نفس انسان در ابتدای خلقت
انسان استعداد محض در ابتدا
نفوس انسانیه در بدو فطرت و خلقت جز محض استعداد و نفس قابلیت نیستند، و عاری از هر گونه فعلیت در جانب شقاوت و سعادت هستند؛ و پس از وقوع در تحت تصرف حرکات طبیعیۀ جوهریه و فعلیۀ اختیاریه، استعدادات متبدل به فعلیت شده و تمیزات حاصل می گردد.(169)
* * *
نفس انسان صفحه ای عالی از نقوش
نفس در بدو فطرت، خالی از هر نحو کمال و جمال و نور و بهجت است؛ چنانچه خالی از مقابلات آنها نیز هست. گویی صفحه ای است خالی از مطلق نقوش: نه دارای کمالات روحانی، و نه متصف به اضداد آن است. ولی نور استعداد و لیاقت برای حصول هر مقامی در او ودیعه گذاشته شده است، و فطرت او بر استقامت و خمیرۀ او مخمّر به انوار ذاتیه است. و چون ارتکاب معاصی کند؛ به واسطۀ آن در دل او کدورتی حاصل شود. و هر چه معاصی بیشتر شود، کدورت و ظلمت افزون گردد تا آنکه یکسره قلب تاریک و ظلمانی شود و نور فطرت منطفی گردد و به شقاوت ابدی رسد.(170)
* * *
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 252
زمان افاضه نفس
بعد از آنکه بدن مستعد شد، فیض بر او واجب است و باید نفس بر او افاضه شود. البته این «باید» باید فقهی نیست، بلکه باید الهی است، که با کامل شدن بدن، و وسیع تر شدن آن نمی تواند برای افاضۀ فیض، آنی معطّل بماند؛ چون تعطیل در فیض است و این محال است.
و بالجمله: تمامیت استعداد همان، و افاضه همان؛ بلکه تمامیة الاستعداد منفک از رسیدن فیض به آن نیست، بلکه فیض بر بدن، بعد از این استعدادِ متقدم است؛ اگرچه در رتبۀ عقلیه باشد.(171)
* * *
وجهۀ قلب انسان به غیب و شهادت
انسان در اول تولد، قلبش مثل آینۀ دو رویه است که یک صفحه اش به طرف عالم غیب و صفحۀ دیگرش به طرف عالم حس و شهادت باز می شود، و بستگی دارد که انسان کدامش را ببندد و کدامش را کاملاً باز کند.(172)
* * *
استعداد نفس در ابتدای خلقت
مرتبۀ قلب و عقلانیت انسان در ابتدای امر، سعادت و شقاوتی ندارد.
از عبارت مرحوم آخوند رحمه الله استفاده می شود که بعضی از ماهیات، ظلمانی بوده و پردۀ ظلمت برای آنها ذاتی است و جز به شقاوت که ذاتی آنهاست، نمی رسند.
مسلّماً این معنی درست نیست؛ چون تمامی افراد حتی تمامی اشیاء، روی فطرت کمالی مخلوقند و کسی نیست که نقصان را بما انّه نقصان، طالب باشد و کمال را بما انّه کمال، دوست نداشته باشد، البته عشق به کمال، فطری هر موجودی است، پس در اصل خلقت، چیزی
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 253
نیست که در ظلمت و تاریکی بوده و در حجاب از سعادت باشد. بلی این بذر و قوۀ کمال هست، ولی ممکن است بذر در همان بذریت مانده باشد و یا این بذر را مستقیماً تنمیه نداده، بلکه کج و معوج بار آورند.
والحاصل: مثل آینه ای است که نه نقش از حق دارد و نه نقش از باطل، گرچه بر انتقاش حقایق مستعد فطری است، ولی اگر هیچ کدام را انتقاش نداد، و ساده ماند، وقتی که از این عالم رفت، هیچ نقشی در آن فعلیت ندارد و قوه ای که برای قبول کردن نقش داشت، چون از خصوصیات این عالم است، به آن عالم منتقل نمی شود، لذا در آن عالم هیچ نقشی نیست تا مبدأ خیر و یا مبدأ دردی باشد؛ لذا در این مرتبه، نه شقی است و نه سعید، گرچه ممکن است سعادت و شقاوت حیوانی را از جهت قوای حیوانیت و اخلاق حیوانی داشته باشد.
اگر در نفس قابل و بالقوه، عقاید حقه و بذر قابل نموّ و فعلیت را وارد کند و عقاید حقه را به طور مستقیم تعقل نماید، به هر اندازه که توانست حقایق نظام وجود را به قلبش وارد کند، به همان اندازه سعادت روحانی دارد و اگر هیچ شک و شبهه ای در امر مبدأ و معاد ـ به آن نحوی که هست ـ ندارد، این قلب، قلب سلیم است و در مقابل آن قلبی است که تمام توجهش به طبیعت بوده و تمام نقشه های این عالم به طور استقلال در آن نقش بسته است، این قلب، قلب معکوس و منکوس است که منتکس شده و از فطرت به طرف انزل برگشته و صورتش به ملک و ماده بما انّه مادی و ملکی برگردانده شده است.(173)
* * *
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 254