فصل اول: حقیقت و ماهیت انسان

بُعد حیوانی انسان

بُعد حیوانی انسان

‏ ‏

خطر مرتبۀ حیوانیت انسان 

‏انسان مقامهایی دارد که مقام اولش همین مقام ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏ بعد از اینکه‏‎ ‎‏مراتبی را سیر کرد همین مقام حیوانیت است، یک حیوانی است مثل‏‎ ‎‏سایر حیوانات، بلکه خطرناکتر. خطر حیوانات به اندازۀ خطر انسان‏‎ ‎‏نیست. آنقدری که انسان جنایت وارد می کند به همنوع خودش، هیچ‏‎ ‎‏حیوانی حتی سَبُع هم، آنقدر جنایت وارد نمی کند. این چیزی است که‏‎ ‎‏انسان است. اول مقامی است که، بعد از اینکه مراحلی را طی کرده، به‏‎ ‎‏مرتبۀ حیوانیت رسیده. یک حیوانی است که هیچ افساری ندارد، یک‏‎ ‎‏حیوانی است که اگر رها کنند، خونخوارترین موجودات است.(11)‏

27 / 5 / 58 

* * *

‏ ‏

شهوت و غضب نامتناهی در انسان 

‏انسان اولش یک حیوانی است، بدتر از حیوانات. اگر سر خود باشد‏‎ ‎‏انسان، همین طور بار بیاید، هیچ حیوانی مثل انسان نیست در اینکه در‏‎ ‎‏شهوت، در درندگی، در شیطنت. حیوانات دیگر حدود شیطنتشان‏‎ ‎‏محدود است. حدود شهواتشان محدود است. حدود آن سبعیتشان.‏‎ ‎‏انسان چون یک موجودی است که به حسب خلقت از همۀ موجودات‏‎ ‎‏بالاتر هست. در طرفِ آن طرف، شهوت و غضب و طرف شیطنت و‏‎ ‎‏اینها می تواند تا تقریباً لامتناهی برود، حد ندارد.(12)‏

7 / 10 / 58 

* * *

‏ ‏

بی مانندی انسان در کمال و نقص 

‏همان طور که در جانب کمالْ احدی از موجودات همترازوی این‏‎ ‎‏اعجوبۀ دهر نیست، در جانب نقص و اتصاف به صفات رذیله و‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 8

‏ملکات خسیسه نیز با او هیچیک از موجودات در میزان مقایسه نیاید.‏‎ ‎أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ‎[1]‎‏ در شأن او وارد شده.(13)‏

‏ ‏

* * *

‏ ‏

سیری ناپذیری انسان 

‏این انسان اگر سرخود باشد و مهار نداشته باشد، از همۀ حیوانات‏‎ ‎‏درنده تر و موذیتر است.‏

‏شما می بینید که این جنایاتی که الآن بر بشر واقع می شود از طرف‏‎ ‎‏این قدرتهای بزرگ، که به خیال خودشان اینها تربیت شده هم هستند،‏‎ ‎‏[‏‏می باشد‏‏]‏‏. این جنایاتی که از طرف این دولتها بر بشر و بر همجنس‏‎ ‎‏خودشان وارد می شود در طول تاریخ از هیچ حیوانی، درنده ای واقع‏‎ ‎‏نشده است. حیوان درنده هم طعمه می خواهد، آن طعمه که دستش‏‎ ‎‏آمد و شکمش سیر شد دیگر نمی خواهد یک عده از حیوانات را‏‎ ‎‏استثمار کند و تحت سلطه در آورد.‏

‏این انسان است که سیر نمی شود؛ این انسانی است که هواهای‏‎ ‎‏نفسانیه اش آخر ندارد، چنانچه یک مملکت را به او بدهند، دنبال یک‏‎ ‎‏مملکت دیگر است، آن مملکت را هم که گرفت دنبال یکی دیگر‏‎ ‎‏است. اینطور نیست که حدود داشته باشد آمال انسان. هرچه که یافت‏‎ ‎‏دنبال اینی است که آنی که نیافته او را هم بیابد. انسان اگر به حال‏‎ ‎‏خودش باشد در شهوت غیرمتناهی است آمالش و در غضب هم‏‎ ‎‏غیرمتناهی است و در حس سلطه جویی هم غیرمتناهی است. شما‏‎ ‎‏گمان نکنید که اگر منظومۀ شمسی را تمامش را یک انسانی به دست‏‎ ‎‏بیاورد باز بنشیند که خوب بس است، می گوید یک منظومۀ دیگری‏‎ ‎‏برویم ببینیم چه خبر است. شما می بینید که الآن دنبال این هستند که به‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 9

‏مناطق دیگری که غیر زمین است؛ به سیارات دیگر هم دست بیابند.‏‎ ‎‏اینطور نیست که اگر دست یافتند به یک سیاره ای، دنبال سیارۀ دیگر‏‎ ‎‏نباشند. اینطوری انسان خلق شده است؛ غیرمتناهی در غضب،‏‎ ‎‏غیرمتناهی در شهوت، غیرمتناهی در خودخواهی.‏

‏هیچ چیز انسان را سیر نمی کند مگر اینکه تربیت بشود که با این‏‎ ‎‏تربیت به منتها سیری که در این سِیر آن منتها تمام چیزهایی است که‏‎ ‎‏انسان می خواهد، و آن رسیدن به کمال مطلق ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏. به کمال مطلق‏‎ ‎‏اگر رسید این طمأنینه برایش حاصل می شود.‏

‏اطمینان قلوب به رسیدن به خداست، به غیر او هیچ آرام نیست‏‎ ‎‏قلوب. خودشان هم ملتفت نیستند که این نفس توجه به کمال مطلق‏‎ ‎‏دارد، منتها کمال را گم می کنند. نفس انسان متوجه به این است که‏‎ ‎‏برسد به کمال مطلق. تشخیص اینکه این کمال است، آن کمال است،‏‎ ‎‏آن کمال است، این اشتباه در اینجاهاست. یک کسی علم را کمال‏‎ ‎‏می داند، دنبال علم می رود.‏

‏یک کسی قدرت را کمال می داند، دنبال قدرت می رود. همۀ‏‎ ‎‏اینهایی که دست و پا می زنند در دنیا، دنبال اینند که کمال مطلق را پیدا‏‎ ‎‏کنند؛ یعنی، همه دنبال اینند که خدا را پیدا کنند، متوجه نیستند‏‎ ‎‏خودشان.(14)‏

15 / 4 / 59 

* * *

‏ ‏

غیرمحدود بودن خواسته های انسان 

‏حیوانات حدود شعاع فعالیتشان خیلی محدود است و حدود تجاوز‏‎ ‎‏و تعدیشان هم محدود است؛ یکی طعمه ای گیر می آورد و می خورد و‏‎ ‎‏دیگر ذخیره نمی کند، الاّ بعضیشان، و همان وقتی که سیر شد می رود‏‎ ‎‏سراغ کارش می خوابد. انسان، یعنی این حیوانی که حالا نرسیده به حد‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 10
‏انسانیت، این حیوان، این قسم از حیوان که ما اسمش را «انسان»‏‎ ‎‏می گذاریم برای اینکه بعدها ممکن است انسان بشود، این هیچ حدی‏‎ ‎‏ندارد. نه در شهوت حد دارد و نه در آمال و آرزوهایی که باید باشد،‏‎ ‎‏حد دارد. شما اگر فرض کنید برای یک انسانی، یکی از همینها، ابتدائاً‏‎ ‎‏خودش خیال می کند که من اگر یک خانه خوبی داشتم بس بود، وقتی‏‎ ‎‏به خانه می رسد، می بیند بس نیست. خوب، یک باغی هم پهلوی آن‏‎ ‎‏خانه بود بس بود، به باغ که رسید، می بیند بس نیست. یک مزرعه ای‏‎ ‎‏داشتیم، خوب، بد نبود، به مزرعه می رسد، یک دهکده خوب بود‏‎ ‎‏داشته باشیم! به آن می رسد، هر چه بالا می رود زیادتر می شود. ابتدائاً‏‎ ‎‏یک چیز مختصری می خواست، هر چه بالاتر رفت، زیادتر می شود،‏‎ ‎‏طمعش زیادتر می شود، آرزویش زیادتر می شود. اینهایی که یک‏‎ ‎‏مملکت دارند، می بینید که می روند دنبال یک مملکت دیگر؛‏‎ ‎‏مملکت گیری می کنند. اگر همۀ ممالک دنیا را یک انسانی بگیرد، آن‏‎ ‎‏وقت به فکر می افتد برود کره ماه، برود آنجا را هم بگیرد، بعد به فکر‏‎ ‎‏می افتد برود کره مرّیخ، آنجا را هم بگیرد؛ بعد می رود سراغ جاهای‏‎ ‎‏دیگر، آخر ندارد. این یک موجودی است که خدا این طور خلقش‏‎ ‎‏کرده است که در حد حیوانیت، یعنی همانهایی که حیوان می خواست،‏‎ ‎‏این زیادترش را دارد؛ حدود هم ندارد. حیوانات در یک وقت خاصی‏‎ ‎‏شهوت دارند، آن وقت وقتی است که می خواهد تولیدمثل بکند؛ در‏‎ ‎‏مابقیش آن طورها نیستند. انسان این جور نیست، انسان شهوتش هم‏‎ ‎‏حد ندارد، نه حدود دارد و نه یک طور خاصی ـ که غیر از آن طوری که‏‎ ‎‏انبیا آمده اند محدودش کردند به حدودی ـ انسان هیچ این حرفها‏‎ ‎‏ندارد، آن بهترین محارمش هم فرق نمی کند پیش او، دخترش با‏‎ ‎‏اجنبی فرقی ندارد پیش او، یک همچو حیوانی است، در هر چیز‏‎ ‎‏نامحدود است. شما یک موجود نامحدود هستید. اگر این نامحدودی‏‎ ‎
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 11

‏در طرف حیوانیت صرف شد، یک حیوان نامحدود، یک حیوانی که با‏‎ ‎‏سایر حیوانات فرق دارد. حیوانات دیگر شهواتشان محدود است،‏‎ ‎‏آمالشان محدود است؛ این انسان نامحدود است. اگر به همین حال‏‎ ‎‏حیوانیت باشد و دنبال همین کارهای حیوانی، دنبال همین شهوات،‏‎ ‎‏دنبال همین آمال و آرزوهای حیوانی، که همۀ این آمال و آرزوهایی‏‎ ‎‏که مربوط به طبیعت است، تمام آمال و آرزوهایی که مربوط به امور‏‎ ‎‏طبیعی است حیوانی است، اگر به این حد باقی بماند، این تا آخر‏‎ ‎‏حیوان است. اینجا صورتش صورت انسان است. وقتی این پرده‏‎ ‎‏برگشت و آن عالم پیدا شد، صورتش هم یک صورت دیگر می شود،‏‎ ‎‏همچو نیست که به صورت انسانیت آنجا محشور بشود. اگر اینجا‏‎ ‎‏انسان شد، آنجا انسان است. اگر کسی در اینجا توانست خودش را‏‎ ‎‏انسان بکند، آنجا که برود انسانیتش به طور کمال و آن طوری که‏‎ ‎‏چشمهای این عالم نمی تواند او را ببیند، به طور کمال در آنجا تحقق‏‎ ‎‏پیدا می کند.(15)‏

16 / 4 / 58 

* * *

‏ ‏

گسترۀ وسیع خواهشهای نفسانی انسان 

‏ (‏وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الإنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَیَفْقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمْ أعْیُنٌ‎ ‎لاَیُبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ آذَانٌ لاَیَسْمَعُونَ بِهَا اُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أضَلُّ اُولئِکَ هُمُ‎ ‎الْغَافِلُونَ‏).‏‎[2]‎

‏ببین علامت کسانی که برای جهنّم خلق شده اند و نشانۀ جهنّمیان،‏‎ ‎‏در تو هست؟‏

‏قلبی که از نور تدبّر و تفقّه و برگرداندن ظاهر دنیا را به باطن آن‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 12
‏محروم باشد، با گوشت پاره که دل حیوانی را تشکیل می دهد فرقی‏‎ ‎‏ندارد. چشمی که جز صورت این عالم را نبیند و از نظر عبرت و‏‎ ‎‏حکمت کور باشد، و گوشی که جز اصوات این عالم را نشنود و از‏‎ ‎‏مواعظ الهیّه منعزل باشد، و حِکَم و نصایح را نپذیرد، با چشم و گوش‏‎ ‎‏حیوانات ممتاز نیست. آنهایی که این سه خاصیت بزرگ انسانی را‏‎ ‎‏ندارند حیواناتی و چارپایانی هستند به صورت انسان، بلکه آنها‏‎ ‎‏گمراهترند از حیوان؛ چه که انسان با آن نور فطرت اللهی که با یدِ‏‎ ‎‏قدرت حق ـ جلّ جلاله ـ مخمّر شده است‏‎[3]‎‏، و با آن قرآن و کتابهای‏‎ ‎‏آسمانی و ارشاد و هدایت انبیاء ـ که اختصاص به او دارد ـ از مرتبۀ‏‎ ‎‏حیوانیت حرکتی نکرده و به مقام حیوانی وقوف نموده.‏

‏حیوان غایت سیرش همین و صراطش تا منزل حیوانیت است،‏‎ ‎‏ولی انسان بیچاره در بین منزل راه گم کرده، و به سلوک انسانی‏‎ ‎‏نرسیده، و سرمایۀ سعادت خود را از دست داده و به خسارت و‏‎ ‎‏ورشکستگی عمر خود را گذرانده، و از طریق و صراط انسانیّت گمراه‏‎ ‎‏شده. پس این انسان، اضل از حیوان است.‏

‏و نیز انسان اگر از تصرفات رحمانیّه و عقلانیّه خارج شد و در‏‎ ‎‏تحت تصرفات شیطانیّه و جهلانیّه وارد شد، در اوصاف حیوانی از‏‎ ‎‏همۀ حیوانات بالاتر شود. قوۀ غضب و شهوت انسانی عالم را آتش‏‎ ‎‏زند، و بنیان جهان را فرو ریزد، و سلسلۀ موجودات را به باد فنا دهد و‏‎ ‎‏اساس تمدن و تدیّن را منهدم کند.‏

‏گاهی شود که بر اثر غضب یا حبّ ریاست یک نفر، صدها هزار‏‎ ‎‏خانواده بنیان کن شود، و اساس رشتۀ یک جمعیت گسسته گردد. هیچ‏‎ ‎‏یک از حیوانات، آتش غضبشان به این سوزندگی و تنور شهوتشان به‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 13
‏این گرمی نیست.‏

‏انسان است که برای غضب و شهوتش پایان نیست و حرص و‏‎ ‎‏طمعش را هیچ چیز فرو ننشاند.‏

‏انسان است که با اغلوطه و شیطنت و مکر و خدعه، خانمانهایی را‏‎ ‎‏به قبرستان نیستی فرستد و عائله هایی را به باد هلاکت دهد.‏

‏عالم به همۀ آسمان و زمینش، اگر طعمۀ این جانور شود، آتش‏‎ ‎‏حرص و طمعش فرو ننشیند، و ممالک عالم اگر مسخر او گردد، از‏‎ ‎‏خواهشهای نفسانی او نکاهد. دیگر حیوانات چون به طعمۀ خود‏‎ ‎‏رسیدند آتش شهوت آنها فرو نشیند، و اگر در آنها نادراً صاحب حس‏‎ ‎‏مآل اندیشی و حرص جمع آوری پیدا شود، حس محدودی و حرص‏‎ ‎‏ضعیفی است. مورچگان که در بهار و تابستان به جمع آوری‏‎ ‎‏مشغولند، زمستان راه ارتزاق آنها را بسته، و در آن ایام، جمع آوردۀ‏‎ ‎‏خود را مصرف می کنند. و اگر زمستان می توانستند چون بهار از خانه‏‎ ‎‏و لانه بیرون آیند، و ارتزاق کنند، شاید به جمع آوری اشتغال پیدا‏‎ ‎‏نمی کردند.‏

‏انسان است که جمع آوری او معلوم نیست روی چه اساس و پایه‏‎ ‎‏است. اگر جمعش برای خرج بود و تحصیلش برای اعاشه بود، چرا‏‎ ‎‏پس از تأمین نیز دنبالش بیشتر می رود و پس از جمع، حرصش افزون‏‎ ‎‏می شود؟! پس انسانِ سرْ خود از حیوانات اضلّ و از بهائم پست تر‏‎ ‎‏است؛ آنها مقصد داشتند این بیچاره مقصد ندارد. آری، مقصد دارد‏‎ ‎‏ولی مقصد را گم کرده. کعبۀ مقصودْ حق است و انسانْ حق طلب‏‎ ‎‏است، و این طلب الهی را ـ که از نور فطرت الله است ـ غایتی جز‏‎ ‎‏غایة الغایات نیست، و خود راهِ خود را نمی داند و دیوانه وار دنبال‏‎ ‎‏مقاصد باطله می چرخد و آتش طلبش خاموش نمی شود: (‏ألاَ بِذِکْرِ الله‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 14

تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ‏).‏‎[4]‎‏(16)‏

‏ ‏

* * *

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 15

  • . آنان همچون چهارپایانند، بلکه گمراهترند (اعراف  /  179).
  • . و براستی بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریده ایم (زیرا) دلهایی دارند که با آن در نمی یابند، و دیدگانی که با آن نمی بینند، و گوشهایی که با آن نمی شنوند، اینان همچون چهارپایانند، بلکه گمراهترند. آنانند که ناآگاهند  (اعراف  /  179).
  • . اشاره به حدیث قدسی خمّرتُ طینة آدمَ بیدی اربعینَ صباحاً (طینت آدم را به دست خودم، چهل روز مخمّر ساختم)؛  عوالی اللئالی؛ ج 4، ص 98، ح 138.
  • . آگاه باشید که دلها به یاد خدا آرام می گیرد (رعد  /  28).