فصل ششم: آفرینش انسان

چگونگی خلقت انسان

چگونگی خلقت انسان

‏ ‏

صورت رحمت الهی

‏انسان را، خدای تعالی از حقیقت رحمت خود آفریده، و انسان‏‎ ‎‏صورت رحمت الهیّه است. چنانچه خدای تعالی فرماید: (‏الرَّحْمنُ *‎ ‎عَلَّمَ الْقُرآنَ * خَلَقَ الإنْسانَ)‎[1]‎‏؛ خلق انسان را به اسم رحمان نسبت‏‎ ‎‏می دهد.(160)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

خلیفۀ خدا

‏فهو خلیفة الله علی خلقه، مخلوق علی صورته، متصرف فی بلاده،‏‎ ‎‏مخلّع بخلع اسمائه وصفاته، نافذ فی خزائن ملکه وملکوته، منفوخ‏‎ ‎‏فیه الروح من الحضرة الالهیة، ظاهره نسخة الملک والملکوت و باطنه‏‎ ‎‏خزانة الحی الذی لا یموت.‏‎[2]‎‏(161)‏

‏ ‏

*  *  *


کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 245

هدف از خلقت انسان

‏سالک باید به خود بفهماند و به ذائقۀ روح بچشاند که دار طبیعت‏‎ ‎‏مسجد عبادت حق است و او برای همین مقصد در این نشئه آمده،‏‎ ‎‏چنانچه حق تعالی جلّت عظمته فرماید: ‏وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَاْلاِنْسَ اِلاّ‎ ‎لِیَعْبُدون.‎[3]‎‏(162)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

تولد انسان بر فطرت الهی

‏انسان از اول این طور نیست که فاسد به دنیا آمده باشد. از اول با فطرت‏‎ ‎‏خوب به دنیا آمده؛ با فطرت الهی به دنیا آمده: ‏کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَی‎ ‎الْفِطْرَةِ‏ که همان فطرت انسانیّت، فطرت صراط مستقیم، فطرت‏‎ ‎‏اسلام، فطرت توحید است. این تربیتهاست که یا همین فطرت را‏‎ ‎‏شکوفا می کنند؛ و یا جلوی شکوفایی فطرت را می گیرند.(163)‏

10 / 11 / 59 

*  *  *

‏ ‏

معنای فطرت

‏اهل لغت و تفسیر گویند «فطرت» به معنای «خلقت» است. در صحاح‏‎ ‎‏است: «الفطرة، بالکسر، الخلقة.» و تواند بود که این «فطرت» مأخوذ‏‎ ‎‏باشد از «فطر» به معنای شق و پاره نمودن، زیرا که «خلقت» گویی پاره‏‎ ‎‏نمودن پردۀ عدم و حجاب غیب است. و به همین معنی نیز «افطار»‏‎ ‎‏صائم است: گویی پاره نموده هیئت اتصالیۀ امساک را.(164)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

مقصود از فطرت الهی

‏بدان که مقصود از فطرت الله ، که خدای تعالی مردم را بر آن مفطور‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 246

‏فرموده، حالت و هیئتی است که خلق را بر آن قرار داده، که از لوازم‏‎ ‎‏وجود آنها و از چیزهایی است که در اصل خلقتْ خمیرۀ آنها بر آن‏‎ ‎‏مخمّر شده است. و فطرتهای الهی، چنانچه پس از این معلوم شود، از‏‎ ‎‏الطافی است که خدای تعالی به آن اختصاص داده بنی الانسان را از بین‏‎ ‎‏جمیع مخلوقات؛ و دیگر موجودات یا اصلاً دارای این گونه‏‎ ‎‏فطرتهایی که ذکر می شود نیستند، یا ناقص اند و حظ کمی از آن‏‎ ‎‏دارند.(165)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

نفخ روح در انسان

‏ (‏وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْاءنْسَانَ مِنْ سُلاَلَةٍ مِنْ طِینٍ * ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَکِینٍ * ثُمَّ‎ ‎خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَاماً فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً‎ ‎ثُمَّ أنْشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَـتَبَارَکَ الله ُ أحْسَنُ الْخَالِقِینَ‏).‏‎[4]‎

‏نکته در اینجاست که می فرماید: ما آن را خلق دیگری انشا کردیم،‏‎ ‎‏و در همۀ تبدّلات سابق تعبیر به خلق فرمود، ولی در این بیان عبارت‏‎ ‎‏را تغییر داده و تعبیر به انشا فرموده است وفرموده است که آن را چیز‏‎ ‎‏دیگری درآخرین مرحله قرار دادیم. و در حقیقت می رساند که این،‏‎ ‎‏جوهراً با آن ما سَبَق فرق دارد، مثلاً این، مجرد شده و ما سبق جسم‏‎ ‎‏بوده و باز بعد از این فرمود: (‏فَـتَبَارَکَ الله ُ أحْسَنُ الْخَالِقِینَ‏) و این جمله‏‎ ‎‏را درچیزی که از مادیات وجسمانیات بود نفرموده است، ولیکن‏‎ ‎‏ازتشریفات این انشای جدید است که (‏أحْسَنُ الْخَالِقِینَ‏) را فرموده‏‎ ‎‏است.‏

‏پس معلوم می شود که این یک موجودی شریف و ورای جسم و‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 247

‏جسمانی است؛ چنانکه از غایت تشریفات این است که فرمود: (‏فَإذَا‎ ‎سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی)‎[5]‎‏ البته از تشریف است که تسویه را به‏‎ ‎‏خودش نسبت داده است. مثلاً اگر یک شریفی بیاید، از شرافت اوست‏‎ ‎‏که صاحب منزل مباشرت به کارهای او بکند و از اهمیت و شرافت‏‎ ‎‏فعل است که خود خواجه مباشر آن باشد. و باز از تشریف است که‏‎ ‎‏روح او را به خودش نسبت می دهد و می فرماید: (‏وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ‎ ‎رُوحِی‏) و راضی نمی شود که نفخش را به دیگری، از قبیل ملائکة الله ،‏‎ ‎‏نسبت بدهد؛ زیرا روح، مظهر الوهیت بوده و از صُقع ربوبی و نشانۀ‏‎ ‎‏اوست.(166)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

قابلیت ماده انسانی

‏سیر کمالی «لابد منه» است، نمی شود انسان از کمال به نقص بیاید،‏‎ ‎‏بلکه همیشه از نقص به بالا و کمال، حرکت جوهری دارد. موجود‏‎ ‎‏طبیعی می رود، منتها به هر حدی از حدود کمالیه که رسید ممکن‏‎ ‎‏است از آن بگذرد و ترقی اش را به آن انسان کامل برساند، ولی اگر‏‎ ‎‏توفیق یاری نکرد باز ترقی و تکامل وجودی جوهری تجردی پیدا‏‎ ‎‏می کند، اما ممکن است در مرتبۀ حیوانیت تجردش به آخر برسد، و‏‎ ‎‏انسان از اول انسان حقیقی و تجردش به آن تجرد ممکنۀ انسانی نیست‏‎ ‎‏تا بگوییم از انسانیت تنزل می کند، بلکه در مادۀ انسانی قابلیت دارد که‏‎ ‎‏به انسان حقیقی رسیده و در آن فعلیت پیدا کند؛ از مرتبۀ نبات که‏‎ ‎‏گذشت و در مرتبۀ حیوانیت وقوف کرد و تجردش را به آخر رسانید‏‎ ‎‏تنزل نکرده، بلکه ترقی کرده، منتها به غایتش نرسیده؛ غایتش این بود‏‎ ‎‏که از اینجا بگذرد و تجردش در این مرحله به آخر نرسد و یقیناً هم‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 248

‏معنای آیۀ شریفۀ (‏لَقَدْ خَلَقْنَا الْاءنْسَانَ فِی أحْسَنِ تَقْوِیمٍ * ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أسْفَلَ‎ ‎سَافِلِینَ)‎[6]‎‏ معنایش این نیست که او را از مرتبۀ تجرد انسانی به مرتبۀ‏‎ ‎‏ادنی و اسفل برگرداندیم، بلکه معنایش این است که در حالی که‏‎ ‎‏قابلیت داشت در احسن تقویم انسانی بار بیاید، بر آن تقویم انسانی بار‏‎ ‎‏نیامد، بلکه اضلّ از حیوان هم شد؛ چون این قابل است در حیوانیت‏‎ ‎‏حیوان مجرد شود و موجود مجردی حسود و موجود مجردی بخیل‏‎ ‎‏و موجود مجردی بهیم شود.(167)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

معنای خلق انسان «بر صورت خود»

‏شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا به سند خود از حضرت‏‎ ‎‏ثامن الحجج، علیهم السلام، نقل فرماید که معنای آن این است:‏‎ ‎‏«حسین بن خالد گفت عرض کردم به حضرت رضا (ع): ای پسر‏‎ ‎‏رسول خدا، مردم روایت کنند که رسول خدا، صلّی الله علیه و آله،‏‎ ‎‏فرمود: "خدا آدم را به صورت خود خلق فرمود." حضرت فرمود:‏‎ ‎‏"خدا بکشد آنان را! همانا حذف کردند اوّل حدیث را. رسول خدا‏‎ ‎‏(ص) گذشت به دو نفر مرد که یکدیگر را سَبّ می کنند. حضرت شنید‏‎ ‎‏یکی از آنها به رفیقش می گفت: زشت کند خدا روی تو و روی آن کس‏‎ ‎‏را که شبیه تو است. پس فرمود رسول خدا، صلّی الله علیه و آله: ای‏‎ ‎‏بندۀ خدا، مگوی این را به برادر خود، زیرا که خدای عزّوجلّ خلق‏‎ ‎‏فرمود آدم را به صورت او."»‏‎[7]‎


کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 249
‏و به واسطۀ این، مرحوم مجلسی حدیث حضرت باقر،‏‎[8]‎‏ علیه‏‎ ‎‏السلام، را حمل بر تقیه فرمودند. و نیز احتمال دادند که این معنای‏‎ ‎‏حضرت مبنی بر فرض تسلیم باشد.‏‎[9]‎‏ و این احتمال بسیار بعید است.‏‎ ‎‏و محتمل است که حدیث حضرت رضا (ع) را ارجاع نموده به حدیث‏‎ ‎‏اوّل، که مقصود از «آدم» در ذیل آن که می فرماید: ‏إِنَّ الله خَلَقَ آدَمَ عَلی‎ ‎صُورَتِهِ‏ نوع آدمی باشد؛ و ضمیر ‏عَلی صُورَتِهِ‏ به حق تعالی برگردد. و‏‎ ‎‏حضرت رضا، علیه السلام، به مناسبت آنکه راوی اهل فهم معنای‏‎ ‎‏حدیث نبوده است، صدر حدیث را نقل فرمودند که آن شخص توهم‏‎ ‎‏کند که مراد از آدم حضرت ابوالبشر است، و ضمیر ‏عَلی صُورَتِهِ‏ به آن‏‎ ‎‏شخص برگردد. تأمَّل.‏

‏و شاید هر دو حدیث صادر باشد. جناب رسول اکرم، صلّی الله ‏‎ ‎‏علیه و آله، یک وقت حدیث شریف را بی سابقه و ابتدائی فرموده‏‎ ‎‏باشند؛ و آن حدیثی است که حضرت باقر، علیه السلام، تأویل آن را‏‎ ‎‏بیان فرمودند. و یک وقت با آن سابقه فرمودند؛ و حضرت رضا، سلام‏‎ ‎‏الله علیه، به واسطۀ عدم تحمل راوی معنای آن را، صرف فرمودند‏‎ ‎‏کلام را به آن حدیث که مسبوق به سابقه بوده. و شاهد این معنی آن‏‎ ‎‏است که در بعض روایات ‏عَلی صُورَةِ الرَّحْمن‏ به جای ‏عَلَی صُورَتِهِ‏ دارد،‏‎ ‎‏و این با حدیث عیون سازش پیدا نکند.‏

‏بالجمله، بر فرض آنکه این حدیث شریف صادر نباشد، معنای آن‏‎ ‎‏در احادیث شریفه مستتر است به بیانی که ان شاءالله مذکور خواهد‏‎ ‎‏شد. اکنون رجوع کنیم به شرح الفاظ حدیث شریف.‏

‏قوله: آدَمَ در صحاح گوید: «اصل آن با دو همزه است، زیرا که آن‏‎ ‎‏«افعل» است. و همزۀ دوم را بدل به الف کردند؛ و وقتی آن را بخواهند‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 250
‏متحرک کنند، مبدل به «واو» کنند و در جمع آن گویند: اَوادِم ـ انتهی. و‏‎ ‎‏وجه تسمیۀ ابوالبشر به «آدم» شاید به واسطۀ آن است که اَسمَرُ اللَّون،‏‎ ‎‏یعنی گندمگون، بوده، زیرا که در لغت است که الآدَمُ مِنَ النّاسِ،‏‎ ‎‏الْأسْمَرُ. و در بعضِ روایات است که آدم را از آن جهت «آدم» گویند که‏‎ ‎‏از «اَدیمِ» ارض در معانی «صورت» است و ادیم ارض به معنای روی‏‎ ‎‏زمین است.‏

‏قوله: ‏عَلَی صُورَتِهِ‏ «صورت» در لغت به معنای تمثال و هیئت است.‏‎ ‎‏و توان گفت یک معنای عامّ مشترک بین اموری دارد، که آن مشترک‏‎ ‎‏عبارت از شیئیّت شی ء و فعلیت آن است؛ منتها برای هر چیزی‏‎ ‎‏فعلیتی است که به آن اعتبار آن را ذوالصورة گویند، و آن فعلیت را‏‎ ‎‏صورت آن گویند. و اینکه «صورت» را در لسان اهل فلسفه به اموری‏‎ ‎‏اطلاق کردند که جامع آن همان فعلیت شی ء و شیئیت آن است مخالف‏‎ ‎‏با لغت نیست و از قبیل مواضعه و اصطلاح نیست. شیخ ابو علی سینا،‏‎ ‎‏رئیس فلاسفۀ اسلام، در الهیات شفا گوید: «گاهی ‏‏[‏‏صورت‏‏]‏‏ گفته‏‎ ‎‏شود به هر هیئت و فعلی که در قابل وحدانی یا مرکّب باشد، تا آنکه‏‎ ‎‏حرکات و اعراض صورت باشد. و صورت گفته شود به چیزی که‏‎ ‎‏ماده متقوّم به آن شود بالفعل؛ پس جواهر عقلیه و اعراض را صور‏‎ ‎‏نتوان گفت. و صورت گفته شود به چیزی که کامل شود ماده به واسطۀ‏‎ ‎‏آن، گرچه متقوّم به آن نباشد بالفعل؛ مثل صحت و آنچه که شی ء‏‎ ‎‏به سوی او بالطبع متحرک باشد. و صورت گفته شود به نوع و جنس و‏‎ ‎‏فصل شی ء و به همۀ اینها. و کلّیّت کل در اجزاء نیز صورت است.» ـ‏‎ ‎‏انتهی.‏

‏و از تأمل در تمام مواردی که استعمالات صورت را در آن نمودند‏‎ ‎‏معلوم شود که میزان در همه همان «فعلیّت» است و به اشتراک معنوی‏‎ ‎‏در تمام موارد استعمال شود، حتی آنکه به حق تعالی «صورة الصور»‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 251

‏گویند.(168)‏

‏ ‏

*  *  *

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 252

  • . خدای بخشنده قرآن را یاد داد و انسان را آفرید (رحمن  /  1ـ3).
  • . پس انسان، خلیفۀ خدا است بر خلق او و بر صورت الهی آفریده شده است. متصرف در بلاد خداست و خلعتهای اسما و صفات خداوندی را دربر کرده و در گنجینه های ملک و ملکوت او نفوذ دارد. روحش از حضرت الهیه بر او  دمیده شده، ظاهرش نسخه ای است از ملک و ملکوت و باطنش گنجینه های خدای لایموت.
  • . جن و انس را نیافریدم مگر برای آنکه مرا بپرستند (ذاریات  /  56).
  • . و همانا که انسان را از گل خالص آفریدیم، سپس او را نطفه گردانیده و در جای استوار قرار دادیم، آنگاه نطفه را علقه، و علقه را گوشت پاره و باز آن گوشت را استخوان و سپس بر استخوانها گوشت پوشانیدیم، پس از آن خلقتی  انشا نمودیم، آفرین بر قدرت کامل بهترین آفریننده (مؤمنون  /  12ـ14).
  • . حجر  /  29.
  • . همانا انسان را در نیکوترین ساختار آفریدیم، سپس او را فروتر از همه فروتران گردانیدیم (تین  /  4ـ5).
  • . عن الحسین بن خالد، قال قُلْتُ لِلرِّضا (ع): یَابْنَ رَسولِ الله إنَّ الناسَ یَرْوُونَ أَنَّ رَسُولَ الله (ص) قال: إنَّ الله عَزَّوجَلَّ خَلَقَ آدَمَ عَلی صُورَتِهِ. فَقالَ: قاتَلَهُمُ الله ! لَقَدْ حَذَفُوا أَوَّلَ الحدیث. إنَّ رسول الله (ص) مَرَّ بِرَجُلَیْنِ یَتَسابّانِ، فَسَمِعَ أَحَدَ هُما  یَقُولُ لِصاحِبِهِ: قَبَّحَ الله وَجْهَکَ وَ وَجْهَ مَنْ یُشْبِهُکَ! فَقال(ص) لهُ: یا عَبْدَالله ، لا تَقُلْ هذا لاَِخیکَ، فَإنَّ الله عَزَّوجَلَّ خَلَقَ آدَمَ  علی صُورَتِهِ (عیون اخبار الرضا؛ ج 1، باب 11، ص 119، ح 12).
  • . اصول کافی؛ ج 1، «کتاب توحید»، «باب روح»، ص 134، ح 4. این حدیث در کتاب اربعین، به عنوان حدیث 38 مورد  بررسی حضرت امام قرار گرفته است. رجوع کنید به: اربعین؛ ص 631.
  • . مرآة العقول؛ ج 2، «کتاب توحید»، «باب روح»، ص 84، ح 4.