فصل سوم: قوای نفس انسان

تأثیر شدت و ضعف نفس بر قوا و بدن

تأثیر شدت و ضعف نفس بر قوا و بدن

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

ضعف طبیعت و استعداد حرکت استکمالی نفس

وجه ضعف آلات بدن انسان

رابطۀ قوا با وهم

‏ضعف قوای عقلیه، مسبَّب از ضعف بدن نیست، بلکه قضیه بالعکس‏‎ ‎‏است؛ نفس از اول که شروع به تدبیر بدن می کند و مشغول اوست، به‏‎ ‎‏جبلّۀ فطری کم کم که بزرگ می شود، بعد از چهل سالگی علاقۀ خود‏‎ ‎‏را از بدن کم می کند، چنانکه آیات و اخبار هم به این معنی شاهد است‏‎ ‎‏که این مرحلۀ آغاز رشد عقل و نفس است و وقتی که به اربعین رسید،‏‎ ‎‏رشید می شود.‏‎[1]‎‏ اگرچه بعد از اربعین کم کم میل طبیعی عقل از بدن‏‎ ‎‏به واسطۀ رشدی که پیدا می کند، کم می گردد در صورتی که بالاجبار‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 143
‏آن را متوجه طبیعت نکند، که در آن صورت نفس مجبور است طبعاً‏‎ ‎‏مزاج را ترمیم کند و به آن جهتی بپردازد که علاوه بر انعزال طبیعی‏‎ ‎‏نفس، ناخوشی و آفت و دردی را که از خارج رسیده و بدن را تهدید‏‎ ‎‏می کند، دفع کند. و هر اندازه تحلیلی که به بدن روی می دهد، قوا و‏‎ ‎‏آلت عمّالۀ خود را مهیّا کند تا مدافعه به عمل آید. ولیکن به آن اندازه‏‎ ‎‏که عنایت خود را طبعاً از بدن کم می کند، از آن جهت دائماً به واسطۀ‏‎ ‎‏استکمالی که در جوهرش پیدا می شود رو به عالم غیب دارد و از‏‎ ‎‏طبیعت روگردان است.‏

‏زیرا این طور نیست که نفس بعد از اکمال بدن از جای دیگر آمده و‏‎ ‎‏متعلق به بدن شود، بلکه خود این اجسام و عناصر طبیعی وقتی که در‏‎ ‎‏سیر تکاملی و ترقی افتاد و در راههای ترقی واقع گردید، مثلاً نباتات‏‎ ‎‏طعمۀ حیوانات شدند و آنها طعمۀ بشر شدند و در آن دستگاه هاضمۀ‏‎ ‎‏پیچیدۀ مستعده افتاده و تصفیه شده و قسمت تصفیه شدۀ آن نطفه‏‎ ‎‏شده و آن هم در صورتی که در رحمِ قابل و معتدل و بی آفت بیفتد، در‏‎ ‎‏جوهرۀ آن نطفه، حرکت واقع می شود تا آنکه یک تکه گوشت‏‎ ‎‏می گردد. و چون حرکت در جوهر است، جوهر که از قوه به فعلیت‏‎ ‎‏می آید، به تدریج قوۀ نامیه که مرتبه ای از کمال است از جوهرۀ آنچه‏‎ ‎‏در سیر ترقی افتاده است از سه طرف شروع به بزرگ شدن می کند و‏‎ ‎‏طوری می شود که در رحم از افق منویت بیرون می آید که آخر افق آن،‏‎ ‎‏اول افق ـ مثلاً ـ علقه است و آخر مرتبۀ آن، اول مرتبۀ مضغه است.‏‎ ‎‏همان جوهر ترقی می کند و به یک افق دیگری وارد می شود که افق‏‎ ‎‏لمس است که اگر در آنجا به او دست بزنی، خودش را جمع می کند. و‏‎ ‎‏به تدریج در این لمس ترقی می کند، و مدام ازدیاد را در این موجود‏‎ ‎‏مشاهده می نمایی؛ از قبیل چشم و سمع و هکذا، که در نفس تولید‏‎ ‎‏می شود. و به عبارت دیگر: افق نباتی که کامل شد و از آن مرحله که‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 144

‏گذشت، مرحلۀ حیوانی با نفس ضعیف تولید می شود که لمس‏‎ ‎‏ضعیفی دارد و کم کم قوی می شود و تمامی قوای نفسیه تکمیل‏‎ ‎‏می گردد.‏

‏ولی چون جوهرۀ همان عناصر، ترقی کرده این است که همین‏‎ ‎‏طبیعت است که رو به بالا می رود و روز به روز بزرگ می شود. البته‏‎ ‎‏خودش چون ولیدۀ طبیعت است تعلق فطری به آن دارد و مدام‏‎ ‎‏به تدریج صفا پیدا می کند و بزرگ می شود و در جوهرش سیر می کند‏‎ ‎‏و هرچه سیرش بالا می رود، از طبیعت بالاتر رفته و از افق طبیعت‏‎ ‎‏به تدریج ارتقا پیدا می کند و به تدریج که از طبیعت بالاتر می رود،‏‎ ‎‏طبیعت را کنار زده و پرده های آن را می شکافد و اعتنا به جسمانیت‏‎ ‎‏نمی کند. و چون صفا می یابد، تعلق فطری کم می شود و در حقیقت‏‎ ‎‏مغزِ طبیعت است و هر قدر مغز رو به صفا می رود، قشر، نازک‏‎ ‎‏می شود و جوهر مغزی قوّت می گیرد. و لذا از آن طرف که ترقی در‏‎ ‎‏قوه زیاد می شود، توجه به عالم غیب نسبت به توجه فطری و جبلّی‏‎ ‎‏بیشتر می گردد. فلذا نفس، آلاتی را که در جهت تقویت جسمانیت و‏‎ ‎‏طبیعت است، کمتر استعمال می کند و آلات به تدریج ضعیف می شود‏‎ ‎‏وجسم هم ضعیف می شود، تا آنجا که کم کم می بینی قوا تعطیل‏‎ ‎‏می گردد؛ سامعه ثقل پیدا می کند، باصره ضعیف و کم نور می گردد و‏‎ ‎‏هرچه اینها از این طرف ضعیف می شوند، از آن طرف قوۀ عقلانی‏‎ ‎‏زیاد می گردد.‏

‏اگر به میزان شرع رفتار کرده و عملش طبق آن باشد، قوۀ عقلیه در‏‎ ‎‏تجرد زیاد می گردد. و اگر به میزان شرع رفتار نکرده، قوۀ واهمه‏‎ ‎‏زیادتر می گردد و به طرف شیطان الکلّ که وهم الکلّ است نزدیک‏‎ ‎‏می شود.‏

‏از این رو می بینی شخصی که شرور است، نفسش مادامی که جوان‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 145

‏است، چون آلات قوای شیطنت جوان است با غضب و شهوت و زور‏‎ ‎‏و زدن و کشتن و تعدیات همراه است. و وقتی آلت غضب که آلت زدن‏‎ ‎‏و حمله است به تدریج سست شده وآلت شهوت ضعیف می گردد‏‎ ‎‏ومی بیند از این راهها دیگر نمی شود آن شیطنت و قوۀ وهمیه کار کند،‏‎ ‎‏همین قوه به آن طرفی می رود که ممکن است با آن قوه اظهار شیطنت‏‎ ‎‏بشود؛ نفس که از اینها توجهش را کم کرد، لابد توجه به آنچه که‏‎ ‎‏ممکن است، زیاد می شود. و می بینی قوۀ واهمه قوی می گردد و لذا‏‎ ‎‏می بینی که شیخ، حریص شده و حب ریاستش زیادتر گشته و تمام آن‏‎ ‎‏توجهات و عنایات که بر همۀ قوای شیطنت پخش شده بود، در این‏‎ ‎‏قوه که اکنون با آن می تواند کار کند جمع می شود، و تا می بیند در بدن‏‎ ‎‏قوۀ حمله و قوۀ شهوت رانی نیست، حب مال و حب ریاستش زیادتر‏‎ ‎‏می شود، تا بالاخره قوۀ واهمه بزرگ تر می شود و به شیطان الکلّ که‏‎ ‎‏وهم الکلّ است نزدیک می گردد. چنانکه از آن طرف اگر آدمی شد که‏‎ ‎‏عقلش بیشتر بوده و کسب رضای الهی می کرده، قوه عاقله اش بیشتر‏‎ ‎‏می شود و توجه نفس به آن طرف می شود، این هم به عقل الکل و ملک‏‎ ‎‏و جبرئیل نزدیک تر می شود...‏

‏آلات شهوت و غضب در شیخ و کهنسال که بازوی آهنین‏‎ ‎‏می باشند به تدریج کم می شود و وقتی شیخ مشاهده کند که دیگر آن‏‎ ‎‏بازوی با قدرت وجود ندارد که بتواند غضب خود را اعمال کند، از آن‏‎ ‎‏جهت برمی گردد، چون این راه بسته شده است و وقت آن می رسد به‏‎ ‎‏آنچه که ممکن است، مثل قوۀ خیالیه و وهمیۀ بیشتر بپردازد و لذا‏‎ ‎‏گفتیم که حب ریاستش بیشتر می شود. و این حب طبیعت و وهم و‏‎ ‎‏خیال و آمال در پیر بیشتر است؛ چون می بیند دو سال دیگر از حبیبش‏‎ ‎‏جدا می شود، در نتیجه علاقه اش زیادتر می گردد، به خلاف جوان،‏‎ ‎‏گرچه چیزی از مال دنیا در دستش نباشد، اقلاً یک اطمینانِ ظنی به‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 146

‏خود دارد که درسالهای دیگر زندگی خواهد نمود و درنتیجه آن قدر‏‎ ‎‏طالب دنیا نیست؛ برای اینکه می گوید: ما هستیم و خودش را مَثَل «کن‏‎ ‎‏للدنیا کأ نّک تبقی أبداً» می بیند، ولی آدم پیر می بیند که دارد می رود و‏‎ ‎‏محبوب به دستش نیامده، از این رو قوۀ واهمه و خیالیه اش قوی تر‏‎ ‎‏می شود.(83)‏

‏ ‏

*  *  *

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 147

  • . رجوع کنید به: تفسیر نورالثقلین؛ ج 5، ص 14.