شبهات پیرامون شفاعت و جواب آن
شرک بودن طلب شفاعت از مردگان
شفاعت یعنی دخالت غیر در کار خداوند
نیاز خداوند به واسطه برای بخشش
شفاعت و تغییر در ارادۀ خداوند
قرآن و شفاعت
ما اشکالاتی که در باب شفاعت می شود کرد یکان یکان می شماریم و پاسخ از آنها می دهیم:
1ـ طلب شفاعت کردن از مردگان شرک است.
جواب این اشکال سابقاً مفصل گذشت و ما روشن کردیم که شفیعان بعد از رفتن از این دنیا مرده نیستید بلکه زندگی مردگان یعنی ارواح آنان و خلود آنها در آن عالَم و احاطۀ آنها به عالم از امور مسلمه است هم در فلسفۀ قدیم و هم پیش فلاسفۀ روحی اروپا بر فرض به قول اینها پیغمبر و امام بعد از مردن چون چوب و سنگ و دیگر جمادات است شفاعت خواستن از آنها چرا شرک باشد منتها آنکه کار بیهودۀ لغوی است.
2ـ شفاعت خواستن دخالت دادن غیر است در کارهای خدایی و این شرک است. جواب این سخن آن است که شفاعت کار خدایی نیست زیرا شفاعت در حقیقت دعا کردن پیغمبر و امام است که خداوند گناه کسی را ببخشد و این کار بنده است نه خدا و ما پیشتر میزان کار خدایی را و فرق بین کار خدائی و خلقی را روشن کردیم و گفتیم کارهایی است که بی قوۀ مکتسبه از دیگری انجام گیرد و معلوم است که شفاعت امری است که به اذن خدا واقع می شود و رتبه ای است که خدا به شفیع می دهد.
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 191
3ـ ... شفاعت و میانجیگری کردن با مقام خدایی منافات دارد و به گفتۀ دینداران خدا مثل آخوند مکتبی است که تا میانجی پیدا نشود دست از کار خود برندارد جواب آن است که این اشکال تا این اندازه باشد حرفی بی دلیل و گفتاری بیحاصل است و بنا به گفته شما باید بندگان را تعلیم هم نکند زیرا تعلیم شغل آخوند مکتبی است پس تمام شرایع و ادیان را باید بیهوده بدانیم و دست از دستورات پیمبران برداریم بلکه خدا را باید موجود هم بدانیم زیرا آخوند مکتبی نیز موجود است دینداران می گویند شما هم خدا را یک آخوند مکتبی لجوجی می دانید که هر کس را به چوب بست تا آخر باید بزند و رحمت و بخشایش در کار نباید باشد سخن درست آن است که این سخن تا اینجا سخنی نارواست و اشکالی بچگانه است از این جهت ما آن را به بیان دیگر ذکر می کنیم.
4ـ آنکه شفاعت منافی با ارادۀ ازلی خدایی است و لازم آن برگشتن خدا است از تصمیم خود و این منافی با مقام خداست.
جواب آن است که این سخنی است که در کتابهای فلسفه از قبیل کتابهای شیخ الرئیس ابوعلی و محقق عظیم الشأن داماد و فیلسوف بزرگ اسلام صدرالمتألهین ذکر شده و جواب آن به تفصیل در آن کتب است و این اشکال نه بس به شفاعت شده بلکه به استجابت دعاها و پذیرفتن توبه که هر یک از واضحات تمام آیینها و قرآن همۀ آنها را ذکر کرده است شده و جملۀ کلام آنکه این امور مستلزم بداء است و آن منافی مقام خدا است و جان جواب آن است که تصمیم ازلی پذیرفتن شفاعت و دعا و توبه است پس تغییر نمی کند تصمیم و چون این سخنی است علمی با پایه های فراوان که از انگارۀ فهم بیشتر مردم بیرون است ما به تفصیل آن نمی پردازیم و جواب سخن اینان را با سخنان عامیانه مثل خود آنها
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 192
می دهیم وگرنه بیشتر این بحثها تحلیل علمی دقیق دارد که دست این کودکان بیخرد از دامن آن کوتاه است.
اینک ما می گوییم به گفتۀ شما خدا توبه را هم باید نپذیرد و دعا را هم قبول نکند یک چنین خدای لجوجی که از «مختاری» ها و «احمدی» ها و مغولها بدتر و خونخوارتر است به مردم معرفی باید کرد که هر کس یک قدم مخالف او برداشت به او لج کند و تا آخر قوه که دارد در آزار او بکوشد که مبادا مثل آخوند مکتبی بشود تفو بر این دَدان که با این بیخردی در کارهای خدایی وارد می شوند آوخ از این بیدادگریها که به خدای مهربان نسبت می دهند.
این یاوه گوها دست کم یک مرتبه قرآن نخواندند که ببینند خدای جهان دربارۀ شفاعت چقدر آیه فرستاده و با صراحت لهجه آن را گوشزد مردم کرده تا با کمال جرأت نگویند تعالی الله عما یقول الظالمون علواً کبیراً ما اینک چند آیه از گفته های خدا می آوریم و از شما حکمیت می طلبیم.
سورۀ بقره (آیۀ 255) مَنْ ذَاالَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ اِلاّ بِاِذْنِه. سورۀ انبیاء (آیۀ 28) وَ لا یَشْفَعُونَ اِلاّ لِمَن ارْتَضی وَ هُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونْ. سورۀ والنجم (آیۀ 26) وَ کَمْ مِنْ مَلَکٍ فِی السَّمواتِ لا تُغْنی شَفاعَتُهُمْ شَیْئًا اِلاّ مِنْ بَعْدِاَنْ یَاْذَنَ الله ُ لِمَنْ یَشآء وَ یَرْضی.
معنی آیۀ اول آن است که کیست آنکه شفاعت کند پیش خدا مگر آنکه با اذن او باشد (آیۀ دوم) و شفاعت نمی کنند مگر برای
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 193
کسی که خدا راضی باشد (آیۀ سوم) و چقدر از ملائکه ها در آسمانند که سود نکند شفاعت آنها به هیچ وجه مگر پس از آنکه خدا اذن بدهد برای کسی که بخواهد و راضی باشد.(127)
* * *
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 194