فصل سوم: قوای نفس انسان

مربیان قوا

مربیان قوا

‏ ‏

اصلاح انسان به دو قوه عامله و عاقله

‏شخص هم مثل یک جامعه می ماند: یک قوۀ هادی می خواهد هدایت‏‎ ‎‏کند، و یک قوۀ عامله می خواهد که عمل بکند، یک عقل فعال‏‎ ‎‏می خواهد، یک عقل نظری می خواهد، و یک عقل عملی می خواهد‏‎ ‎‏[‏‏که‏‏]‏‏ ادراک کند به آن عقل نظری مطالب را، و هدایت کند همین انسانْ‏‎ ‎‏خودش را به اینکه در راه آن مقصدی که دارد عمل بکند. همان طور‏‎ ‎‏که جامعه با این دو قوه اصلاح می شود، انسان هم با این دو قوه اصلاح‏‎ ‎‏می شود.(111)‏

8 / 3 / 58

*  *  *

‏ ‏

تربیت انسان به وسیله مربی باطنی و خارجی

‏و چون عنایت حق تعالی و رحمتش شامل حال فرزند آدم در ازل بود،‏‎ ‎‏دو نوع از مربّی و مهذب به تقدیر کامل در او قرار داد که آن دو به منزلۀ‏‎ ‎‏دو بال است از برای بنی آدم که می تواند به واسطۀ آنها از حضیض‏‎ ‎‏جهل و نقص و زشتی و شقاوت به اوج علم و معرفت و کمال و جمال‏‎ ‎‏و سعادت پرواز نماید و خود را از تنگنای ضیق طبیعت به فضای‏‎ ‎‏وسیع ملکوت اعلی رساند. و این دو یکی مربّی باطنی، که قوّۀ عقل و‏‎ ‎‏تمیز است؛ و دیگر مربّی خارجی، که انبیا و راهنمایان طرق سعادت و‏‎ ‎‏شقاوت می باشند. و این دو هیچکدام بی دیگری انجام این مقصد‏‎ ‎‏ندهند، چه که عقل بشر خود نتواند کشف طرق سعادت و شقاوت کند‏‎ ‎‏و راهی به عالم غیب و نشئۀ آخرت پیدا کند، و هدایت و راهنمائی‏‎ ‎‏پیمبران بدون قوّۀ تمیز و ادراک عقلی مؤثر نیفتد. پس حق تبارک و‏‎ ‎‏تعالی این دو نوع مربی را مرحمت فرموده که به واسطۀ آنها تمام قوای‏‎ ‎‏مخزونه و استعدادات کامنۀ در نفوس به فعلیت تبدیل پیدا کند. و این‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 198

‏دو نعمت بزرگ را حق تعالی برای امتحان بشر و اختبار آنها مرحمت‏‎ ‎‏فرموده؛ زیرا که بدین دو نعمتْ ممتاز شوند افراد بنی نوع انسان از‏‎ ‎‏یکدیگر، و سعید و شقی و مطیع و عاصی و کامل و ناقص از هم جدا‏‎ ‎‏شوند.(112)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

تأثیر شرع و عقل در به کارگیری قوا

والَّذین کَفَروا یَتَمَتَّعونَ و یأْکُلُونَ کَما تَأْکُلُ الاَنْعامُ و النّارُ مَثْویً لَهُمْ‏؛ این میزان‏‎ ‎‏است. هر کس که ملاحظه کرد که در تمتعاتش ـ در اکل و استفاده ها و‏‎ ‎‏لذایذش ـ به افق حیوانی نزدیک است، یعنی می خورد و لذت می برد‏‎ ‎‏بدون اینکه تفکر کند که از چه راهی باید باشد. حیوان دیگر فکر این‏‎ ‎‏نیست که حلال است یا حرام است؛ فکر این نیست که امت در‏‎ ‎‏گرفتاری هستند یا نیستند. آنهایی که بدون این تفکر، بدون یک‏‎ ‎‏قانونی ـ بدون قانون اسلامی ـ تمتع می کنند و می خورند، اینها اکلشان‏‎ ‎‏اکل حیوانی است ‏و النّار مثویً لهم‏. در روایتی است که از برای کافر‏‎ ‎‏هفت تا مِعاء است، و از برای مؤمن معاء واحد است. مؤمن یک معاء‏‎ ‎‏بیشتر ندارد و آن معاء قانون است: شکمش را، سایر لذایذش را،‏‎ ‎‏تطبیق می کند با قانون اسلام؛ تخلف از قانون اسلام نمی کند. اما آن‏‎ ‎‏کسی که مؤمن نیست، از راه شهوت می خورد بدون اینکه تطبیق با‏‎ ‎‏قانون بکند، این یک معاء؛ از راه غضب می خورد بدون اینکه تطبیق‏‎ ‎‏بکند با قانون، این هم یک معاء؛ از روی هوای نفس می خورد این هم‏‎ ‎‏یک معاء؛ مُزْدَوَج است بین هوای نفس و لذت شهوت، بین هوای‏‎ ‎‏نفس و غضب، بین غضب و هوای نفس، این هم سه تا؛ این شش تا‏‎ ‎‏مزدوج است از هر سه ـ هوای نفس و غضب و شهوت مزدوج شد و‏‎ ‎‏از راه اینها اکل کرد، این هفت تا؛ هفت معاء دارد. مؤمن بیش از یک‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 199
‏معاء ندارد، و آن معائش از راه قانون است. اسلام هر چه فرموده است‏‎ ‎‏همان یک راه است. این جور نیست که به غضب خودش، به شهوت ـ‏‎ ‎‏همۀ اینها به دست مؤمن ایمان آوردند؛ همۀ قوا تابع قوّۀ عقل شدند که‏‎ ‎‏عقل هم تابع شرع است.(113)‏

1 / 4 / 50 

*  *  *

‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 200