مردمی بودن نظامیان اسلام
زندگی در سطح پایین تر از مردم
شما ملاحظه کنید، بزرگتر مرد عالَم که بعد از رسول الله حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ در حالی که مملکتش چندین مقابل مملکت ایران بوده است، آن وقتی که ایشان خلافت داشتند، از مصر و تمام عربستان و عراق و ایران، [و] یک مقداری از اروپا زیر سلطۀ ایشان بوده است، وقتی که ما ملاحظه می کنیم رفتار یک همچو سردار بزرگ، یک همچو رئیس دولت با مردم خودش، با اشخاصی که بین خودشان هستند، ملاحظه می کنیم که چه جور ایشان رفتار می کرده است. زندگی اش پایین تر می خواسته باشد از همۀ افرادی که در مملکتش زندگی می کنند. می فرماید شاید در یمامه ـ در سرحدات ـ یک کسی باشد که گرسنه باشد. آن وقت ایشان به خودشان آنطور سختی می دهند، به طوری که خانوادۀ ایشان نگران بودند از اینطور زندگی که ایشان می کند. و ایشان،
کتابارتش از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 91
همین رئیس دولت، یک چیز و ـ غذای زبری که داشته است ـ توی یک ظرفی می کرده است، سر آن را مُهر می کرده که نبادا سَرِ این را باز بکنند و داخلش یک روغنی بکنند، یک چیزی بکنند. با مردم چه جور بود؟(172)
9 / 1 / 58
* * *
ارتش، پناهگاه ملت
در صدر اسلام ارتش یک پناهگاهی برای ملتها بوده است، محیط ارتش از محیط مردم جدا نبوده است؛ محیط رُعب نبوده است؛ محیط وحشت نبوده است...
در صدر اسلام این معانی نبوده است. ارتش اسلام از مردم جدا نبوده است. محیط هیچ وقت محیط ارعابی نبوده است. حکومتی که در رأس جامعه بوده است با مردم دیگر فرقی نداشته است؛ بلکه زندگی اش پایینتر بوده است. حکومتها نمی خواستند که به مردم حکومت کنند؛ می خواستند خدمت کنند. اسلام حکومتها را موظف به خدمت کرده است. ارتش در خدمت ملت باید باشد. حکومتها در خدمت مردم باید باشند. اگر یک همچو برنامه ای تحقق پیدا بکند، محیط رعب از بین می رود؛ محیط دوستی پیش می آید، مبدل به محیط برادری می شود.
یک همچو محیطی که محیط برادری باشد، ملت پشتیبان دولت است. و اگر ملت پشتیبان دولتی شد، دولت سقوط نمی کند.(173)
21 / 3 / 58
* * *
محبت به مردم
من برای شما عرض بکنم، ارتشهای صدر اسلام وضعش این بود، رئیس ارتش امام جماعت بود. یعنی انتخاب که می شد این رئیس ارتش که
کتابارتش از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 92
برود کجا، امام جمعه هم همان انتخاب می شد. مالک اشتر را وقتی می فرستادندش کجا، همان مالک اشتر رئیس ارتش بوده، و استاندار فلان جا هم بوده و امام جماعت و امام جمعه هم بود. برای اینکه وضع ارتش در اسلام با وضع ارتش در سایر رژیمها فرق داشته است. شما ببینید الآن که ما اینجا با هم نشستیم و یک محیط محبت است، این بهتر است یا یک محیط رعب که وقتی یکی از شما وارد می شود ما بترسیم؟ در روح خود شما این محیطی که محیط دوستی و محبت است در روح شما آرامش بیشتر ایجاد می کند، یا اینکه وقتی وارد بشوید و مردم از شما فرار کنند؟(174)
23 / 3 / 58
* * *
خشونت با دشمن، رحمت بر مردم
اگر بنا باشد که ارتش جوری باشد که مردم از آن بترسند و پشت به آن بکنند، این برای ارتش، خودش بد است. ارتش باید خدمت به ملت بکند؛ باید خدمت به کشور بکند؛ همان طوری که در صدر اسلام بوده است که ارتشِ اسلام مردم از آنها خوفی نداشتند. مردم با هم رفیق و برادر بودند.
رئیس اول اسلام هم اینطور بود که با مردم معاشرت می کرد؛ مثل معاشرت یک نفر آدم با یک نفر دیگر. مثل دو نفر برادر که اینجا نشسته بودند. پیغمبر اکرم که رئیس اسلام بود در مسجد می آمدند می نشستند، و رفقایشان هم، اصحابشان هم دورشان می نشستند با هم. جوری بود جلسه که وقتی یک کسی می آمد از خارج نمی شناخت که اینها کدام یکی پیغمبرند کدام یکی غیر پیغمبر. می پرسید که کدام یکی تان [هستید]؟ وضع اینطوری بود. اینطور با جامعه رفتار، اینطور با مردم رفتار می کردند. اینطور نبود که وقتی که وارد می شود، هزار تا پرده
کتابارتش از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 93
جلو باشد، و بعد هم باید دید کجا بنشیند و سان بدهند و چه. این حرفها نبود در کار. ... از آن طرف قدرت اینطور بود که ایران را، آن امپراتوری بزرگ ایران را، شکست دادند، آن امپراتوری بزرگ روم را هم شکست دادند. در عین حالی که وضع یک وضع ساده ای بود، بین خودشان به دستور قرآن رحمت بود، و بر دیگران شدت.(175)
23 / 3 / 58
* * *
رأفت با مردم
ارتش اسلام اینطور نبوده است که وقتی بیاید مردم از خوف فرار کنند از دست آنها، پشت بکنند به آنها.(176)
13 / 4 / 58
* * *
جلوۀ ایمان در ارتش اسلام
همان طوری که سربازهای صدر اسلام بودند و با عدد کمی، فتحهای بزرگی کردند. سرّ اینکه این عدد کم به امپراتوری ایران غلبه کرد، این بود که آنها ایمان داشتند. از روی ایمان و با این روحیه، که ما اگر هم کشته بشویم شهید هستیم و پیش خدا می رویم و آبرومندیم، اقدام می کردند و آنها به این مبانی اعتقاد نداشتند و با زور آورده بودند آنها را برای جنگ و با فشار آنها آمده بودند برای جنگ و وقتی که وضع اسلام را می دیدند، ایرانی ها وقتی دیدند که لشکر اسلام وقتی آمد اینجا، یک وضع دیگری دارد، غیر امپراتوری ایران است، مردم اقبال کردند به آنها. این سرّ پیروزی مسلمین شد بر آن لشکر مجهّز ایران و همین طور در روم.(177)
15 / 3 / 59
* * *
کتابارتش از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 94
ارتش اسلام، ارتش هدایت
ارتش اسلام، ارتش هدایت است. سردارهای صدر اسلام اساتید اخلاق بودند، کسانی بودند که مردم را در همان حالی هم که جنگ می کردند، هدایت می کردند، با اسم خدا شروع می کردند، دستور بود که تا آنها، تا آن مقابلهای ما شروع نکنند، شما بایستید؛ شروع هم اینطور نبود که همان طور که آنها می خواستند اینها را مغلوب کنند و یک غنیمتی به دست بیاورند و یک کشوری را بگیرند اینها هم آنطور باشند. خیر، اینها می خواستند قلوب را به دست بیاورند. ارتش اسلام هر جا رفته است و سردارهای اسلام هر جا پا گذاشتند، همان جایی که پا گذاشتند اول مسجد درست کردند. وقتی به قاهره رسیدند اول خط کشیدند برای مسجد و همه جا اینطور بود؛ مسجد مطرح بود، معبد مطرح بود و ارتش اسلام برای آباد کردن مساجد و محرابها کوشش می کردند.(178)
15 / 4 / 59
* * *
معنویت در ارتش اسلام
نیروهای ما نیروهایی باشند که مردم را بخواهند هدایت کنند به انسانیت. فرق مابین نیروی توحیدی و نیروی طاغوتی همین است؛ نیروی طاغوتی می خواست تو سر مردم بزند، از مردم فاصله می گرفت...
کوشش کنید که ارتش اسلامی باشید، نیروی اسلامی باشید، نیرویی باشید که بخواهید با این نیروی خودتان اشخاصی هم که خلاف می کنند اینها را تربیت کنید، ضربه، ضربه تربیتی باشد؛ ضَرْبَةُ عَلِیٍّ یَوْمَ الْخَنْدَقِ اَفْضَلُ مِنْ عِبٰادَةِ الثَّقَلَیْن، این روایتی است از رسول اکرم. ضربه، یک ضربه بود، یک دست بالا بردن و فرود آوردن و یک نفر آدم را در «یوم الخندق» کشتن. البته از جهت سیاسی این ضربه، ضربه ای بود که اسلام
کتابارتش از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 95
را از شرّ کفار نجات داد. ولی [مهمتر] از آن جهت، جهت معنوی اش است. این دست بالا می رود و پایین می آید. یک وقت آدم خیال می کند منم که این کار را می کنم، من بودم که این کردم، من بودم که این جور کردم، این شیطان است. یکوقت این را قدرت خدا می داند، خودش را هیچ می داند، برای خودش چیزی قائل نیست، این دست را از خدا می داند، شمشیر را هم از خدا می داند.(179)
15 / 4 / 59
* * *
کتابارتش از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 96