فصل اول: حقیقت و ماهیت انسان

علوم و عالمان نشآت سه گانه

علوم و عالمان نشآت سه گانه

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

معنای عرفان

‏در فرق بین عرفان و علم گفته اند: عارف را از آن جهت عارف‏‎ ‎‏می گویند که عرفان به معنای دانستن بعد از نسیان آنچه می دانست،‏‎ ‎‏می باشد. عارف بعد از آنکه به دار طبیعت آمد و حجابات طبیعیۀ این‏‎ ‎‏دار دنیا را که جلوی قلبش را گرفته با ریاضت رفع کرده و سرادقات‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 61

‏نسیان را برداشت، برایش عرفان حاصل می شود. و عارف بعد از آنکه‏‎ ‎‏خودش را تهذیب کرد، کینونتهای سالفه به یادش می آید.‏

‏چنانکه یکی از افراد اهل ذوق ـ گرچه آدم خیلی با کمال و علم نبود‏‎ ‎‏ولی ذوقی بود ـ روی همان ذوقش می گفت: معراج عبارت از نگاه‏‎ ‎‏قهقرایی است تا آدم سیرهای گذشته و منازل ایام یادش بیاید، و‏‎ ‎‏می گفت: می بینی کسی هست که بیست سال قبل به یادش هست،‏‎ ‎‏کسی هست عالم بچگی را متذکر است، و یکی هست شیرخوارگی را‏‎ ‎‏به یاد دارد، و یکی هست عالم رحم مادرش را متذکر است، و ممکن‏‎ ‎‏است کسی باشد که آن روزی را که در اصلاب پدر بوده، یادش باشد و‏‎ ‎‏کسی باشد که بودنش در عالم ذرّ به یادش بیاید، و کسی باشد که‏‎ ‎‏بودنش در عالم عقل به یادش بیاید، و کسی باشد که از لوازم اسماء و‏‎ ‎‏صفات بودنش به یادش بیاید، البته مسلّم است که معراج، سیر از آن‏‎ ‎‏طرف نیست، بلکه معراج سیر از پایین است. خلاصه معنای عرفان‏‎ ‎‏این است که سوالف المراتب بعد از نسیان به یادش بیاید.(41)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

تفاوت قوه مدرکه و حافظه در محسوسات

نحوه ادراک معقولات

مطابقت علوم اهل تجرّد با واقع

‏در محسوسات باید قوۀ مدرکه، غیر از قوۀ حافظه باشد؛ چون ما‏‎ ‎‏بعضی از محسوسات را درک می کنیم و سپس از آن غافل می شویم و‏‎ ‎‏دوباره آن را عودت می دهیم و چون قوۀ مدرکه، قوۀ انفعالی است و‏‎ ‎‏قوۀ حافظه و تذکر، قوۀ فاعلی است، ممکن نیست منفعل عین فاعل‏‎ ‎‏باشد، و لذا در محسوسات به دو قوه قائل شده اند و در مقدّم دماغ هم‏‎ ‎‏برای آنها مظاهر قائلند.‏‎[1]‎

‏نسبت به معقولات هم، چنین است که می بینیم نفس، قوۀ درّاکه‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 62
‏دارد و با آن، مجردات را درک می نماید و چون گاهی از آن صورت‏‎ ‎‏معقولۀ مجرده غفلت دارد و متوجه هم می شود که اگر آن را بداند چه‏‎ ‎‏بسا طول می کشد تا آن را استرجاع کند، پس معلوم می شود که مخزن‏‎ ‎‏آن غیر قوۀ دراکه و عقل انسانی است، ولی چنانکه در محسوسات به‏‎ ‎‏دو قوه قائل شده اند در اینجا نمی توان به دو قوه قائل شد؛ زیرا در‏‎ ‎‏انسان دو عقل مجرد نیست تا با یکی مجردی را درک کند و با دیگری‏‎ ‎‏حفظ نماید وگرنه لازم می آید که انسان، دو صورت داشته باشد و این‏‎ ‎‏هم ممکن نیست ـ اما قوای دیگر ممکن است متعدد باشند؛ چون قوا،‏‎ ‎‏مانند قوۀ باصره و سامعه و ذاکره و حافظه و حس مشترک، صورت‏‎ ‎‏نیستند ـ و چون تعدد در مرتبۀ تجرد ممکن نیست، پس مخزن نفس‏‎ ‎‏در مجردات، موجود عقلانی و عقل فعّال می باشد که عقل به واسطۀ‏‎ ‎‏ارتباط نفس با او و فنای نفس در او، آن حقیقت مجرد را درک می کند‏‎ ‎‏واگر ذهول کرد، یعنی ارتباط ضعیف شد، ممکن است نسیان حاصل‏‎ ‎‏شود و قابل استرجاع نباشد. بلی اگر خیلی ضعف پیدا نکرده باشد،‏‎ ‎‏قابل استرجاع است که با توجه نفس حاصل می شود و این ارتباط،‏‎ ‎‏همان فنای نفس در عقل فعّال است و هرچه تجرد بیشتر باشد، فنای‏‎ ‎‏نفس بیشتر می گردد و ادراکات صافی تر می باشند.‏

‏البته تضییق حقایق نه از این جهت است که آنها در مرتبۀ تجرد‏‎ ‎‏متقدّرند، بلکه این از قوّت و غلبۀ مرتبۀ خیال ماست که اگر انسان مثلاً‏‎ ‎‏باسواد شد به هنگام تعقل «انسان» در مرتبۀ خیال، یک الف و نون و‏‎ ‎‏سین هم ترسیم می شود، و یا آن طور که در منطق خوانده است، فوراً‏‎ ‎‏حیوان در جلو و ناطق به دنبال آن، در مرتبۀ خیال تصور می گردد، اینها‏‎ ‎‏از غلبۀ خیال تولید می گردد و از ضعف مرتبۀ عقلانیت است به طوری‏‎ ‎‏که اگر آن مرتبه قوی تر گردد و صفای تجردی بیشتر شود، اصل‏‎ ‎‏هویت به نحو تجرد مورد ادراک قرار می گیرد.‏


کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 63

‏چنانکه انسان همین معنی را که تعقل می کند، نفس در این تعقل از‏‎ ‎‏حیطۀ زمان بیرون است و ماضی، استقبال، حال، امکنۀ بعید و قریب،‏‎ ‎‏انسان طبیعی و مادی و برزخی و عقلانی، در آن تفاوت نمی کند؛ همۀ‏‎ ‎‏اینها با احاطۀ نفس و تجرد آن به همان جهت انسانیت ادراک می شود‏‎ ‎‏و هیچ زاویه ای از زوایای آن تحت خفا نمی باشد، و همین طور انسان‏‎ ‎‏که نار بما انّه نار را تعقل می کند، در این تعقل هرچه بر آن حکم‏‎ ‎‏می کند، ثابت است؛ نار دنیا باشد یا نار آخرت، در هر کجا و در هر‏‎ ‎‏زمان باشد؛ چون او اصل نار مجرد از زمان، مکان، قید ماضی، استقبال‏‎ ‎‏و حال را درک نموده است و البته اگر تجرد نفس قوی باشد، به طور‏‎ ‎‏اتمّ و اعلی مجرد را درک می کند.‏

‏و چنانکه سابقاً گفته ایم: مجرد بما انّه مجرد، از عالم عقل است و‏‎ ‎‏در عالم عقل بینونت وفاصلۀ مکانی نیست؛ لذا وقتی که انسان‏‎ ‎‏معقولات را درک می کند، متصل و مرتبط با عقل فعّال است و همان‏‎ ‎‏عقل فعّال است که هر چه صفای محل بیشتر باشد، ظهورش اجلی و‏‎ ‎‏اظهر خواهد بود و به اندازۀ استعداد، در آن ظهور حاصل می شود.‏

‏اختلافات علوم برای این است که چون تجرد کامل حاصل نبوده‏‎ ‎‏است، هر کسی به اندازۀ ممازجت ظلمت مادیت به نور وجود تجرد،‏‎ ‎‏حقایق را مشتبه و ناهویدا ادراک کرده است؛ و لذا اختلافات بین‏‎ ‎‏عالمان الی ما شاء الله هست.‏

‏اما کسانی که مجرد بوده اند، علومشان مطابق واقع می باشد؛‏‎ ‎‏لذا همۀ انبیا در کشفیات مطابق هم بوده اند و علوم و اخبارات آنها‏‎ ‎‏همیشه موافق همدیگر بوده و ابداً مطالب همدیگر را تکذیب‏‎ ‎‏نکرده اند و محال است که تکذیب کرده باشند، البته نه از جهت تقدس‏‎ ‎‏و اینکه ذمّ حرام است، بلکه از این جهت که همۀ آنها در ادراک حقایق‏‎ ‎‏به آن اندازه که همه در آن مشترکند موافق بوده اند، بدون اینکه‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 64
‏اختلاف کلمه داشته باشند؛ چنانکه ما در «الواحد نصف الاثنین»‏‎ ‎‏اختلاف نداریم، زیرا این یک معقول ضعیفی از معقولات است که‏‎ ‎‏پایین ترین مرتبۀ تجرد را داشته و نفس با اولین درجۀ تجرد، این معنی‏‎ ‎‏را درک می نماید، و به هر اندازه تجرد بیشتر باشد، بیشتر به ادراک‏‎ ‎‏اعیان مجرده نایل می گردد، به طوری که اگر مداومت داشته باشد،‏‎ ‎‏حقایق از نفس و قلب او طلوع می نماید، و منظور همین است که با‏‎ ‎‏مبادی عالیه انس اتحادی حاصل شود، نه اینکه فقط انسان، مفهومی را‏‎ ‎‏درک کند.‏

‏پس انبیا و مرسلین برای همین جهت است که بشر را به یک‏‎ ‎‏مبدأ توجه داده و اعمالی را که کوتاه ترین راه به مقصود است، نشان‏‎ ‎‏داده اند.‏

‏بعضی از حکمای کمّل، منظوری که از اقامۀ آن همه براهین‏‎ ‎‏داشته اند ـ اگر چه خودشان به نتیجه نرسیده اند ـ این بود که با همین‏‎ ‎‏براهین، بشر را به یک مبدأ نیل دهند تا فتح الباب و نقب حجب را‏‎ ‎‏نتیجه بدهد، و این فتح الباب و نقب حجب اگر تعقیب شود، قلب،‏‎ ‎‏وجود نیّر عالم و ضیاء انوار دیده ها و محل اطمینان قلوب و پناه در‏‎ ‎‏حوائج را می بیند و غنای او را می فهمد و کمال و عزّت او را مشاهده‏‎ ‎‏می کند.‏

‏منتها از این راه وارد شدن و نتیجه گرفتن بسی مشکل و خیلی نادر‏‎ ‎‏است؛ زیرا از این همه تودۀ بشر، اشخاص کمی متوجه تعلّم براهین‏‎ ‎‏هستند و اشخاص کمتری از آنها متفطّن به منظورند و از متفطّنین،‏‎ ‎‏اشخاص کمتری در صدد نتیجه گرفتن هستند و از آنها که در صدد‏‎ ‎‏اخذ نتیجه هستند، اشخاص کمتری موفقند. و ای بسا بزرگ ترین‏‎ ‎‏حکیم در همان مرتبۀ اول چیدن برهان، توقف کرده باشد و یا اگر یک‏‎ ‎‏دلیل اقامه کرد، درصدد این برمی آید که دلیل دیگر و برهان تازه ای‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 65

‏پیدا کند و مدتها در فراهم آوردن چند برهان برای یک مطلب معطل‏‎ ‎‏می شود.(42)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

القائات رحمانی و شیطانی

‏القای علوم و معارف از عوالم غیبیه و تابع ارتباط نفوس است بدان،‏‎ ‎‏چنانچه در حدیث است: ‏لَیْسَ الْعِلْمُ بِکَثْرَةِ التَّعْلیمِ، بَلْ هُوَ نُورٌ یَقْذِفُهُ ‏[‏الله ‏]‏‎ ‎فی قَلْبِ مَنْ یَشاءُ.‎[2]‎‏ «نیست دانش به بسیاری آموختن و آموخته شدن؛‏‎ ‎‏بلکه آن نوری است که می اندازد آن را خدا در دل هر کس می خواهد»‏‎ ‎‏پس هر یک از نفوس که ارتباط به ملکوت اعلی و عالم ملائکۀ مقربین‏‎ ‎‏پیدا کند، القائاتی که در آن شود القای مَلَکی و علومی که به آن افاضه‏‎ ‎‏شود علوم حقیقیه و از عالم ملائکه است. و هر یک که ارتباط به عالم‏‎ ‎‏ملکوت اسفل و عالم جن و شیطان و نفوس خبیثه پیدا کند، القائات آن‏‎ ‎‏القای شیطانی و از قبیل جهالات مرکبه و حجب مظلمه است. و از این‏‎ ‎‏جهت است که ارباب معارف و اصحاب علوم حقیقیه تصفیۀ نفوس و‏‎ ‎‏اخلاص نیات و تصحیح قصود را در تحصیل علوم، خصوصاً معارف‏‎ ‎‏حقه و علوم شرعیه، اوّل شرط می دانند؛ و وصیتها در این باب به‏‎ ‎‏متعلمین می نمایند، زیرا که به تصفیۀ نفوس و صقالت آن، جهت‏‎ ‎‏ارتباط به مبادی عالیه قوّت گیرد. و اینکه جناب ربوبی جلَّ جَلالُه در‏‎ ‎‏کریمۀ مبارکۀ: ‏اتَّقُوا الله وَ یُعَلِّمُکُمُ الله‎[3]‎‏ تعلیم الهی را مربوط به تقوی‏‎ ‎‏فرموده برای همین است که تقوی صفای نفس دهد و آن را به مقام‏‎ ‎‏غیب مقدس مرتبط کند، پس تعلیم الهی و القای رحمانی واقع گردد؛‏‎ ‎‏زیرا که در مبادی عالیه بخل محال است و آنها واجب الفیاضیه هستند،‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 66
‏چنانچه واجب الوجود بالذات واجب از جمیع حیثیات است.‏

‏و اگر نفس به واسطۀ توجه به تعمیر خود و مأکل و مشرب خویش‏‎ ‎‏و به أَنانیّت نفسانیه اشتغال به علوم پیدا کرد و غایتْ غیر الهی شد،‏‎ ‎‏القائاتی که به او شود القای شیطانی است. و یکی از موازین‏‎ ‎‏غیرمتخلفی، که گمان می کنم اهل معارف آن را ذکر نکردند، در امتیاز‏‎ ‎‏بین القائات رحمانی و شیطانی همین است که ذکر شد، که خود انسان‏‎ ‎‏در بسیاری اوقات می تواند بفهمد. و آنچه به این نفس غیر پرهیزناکِ‏‎ ‎‏دارای کدورت القا گردد از قبیل جهالات مرکبه است که درد بی درمان‏‎ ‎‏نفوس و خار طریق آنهاست؛ زیرا که میزان در علم حصول مفهومات‏‎ ‎‏کلیه و اصطلاحات علمیه نیست؛ بلکه میزان آن رفع حجب از چشم‏‎ ‎‏بصیرت نفس است و فتح باب معرفة الله است.(43)‏

‏ ‏

*  *  *


کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 67

‏ ‏

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 68

  • . شرح اشارات؛ ج 2، ص 331ـ351.
  • . در حدیث عنوان بصری از امام صادق(ع) آمده است: لَیْسَ الْعِلْمُ بالتَّعَلُمْ، إِنَّما هُوَ نورٌ یَقَعُ فی قَلْبِ مَنْ یُریدُالله تَبارَکَ وَ  تَعالی أَنْ یَهْدِیَهُ؛ بحارالانوار؛ ج 1، ص 225، ح 17.
  • . تقوای الهی پیشه کنید و خدا به شما می آموزد (بقره  /  282).