فصل دوم: انسان در نظام هستی

تأثیر و تأثر نفس و بدن

تأثیر و تأثر نفس و بدن

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

اشتغال نفس به بدن 

توجه نفس به ادراکات عقلیه

‏تا سن سی سالگی، نفس به تقویت مزاج مشغول است از این رو تا این‏‎ ‎‏سن قوۀ عاقلۀ انسانی کمتر می باشد و انسانها بعد از آنکه از سی سالگی‏‎ ‎‏و یا از چهل سالگی گذشتند، قوۀ عاقله شان بلا اشکال از سن بیست‏‎ ‎‏سالگی و یا بیست و پنج سالگی بیشتر است؛ زیرا نفس تا خود را‏‎ ‎‏متوجه به بدن کرده، به تقویت قوای بدنی مشغول و حافظ مزاج است،‏‎ ‎‏ولذا بدن رو به ترقی است. و بعد از آنکه به چهل سالگی رسید، نفس،‏‎ ‎‏توجه خود را از بدن کم می کند در نتیجه مزاج رو به تنزل می رود. و‏‎ ‎‏هر قدر نفس علایق خود را کم کند و به خود متوجه شود، قوۀ نفسانیه‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 114
‏زیادتر بوده و قوۀ عاقله بیشتر و محکم تر می شود.‏

‏و بالجمله: روی سیر طبیعی، نفس مادامی که در بدن است، طبعاً‏‎ ‎‏اشتغال به بدن دارد، منتها از اولین ایام تا سی سالگی، بیشتر به بدن‏‎ ‎‏توجه دارد و توجه طبیعی اش بیشتر است و چون از آن حدود گذشت،‏‎ ‎‏توجهش وقوف پیدا می کند، درنتیجه ترقی بدنی هم متوقف خواهد‏‎ ‎‏شد. و به چهل سالگی که رسید، آن علاقۀ طبیعی به تدریج کم می شود.‏‎ ‎‏و اگر آفات و ناملایماتی برای مزاج رخ بدهد، نفس مجبور است‏‎ ‎‏بیشتر توجه داشته باشد؛ چون بدنی که مزاجش اختلال پیدا کرده،‏‎ ‎‏علاوه بر تحلیل طبیعی، بنایش با مرض و آفت نیز متزلزل می گردد.‏

‏پس نفس باید سعی بسیار داشته باشد و توجه خودش را از جای‏‎ ‎‏دیگر قطع کرده و نظر به مرکوبش داشته باشد و این معنی باعث‏‎ ‎‏می شود که ادراکات عقلیۀ نفس ضعیف باشد؛ چون باید همّش در‏‎ ‎‏تقویت مزاج زیادتر باشد و هر قدر به این طرف توجه بیشتر نماید از‏‎ ‎‏آن طرف ادراکات عقلیه کمتر می شود، و معنای «عقل سالم در بدن‏‎ ‎‏سالم» همین است.‏

‏البته بنا به عقیدۀ امروزیها که انسان را غیر از این جسم و خون و‏‎ ‎‏گوشت و مغز، چیز دیگری نمی دانند معلوم است.‏

‏اما بنا به عقیدۀ صحیحۀ مسلّمه، معنای جملۀ «عقل سالم در بدن‏‎ ‎‏سالم است» این است که چون مزاج و بدن سالم باشد، دیگر لازم‏‎ ‎‏نیست نفس بیشتر از توجه طبیعی به کار بدن و مزاج بپردازد و تا‏‎ ‎‏اشتغالش از بدن کم شد، به باطن خود توجه پیدا می کند و تعقلاتش‏‎ ‎‏قوی و بیشتر می شود.‏

‏والشاهد علی ذلک، اینکه: اگر بدن سالم نباشد، ادراکات عقلانی‏‎ ‎‏نفس کم می شود. لذا آخوند ‏‏رحمه الله‏‏ مثالی می زند که اگر در یک بیابانی‏‎ ‎‏شخصی سوار بر مرکوب چموش و بد رفتار یا فرس و حیوانِ کُند‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 115

‏رفتار شود، و بخواهد چنین مرکوبی را به منزل برساند، باید تمام‏‎ ‎‏توجهش را صرف راندن این مرکوب کند و از خود غافل می شود و‏‎ ‎‏نمی تواند به خودش توجه داشته باشد. نفس انسان هم که راکب این‏‎ ‎‏بدن است، یک علاقۀ طبیعی دارد که اشتغال به اصلاح مزاج است، و‏‎ ‎‏این توجه طبیعی رفته رفته بعد از چهل سالگی کم می شود ولی تا دم‏‎ ‎‏مرگ باید مشغول کار مزاج و قوای بدنی باشد و چون بعد از چهل‏‎ ‎‏سالگی به تدریج علاقه اش را از طبیعت و از بدن کم می کند، بدن‏‎ ‎‏ضعیف می شود و ادراکات عقلیه بیشتر می گردد و این توجه طبیعی،‏‎ ‎‏قطعی است و اگر این توجه طبیعی نفس به بدن نباشد، بدن از بین‏‎ ‎‏می رود و هرچه هم توجه بیشتر باشد، ادراکات عقلیه و ادراکات باطن‏‎ ‎‏نفس کمتر می گردد.‏

‏لذا انبیا آمدند تا نگذارند نفسی که بالطبیعه به بدن توجه دارد،‏‎ ‎‏بالاختیار هم، انسان آن را به کار طبیعت وادارد و آمدند جلوی بشر را‏‎ ‎‏بگیرند که خیلی توجه و علاقۀ خودش را صرف این طبیعت نکند، تا‏‎ ‎‏ادراکات عقلیه اش ضعیف شود و به حدی برسد که اصلاً انسانیت‏‎ ‎‏خودش را هم، صرف حیوانیت کند و به طوری نفس در این عالم به‏‎ ‎‏این بدن و خانه و مال و زرد و سرخ سرگرم شود که اصلاً به خودش‏‎ ‎‏نرسد و توجه به خودش نداشته باشد و در جهت ادراکات و صفای‏‎ ‎‏خود نکوشد؛ تا وقتی که از این عالم می رود، یک روح ضعیف و‏‎ ‎‏نحیفی باشد که تمام همتش در دنیا به غیر خود و به مال و الاغ و بدن و‏‎ ‎‏دنیا صرف شده باشد و از خودش هیچ زکاء و صفایی نداشته باشد و‏‎ ‎‏طوری با عالم طبیعت مأنوس شده باشد که دیگر نتواند از عهدۀ‏‎ ‎‏ادراکات عالم عقلی برآید.‏

‏و البته این معنی حسی است که بالمشاهده می بینیم کسانی که به‏‎ ‎‏طبیعت وارد شده اند و خودشان را در کار دنیا صرف می کنند، گرچه‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 116
‏اینها در صنایع خود زیرک و باتدبیرند ـ مثلاً تاجر در تجارت خودش‏‎ ‎‏که به آن توجه و علاقه دارد، خوب تدبیر می کند و هکذا فلان صنعتگر‏‎ ‎‏در صنعت خودش ـ اما اگر بخواهی یک ادراک عقلی کوچکی را به‏‎ ‎‏آنها تفهیم کنی، نمی فهمند و یا اگر در سیاست مملکتی، واردشان کنی‏‎ ‎‏معطل می مانند؛ چون توجه به چیز دیگری دارند و توجهاتشان از غیر‏‎ ‎‏آن چیز قهراً کوتاه می شود.(71)‏

‏ ‏

*  *  *


کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 117

‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 118