فصل دوم:
خلق مرگ در کنار حیات
حقیقت مرگ
«موت» عبارت است از انتقال از نشئۀ ظاهرۀ ملکیه به نشئۀ باطنۀ ملکوتیه. یا آنکه موت عبارت است از حیات ثانوی ملکوتی بعد از حیات اولی ملکی. و بر هر تقدیر، امر وجودی است، بلکه اتم از وجود ملکی است؛ زیرا که حیات ملکی دنیوی مشوب به مواد طبیعیۀ میته است و حیات آنها عرض زایل است، به خلاف حیات ذاتی ملکوتی که در آنجا از برای نفوس استقلال حاصل شود. و آن دار دار حیات و لوازم حیات است؛ و ابدان مثالی برزخی قیام صدوری به نفس دارند؛ چنانچه در محل لایق مقرر است. بالجمله، حیات ملکوتی ـ که از آن تعبیر به موت شود تا به سمع شنوندگان سنگین نیاید ـ متعلق جعل و خلقت، و در تحت قدرت ذات مقدس است.(97)
* * *
وجود مرگ سبب امتیاز نفوس
نفوس انسانیه در بدو فطرت و خلقت جز محض استعداد و نفس
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 159
قابلیت نیستند، و عاری از هر گونه فعلیت در جانب شقاوت و سعادت هستند؛ و پس از وقوع در تحت تصرف حرکات طبیعیۀ جوهریه و فعلیۀ اختیاریه، استعدادات متبدل به فعلیت شده و تمیزات حاصل می گردد. پس، امتیاز سعید از شقی و غث از سمین به حیات ملکی پیدا شود. و غایت خلقت حیات امتیاز و اختبار نفوس است. پس، ترتب امتحان بر خلق معلوم شد. و اما خلق موت نیز دخیل در این امتیازات هست، بلکه جزء اخیر علت است؛ زیرا که میزان در فعلیات صور اخیره است که انسان با آن صورت منتقل [شود]. و بالجمله، میزان امتیازات صور اخرویۀ ملکوتیه است، و حصول آنها به حرکات جوهریه و اختیاریۀ دنیویۀ ملکیه است... نفس حصول در نشئۀ دنیا و خلقت موت و حیات، موجب امتیازات اعمال حسنه و سیئه است: اما خلقت حیات، معلوم است. و اما موت، زیرا که با علم به عدم ثبات حیات دنیایی و حصول انتقال از این نشئۀ فانیه، البته اعمال انسان فرق می نماید و امتیازات حاصل می گردد.(98)
* * *
کراهت و خوف ناقصان از مرگ
کراهت و خوف متوسطان از مرگ
خوف کاملان از مرگ
بدان که مردم در کراهت داشتن موت و ترس از آن بسیار مختلف هستند و مبادی کراهت آنها مختلف است... و ما اجمالاً حال ناقصین و کاملین را بیان می نماییم.
پس، باید دانست که کراهت ما مردن را و خوف ما ناقصان از آن، برای نکته ای است که پیش از این در شرح بعضی احادیث بدان اشاره نمودیم. و آن این است که انسان به حسب فطرت خداداد و جبلت اصلی، حب بقاء و حیات دارد] و] متنفراست از فنا و ممات. و این متعلق است به بقای مطلق و حیات دائمی سرمدی؛ یعنی،
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 160
بقایی که در آن فنا نباشد و حیاتی که در آن زوال نباشد. بعضی از بزرگان با همین فطرت اثبات معاد می فرمودند به بیانی که ذکر آن اکنون خارج از مقصد ماست. و چون در فطرت انسان این حب است و آن تنفر، آنچه را که تشخیص بقا در آن داد و آن عالمی را که عالم حیات دانست، حب و عشق به آن پیدا می کند، و از عالم مقابل آن متنفر می شود. و چون ما ایمان به عالم آخرت نداریم و قلوب ما مطمئن به حیات ازلی و بقای سرمدی آن عالم نمی باشد، از این جهت علاقمند به این عالم و گریزان از موت هستیم به حسب آن فطرت و جبلت. و ما پیش از این ذکر کردیم که ادراک و تصدیق عقلی غیر از ایمان و طمأنینۀ قلبی است. ماها ادراک عقلی یا تصدیق تعبدی داریم به اینکه موت ـ که عبارت از انتقال از نشئۀ نازلۀ مظلمۀ ملکیه است به عالم دیگر که عالم حیات دایمی نورانی و نشئۀ باقیۀ عالیۀ ملکوتیه است ـ حق است؛ اما قلوب ما از این معرفت حظی ندارد و دلهای ما از آن بیخبر است. بلکه قلوب ما اخلاد به ارض طبیعت و نشئۀ ملکیه دارد و حیات را عبارت از همین حیات نازل حیوانی ملکی می داند، و برای عالم دیگر که عالم آخرت و دار حیوان است حیات و بقایی قائل نیست. از این جهت، رکون و اعتماد به این عالم داریم و از آن عالم فراری و خائف و متنفر هستیم. این همه بدبختیهای ما برای نقص ایمان و عدم اطمینان است. اگر آن طوری که به زندگانی دنیا و عیش آن اطمینان داریم و مؤمن به حیات و بقای این عالم هستیم، به قدر عشر آن به عالم آخرت و حیات جاویدان ابدی ایمان داشتیم، بیشتر دل ما متعلق به آن بود و علاقمند به آن بودیم و قدری در صدد اصلاح راه آن و تعمیر آن بر می آمدیم؛ ولی افسوس که
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 161
سرچشمۀ ایمان ما آب ندارد و بنیان یقین ما بر آب است؛ ناچار خوف ما از مرگ از فنا و زوال است. و علاج قطعی منحصر آن وارد کردن ایمان است در قلب به فکر و ذکر نافع و علم و عمل صالح.
و اما خوف و کراهت متوسطین، یعنی آنهایی که ایمان به عالم آخرت ندارند، برای آنست که وجهۀ قلب آنها متوجه به تعمیر دنیاست و از تعمیر آخرت غفلت ورزیدند؛ از این جهت میل ندارند از محل آبادان معمور به جای خراب منتقل شوند... و این نیز از نقص ایمان و نقصان اطمینان است، والا با ایمان کامل ممکن نیست اشتغال به امور دنیۀ دنیویه و غفلت از تعمیر آخرت.
بالجمله، این وحشتها و کراهت و خوفها برای نادرستی اعمال و کجرفتاری و مخالفت با مولاست، والا اگر مثلاً حساب ما درست بود و خود ما قیام به محاسبۀ خود کرده [بودیم ]وحشت از حساب نداشتیم؛زیرا که آنجا حساب عادلانه و محاسب عادل است، پس ترس ما از حساب از بدحسابی خود ما است و از دغل بودن و دزدی، [نه] از محاسبه است...
اما حال کمل و مؤمنین مطمئنین، پس آنها کراهت از موت ندارند گرچه وحشت و خوف دارند. زیرا که خوف آنها از عظمت حق تعالی و جلالت آن ذات مقدس است.(99)
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 162