ویژگیهای قلب
قلب، واسط ملک و ملکوت
قلب انسانی لطیفه ای است که متوسط است بین نشئۀ مُلک و ملکوت و عالم دنیا و آخرت. یک وجهۀ آن به عالم دنیا و مُلک است، و بدان وجهه تعمیر این عالم کند؛ و یک وجهۀ آن به عالم آخرت و ملکوت و
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 210
غیب است، و بدان وجهه تعمیر عالم آخرت و ملکوت نماید. پس، قلب به منزلۀ آیینۀ دورویی است که یک روی آن به عالم غیب است و صور غیبیه در آن منعکس شود؛ و یک روی آن به عالم شهادت است و صور مُلکیۀ دنیاویه در آن منعکس شود. و صور دنیاویه از مدارک حسیۀ ظاهریه و بعضی مدارک باطنه، مثل خیال و وهم، در آن انعکاس پیدا کند؛ و صور اخرویه از باطن عقل و سرّ قلب در آن انعکاس پیدا کند. و اگر وجهه دنیاویۀ قلب قوت گرفت و توجه آن یکسره به تعمیر دنیا شد و همّش منحصر شد در دنیا و مستغرق شد در ملاذّ بطن و فرج و سایر مشتهیات و ملاذّ دنیاویه، به واسطۀ این توجه باطن خیال مناسبتی پیدا کند به ملکوت سُفلی که به منزلۀ ظلّ ظلمانی عالم ملک و طبیعت است و عالم جنّ و شیاطین و نفوس خبیثه است. و به واسطۀ این تناسب القائاتی که در آن شود القائات شیطانیه است؛ و آن القائات منشأ تخیلات باطله و اوهام خبیثه گردد. و نفس چون بالجمله توجه به دنیا دارد، اشتیاق به آن تخیلات باطله پیدا کند و عزم و اراده نیز تابع آن گردد و یکسره جمیع اعمال قلبیه و قالبیه از سنخ اعمال شیطانی گردد، از قبیل وسوسه و شک و تردید و اوهام و خیالات باطله؛ و ارادات بر طبق آن در ملک بدن کارگر گردد. و اعمال بدنیه نیز بر طبق صور باطنیۀ قلب گردد؛ چه که اَعمالْ عکس و مثال ارادات؛ و آنها مثال و عکس اوهام، و آنها عکس وجهۀ قلوب است؛ پس، چون وجهۀ قلب به عالم شیطان بوده، القائات در آن از سنخ جهالات مرکبۀ شیطانیه گردد، و در نتیجه از باطن ذات وسوسه و شک و شرک و شبهات باطله طلوع کرده تا ملک بدن سرایت کند.(125)
* * *
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 211
نورانیت قلب
بنده ای که وجهۀ قلبش بسوی حق و ملکوت اعلی است و قلبش را سراسر نور حق فرو گرفته، ناچار تصرفاتش حقّانی، بلکه در بعض مراحل وجودش حقّانی شود؛ چنانچه در حدیث شریف کافی که شمّه ای از قرب نوافل را بیان فرموده اشاره به بعضی از این مقامات فرموده.(126)
* * *
بی نیازی و خواری قلب
و هرچه وجهۀ قلب به تدبیر امور و تعمیر دنیا بیشتر شد و علاقه افزون گردید، غبار ذلت و مسکنت بر او بیشتر ریزد و ظلمت مذلت و احتیاج زیادتر آن را فراگیرد. و بالعکس، اگر کسی پشت پا بر علاقمندی دنیا زد و روی دل و وجهۀ قلب را متوجه به غنیّ علی الاطلاق کرد و ایمان آورد به فقر ذاتی موجودات و فهمید که هیچیک از موجودات از خود چیزی ندارند و هیچ قدرت و عزت و سلطنتی نیست مگر در پیشگاه مقدس حق و به گوش دل از هاتف ملکوتی و لسان غیبی شنید کریمۀ یا أَیُّهَا النّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی الله وَ الله هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ، آن وقت مستغنی از دو عالم شود، و به طوری قلبش بی نیاز شود که ملک سلیمان در نظرش به پشیزی نیاید؛ اگر کلید خزائن ارض را به او تقدیم کنند اعتنا نکند. چنانچه در حدیث وارد است که جبرئیل کلید خزائن ارض را برای خاتم النبیین، صلّی الله علیه و آله، آورد از جانب حق تعالی، و آن حضرت تواضع فرمود و قبول نکرد و فقر را فخر خود دانست. و جناب امیرالمؤمنین، علیه السلام، فرماید به ابن عباس که «این دنیای شما در نظر من [پست ]تر است از
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 212
این کفش پر وصله.» و جناب علی بن الحسین، علیهماالسلام، فرماید: «من تأنُّف می کنم که دنیا را از خالق دنیا بخواهم، چه رسد که [از ]مخلوق مثل خودم بخواهم.»(127)
* * *
اثر توجه به دنیا و ملکوت اعلا
آنها دانند که توجه به خزائن دنیا و مال و منال آن و مجالست با اهل آن چه کدورت و ظلمتی در قلب ایجاد کند؛ و اراده را چه طور ضعیف کند و ناچیز نماید؛ و قلب را نیازمند و فقیر نماید و از توجه به نقطۀ مرکزیۀ کامل علی الاطلاق غافل نماید. ولی وقتی دل را به صاحب دل و خانه را به صاحبش تسلیم نمودی و خود در آن تصرفی نکردی و اعراض از غیر او کردی و خانه را به دست غاصب ندادی، خود صاحب خانه در آن تجلی می کند. و البته تجلی غنیّ مطلق غنای مطلق آورد و دل را غرق دریای عزت و غنا نماید و قلب مملو از بی نیازی شود: وَ لِلّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ. و ادارۀ امور را خود صاحب خانه فرماید و انسان را به امر خود واگذار نفرماید و خود متصرف در جمیع امور عبد شود؛ بلکه خود او سمع و بصر و دست و پای او شود؛ و نتیجۀ قرب نوافل پیدا شود؛ چنانچه در حدیث وارد است:
کافی بِإسْنادِهِ عَنْ أَبی جَعْفَر، علیه السّلام، فی حَدیثٍ: وَ إِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 213
إِلَیَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّی أُحِبَّهُ؛ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ، کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ، وَ بَصَرَهُ الَّذِی یُبْصِرُ بِهِ، وَ لِسَانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ، وَ یَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِهَا ... الحدیث.
پس، فقر و فاقۀ عبد بکلی سدّ شود و از دو عالم بی نیاز گردد. و البته در این تجلی خوف از تمام موجودات از او مرتفع شود، و خوف حق تعالی جایگزین آن گردد و عظمت و حشمت حق سراسر قلب را فرا گیرد و از برای غیر حق عظمت و حشمت و تصرف نبیند، و حقیقت لا مُؤَثِّرَ فی الْوُجودِ إلاَّ الله را به قلب دریابد.(128)
* * *
القائات رحمانی و شیطانی
و بر این قیاس که ذکر شد، وجهۀ قلب اگر به تعمیر آخرت و معارف حقه شد و توجه آن به عالم غیب شد، یک نحوه تناسبی با ملکوت اعلی، که عالم ملائکه و نفوس طیبۀ سعیده است و به منزلۀ ظلّ نورانی عالم طبیعت است، پیدا کند، و علوم مُفاضه به آن از علوم رحمانی مَلَکی و عقاید حقه، و خطرات از خطرات و القائات الهیه گردد، و از شک و شرک منزه و پاکیزه گردد و حالت استقامت و طمأنینه در نفس پیدا شود؛ و اشتیاقات آن نیز بر طبق علوم آن، و ارادات بر طبق اشتیاقات، و بالاخره اعمال قلبیه و قالبیه و ظاهریه و باطنیه از روی میزان عقل و حکمت واقع شود.
و از برای این القائات شیطانیه و مَلکیه و رحمانیه مراتب و مقاماتی است که اکنون مناسب نیست تفصیل آن.
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 214
و دلالت به آنچه ذکر شد می نماید بعضی اخبار شریفه مثل آنچه در مجمع البیان از عیّاشی روایت می کند قال:
رَوَی العَیّاشی بِإسْنادِهِ عَنْ أَبانِ بْنِ تَغْلِبَ، عَنْ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ، عَلَیْهمَاالسَّلام، قالَ قالَ رَسُولُ الله ، صلّی الله علیه و آله: ما مِنْ مُؤْمِنٍ إلاّ وَ لِقَلْبِهِ فی صَدْرِهِ أُذُنانِ: أُذُنٌ یَنْفُثُ فیهَا الْمَلَکُ؛ وَ أُذُنٌ یَنْفُثُ فیهَا الْوَسْواسُ الْخَنّاسُ. یُؤَیِّدُ الله الْمُؤْمِنَ بِالْمَلَکِ، وَ هُوَ قَوْلُهُ سُبْحانَهُ: «وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ.»
«فرمود حضرت صادق، سلام الله علیه: فرمود جناب رسول خدا، صلّی الله علیه و آله: "نیست مؤمنی مگر از برای قلبش دو گوش است: یک گوش است که می دمد در آن فرشته؛ و یک گوش است که می دمد در آن شیطانِ وسوسه کن. تأیید می فرماید خداوند مؤمن را به فرشته؛ و این از قول خدای تعالی است که می فرماید: تأیید می فرماید ایشان را به روحی از جانبِ خود."»(129)
* * *
خطرات و واردات قلبی
بدان که وسوسه و شک و تزلزل و شرک و اشباه آنها از خطرات شیطانیه و القائات ابلیسیه است که در قلوب مردم می اندازد؛ چنانچه طمأنینه و یقین و ثبات و خلوص و امثال اینها از افاضات رحمانیه و القائات مَلَکیه است.(130)
* * *
معنای «صدر» و «قلب»
قلب دو وجهه دارد، یعنی در نوع مردم، مثل یک آینه است؛ اگر آن
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 215
طرفش را که قابل انعکاس اشیاء است به طرف عالم طبیعت برگردانند، چیزی از عالم غیب در آن نمایان نیست، و اگر آن طرف را به طرف عالم غیب برگردانند از عالم طبیعت چیزی در آن نمایان نمی شود؛ چنانکه آینۀ مصنوعی شیشه ای را که یک طرفی است اگر طرف صیقلی را به طرف زمین و پایین بگیریم، از طرف بالا و آسمان چیزی در آن نمی افتد، و اگر به طرف بالا و آسمان نگه داریم از زمین چیزی در آن منعکس نمی شود، قلب نوع بشر هم همین طور است اگر به طرف طبیعت باشد که به این اعتبار به آن «صدر» گویند، منقطع از عالم غیب می باشد و اگر به طرف عالم غیب باشد، از این عالم حس و شهادت منسلخ و بی خبر می شود و نسبت به امور طبیعتی بُلْه ـ یعنی ناآگاه، جاهل و بی اطلاع ـ به نظر می آید؛ که به این اعتبار و وجهه آن را «قلب» می نامند.
البته ما نوع مردم که در طبیعت فرو رفتیم و صفحۀ آینۀ قلب ما به طرف طبیعت است چیزی از عالم غیب در آن واقع و نمایان نیست، بلکه آنچه از غیب می گوییم فقط علم به کلیات و مفاهیم است که از مرتبۀ شهادت و طبیعت در قلوب ما منعکس است.(131)
* * *
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 216