فصل دوم: ارتش جمهوری اسلامی

مردمی بودن نظامیان اسلام

مردمی بودن نظامیان اسلام 

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

زندگی در سطح پایین تر از مردم

‏شما ملاحظه کنید، بزرگتر مرد عالَم که بعد از رسول الله حضرت امیر‏‎ ‎‏ـ سلام الله علیه ـ در حالی که مملکتش چندین مقابل مملکت ایران‏‎ ‎‏بوده است، آن وقتی که ایشان خلافت داشتند، از مصر و تمام عربستان و‏‎ ‎‏عراق و ایران، ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ یک مقداری از اروپا زیر سلطۀ ایشان بوده است، وقتی‏‎ ‎‏که ما ملاحظه می کنیم رفتار یک همچو سردار بزرگ، یک همچو رئیس‏‎ ‎‏دولت با مردم خودش، با اشخاصی که بین خودشان هستند، ملاحظه‏‎ ‎‏می کنیم که چه جور ایشان رفتار می کرده است. زندگی اش پایین تر‏‎ ‎‏می خواسته باشد از همۀ افرادی که در مملکتش زندگی می کنند.‏‎ ‎‏می فرماید شاید در یمامه ـ در سرحدات ـ یک کسی باشد که گرسنه‏‎ ‎‏باشد. آن وقت ایشان به خودشان آنطور سختی می دهند، به طوری که‏‎ ‎‏خانوادۀ ایشان نگران بودند از اینطور زندگی که ایشان می کند. و ایشان،‏

کتابارتش از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 91

‏همین رئیس دولت، یک چیز و ـ غذای زبری که داشته است ـ توی یک‏‎ ‎‏ظرفی می کرده است، سر آن را مُهر می کرده که نبادا سَرِ این را باز بکنند‏‎ ‎‏و داخلش یک روغنی بکنند، یک چیزی بکنند. با مردم چه جور‏‎ ‎‏بود؟(172)‏

9 / 1 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

ارتش، پناهگاه ملت

‏در صدر اسلام ارتش یک پناهگاهی برای ملتها بوده است، محیط ارتش‏‎ ‎‏از محیط مردم جدا نبوده است؛ محیط رُعب نبوده است؛ محیط‏‎ ‎‏وحشت نبوده است...‏

‏     در صدر اسلام این معانی نبوده است. ارتش اسلام از مردم جدا‏‎ ‎‏نبوده است. محیط هیچ وقت محیط ارعابی نبوده است. حکومتی که در‏‎ ‎‏رأس جامعه بوده است با مردم دیگر فرقی نداشته است؛ بلکه زندگی اش‏‎ ‎‏پایینتر بوده است. حکومتها نمی خواستند که به مردم حکومت کنند؛‏‎ ‎‏می خواستند خدمت کنند. اسلام حکومتها را موظف به خدمت کرده‏‎ ‎‏است. ارتش در خدمت ملت باید باشد. حکومتها در خدمت مردم باید‏‎ ‎‏باشند. اگر یک همچو برنامه ای تحقق پیدا بکند، محیط رعب از بین‏‎ ‎‏می رود؛ محیط دوستی پیش می آید، مبدل به محیط برادری می شود.‏

‏     یک همچو محیطی که محیط برادری باشد، ملت پشتیبان دولت‏‎ ‎‏است. و اگر ملت پشتیبان دولتی شد، دولت سقوط نمی کند.(173)‏

21 / 3 / 58

*  *  *

‏ ‏

محبت به مردم

‏من برای شما عرض بکنم، ارتشهای صدر اسلام وضعش این بود، رئیس‏‎ ‎‏ارتش امام جماعت بود. یعنی انتخاب که می شد این رئیس ارتش که‏

کتابارتش از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 92

‏برود کجا، امام جمعه هم همان انتخاب می شد. مالک اشتر را وقتی‏‎ ‎‏می فرستادندش کجا، همان مالک اشتر رئیس ارتش بوده، و استاندار‏‎ ‎‏فلان جا هم بوده و امام جماعت و امام جمعه هم بود. برای اینکه وضع‏‎ ‎‏ارتش در اسلام با وضع ارتش در سایر رژیمها فرق داشته است. شما‏‎ ‎‏ببینید الآن که ما اینجا با هم نشستیم و یک محیط محبت است، این‏‎ ‎‏بهتر است یا یک محیط رعب که وقتی یکی از شما وارد می شود ما‏‎ ‎‏بترسیم؟ در روح خود شما این محیطی که محیط دوستی و محبت‏‎ ‎‏است در روح شما آرامش بیشتر ایجاد می کند، یا اینکه وقتی وارد بشوید‏‎ ‎‏و مردم از شما فرار کنند؟(174)‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

23 / 3 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

خشونت با دشمن، رحمت بر مردم

‏اگر بنا باشد که ارتش جوری باشد که مردم از آن بترسند و پشت به آن‏‎ ‎‏بکنند، این برای ارتش، خودش بد است. ارتش باید خدمت به ملت‏‎ ‎‏بکند؛ باید خدمت به کشور بکند؛ همان طوری که در صدر اسلام بوده‏‎ ‎‏است که ارتشِ اسلام مردم از آنها خوفی نداشتند. مردم با هم رفیق و‏‎ ‎‏برادر بودند.‏

‏     رئیس اول اسلام هم اینطور بود که با مردم معاشرت می کرد؛ مثل‏‎ ‎‏معاشرت یک نفر آدم با یک نفر دیگر. مثل دو نفر برادر که اینجا نشسته‏‎ ‎‏بودند. پیغمبر اکرم که رئیس اسلام بود در مسجد می آمدند‏‎ ‎‏می نشستند، و رفقایشان هم، اصحابشان هم دورشان می نشستند با‏‎ ‎‏هم. جوری بود جلسه که وقتی یک کسی می آمد از خارج نمی شناخت‏‎ ‎‏که اینها کدام یکی پیغمبرند کدام یکی غیر پیغمبر. می پرسید که کدام‏‎ ‎‏یکی تان ‏‏[‏‏هستید‏‏]‏‏؟ وضع اینطوری بود. اینطور با جامعه رفتار، اینطور با‏‎ ‎‏مردم رفتار می کردند. اینطور نبود که وقتی که وارد می شود، هزار تا پرده‏

کتابارتش از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 93

‏جلو باشد، و بعد هم باید دید کجا بنشیند و سان بدهند و چه. این حرفها‏‎ ‎‏نبود در کار. ... از آن طرف قدرت اینطور بود که ایران را، آن امپراتوری‏‎ ‎‏بزرگ ایران را، شکست دادند، آن امپراتوری بزرگ روم را هم شکست‏‎ ‎‏دادند. در عین حالی که وضع یک وضع ساده ای بود، بین خودشان به‏‎ ‎‏دستور قرآن رحمت بود، و بر دیگران شدت.(175)‏

23 / 3 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

رأفت با مردم 

‏ارتش اسلام اینطور نبوده است که وقتی بیاید مردم از خوف فرار کنند از‏‎ ‎‏دست آنها، پشت بکنند به آنها.(176)‏

13 / 4 / 58

*  *  *

‏ ‏

جلوۀ ایمان در ارتش اسلام

‏همان طوری که سربازهای صدر اسلام بودند و با عدد کمی، فتحهای‏‎ ‎‏بزرگی کردند. سرّ اینکه این عدد کم به امپراتوری ایران غلبه کرد، این بود‏‎ ‎‏که آنها ایمان داشتند. از روی ایمان و با این روحیه، که ما اگر هم کشته‏‎ ‎‏بشویم شهید هستیم و پیش خدا می رویم و آبرومندیم، اقدام می کردند‏‎ ‎‏و آنها به این مبانی اعتقاد نداشتند و با زور آورده بودند آنها را برای جنگ‏‎ ‎‏و با فشار آنها آمده بودند برای جنگ و وقتی که وضع اسلام را می دیدند،‏‎ ‎‏ایرانی ها وقتی دیدند که لشکر اسلام وقتی آمد اینجا، یک وضع‏‎ ‎‏دیگری دارد، غیر امپراتوری ایران است، مردم اقبال کردند به آنها. این‏‎ ‎‏سرّ پیروزی مسلمین شد بر آن لشکر مجهّز ایران و همین طور در‏‎ ‎‏روم.(177)‏

15 / 3 / 59

*  *  *


کتابارتش از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 94

ارتش اسلام، ارتش هدایت 

‏ارتش اسلام، ارتش هدایت است. سردارهای صدر اسلام اساتید اخلاق‏‎ ‎‏بودند، کسانی بودند که مردم را در همان حالی هم که جنگ می کردند،‏‎ ‎‏هدایت می کردند، با اسم خدا شروع می کردند، دستور بود که تا آنها، تا‏‎ ‎‏آن مقابلهای ما شروع نکنند، شما بایستید؛ شروع هم اینطور نبود که‏‎ ‎‏همان طور که آنها می خواستند اینها را مغلوب کنند و یک غنیمتی به‏‎ ‎‏دست بیاورند و یک کشوری را بگیرند اینها هم آنطور باشند. خیر، اینها‏‎ ‎‏می خواستند قلوب را به دست بیاورند. ارتش اسلام هر جا رفته است و‏‎ ‎‏سردارهای اسلام هر جا پا گذاشتند، همان جایی که پا گذاشتند اول‏‎ ‎‏مسجد درست کردند. وقتی به قاهره رسیدند اول خط کشیدند برای‏‎ ‎‏مسجد و همه جا اینطور بود؛ مسجد مطرح بود، معبد مطرح بود و ارتش‏‎ ‎‏اسلام برای آباد کردن مساجد و محرابها کوشش می کردند.(178)‏

15 / 4 / 59

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

معنویت در ارتش اسلام

‏نیروهای ما نیروهایی باشند که مردم را بخواهند هدایت کنند به‏‎ ‎‏انسانیت. فرق مابین نیروی توحیدی و نیروی طاغوتی همین است؛‏‎ ‎‏نیروی طاغوتی می خواست تو سر مردم بزند، از مردم فاصله می گرفت...‏

‏     کوشش کنید که ارتش اسلامی باشید، نیروی اسلامی باشید،‏‎ ‎‏نیرویی باشید که بخواهید با این نیروی خودتان اشخاصی هم که خلاف‏‎ ‎‏می کنند اینها را تربیت کنید، ضربه، ضربه تربیتی باشد؛ ‏ضَرْبَةُ عَلِیٍّ یَوْمَ‎ ‎الْخَنْدَقِ اَفْضَلُ مِنْ عِبٰادَةِ الثَّقَلَیْن،‎[1]‎‏ این روایتی است از رسول اکرم. ضربه،‏‎ ‎‏یک ضربه بود، یک دست بالا بردن و فرود آوردن و یک نفر آدم را در «یوم‏‎ ‎‏الخندق» کشتن. البته از جهت سیاسی این ضربه، ضربه ای بود که اسلام‏

کتابارتش از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 95

‏را از شرّ کفار نجات داد. ولی ‏‏[‏‏مهمتر‏‏]‏‏ از آن جهت، جهت معنوی اش‏‎ ‎‏است. این دست بالا می رود و پایین می آید. یک وقت آدم خیال می کند‏‎ ‎‏منم که این کار را می کنم، من بودم که این کردم، من بودم که این جور‏‎ ‎‏کردم، این شیطان است. یکوقت این را قدرت خدا می داند، خودش را‏‎ ‎‏هیچ می داند، برای خودش چیزی قائل نیست، این دست را از خدا‏‎ ‎‏می داند، شمشیر را هم از خدا می داند.(179)‏

15 / 4 / 59

*  *  *

کتابارتش از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 96

  • )) «یک ضربت شمشیر علی (ع) در روز خندق (جنگ خندق) از عبادت جن و انس برتر است»؛ حدیث نبوی؛ بحارالانوار؛ ج 39، ص 1.