فصل چهارم: نظم و سازمان در ارتش

سرداران جمهوری اسلامی

سرداران جمهوری اسلامی 

 

پرهیز از دیکتاتوری 

‏شما که از الآن می خواهید ان شاءالله در نظامْ رو به توانایی بروید و رو به‏‎ ‎‏قدرت بروید این جهت را باید خیلی توجه کنید که آیا دارید وقتی که‏‎ ‎‏قدرت پیدا می کنید، وقتی رئیس یک فوج می شوید، رئیس یک پادگان‏‎ ‎‏می شوید، در خودتان توجه کنید که می خواهید هدایت کنید پرسنل‏‎ ‎‏خودتان را؛ یا می خواهید تحمیل کنید ولو باطل باشد. یک مطلبی را که‏‎ ‎‏می گویید چنانچه خطایش را فهمیدید، حاضرید به اینکه بگویید من‏‎ ‎‏خطا کردم، اشتباه کردم؛ یا همان خطا را می خواهید تا آخر به پیش‏‎ ‎‏ببرید.‏

‏     از مفاسدی که دیکتاتوری دارد و دیکتاتور مبتلا به آن هست این‏‎ ‎‏است که یک مطلبی را که القا می کند، بعدش نمی تواند، قدرت ندارد بر‏‎ ‎‏خودش که این مطلبی که القاکرده است اگر خلاف مصلحت است، اگر‏

کتابارتش از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 159

‏خلاف مصالح، فرض کنید، کشور خودش هم هست، خلاف مصلحت‏‎ ‎‏ارتش هم هست، نمی تواند که از قولش برگردد؛ می گوید: گفتم، و باید‏‎ ‎‏بشود! این بزرگترین دیکتاتوریهاست که انسان به آن مبتلا هست که‏‎ ‎‏«چیزی که گفتم باید بشود» ولو اینکه یک کشور به تباهی کشیده بشود.‏‎ ‎‏این دیکتاتوری هیتلر و امثال اینها از این قماش دیکتاتوری بود که وقتی‏‎ ‎‏مثلاً مشاهده این معنا را می کند که خطا کرده است و نباید این طور‏‎ ‎‏حمله را به مثلاً شوروی بکند، این را اظهار نمی کند؛ عقیده اش این است‏‎ ‎‏که «باید این کار بشود» «گفتم و باید بکنم». دیدید که این شخص‏‎[1]‎‏ که‏‎ ‎‏گفت «باید بشود» آن طور به مذلت کشیده شد.‏

‏     شماها که ان شاءالله بعدها یک چهره های فعّالی برای این مملکت‏‎ ‎‏می شوید و یک چهره های اسلامی برای این مملکت می شوید بدانید که‏‎ ‎‏این چیزهایی که در نفس خودتان هست، این اوصافی که در نفس‏‎ ‎‏خودتان هست، اگر مهار نکنید یک وقت یک دیکتاتور از کار در می آیید.‏‎ ‎‏این طور نباشد که آن قدر خودتان را ببینید که هرچه می گویید همان‏‎ ‎‏درست است؛ و آن قدر خودبین باشید که اگر نادرستی را فهمیدید هم،‏‎ ‎‏حاضر به تسلیم نباشید.‏

‏     انسان کامل آن است که اگر فهمید که حرفش حق است با برهان‏‎ ‎‏اظهار کند ومطالبش را برهانی بفهماند.(300)‏

24 / 11 / 59

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

پرهیز از حب مقام 

‏شما که در مدارس نظام تحصیل می کنید باید این مسائل را، این مطلب‏‎ ‎‏را توجه داشته باشید که مبادا تحصیلات شما همه اش برای این باشد که‏‎ ‎‏خودتان را برسانید به مقامی. برای این باشد که آن مقام وسیله برای‏

کتابارتش از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 160

‏رشد ملت، برای استقلال ملت، برای آزادی ملت، برای حفظ حدود و‏‎ ‎‏ثغور ملت باشد. نه اینکه مقصد این باشد که من برسم به فرماندهی‏‎ ‎‏و ملت هر چه می خواهد بشود. دیکتاتورها این صفت را دارند که‏‎ ‎‏می خواهند خودشان برسند به یک قدرت بزرگ ولو اینکه یک ملت تباه‏‎ ‎‏بشود، ولو اینکه یک ارتش از بین برود. شما باید توجه کنید که این صفت‏‎ ‎‏دیکتاتوری در شما رشد نکند، ان شاءالله از اول هم نباشد. لکن اگر‏‎ ‎‏خدای نخواسته یک وقتی بود؛ رشد نکند که دیکتاتوری بدترین صفاتی‏‎ ‎‏است که انسان را منحط می کند از انسانیت و کشور را به تباهی‏

‏می کشد.(301)‏

24 / 11 / 59

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

تفاوت فرماندهان ارتش با گذشته 

‏ارتش حالا مثل ارتش شاهنشاهی بود و فرماندهان هم همان‏‎ ‎‏فرمانده ها هستند؟! آن سپهبدها، آن سرلشکرها، آن بالا و پایینترها،‏‎ ‎‏اینها همان جور هستند؟! وضع زندگیشان مثل آن سپهبدهاست؟!‏‎ ‎‏مثل سپهبد باتمانقلیچ است حالا هم؟! منتها یک لفظی را ما تغییر‏‎ ‎‏داده ایم به جای دیگری، و مردم جمع شده اند یک باتمانقلیچ را بردارند،‏‎ ‎‏یک باتمانقلیچ دیگری جایش بگذارند؟! همان ترتیب با همان وضع و‏‎ ‎‏ارتش هم به همان نظام سابق است و با همان وضع سابق است و تغییری‏‎ ‎‏هیچ نکرده؟ یا بین این دو تغییر زیاد شده است. اگر نقیصه ای هم باشد،‏‎ ‎‏خودشان مشغول هستند دارند درست می کنند. پس این هم ‏‏[‏‏نیست‏‏]‏‎ ‎‏که رؤسای فرماندهان ارتش مثل آن فرماندهان باشند. فرماندۀ ارتش‏‎ ‎‏حالا با فرماندۀ ارتش سابق زمین تا آسمان در طرز تفکر، در طرز عمل و‏‎ ‎‏در زندگی روزمَرّه اش فرق دارد.(302)‏

27 / 11 / 59


کتابارتش از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 161

رفتار انسانی فرماندهان 

‏شما ملاحظه می کنید که نه نظر شما امروز به فرمانداران و‏‎ ‎‏فرماندهانتان مثل نظر آن اشخاصی ‏‏[‏‏است که‏‏]‏‏ در سابق بودند در ارتش‏‎ ‎‏و نه فرماندهان شما آن نظر را به شما دارند که سابق فرماندهان‏‎ ‎‏داشتند. فرماندهان سابق، زیردستان خودشان را مثل اسیران‏‎ ‎‏می انگاشتند، مثل عبید توهم می کردند و هرگز حاضر نبودند که با آنها‏‎ ‎‏در یک جمع خصوصی بنشینند و درد دل این عزیزان را گوش کنند تا‏‎ ‎‏بفهمند. فرماندهان شما حالا از سنخ خود شما هستند، در آغوش خود‏‎ ‎‏شما هستند، چنانچه شما هم نور چشم فرماندهانتان هستید و در‏‎ ‎‏آغوش آنها هستید.‏

‏     اینکه همۀ توطئه ها خنثی می شود و همۀ چیزهایی که در دنیا برای‏‎ ‎‏ضد ما خرج می شود به باد فنا می رود، روی همین معناست که ما یک‏‎ ‎‏موجود ناشناخته هستیم. ... فرماندهان ارتش که به هر جا ملاحظه‏‎ ‎‏بکنید، ارتشیها را عبید خودشان می دانند و ارتشیها ملزم اند به اینکه‏‎ ‎‏آنها را هم بالا دست و بالا دست بدانند. ارتش امروز ایران این طور‏‎ ‎‏نیست؛ نه پرسنلشان آن پرسنل است و نه فرماندهانشان آن‏‎ ‎‏فرماندهان، نه نظر فرماندهان به پایینترها ـ به اصطلاح ـ نظر بالا و‏‎ ‎‏پایین است و نه نظر پرسنل به آنها این است که اینها یک مقامی دارند که‏‎ ‎‏ما نباید با آنها اصلاً صحبت کنیم.(303)‏

11 / 7 / 61

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

تحقیر نکردن پرسنل 

‏نه آنهایی که فرماندۀ شما هستند اهل این هستند که تحقیر بکنند‏‎ ‎‏پرسنل خودشان را و نه شما آن هستید که تحقیر را قبول بکنید.(304)‏

11 / 7 / 61

*  *  *

کتابارتش از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 162

  • )) منظور، شاه خائن است.