فطرت الهی
شرحی پیرامون «احسن تقویم» و فطرت
البته معنای (خَلَقْنَا الْاءنْسَانَ فِی أحْسَنِ تَقْوِیمٍ) همین تقویم و هیکل مستقیم القامه نیست؛ چون این احسن تقویم نیست بلکه احسن تقویم عبارت از آن تقویم فطری است که (الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ) در آن باقی مانده اند. چنانکه می فرماید: (لَقَدْ خَلَقْنَا الْاءنْسَانَ فِی أحْسَنِ تَقْوِیمٍ * ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أسْفَلَ سَافِلِینَ * إلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 268
الصَّالِحَاتِ). البته مسلّم است که فقط کسانی که عمل صالح کرده اند دارای این قدر و قامت نیستند و اگر مراد همین هیکل باشد، مختص به اینها نیست، پس مراد همان فطرت است.
و همچنین مراد از ایمان، همان علم و مفهوم نیست؛ چون اگر مراد این علم باشد، باید شیطان بهترین مؤمن باشد؛ چون مسلّم می دانست خدا موجود است وقتی گفت: (خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ) می دانست که خدا او را آفریده و به ملائک و جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و انبیا هم علم داشت، پس چرا او مؤمن نشد؟ خداوند متعال می فرماید: (أبَی وَ اسْتَکْبَرَ وَ کَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ). پس معلوم می شود ایمان، فقط علم نیست.
و همچنین عمل صالح این نیست که آدم برای ترس از جهنم و برای رسیدن به بهشت و خوردن از میوه های آن نماز بخواند، این عمل، صالح و شایستۀ انسان و احسن تقویمِ فطرت انسانی نیست، بلکه این برای حیوانیت شایسته است.
پس مراد از ایمان این است که قلب در حقیقت نقش الهی بوده و عمل الهی باشد و برای خدا خالص بوده و برای رضای او باشد و غیر از رضای او چیزی نباشد. لذا فرمود: «الهی واجعل أورادی کلّها ورداً واحداً» یعنی هیچ وردی غیر رضای او نباشد.
و بالجمله: اگر فطرت این طور ماند، در احسن تقویم است؛ چون این نقش الهی احسن تقویم است، ولی اگر قلب به اینجا آمد و به شهوات آلوده شد و منیت در قلب، نقش بست و هرچه انجام داد برای رضای خود و به جهت رسیدن به آمال دنیایی بود، نقشۀ عالم سفلی و
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 269
آخرین درجۀ حیوانیت که شهوت و غضب است شده و اسفل سافلین است، چنین انسانی در فطرت احسن التقویمی باقی نمانده است. بالجمله: اینها رموزی از قرآن است و نمی توان آن را به همه کس تفهیم کرد، حتی خدا می فرماید: چه کنم (لاَ یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ حَدِیثاً) با این جماعت نمی شود حرف حسابی زد.(189)
* * *
انبیا و اولیا بر فطرت دوستی حق
همه، جوهرۀ طبیعت را سیر می کنند شکی نیست.
در این سیر، یکی از اولِ لیلۀ مظلم عالم طبیعت تا آن مطلع فجر (سَلاَمٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ) با کمال سلامتی آمده و تمام صفحۀ قلب را در این مدتِ سیر، به طرف عالم ورای طبیعت داشته و در این آینه هر چه افتاده شعاع عالم غیبی بوده است و جز اشعۀ آن آفتاب حقیقی چیزی بر آن نتابیده و جز او چیزی نخواسته است؛ عاشق آن نور است و به غیر او توجهی ندارد و نمی خواهد بر صفحۀ دل، جز نور او چیزی بتابد؛ از هیچ حبی جز حب آن معشوق خبری ندارد و هیچ وردی جز ورد واحد ندارد؛ چنان دل داده است که بی دل شده و دلش بین یدی الرحمان است و تسلیم اوست، هیچ تصرفی در آن، جز تصرف او واقع نمی شود، و هیچ چیزی جز او به قلبش خطور نمی کند، و هیچ شعاع حبی و طلب رضایی جز حب لقای او و جز طلب رضای او نمی افتد چنانکه شاعر این کمّلین هم می گوید:
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 270
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
«الف» میان حروف وحدتش زیادتر است؛ زیرا غیر از یک چیز مستقیم نیست به خلاف حروف دیگر مثلاً «ب» که کج و معوج و مختلف الاجزاء است. اگر شاعر راست گفته باشد در دل او به غیر از یک آرزو و حب یک جمال و رضای یک محبوب، حبی دیگر نیست، و جز یک آستانه و جز یک نور، چشمش چیزی نمی بیند و در آینۀ قلبش چیزی نیست و قدمش به جایی نمی رود و دستش به غیر او دراز نمی شود، ولو او هم راست نگفته باشد، انبیا و مرسلین در این ادّعا راستگو هستند؛ در لوح فطرت آنها در حقیقت استاد ازل غیر از الف قامت دوست نقشی نکشیده و آنها بر اساس این فطرت چیز دیگری نمی دانند؛ چه کنند استاد ازل جز این، حرف دیگری به آنها یاد نداده است، آنها غیر از قامت دوست چیزی بلد نبوده و جز «الف» چیزی نمی گویند، لذا در آن دعا فرموده: «حتّی تکون أعمالی و أورادی کلّها ورداً واحداً».(190)
* * *
حبّ به خیر
فطرت و خلقت انسان بر استقامت و نیکی است. حُبّ به خیرْ سرشت انسانی است، ما خود این سرشت را به انحراف می کشانیم و ما خود حُجُب را می گسترانیم و تارها را بر خود می تنیم.(191)
5 / 3 / 63
* * *
فطرت خواستار خوبی و گریزان از بدی
البته خوب را می خواهند مردم. فطرت این است که وقتی خیری را
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 271
دید، بخواهد. شما خیر و شرّ را به مردم بگویید، تا مردم به فطرت خودشان از شرّ گریزان بشوند و به خیر توجه کنند.(192)
14 / 11 / 63
* * *
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 272