فصل دوم: انسان در نظام هستی

خلاصه و عصارۀ عالم وجود

خلاصه و عصارۀ عالم وجود

‏ ‏

انسان جامع تمام جهات عالم

‏انسان یک موجودی است که خدای تبارک و تعالی تا حالا او را خلق‏‎ ‎‏کرده است برای اینکه همۀ جهاتی که در عالم هست، در انسان هست،‏‎ ‎‏منتها به طور قوه است، به طور استعداد است، و این استعدادها باید‏‎ ‎‏فعلیت پیدا بکند، تحقق پیدا بکند.(44)‏

13 / 4 / 58 

*  *  *

‏ ‏

انسان نسخۀ عالم

‏انسان مجموعۀ همۀ عالم است. کأنه خدای تبارک و تعالی دو‏‎ ‎‏نسخه موجود فرموده است: یک نسخه تمام عالم؛ یک نسخۀ‏‎ ‎‏کوچک.(45)‏

2 / 4 / 58 

*  *  *

‏ ‏

انسان شامل عالم غیب و  شهود

‏انسان یک نسخۀ کوچکی هست از همۀ عالم. یعنی جثۀ کوچک،‏‎ ‎‏یک نسخه ای از همه عالم هست. یعنی انسان در آن همۀ چیزهایی‏‎ ‎‏که در همه چیز هست، هست. تمام عوالم غیب و شهود در‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 71

‏انسان هست. منتها یک مقداریش بالفعل است. یک مقداریش‏‎ ‎‏بالقوه است.(46)‏

21 / 9 / 58 

*  *  *

‏ ‏

انسان، عصارۀ عالم

‏پس وجود انسان عصارۀ تمام عالَم و تمام موجودات است و وجودش‏‎ ‎‏یک نقشۀ کوچکی می باشد که از روی نقشۀ بزرگ عالم و کون کبیر از‏‎ ‎‏عقل اول تا آخرین نقطۀ وجود برداشته شده است و این وجود انسانی‏‎ ‎‏همانند یک نقشۀ کوچکی است که از وجود کل عالم کبیر برداشته شده‏‎ ‎‏است که «‏من عرف نفسه فقد عرف ربّه‏».‏‎[1]‎‏(47)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

انسان، خلاصۀ عالم

‏همۀ عالم هم خلاصه اش همین انسان است. انسان یک موجودی‏‎ ‎‏است خلاصۀ همۀ موجودات عالَم است از همۀ موجودات عالم یک‏‎ ‎‏چیزی در انسان هست و یک زیاده هم دارد.(48)‏

29 / 6 / 58 

*  *  *

‏ ‏

انسان، غایت عالم

‏چون تربیت نظام عالم ملک از فلکیّات و عنصریّات و جوهریّات و‏‎ ‎‏عرضیّات آن، مقدّمۀ وجود انسان کامل است و در حقیقت این ولیده‏‎ ‎‏عصارۀ عالم تحقّق و غایة القصوای عالمیان است و از این جهت آخر‏‎ ‎‏ولیده است، و چون عالَمِ مُلک به حرکت جوهریّۀ ذاتیّه متحرّک است‏‎ ‎‏و این حرکت ذاتی استکمالی است به هر جا منتهی شد آن غایت‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 72

‏خلقت و نهایت سیر است، و چون به طریق کلّی نظر در جسم کلّ و‏‎ ‎‏طبع کلّ و نبات کلّ و حیوان کلّ و انسان کلّ افکنیم انسان آخرین‏‎ ‎‏ولیده ای است که پس از حرکات ذاتیّۀ جوهریّۀ عالم به وجود آمده و‏‎ ‎‏منتهی به او شده، پس دست تربیت حق تعالی در تمام دار تحقق به‏‎ ‎‏تربیت انسان پرداخته است و الاِنسانُ هو الأوّل و الآخِر.(49)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

انسان، جلوه گاه نور حق

‏انسان عصارۀ همه موجودات است و فشردۀ تمام عالم است. و انبیا‏‎ ‎‏آمده اند برای اینکه این عصاره بالقوّه را بالفعل کنند؛ و انسان یک‏‎ ‎‏موجود الهی بشود. این موجود الهی تمام صفات حق تعالی در اوست‏‎ ‎‏و جلوه گاه نور مقدس حق تعالی است.(50)‏

7 / 12 / 59 

*  *  *

‏ ‏

انسان، مظهر اسم اعظم

‏انسان مظهریت اسم اعظم الهی را داشته و اسم اعظم، جامع همۀ اسماء‏‎ ‎‏الهی می باشد و تمام اسماء الهیه در او فعلیت داشته؛ لذا آدم توانسته‏‎ ‎‏است خودش را به ملائکه عرضه بدارد تا بدانند کمالات آدم از آنان‏‎ ‎‏بیشتر است، هرچه همه دارند او تنها دارد.‏

‏آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری.(51)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

انسان، مظهر جمیع اسما

‏چون انسان مرآت اسم جامع و مربوب اسم اعظم است، جامع جمیع‏‎ ‎‏تجلّیات اسماییه، جمعاً و فرقاً، تواند بود. پس به طریق فرق، هزار اسم‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 73

‏کلیِ الهی را بر قلب او هزار تجلی است؛ و جمعاً هر یک از اسما‏‎ ‎‏مزدوجاً با اسم دیگر یا با دو اسم یا سه اسم تا آخر اسما، و همین طور‏‎ ‎‏مراتب متصورۀ ترکیبات اسمایی در این هزار اسم کلی، به حسب هر‏‎ ‎‏ترکیبی، تجلی ممکن است واقع شود؛ و نیز قلب انسان، که قابل این‏‎ ‎‏تجلّیات است، خود مظهر جمیع اسما است، و به طریق کلی مظهر‏‎ ‎‏هزار اسم است؛ و به اعتبار مظهریت هر یک، جمعاً و تفریقاً، و در‏‎ ‎‏مراتب جمع به همان ترتیب که ذکر شد، تجلیات مختلف شود.(52)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

انسان، جامع کون کبیر

‏در عالم طبیعت، هیولای اُولی که در مجرای سیر انسانی می افتد، چون‏‎ ‎‏آن حصّه بذر عالم غیب است و در حقیقت جامع کون کبیر است، در او‏‎ ‎‏کون کبیر منشرح شده و این حصّه دارای یک مغز و یک قوه است، این‏‎ ‎‏نور که کم کم نورانیت وجود او شدت نمود جامع کون کبیر خواهد‏‎ ‎‏شد، و لذا هر مرتبه، قوه و مادۀ مرتبۀ فوق است تا به آخرین مرتبۀ‏‎ ‎‏عقلانی برسد.(53)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

انطباق انسان با عالم کبیر

‏انسان که یک عالم صغیر است و سراسر عالم کبیر در سراسر قامت‏‎ ‎‏وجودیۀ اوست، به طوری که اگر این یک فرد انسان را منشرح کرده و‏‎ ‎‏باز نموده و بسط بدهند، کاملاً با عالم کبیر، مانند انطباق مثل بر مثل،‏‎ ‎‏منطبق می باشد، پس هر چه در عالم کبیر هست، در این انسان و عالم‏‎ ‎‏صغیر هست و این انسان هرچه می داند، آن را از مطالعۀ ذات و وجود‏‎ ‎‏خود می فهمد بدون اینکه به خارج و عالم کبیر راهی داشته باشد. بلی‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 74

‏چون آنچه در خودش است با خارج ربط دارد؛ یعنی خارج مثل‏‎ ‎‏اوست، لذا خارج به وسیلۀ او منکشف می شود.(54)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

انسان، نسخۀ ملک و ملکوت

‏اعلم ان الإِنسان هو الکون الجامع لجمیع المراتب العقلیة والمثالیة‏‎ ‎‏والحسیة، منطوٍ فیه العوالم الغیبیة والشهادتیة وما فیها؛ کما قال الله ‏‎ ‎‏تعالی: (‏وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْماءَ کُلَّها)‎[2]‎‏. وقال مولانا ومولی الموحدین،‏‎ ‎‏صلوات الله علیه:‏

‏ ‏

أتزعم أنّک جرمٌ صغیر               ‏ ‏وفیک انطوی العالَمُ الاکبر‎[3]‎

‏ ‏

‏فهو مع الملک ملک، ومع الملکوت ملکوت، ومع الجبروت‏‎ ‎‏جبروت.‏

‏وروی عنه وعن الصادق، علیهما السلام: «‏اعلم ان الصورة الانسانیة‎ ‎هی اکبر حجج الله علی خلقه، وهی الکتاب الذی کتبه بیده وهی الهیکل‎ ‎الذی بناه بحکمته، وهی مجموع صورة العالمین، وهی المختصر من اللوح‎ ‎المحفوظ، وهی الشاهد علی کل غالب، وهی الطریق المستقیم الی کل خیر،‎ ‎والصراط الممدود بین الجنة والنار‏.»‏

‏انتهی. فهو ‏خلیفة الله علی خلقه، مخلوق علی صورته‎[4]‎‏، متصرف فی‏‎ ‎‏بلاده، مخلّع بخلع اسمائه وصفاته، نافذ فی خزائن ملکه وملکوته،‏‎ ‎‏منفوخ فیه الروح من الحضرة الالهیة، ظاهره نسخة الملک والملکوت‏‎ ‎‏وباطنه خزانة الحی الذی لا یموت. ولما کان جامعاً لجمیع الصور‏‎ ‎‏الکونیة والالهیة، کان مربّی بالاسم الاعظم المحیط بجمیع الاسماء‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 75
‏والصفات، الحاکم علی جمیع الرسوم والتعینات...‏

‏قال العارف الکامل کمال الدین عبد الرزاق الکاشانی فی تأویلاته:‏‎ ‎‏«الانسان هو الکون الجامع الحاصر لجمیع مراتب الوجود. فربُّه الذی‏‎ ‎‏اوجده فأفاض علیه کماله هو الذات باعتبار جمیع الاسماء بحسب‏‎ ‎‏البدایة، المعبّر عنه بالله ؛ ولهذا قال تعالی: (‏ما مَنَعَکَ أنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ‎ ‎بِیَدَیّ)‎[5]‎‏ بالمتقابلین من اللطف والقهر والجمال والجلال الشاملین‏‎ ‎‏لجمیعها.» انتهی بعین الفاظه‏‎[6]‎‏.(55)‏

‏ ‏

*  *  *

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 76

  • . هر کس خود را شناخت خدای خود را خواهد شناخت (عوالی اللئالی؛ ج 4، ص 102، ح 149).
  • . بقره  /  31.
  • . دیوان منسوب به امام علی(ع) با شرح حسین بن معین الدین میبدی؛ ص 269، با کمی اختلاف.
  • . در روایات وارد است که انّ الله خلق آدم علی صورته (خداوند آدم را بر صورت خود آفرید)؛ بحارالانوار؛ ج 4،  ص 11، ح 1.
  • . ص  /  75.
  • . بدانکه انسان وجودی است که دربردارندۀ همۀ مراتب عقلی و مثالی و حسّی است و تمام عوالم غیب و شهادت و هر آنچه در آن است در وجود او پیچیده و پنهان است چنانچه خدای تعالی می فرماید: «خداوند همۀ نامها را به آدم آموخت.» و سرور ما و سرور یگانه پرستان ـ درود خدا بر او باد ـ فرمود: تو گمان می کنی همین جرم کوچکی [نه] در تو جهانی بزرگ پیچیده گردیده است. پس انسان با ملکیان مُلکی و با ملکوتیان ملکوتی و با جبروتیان جبروتی است و از امیرالمؤمنین و امام صادق  ـ درود خدا بر هر دو باد ـ روایت شده است: «بدانکه صورت انسانی بزرگترین حجتهای الهی بر موجودات است و او  همان کتابی که با دست خود نوشته است و او همان هیکلی است که با حکمت خود بنایش نموده و او مجموعۀ  صورت جهانیان و خلاصه ای از لوح محفوظ است و او بر هر مسلّطی شاهد است و او راه راست به سوی هر خیر و  نیکی و راه کشیده بین بهشت و دوزخ است.» پایان حدیث. پس انسان جانشین خدا بر آفریده های حق تعالی است که به صورت الهی آفریده شده است. و در سرزمین حق  تصرّف می کند و خلعتهای اسما و صفات خداوندی را دربر کرده و در گنجینه های ملک و ملکوت او نفوذ دارد؛ و در  او روح حضرت الهیه دمیده شده است، ظاهرش نسخۀ ملک و ملکوت و باطنش گنجینه های خدایی است که مرگ و  فنا ندارد. و چون جامع همۀ صورتهای جهان آفرینش و جهان الهی است و تربیت یافتۀ اسم اعظم است که به همۀ  اسما و صفات احاطه دارد و بر همۀ رسمها و تعیّنها حکومت دارد... عارف کامل کمال الدین عبدالرزاق کاشانی در تأویلاتش می گوید: انسان همان وجود جامعی است که همۀ  مراتب وجود را دربردارد. پس پروردگاری که او را ایجاد کرده و کمالش را به او افاضه فرموده همان ذات خداوندی  است به اعتبار همه اسما به حسب بدایت که از آن به «الله » تعبیر می شود و از این رو است که خدای تعالی به شیطان  فرمود: «چه چیز تو را از سجده بر موجودی که به دو دست خود آفریدم بازداشت.» دو دست متقابل، از لطف و قهر و  جلال و جمال که دربردارندۀ همۀ اسماست. پایان سخن عارف کاشانی.