنیا نیز با مشکلات، مصایب و گرفتاریهای شدید‏‎ ‎‏و گوناگون دست به گریبان بوده، در گرداب بلا و تیره بختی خواهید‏‎ ‎‏افتاد.(95)‏

‏ ‏


کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 156

استدراج

‏آنها که متوقع اند که حق تعالی هر کس را که در این عالم مرتکب‏‎ ‎‏معصیت و فحشایی شد یا ظلم و تعدی به کسی، فوراً جلو او را‏‎ ‎‏بگیرد و دست او را منقطع کند و او را قلع و قمع فرماید، غافل از آن‏‎ ‎‏هستند که خلاف ترتیب و مخالف سنت الله جاریه است. اینجا دار‏‎ ‎‏امتحان و امتیاز شقی از سعید و مطیع از عاصی است؛ و عالم ظهور‏‎ ‎‏فعلیات است نه دار بروز نتایج اعمال و ملکات. و اگر نادراً حق‏‎ ‎‏تعالی ظالمی را گرفتار کند، می توان گفت از عنایات حق تعالی به آن‏‎ ‎‏ظالم است. اگر اهل معصیت و ظلم را به حال خودشان واگذار‏‎ ‎‏فرماید «استدراج» است. چنانچه خدای تعالی می فرماید:‏‎ ‎سنستدرجهم من حیث لا یعلمون. و املی لهم ان کیدی متین.‎[12]‎‏ یعنی «زود‏‎ ‎‏است که نعمت دهیم آنها ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ درجه درجه از جهتی که نمی دانند. و‏‎ ‎‏مهلت دهیم آنها را. همانا اخذ من شدید است.» و می فرماید: ‏و لا‎ ‎یحسبن الذین کفروا انما نملی لهم خیر لانفسهم انما نملی لهم لیزدادوا اثماً و لهم‎ ‎عذاب مُهینٌ.‎[13]‎‏ یعنی «گمان نکنند آنان که کافر شدند اینکه مهلت ما‏‎ ‎‏برای آنها خیر است؛ همانا چنین است که مهلت دادیم آنها را تا‏‎ ‎‏زیاد کنند گناه را. و از برای آنها عذاب خوارکننده است.» و در‏‎ ‎‏مجمع البیان روایت کند از حضرت صادق ـ علیه السلام: انه قال: ‏اذا‎ ‎احدث العبد ذنباً، جدّد له نعمة فیدع الاستغفار. فهو الاستدراج.‎[14]‎‏ فرمود: «وقتی‏‎ ‎‏حادث کند بنده گناهی را، تجدید شود برای او نعمتی؛ پس واگذارد‏‎ ‎‏استغفار را. پس آن استدراج است.»(96)‏


کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 157

‎ ‎

کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 158

  • . بیان شبهه: چرا در مسیر زندگی انسانها، بلا و مصیبت قرار داده شده و چرا انسان امتحان می شود؟
  • . در کافی مطبوع «ضعف عمله» آمده است.
  • . اصول کافی، ج 2، ص 259، کتاب الایمان و الکفر، «باب شدّة ابتلاء المؤمن»، ح
  • . «زرارة عن ابی جعفر (ع) قال [قال]: ما مِنْ عبدٍ إلاّ و فی قلبه نکتة بیضاءُ؛ فإذا أذْنَبَ ذَنباً، خرج فی النکتة نکتةٌ سوداءُ؛ فإن تاب، ذهب ذلک السواد. و إن تمادی فی الذُّنوب، زاد ذلک السواد حتّی یُغطّی البیاض؛ فإذا تغطّی البیاض، لم یرجع صاحبه الی خیر ابداً...؛ زراره از امام باقر (ع) روایت کرده است که فرمود: هیچ بنده ای نیست مگر در دل او نقطه سفیدی است؛ و چون گناهی انجام دهد، نقطه سیاهی در آن پیدا شود؛ سپس اگر توبه کند، آن سیاهی از بین می رود؛ و اگر به گناه ادامه دهد بر آن سیاهی افزوده شود چندانکه سفیدی را بپوشاند؛ و چون سفیدی پوشیده بود، صاحب آن هرگز به نیکی و خوبی باز نمی گردد...» اصول کافی، ج 2، ص 273، کتاب الایمان و الکفر، «باب الذنوب»، ح 20.
  • . «به سوی زمین گرایید (پستی طلبید) و هوای نفس خویش را پیروی کرد.» (اعراف / 176).
  • . اشاره است به حدیثی از علی بن الحسین (ع) که فرمود: «حب الدنیا رأس کلّ خطیئة.» اصول کافی، ج 2، ص 131، کتاب الایمان و الکفر، «باب ذم الدنیا و الزهد فیها»، ح 11.
  • . اصول کافی، ج 2، ص 255، کتاب الایمان و الکفر، «باب شدّة ابتلاء المؤمن»، ح 17.
  • . اشاره است به حدیث «... وَ هبط مع جبرئیل ملک لم یطأ الأرض قطّ، معه مفاتیح خزائن الأرض. فقال: یا محمّد(ص) إنّ ربّک یقرئک السّلام و یقول هذه مفاتیح خزائن الأرض، فإن شئت فکن نبیّاً عبداً، و إن شئت فکن نبیّاً مَلِکاً. فأشار إلیه جبرئیل(ع) أن تواضع یا محمّد(ص). فقال: بل أکون نبیّاً عبداً. ثم صعد إلی السّماء...؛ و یکی از فرشتگان الهی که هرگز به زمین فرود نیامده بود با جبرئیل به زمین آمد، و با او کلیدهای گنجهای زمین بود، و به پیغمبر گفت: ای محمّد(ص) پروردگارت بر تو سلام کرد و فرمود این کلید گنجهای زمین است، اگر خواهی پیامبری بنده باش و اگر خواهی پیامبری دارای مُلک و سلطنت باش. پس جبرئیل اشاره کرد که یا محمّد(ص) فروتنی کن. پیامبر(ص) فرمود: من پیامبری بنده خواهم بود، پس فرشته به سوی آسمان رفت...» امالی صدوق، مجلس 69، ح 2.
  • . بحارالأنوار، ج 78، ص 174، کتاب الطهارة، باب 44، ح 11. اصول کافی، ج 2، ص 255، کتاب الایمان و الکفر، «باب شدّة ابتلاء المؤمن»، ح 14.
  • . اصول کافی، ج 2، کتاب الایمان و الکفر، «باب شدّة ابتلاء المؤمن»، ح 23.
  • . «... همانا بعضی از بندگان مؤمن من هستند که اصلاح نمی کند آنها را مگر غنا و بی نیازی، و اگر بازگردانم آنها را به سوی غیر آن، هلاک گردند و همانا بعضی از بندگان مؤمن من هستند که اصلاح نمی کند آنها را مگر فقر، و اگر بازگردانم آنها را به سوی غیر آن، هلاک شوند.» اصول کافی، ج 2، ص 352، کتاب الایمان و الکفر، «باب من اذی المسلمین و احتقرهم»، ح 8.
  • . قلم/ 44 ـ 45.
  • . آل عمران / 177.
  • . مجمع البیان، ج 5، ص 340.