بخش دوم: شبهات پیرامون عدل الهی

بررسی روایات معارض پیرامون اعمال

بررسی روایات معارض پیرامون اعمال

‏ ‏

قبولی اعمال بر اثر معرفت

‏محمدبن مارد، قال: قلت لابی عبدالله ـ علیه السلام: ‏حدیث روی لنا‎ ‎انک قلت: اذا عرفت فاعمل ماشئت. فقال: قد قلت ذلک. قال قلت: و ان زنوا و ان‎ ‎سرقوا و ان شربوا الخمر؟ فقال لی: انا للّه و‏] ‏انا‏]‏ الیه راجعون. و الله ، ما انصفونا ان‎ ‎نکون اخذنا بالعمل و وضع عنهم! انما قلت اذا عرفت فاعمل ما شئت من قلیل الخیر‎ ‎و کثیره، فانه یقبل منک.‎[1]‎

‏    ‏‏ترجمه راوی حدیث شریف گوید: «به جناب صادق ـ علیه‏‎ ‎‏السلام ـ گفتم: "حدیثی برای ما روایت شده که شما فرمودید وقتی‏‎ ‎‏که معرفت پیدا کردی (یعنی در حق ائمه ـ علیهم السلام) هر چه‏‎ ‎‏می خواهی بکن." فرمود: "من چنین گفتم." گفت گفتم: "گرچه زنا‏‎ ‎‏کنند یا دزدی کنند یا شراب بخورند؟" فرمود: "‏انا للّه و انا الیه راجعون‏.‏‎ ‎‏به خدا قسم که بی انصافی نمودند با ما که ماها خود اخذ شویم به‏‎ ‎‏اعمال و از آنها برداشته شود! آنچه من گفتم این بود که وقتی‏‎ ‎‏معرفت پیدا کردی هر چه می خواهی بکن از عمل خیر، چه کم و‏‎ ‎‏چه زیاد، از تو قبول می شود."»(167)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

سیرۀ اهل بیت(ع) شارح اخبار

ویژگیهای شیعیان علی(ع)

ثواب خدا بر پایۀ عمل

نیل به ولایت اهل بیت(ع) با عمل و پرهیزگاری

حدّ وسط بودن شیعیان

انسان در گرو اعمال خود

ناکافی بودن محبّت علی(ع)

گریه و زاری امام سجّاد(ع) از خوف خدا

وابستگی سود و زیان اعمال به ایمان و کفر

‏بدان که اگر کسی مراجعه کند به اخبار وارده و در حالات رسول‏‎ ‎‏اکرم (ص) و ائمۀ هدی (ع) و کیفیت عبودیت و اجتهاد آنها و تضرع‏‎ ‎


کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 219

‏و زاری و ذُل و مسکنت و خوف و حزن آنها در پیشگاه مقدس‏‎ ‎‏رب العزة و کیفیت مناجات آنها در محضر قاضی الحاجات، که از‏‎ ‎‏حد تواتر بیرون است و از صدها افزون، و همین طور مراجعه کند‏‎ ‎‏به وصیتهایی که رسول اکرم (ص) به حضرت امیر المؤمنین‏‎ ‎‏ـ علیه السلام ـ می کردند، و وصیتهای ائمه بعضی به بعضی، و‏‎ ‎‏وصیتهایی که به خواص شیعیان و خلص موالیان می فرمودند و‏‎ ‎‏تأکیدات و سفارشهای خیلی بلیغی که می فرمودند و آنها را از‏‎ ‎‏معصیت خدای تعالی تحذیر می نمودند، که در اصول و فروع‏‎ ‎‏تکالیف کتب اخبار از آن مشحون است، علم قطعی حاصل می کند‏‎ ‎‏که اگر بعض روایات به حسب صورت و ظاهر مخالف با آن‏‎ ‎‏احادیث وارد شده است، ظاهر آنها مراد نیست. پس، اگر طوری‏‎ ‎‏ممکن بود تأویل آن که منافات با آن احادیث قطعیۀ صریحه، که از‏‎ ‎‏ضروریات دین است، نداشته باشند، آن را تأویل کنیم؛ یا جمع‏‎ ‎‏عرفی داشت جمع کنیم؛ والا رد علم آن به قائلش می نماییم. و ما‏‎ ‎‏اکنون در این اوراق نمی توانیم جمیع اخبار، یا عشری از اعشار آن‏‎ ‎‏را، ذکر کنیم و بیان توفیق آنها نماییم؛ ولی از ذکر بعض روایات‏‎ ‎‏طرفین ناچاریم تا حقیقت حال معلوم شود...‏

‏     و عنه، عن المفضل قال قال ابو عبدالله ـ علیه السلام: ‏ایاک و‎ ‎السفلة؛ فانما شیعة علی ـ علیه السلام ـ من عف بطنه و فرجه، و اشتد جهاده، و عمل‎ ‎لخالقه، و رجا ثوابه و خاف عقابه. فاذا رأیت اولئک، فاولئک شیعة جعفر.‎[2]‎

‏     ‏‏فرمود: «برحذر باش از این مردم پست. جز این نیست که شیعه‏‎ ‎‏علی کسی است که عفیف باشد بطن و فرج او؛ و شدید باشد جهاد‏‎ ‎‏او؛ و عمل کند برای آفریدگارش، و امید ثواب او را داشته باشد و‏‎ ‎‏خوف عقاب او را داشته باشد. وقتی این جماعت را دیدی، آنها‏‎ ‎


کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 220

‏شیعۀ جعفر بن محمد هستند.»‏

‏     و عن الامالی، للحسن بن محمد الطوسی، شیخ الطائفة‏‎ ‎‏- رحمه الله ـ باسناده عن الرضاـ علیه السلام ـ عن ابیه، عن جده، عن‏‎ ‎‏ابی جعفر ـ علیه السلام ـ انه قال لخیثمة: ‏ابلغ شیعتنا ‏[‏انا لا نغنی من الله ‎ ‎شیئاً. و ابلغ شیعتنا انه لا ینال ما عند الله الا بالعمل. و ابلغ شیعتنا‏]‏ ان اعظم الناس‎ ‎حسرة یوم القیامة من وصف عدلاً ثم خالفه الی غیره. و ابلغ شیعتنا انهم اذا قاموا بما‎ ‎أمروا انهم هم الفائزون یوم القیامة.‎[3]‎

‏     ‏‏«فرمود جناب باقر العلوم ـ علیه السلام ـ به خیثمه که ابلاغ کن‏‎ ‎‏به شیعیان ما که ما بی نیاز نمی کنیم از خداوند چیزی را. (یعنی به‏‎ ‎‏اعتماد به ما از عمل باز نمانید) و برسان به شیعیان ما که نرسد آنچه‏‎ ‎‏پیش خدا هست مگر به عمل. و به شیعیان ما ابلاغ کن بزرگترین‏‎ ‎‏مردم در حسرت روز قیامت کسی است که وصف کند عدلی را،‏‎ ‎‏پس از آن مخالفت کند او را و عدول کند به سوی غیر آن. و ابلاغ‏‎ ‎‏کن به شیعیان ما که اگر قائم شدند به آنچه به آن مأمورند، (یعنی اگر‏‎ ‎‏اطاعت خداوند را کردند) آنها اهل نجات هستند فقط.»‏

‏     کافی باسناده عن ابی جعفر ـ علیه السلام ـ قال: ‏لا تذهب بکم‎ ‎المذاهب. فوالله ، ما شیعتنا الا من اطاع الله .‎[4]‎

‏    ‏‏یعنی عذر تراشی نکنید در معاصی خدا، و رأیهای باطل را‏‎ ‎‏متابعت نکنید که ما شیعه هستیم و انتساب به اهل بیت اسباب‏‎ ‎‏نجات ماست؛ «به خدا قسم که نیست شیعۀ ما مگر کسی که‏‎ ‎‏اطاعت خدای تعالی کند.»‏

‏     و باسناده عن جابر، عن ابی جعفرـ علیه السلام ـ قال: قال لی: ‏یا‎ ‎جابر، ایکتفی من ینتحل التشیع ان یقول بحبنا اهل البیت؟ فوالله ، ما شیعتنا الا من‎ ‎


کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 221

اتقی الله و اطاعه. الی ان قال: فاتقوا الله و اعملوا لما عندالله ؛ لیس بین الله و لا بین‎ ‎احد قرابة؛ احب العباد الی الله تعالی و اکرمهم علیه اتقاهم و اعملهم بطاعته. یا جابر،‎ ‎والله ، ما یتقرب الی الله تعالی الا بالطاعة. ما معنا براءة من النار و لا علی الله لاحد‎ ‎من حجة. من کان للّه مطیعاً، فهو لنا ولی؛ و من کان للّه عاصیاً، فهو لنا عدو. و ما تنال‎ ‎ولایتنا الا بالعمل و الورع.‎[5]‎

‏     ‏‏فرمود: «ای جابر، آیا کفایت می کند کسی را که مدعی تشیع‏‎ ‎‏است اینکه دعوی کند دوستی ما اهل بیت را؟ به خدا قسم که‏‎ ‎‏شیعۀ ما نیست مگر کسی که از خدا بترسد و اطاعت او کند.» تا‏‎ ‎‏آنکه فرمود: «بترسید از خدا و عمل کنید برای آنچه پیش خداوند‏‎ ‎‏است. (یعنی از ثوابها). نیست میانۀ خدا و کسی خویشاوندی؛ و‏‎ ‎‏دوستترین بندگان پیش خدای تعالی و اکرم آنها بر او پرهیزگارتر‏‎ ‎‏آنها و عمل کننده تر از آنهاست به فرمایشات او. ای جابر، به خدا‏‎ ‎‏قسم که تقرب به خداوند تعالی حاصل نشود مگر به اطاعت.‏‎ ‎‏نیست با ما آزادی از آتش؛ و نیست برای کسی حجت بر خداوند.‏‎ ‎‏کسی که مطیع خداوند است، او دوست ماست؛ و کسی که عصیان‏‎ ‎‏خداوند کند، او دشمن ماست. و ولایت ما نیل نشود مگر به عمل و‏‎ ‎‏پرهیزگاری.»‏

‏     ‏‏و هم در کافی شریف سند به حضرت باقر العلوم ـ علیه السلام ـ‏‎ ‎‏رساند که فرمود:‏

‏     «ای جماعت شیعیان آل محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ شماها در‏‎ ‎‏حد وسط باشید که غالیان به شما رجوع کنند، و تالیان به شما ملحق‏‎ ‎‏شوند.» یکی از انصار که اسمش سعد بود عرض کرد: «فدایت‏‎ ‎‏شوم، غالی چیست؟» فرمود: «قومی هستند که دربارۀ ما چیزهایی‏‎ ‎‏گویند که ما دربارۀ خود نگوییم؛ پس آنها از ما نیستند و ما از آنها‏‎ ‎


کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 222

‏نیستیم.» عرض کرد: «تالی چیست؟» فرمود: «کسی است که طالب‏‎ ‎‏هدایت است، و طریق آن را نمی داند و می خواهد که خیر به او‏‎ ‎‏برسد و عمل کند.» پس از آن رو به شیعیان فرمود و گفت: «به خدا‏‎ ‎‏قسم که با ما برائت و آزادی از خداوند نیست (یعنی از سخط و‏‎ ‎‏عذاب او)؛ و بین ما و خداوند خویشاوندی نیست؛ و ما بر خداوند‏‎ ‎‏حجتی نداریم؛ و تقرب به خدا حاصل نکنیم مگر به اطاعت و‏‎ ‎‏فرمانبرداری. و هر کس از شما مطیع خداوند باشد، فایده دارد به‏‎ ‎‏[‏‏حال‏‏]‏‏ او ولایت و دوستی ما؛ و هر کس فرمانبردار خدا نباشد از‏‎ ‎‏شماها، ولایت ما به او نفعی نرساند. وای بر شما مغرور نشوید؛‏‎ ‎‏وای بر شما مغرور نشوید.»‏‎[6]‎

‏     ‏‏و هم در کافی شریف است که حضرت باقر العلوم‏‎ ‎‏ـ علیه السلام ـ فرمود: «رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ ایستاد بر‏‎ ‎‏«صفا» پس فرمود: "ای اولاد هاشم، ای اولاد عبدالمطلب، من‏‎ ‎‏رسول خدا هستم به سوی شما و من شفقت دارم نسبت به شما؛ و‏‎ ‎‏همانا عمل من برای خود من است، و از برای هر یک از شما عمل‏‎ ‎‏اوست. نگویید که محمد از ماست و زود است که ما داخل شویم‏‎ ‎‏در آنجایی که او داخل شود. نه! به خدا قسم، ای بنی عبدالمطلب،‏‎ ‎‏دوستان من از شما و غیر شما نیست مگر پرهیزگاران. آگاه باشید‏‎ ‎‏که من نمی شناسم شما را روز قیامت در صورتی که بیایید و حمل‏‎ ‎‏کرده باشید دنیا را به پشتهای خود، و مردم دیگر بیایند نزد من در‏‎ ‎‏صورتی که آخرت حمل آنهاست."»‏‎[7]‎

‏    ‏‏و هم در روایت جابر متقدم است که فرمود حضرت باقرالعلوم‏‎ ‎‏ـ علیه السلام: «ای جابر، مذاهب باطله و رأیهای فاسده تو را گول‏‎ ‎


کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 223

‏نزند که گمان کنی حب علی ـ علیه السلام ـ تو را بس است. آیا‏‎ ‎‏کفایت می کند برای مرد که بگوید من دوست می دارم علی‏‎ ‎‏ـ علیه السلام ـ را و دارای ولایت او هستم، و مع ذلک فعال و دارای‏‎ ‎‏کثرت عمل نباشد؟ اگر بگوید من رسول خدا را دوست می دارم (با‏‎ ‎‏آنکه رسول خدا از علی بهتر است) پس از آن متابعت سیرۀ او نکند‏‎ ‎‏و عمل به سنت او ننماید، از حب او نفعی برای او حاصل نشود.»‏‎[8]‎

‏     ‏‏و در حکایت معروف طاووس است که دید صدای ناله و تضرع‏‎ ‎‏و زاری می آید، تا آنکه صاحب آن ناله خاموش شد و گویی‏‎ ‎‏غشوه ای برای او دست داد. چون به بالین او آمد، دید جناب‏‎ ‎‏علی بن الحسین ـ علیهماالسلام ـ است! سر آن بزرگوار را به دامن‏‎ ‎‏گرفت و کلماتی مشتمل بر آنکه تو فرزند رسول خدا و جگر گوشۀ‏‎ ‎‏فاطمۀ زهرایی، و بالاخره بهشت از شماست، عرض کرد. آن سرور‏‎ ‎‏فرمود: «خداوند بهشت را خلق فرموده از برای کسی که عبادت و‏‎ ‎‏اطاعت او کند، اگر چه غلام حبشی باشد؛ و آتش را خلق فرموده‏‎ ‎‏برای کسی که معصیت او کند، گرچه اولاد قریش باد.» (یا سید‏‎ ‎‏قریش باشد).‏‎[9]‎

‏    ‏‏این است چنـد حـدیث از احـادیث شریفۀ صریحـه به اینکه‏‎ ‎‏این اشتهای کاذبه که ما اهل دنیا و معصیت داریم غلط و باطل‏‎ ‎‏است، و از هوسهای شیطانی و مخالف با عقل و نقل است. و‏‎ ‎‏ضمیمه نما به آن آیات شریفه قرآنیه را، مثل قول خدای تعالی: ‏کل‎ ‎نفس بما کسبت رهینة.‎[10]‎‏ و مثل قوله تعالی: ‏فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره. و‎ ‎من یعمل مثقال ذرة شراً یره.‎[11]‎‏ و مثل قوله تعالی: ‏لها ما کسبت و علیها ما‎ ‎


کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 224

اکتسبت.‎[12]‎‏ و غیر اینها از آیات شریفه که در ‏‏[‏‏هر‏‎ ‎‏]‏‏صفحه از کتاب الهی‏‎ ‎‏موجود است، که تأویل و تصرف در آن خلاف ضرورت است.‏

‏     ‏‏و در مقابل اینها احادیث دیگری است که آنها هم در کتب‏‎ ‎‏معتبره مذکور است، ولی نوعاً جمع صحیح عرفی دارد. و اگر جمع‏‎ ‎‏نیز پسند نیفتد و قابل تأویل نباشند، مقاومت با این همه حدیث‏‎ ‎‏صحیحۀ صریحۀ متواترۀ مؤیده به ظواهر قرآنیه و نصوص فرقانیه و‏‎ ‎‏عقل سلیم و ضرورت مسلمین ننماید. فمن ذلک ما رواه ثقة‏‎ ‎‏الاسلام الکلینی باسناده عن یوسف بن ثابت بن ابی سعیدة، عن‏‎ ‎‏ابی عبدالله ـ علیه السلام ـ قال: ‏الایمان لا یضرمعه عمل، و کذلک الکفر لا‎ ‎ینفع معه عمل.‎[13]‎‏ فرمود حضرت صادق ـ علیه السلام: «ایمان ضرر‏‎ ‎‏نرساند با آن عملی؛ و کفر نیز نفع نرساند با آن عملی.» و چند‏‎ ‎‏حدیث دیگر به این مضمون وارد است.‏‎[14]‎‏ و جناب محدث جلیل،‏‎ ‎‏مجلسی ـ علیه الرحمة ـ این دسته اخبار را حمل فرمودند به اینکه‏‎ ‎‏مراد از «ضرر» دخول نار یا خلود در نار است. ـ انتهی.‏‎[15]‎‏ و بنابر‏‎ ‎‏اینکه مراد دخول نار باشد، منافات ندارد با عذابهای دیگری که در‏‎ ‎‏برزخ و مواقف قیامت از آنها بشود.‏

‏     و نویسنده گمان می کند که ممکن است این اخبار را حمل کرد‏‎ ‎‏به آنکه ایمان قلب را طوری منور می کند که اگر فرضاً گاهی خطا یا‏‎ ‎‏گناهی از انسان صادر شود، به واسطۀ آن نور و ملکۀ ایمان جبران‏‎ ‎‏کند به توبه و رجوع الی الله نماید؛ و صاحب ایمان بالله و یوم الاخرة‏‎ ‎‏نگذارد اعمالش به روز حساب افتد. پس، در حقیقت این اخبار‏‎ ‎‏حث بر تمسک به ایمان و بقای به آن است.(168)‏


کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 225
هشدار به فریبهای شیطان

‏عن محمد بن الریان بن الصلت، رفعه عن ابی عبدالله ـ علیه السلام ـ‏‎ ‎‏قال: ‏کان امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ کثیراً ما یقول فی خطبته: یا ایها الناس،‎ ‎دینکم دینکم! فان السیئة فیه خیر من الحسنة فی غیره؛ و السیئة فیه تغفر، و الحسنة‎ ‎فی غیره لا تقبل.‎[16]‎

‏    ‏‏«می فرمود حضرت امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ در خطبه‏‎ ‎‏بسیاری از اوقات: ای مردم، حفظ کنید دین خود را و دست از آن‏‎ ‎‏برندارید؛ زیرا که گناه در آن بهتر از حسنه در غیر آن است؛ و گناه‏‎ ‎‏در آن آمرزیده شود، و در غیر آن عبادات و حسنات قبول نگردد.»‏

‏     و این حدیث شریف و امثال آن که در مقام ترغیب به ملازمت‏‎ ‎‏دیانت حقه است دلالت بر آن دارد که سیئات مؤمنین و صاحبان‏‎ ‎‏دین حق بالاخره آمرزیده شود؛ چنانچه خداوند فرماید: ‏ان الله یغفر‎ ‎الذنوب جمیعاً.‎[17]‎‏ و از این ‏‏[‏‏جهت‏‏]‏‏، سیئات آنها را توان گفت که بهتر از‏‎ ‎‏حسنات دیگران است که هیچ وقت قبول نشود؛ بلکه شاید‏‎ ‎‏حسناتی که شرایط قبول، مثل ایمان و ولایت، در آن نباشد خود‏‎ ‎‏دارای ظلمتی باشد که از سیئات مؤمنین، که به واسطۀ نور ایمان در‏‎ ‎‏خوف و رجا هستند، ظلمت و کدورتش بیشتر باشد. بالجمله، این‏‎ ‎‏حدیث دلالت ندارد بر آنکه اهل ایمان بر سیئات خود مأخوذ‏‎ ‎‏نیستند؛ چنانچه ظاهر است.‏

‏     و از جمله احادیث مشهوره که گویند بین فریقین مشهور است‏‎ ‎‏این است که ‏حب علی حسنة لا یضر معها سیئة، و بغضه سیئة لا ینفع معها حسنة.‎[18]‎‎ ‎‏«دوستی علی (ع) حسنه ای است که با آن هیچ گناهی ضرر‏‎ ‎‏نمی رساند: و بغض آن سرور گناهی است که هیچ نیکویی با آن نفع‏‎ ‎‏نبخشد.»‏


کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 226
‏     و این حدیث شریف ... معنی آن یا به طوری است که مرحوم‏‎ ‎‏مجلسی در آن اخبار احتمال دادند، که مقصود از «ضرر» خلود در‏‎ ‎‏نار یا دخول در نار است؛ یعنی، حب آن سرور، که سرمایۀ ایمان و‏‎ ‎‏اکمال و اتمام آن است، موجب شود که به شفاعت شافعین از نار‏‎ ‎‏مستخلص شود. و این چنانچه گفتیم منافات ندارد با آنکه عذابهای‏‎ ‎‏گوناگون برزخ را داشته باشد؛ چنانچه در حدیث است که فرمودند‏‎ ‎‏شماها برزخ خود را اصلاح کنید، ما در قیامت از شما شفاعت‏‎ ‎‏می کنیم.‏‎[19]‎‏ و یا آنکه آن طور که ما ذکر کردیم مقصود باشد که حب‏‎ ‎‏آن سرور نورانیت و ملکۀ‏‏ [‏‏ایمان]‏‎ ‎‏در قلب حاصل کند که احتراز از‏‎ ‎‏گناهان کند؛ و اگر گاهی به گناهی مبتلا شد، آن را به توبه و انابه‏‎ ‎‏ترمیم نماید، و نگذارد که رشتۀ کار از دستش بیرون رود و مهار‏‎ ‎‏نفس گسیخته گردد. و از جمله، یک دسته اخباری است که در ذیل‏‎ ‎‏آیۀ شریفه در سوره فرقان مذکور شده: قال تعالی: ‏والذین لا یدعون‎ ‎مع الله الهاً آخر و لا یقتلون النفس التی حرم الله الا بالحق و لا یزنون و من یفعل‎ ‎ذلک یلق اثاماً. یضاعف له العذاب یوم القیامة و یخلد فیه مهاناً. الا من تاب و آمن و‎ ‎عمل عملاً صالحاً فاولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات و کان الله غفوراً رحیماً.‎[20]‎‎ ‎‏فرمود: «آنهایی که نمی خوانند با خداوند خدای دیگری، و‏‎ ‎‏نمی کشند نفسی را که خداوند حرام کرده است کشتن او را، مگر‏‎ ‎‏بحق (در موارد مقرره)، و زنا نمی کنند، اینها بندگان خاص خداوند‏‎ ‎‏هستند. و کسی که چنین کارهایی کند به جزای تام خود می رسد؛‏‎ ‎‏مضاعف شود عذاب برای او روز قیامت، و مخلد شود در آن‏‎ ‎‏عذاب با خواری؛ مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد و عمل نیکو‏‎ ‎‏بکند. آنها را تبدیل می فرماید خداوند سیئاتشان را به حسنات. و‏‎ ‎


کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 227
‏می باشد خداوند آمرزنده و مهربان.» در ذیل این آیه اخبار کثیره‏‎ ‎‏هست که ما به ذکر یکی از آن ‏‏]‏‏ها‏‏]‏‏ اکتفا می کنیم، زیرا که همه قریب‏‎ ‎‏به هم هستند در معنی و مضمون.‏

‏     عن الشیخ فی امالیه باسناده عن محمدبن مسلم الثقفی، قال:‏‎ ‎سألت ابا جعفر، محمدبن علی ـ علیهماالسلام ـ عن قول الله عزوجل: فاولئک یبدل‎ ‎الله سیئاتهم حسنات و کان الله غفوراً رحیماً.‎[21]‎‏ فقال ـ علیه السلام: یؤتی بالمؤمن‏‎ ‎المذنب یوم القیامة حتی یقام بموقف الحساب؛ فیکون الله تعالی هو الذی یتولی‎ ‎حسابه لا یطلع علی حسابه احداً من الناس؛ فیعرفه ذنوبه حتی اذا اقرّ بسیئاته. قال‎ ‎الله عزوجل للکتبة: بدلوها حسنات و اظهروها للناس. فیقول الناس حینئذ: ما کان‎ ‎لهذا العبد سیئة واحدة! ثم یأمر الله به الی الجنة. فهذا تأویل الایة. و هی فی‎ ‎المذنبین من شیعتنا خاصة.‎[22]‎

‏    ‏‏محدث جلیل القدر، محمدبن مسلم ثقفی ـ رضوان الله علیه ـ‏‎ ‎‏می فرماید: «سؤال ‏‏[‏‏کردم ‏‏]‏‏ از حضرت باقر العلوم ـ علیه السلام ـ از‏‎ ‎‏معنی قول خدا: فاولئک ... الایه فرمود: "آورده شود مؤمن گناهکار‏‎ ‎‏در روز قیامت تا‏‏] ‏‏قرار گیرد‏‏]‏‏ در موقف حساب؛ پس ذات مقدس‏‎ ‎‏حق خود حساب او را بکشد؛ و هیچیک از مردم‏‏] ‏‏را‏‏]‏‏ بر حساب او‏‎ ‎‏آگاه نگرداند. پس از آن، گناهان او را به او معرفی فرماید، تا آنکه‏‎ ‎‏اقرار به گناه خود کند. خدای تعالی به نویسندگان امر فرماید که‏‎ ‎‏گناهان او را مبدل به حسنات کنند و به مردم اظهار کنند. پس مردم‏‎ ‎‏می گویند: برای این بنده یک گناه هم نبود! پس از آن، امر فرماید که‏‎ ‎‏او را به بهشت ببرند. این است تأویل این آیه.‏

‏و این در گناهکاران از شیعیان ماست خاصتا."»‏

‏     اینکه آیۀ شریفه را بالتمام نوشتم و کلام را طولانی کردم برای‏‎ ‎


کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 228

‏آن است که مطلب چون از مهمات است، و بسیاری از اهل منبر به‏‎ ‎‏مردم عامه بد فهماندند این قبیل اخبار را، و ربط آنها به آیۀ شریفه‏‎ ‎‏جز به ذکر آیه معلوم نمی شد، از این جهت معذورم از طول و مملّ.‏‎ ‎‏کسی که صدر و ذیل آیۀ شریفه را ملاحظه کند، می فهمد که مردم‏‎ ‎‏مطلقاً به اعمال خود گرفتارند و مؤاخذ در زشتیها هستند؛ مگر‏‎ ‎‏آنهایی که ایمان آورند و توبه از گناهان کنند و عمل صالح به جا‏‎ ‎‏آورند. و این سه در هر کس جمع شود، رستگار و مورد الطاف‏‎ ‎‏خداوند است و در پیشگاه مقدس حق محترم است، و سیئات و‏‎ ‎‏گناهان‏‏] ‏‏او‏‏]‏‏ مبدل به حسنات شود. و جناب باقرالعلوم‏‎ ‎‏ـ علیه السلام ـ نیز تأویل همین را فرمودند که کیفیت حساب و موقف‏‎ ‎‏چنین اشخاصی به این ترتیب است. منتها آنکه این خاص به‏‎ ‎‏شیعیان اهل بیت است و دیگر مردم از آن محروم هستند، زیرا که‏‎ ‎‏ایمان حاصل نشود مگر به ولایت علی و اوصیای او از معصومین‏‎ ‎‏طاهرین ـ علیهم السلام؛ بلکه ایمان به خدا و رسول قبول نشود‏‎ ‎‏بدون ولایت؛ چنانچه در فصل بعد از این ان شاءالله مذکور شود.‏‎ ‎‏پس، این آیۀ شریفه و اخبار مفسره را باید از ادله اولیه شمرد، زیرا‏‎ ‎‏که دلالت دارد بر آنکه اگر شخص ایمان داشته باشد و جبران‏‎ ‎‏گناهان را با توبه و عمل صالح نکند، مشمول این آیه نخواهد بود.‏

‏     ‏‏پس ای عزیز، شیطان تو را مغرور نکند و هواهای نفسانیه تو را‏‎ ‎‏گول نزند. البته انسان تنبل مبتلا به شهوات و حب دنیا و جاه و مال،‏‎ ‎‏مثل نویسنده، همیشه دنبال بهانه است از برای تأیید تنبلی خود؛ و‏‎ ‎‏هر چه موافق با شهوات او باشد و مؤید هواهای نفسانیه و خیالات‏‎ ‎‏شیطانیۀ او باشد، اقبال به آن نماید و چشم و گوش خود را به آن باز‏‎ ‎‏کند، بدون آنکه فحص از مغزای آن نماید یا به مقابلات و‏‎ ‎‏معارضات آن نظر نماید. بیچاره گمان می کند به مجرد دعوی تشیع‏‎ ‎


کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 229
‏و حب اهل بیت طهارت و عصمت جواز ارتکاب هر محرمی را‏‎ ‎‏خدای نخواسته دارد و قلم تکلیف ـ نعوذ بالله ـ از او برداشته شده!‏‎ ‎‏بدبخت نمی داند که شیطان بر او تعمیه کرده؛ و در آخر عمر بیم آن‏‎ ‎‏است که محبت بیمغز بیفایده نیز از دستش برود و با کف تهی در‏‎ ‎‏صف نواصب اهل بیت محشور گردد. آخر دعوی محبت کسی‏‎ ‎‏[‏‏که‏‏]‏‏ بیّنه نداشته باشد پذیرفته نیست. ممکن نیست من با شما‏‎ ‎‏دوست باشم و محبت و اخلاص داشته باشم، و بر خلاف تمام‏‎ ‎‏مقاصد و مطلوبات شما اقدام کنم. درخت محبت ثمره و نتیجه اش‏‎ ‎‏عمل بر طبق آن است؛ و اگر این ثمره را نداشته باشد، باید دانست‏‎ ‎‏که محبت نبوده، خیال محبت بوده.(169)‏

*  *  *

‎ ‎

کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 230

  • . اصول کافی، ج 2، ص 464، کتاب الایمان و الکفر، «باب انّ الایمان لا یضرّ معه سیّئة»، ح 5. (در نسخ چاپی «و إن زنوا او سرقوا أو شربوا» آمده است).
  • . اصول کافی، ج 2، ص 233، کتاب الایمان و الکفر، «باب المؤمن و علاماته»، ح 9.
  • . امالی شیخ طوسی، ص 380، جزء 13.
  • . اصول کافی، ج 2، ص 73، کتاب الایمان و الکفر، «باب الطاعة والتقوی»، ح 1.
  • . اصول کافی، ج 2، ص 73، کتاب الایمان و الکفر، «باب الطاعة و التقوی»، ح 3.
  • . اصول کافی، ج 2، ص 75، کتاب الایمان و الکفر، «باب الطاعة و التقوی»، ح 6.
  • . روضۀ کافی، ج 8، ص 182، ح 205.
  • . اصول کافی، ج 2، ص 74، کتاب الایمان و الکفر، «باب الطاعة و التقوی»، ح 3.
  • . بحارالأنوار، ج 46، ص 81 ـ82، تاریخ علی بن الحسن (ع)، باب 5، ح 75.
  • . «هر نفسی در گرو عملی است که انجام داده است.» (مدّثر/38).
  • . زلزال/ 7 ـ 8.
  • . «نیکی های هر کس از آن خود اوست و بدیهایش نیز از آن خود اوست.» (بقره / 286).
  • . اصول کافی، ج 2، ص 464، کتاب الایمان و الکفر، «باب ان الإیمان لایضرّ معه سیّئة»، ح 4.
  • . اصول کافی، ج 2، ص 464، کتاب الایمان و الکفر، «باب ان الإیمان لایضرّ معه سیّئة»، ح 3، 5 و 6.
  • . مرآة العقول، ج 11، ص 396، کتاب الایمان و الکفر، «باب الإیمان لایضرّ معه سیّئة»، ح 2.
  • . اصول کافی، ج 2، ص 464، کتاب الایمان و الکفر، «باب ان الإیمان لا یضرّ معه سیّئة»، ح 6.
  • . زمر / 53.
  • . مناقب، ج 3، ص 197.
  • . فروع کافی، ج 3، ص 242، کتاب جنائز، «باب ماینطق به موضع القبر»، ح 3.
  • . فرقان / 68ـ70.
  • . فرقان / 70.
  • . امالی طوسی، ص 70، جزء سوم.