فصل ششم: آفرینش انسان

بیاناتی پیرامون فطرت الهی

بیاناتی پیرامون فطرت الهی

‏ ‏

فطرت انسانی عاشق کمال مطلق

‏اعلم أنّ اللّه تعالی وإن أفاض علی الموادّ القابلـة ما هو اللائق بحالها من‏‎ ‎‏غیر ضنّـة وبخل ـ والعیاذ باللّه ، ولکنّـه تعالی فطر النفوس سعیدها‏‎ ‎‏وشقیّها، خیّرها وشریرها علی فطرة اللّه ؛ أی العشق بالکمال المطلق‏‎ ‎‏فجبلت النفوس بقضّها وقضیضها إلی الحنین إلی کمال لا نقص فیـه‏‎ ‎‏وخیر لا شرّ فیـه ونور لا ظلمـة فیـه وإلی علم لا جهل فیـه وقدرة لا‏‎ ‎‏عجز فیها.‏

‏وبالجملـة: الإنسان بفطرتـه عاشق الکمال المطلق، وتبع هذه‏‎ ‎‏الفطرة فطرة اُخری فیها هی فطرة الانزجار عن النقص أیّ نقص کان.‏

‏ومعلوم أنّ الکمال المطلق والجمال الصرف والعلم والقدرة وسائر‏‎ ‎‏الکمالات علی نحو الإطلاق بلاشوب نقص وحدّ ، لاتوجد إلاّ فی اللّه ‏‎ ‎‏تعالی فهو هو المطلق وصرف الوجود وصرف کلّ کمال ، فالإنسان‏‎ ‎‏عاشق جمال اللّه تعالی ویحنّ إلیـه وإن کان من الغافلین.‏

‏وفی الروایات فسّرت الفطرة بفطرة المعرفـة وفطرة التوحید‏‎[1]‎‏ (‏أَلاَ‎ ‎بِذِکْرِ اللّه ِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ)‎[2]‎‏ وإلیه المرجع والمآب والمصیر وهو تعالی‏‎ ‎‏غایـة الغایات ونهایـة المآرب، فهو تعالی بلطفـه وعنایتـه فطر الناس‏‎ ‎‏علی هاتین الفطرتین: الفطرة الأصلیـة هی فطرة العشق بالکمال‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 272

‏المطلق، والفطرة التبعیـة هی الفطرة الانزجار عن النقص؛ لتکونا براق‏‎ ‎‏سیره ورفرف معراجـه إلی اللّه تعالی، وهما جناحان بهما یطیر إلی‏‎ ‎‏وکره وهو فناء اللّه وجنابـه.‏‎[3]‎‏(193)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

توجه فطری انسان به کمال مطلق

فِطْرَةَ اللّه ِ الّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللّه ‎[4]‎‏ در این جا به فطرت‏‎ ‎‏انسانها بسنده کرده، گرچه این خاصّۀ خلقت است ‏وَ اِنْ مِنْ شَیْ ءٍ اِلاّ‎ ‎یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ‏ همه گویند:‏

‏ ‏

‏ما سمیعیم و بصیریم و هُشیم‏‏             ‏‏با شما نامحرمان ما خامُشیم‏

‏ ‏

‏ما نیز اکنون به عرفان فطری انسانها نظر می اندازیم و گوییم: در‏‎ ‎‏فطرت و خلقت، انسان امکان ندارد به غیر کمال مطلق توجه کند و دل‏‎ ‎‏ببندد، همۀ جانها و دلها به سوی اویند و جز او نجویند و نخواهند‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 273

‏جُست و ثناخوان اویند و ثنای دیگری نتوانند کرد، ثنای هر چیز ثنای‏‎ ‎‏اوست، گرچه ثناگو تا در حجاب است گمان کند ثنای دیگری‏‎ ‎‏می گوید، در تحلیل عقلی که خود حجابی است نیز چنین باشد.‏

‏آنکه کمال ـ هر چه باشد ـ می طلبد عشق به کمال مطلق دارد نه‏‎ ‎‏کمال ناقص. هر کمال ناقص محدود به عدم است و فطرتْ از عدمْ‏‎ ‎‏تنفّر دارد. طالب علم، طلب علم مطلق می کند و عشق به علم مطلق‏‎ ‎‏دارد و همچنین طالب قدرت و طالب هر کمال. به فطرت، انسان‏‎ ‎‏عاشق کمال مطلق است و در کمالهای ناقص آنچه می خواهد کمالِ آن‏‎ ‎‏است نه نقص، که فطرت از آن مُنزجِر است، و حجابهای ظلمانی و‏‎ ‎‏نورانی است که انسان را به اشتباه می اندازد. شاعران و مدیحه سرایان‏‎ ‎‏گمان می کنند مدح فلان امیر قدرتمند یا فلان فقیه دانشمند را‏‎ ‎‏می کنند، آنان مدح و ثنای قدرت و علم را می کنند نه به طور محدود،‏‎ ‎‏گرچه گمان کنند محدود است. و این فطرت امکان تبدیل و تغییر‏‎ ‎‏ندارد ‏لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّم.‎[5]‎‏(194)‏

5 / 3 / 63

*  *  *

‏ ‏

انسان، طالب کمال برتر و بالاتر

‏هر انسانی بلکه هر موجودی بالفطره عاشق کمالات است و متنفر از‏‎ ‎‏نقص؛ شما اگر علم می جویید چون کمال است می جویید و از این‏‎ ‎‏جهت ممکن نیست که فطرت شما به هر علم که دست یابد به آن قانع‏‎ ‎‏شود و اگر توجه کند که مراتب بالاتری است در این علم بالفطره آن را‏‎ ‎‏می جوید و می خواهد و از این علم که دارد به واسطۀ محدودیت و‏‎ ‎‏نقصش متنفر است و آنچه بدان دل باخته حیثِ کمال آن است نه‏‎ ‎‏نقص. و اگر قادری توجه به قدرتش دارد این توجه به کمال قدرت‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 274

‏است نه نقص آن؛ و لهذا قدرتمندان دنبال قدرتهای بالاتر می گردند و‏‎ ‎‏خود نمی دانند. قدرت مطلق، موجودِ مطلق است و تمام دار تحقق‏‎ ‎‏جلوه ای است از آن موجود مطلق و به هر چه رو آوری به او رو‏‎ ‎‏آوردی و خود محجوبی و نمی دانی؛ و اگر بقدم وجدان همین مقدار‏‎ ‎‏را درک کنی و بیابی ممکن نیست که بجز موجود مطلق به چیزی توجه‏‎ ‎‏کنی و این گنجینه ای است که انسان را بی نیاز کند از غیر او و هر چه به‏‎ ‎‏او برسد از محبوب مطلق رسیده و هر چه از او سلب شود، محبوب‏‎ ‎‏مطلق از او سلب کرده است؛ در این حال از عیب جوییها و‏‎ ‎‏هرزه درایی های دشمنان لذت می بری؛ چه که از محبوب است نه از‏‎ ‎‏اینان و دل به هیچ مقامی نمی بندی جز به مقام کمال مطلق.(195)‏

28 / 9 / 66 

*  *  *

‏ ‏

انحصار توجه و حرکت به کامل مطلق

‏آنچه برای تو فرزندم ممکن است که امید است به فضل خدا و‏‎ ‎‏دستگیری اولیای او ـ علیهم السلام ـ بدان برسی آغاز کنم و آن چیزی‏‎ ‎‏است که در ‏فِطْرَةَ اللّه ِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها‎[6]‎‏ جمیعاً حاصل است یعنی‏‎ ‎‏فطرت توحید که تمام انسانها بلکه تمام موجودات بر آن مفطورند و‏‎ ‎‏آنچه توجه به آن شود و دنبال آن هر کس رود چه در علوم و فضائل و‏‎ ‎‏فواضل و چه در معارف و امثال آنها و چه در شهوات و هواهای‏‎ ‎‏نفسانی و چه در توجه به هر چیز و هر کس از قبیل بتهای معابد و‏‎ ‎‏محبوبهای دنیوی و اخروی ظاهری و خیالی و معنوی و صوری،‏‎ ‎‏چون حب به زن و فرزند و قبیله و سران دنیوی چون شاهان و امیران‏‎ ‎‏و سپهبدان یا اُخروی چون علما و دانشمندان و عارفان و اولیا و انبیا‏‎ ‎‏ـ علیهم السلام ـ همه و همه عین توجه به واحد کامل مطلق است؛‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 275

‏حرکتی واقع نشود جز برای او و وصول به او؛ و قدمی برداشته نشود‏‎ ‎‏جز به سوی آن کمال مطلق.(196)‏

28 / 9 / 66 

*  *  *

‏ ‏

ذات حق، معشوق همه کائنات

‏رحمانیت و رحیمیت اظهارهمان اعیان است از غیب هویت تا افق‏‎ ‎‏شهادت مطلقه؛ و ایداع فطرت عشق ومحبت کمال مطلق است در‏‎ ‎‏خمیرۀ آنها، که بدان فطرت عشقیۀ سائقه و جذبۀ قهریۀ مالکیه، که‏‎ ‎‏ناصیۀ آنها را گرفته، به مقام جزای مطلق، که استغراق در بحر کمال‏‎ ‎‏واحدیّت است، نایل شوند: ‏اَلا اِلیَ اللّه تَصیرُ الْأمورُ.‎[7]‎

‏پس با این طریقه غایت آمال و نهایت حرکات و منتهای اشتیاقات‏‎ ‎‏و مرجع موجودات و معشوق کائنات و محبوب عشاق و مطلوب‏‎ ‎‏مجذوبین، ذات مقدس است؛ گرچه خود آنها محجوبند از این‏‎ ‎‏مطلوب و خود را عابد و عاشق و طالب و مجذوب امور دیگری دانند.‏‎ ‎‏و این حجاب بزرگ فطرت است که باید سالک الی اللّه به قدم معرفت‏‎ ‎‏آن را خرق کند؛ و تا بدین مقام نرسد، حق ندارد که ‏ایاک نعبد ‏گوید،‏‎ ‎‏یعنی لا نَطْلُبُ اِلاّ اِیّاک، و جویندۀ غیر تو نیستیم و خواهندۀ جز تو‏‎ ‎‏نخواهیم بود و ثنای غیر تو نکنیم و استعانت در همۀ امور بجز از تو‏‎ ‎‏نجوییم. همه ما سلسلۀ موجودات و ذرات کائنات، از ادنی مرتبۀ سفل‏‎ ‎‏ماده تا اعلی مرتبۀ غیب اعیان ثابته، حق طلب و حق جو هستیم و‏‎ ‎‏هرکس در هر مطلوبی طلب تو کند و با هر محبوبی عشق تو ورزد:‏‎ ‎فِطْرَتَ اللّه الَّتی فَطَرَالنّاسَ عَلَیْها؛‎[8]‎‏ یُسَبِّحُ لَهُ ما فِی السَّمواتِ وَ الْأرْض.‏‎[9]‎‏(197)‏

‏ ‏


کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 276

خضوع و خشوع در‏ ‏برابر حق تعالی

‏و وجه دیگر که به نظر نویسنده می رسد، آن است که چون سالک در‏‎ ‎‏الحمدللّه جمیع محامد و اثنیه را از هر حامد و ثناجویی در ملک و‏‎ ‎‏ملکوت، مقصور و مخصوص به ذات مقدّس حق نمود، و نیز در‏‎ ‎‏مدارک ائمّۀ برهان و قلوب اصحاب عرفان به ظهور پیوسته که تمام‏‎ ‎‏دائرۀ وجود ـ بِمُلْکِها وَ مَلَکوتِها وَقَضِّها وَ قَضیضِها ـ حیوة شعوری‏‎ ‎‏ادراکی حیوانی بل انسانی دارند و حامد و مسبِّح حق تعالی از روی‏‎ ‎‏استشعار و ادراکند و در فطرت تمام موجودات ـ خصوصاً نوع‏‎ ‎‏انسانی ـ خضوع در پیشگاه مقدّس کامل و جمیل علی الاطلاق ثبت و‏‎ ‎‏ناصیۀ آنها در آستانۀ قدسش بر خاک است.(198)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

عوامل مؤثر در تشخیص متعلق فطرت

دوام عشق به محبوب

‏باید دانست که عشق به کمال مطلق، که از آن منشعب شود عشق به علم‏‎ ‎‏مطلق و قدرت مطلقه و حیات مطلقه و ارادۀ مطلقه و غیر ذلک از‏‎ ‎‏اوصاف جمال و جلال، در فطرت تمام عائلۀ بشر است، و هیچ‏‎ ‎‏طایفه ای از طایفۀ دیگر، در اصل این فطرت ممتاز نیستند، گرچه در‏‎ ‎‏مدارج و مراتب فرق داشته باشند. لکن به واسطۀ احتجاب به طبیعت‏‎ ‎‏و کثرت، و قلّت حُجُب، و زیادی و کمی اشتغال به کثرت، و دلبستگی‏‎ ‎‏به دنیا و شعب کثیرۀ آن، در تشخیص کمال مطلق، مردم مفترق و‏‎ ‎‏مختلف شدند.‏

‏و آنچه که اختلاف محیطها و عادات و مذاهب و عقاید و امثال آن،‏‎ ‎‏در سلسلۀ بشر تأثیر نموده، در تشخیص متعلَّق فطرت و مراتب آن‏‎ ‎‏تأثیر نموده، و ایجاد اختلافات کثیره عظیمه نموده، نه در اصل آن.‏

‏مثلاً، آن فیلسوف عظیم الشأن که عشق به فنون فلسفه دارد و همۀ‏‎ ‎‏عمر خود را صرف در فنون کثیره و ابواب و شعب متفنّنۀ آن می کند، با‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 277

‏آن سلطان و پادشاه که به سعۀ نطاق سلطنت خود می کوشد و در راه آن‏‎ ‎‏رنجها می برد و عشق به نفوذ قدرت و سلطنت خود دارد، و آن تاجر‏‎ ‎‏که عشق به جمع ثروت و مال و منال دارد، در اصلِ عشق به کمال، فرق‏‎ ‎‏ندارند؛ لکن هر یک تشخیص کمال را در آن منظور خود دارند.‏

‏و این اختلاف و تشخیص از احتجاب فطرت است؛ زیرا که این‏‎ ‎‏خطاء در مصداق محبوب است، و این از عادات و اطوار مختلفه و‏‎ ‎‏تربیتها و عقاید متشتّته پیدا شده و هر یک به اندازۀ حجاب خود، از‏‎ ‎‏محبوب مطلق خود، محجوب است، و هیچ یک از اینها آنچه را که‏‎ ‎‏دلباختۀ اویند و دنبال آن می روند و نقد عمر در راه آن صرف می کنند،‏‎ ‎‏محبوب آنها نیست؛ زیرا که هر یک از این امور، محدود و ناقص است‏‎ ‎‏و محبوب فطرتْ مطلق و تامّ است، و از این جهت است که آتش عشق‏‎ ‎‏آنها به رسیدن به آنچه به آن متعلّقند فرو ننشیند. چنانچه اگر سلطنت‏‎ ‎‏یک مملکت را به یکی دهند که عشق به سلطنت داشت و گمان می کرد‏‎ ‎‏به رسیدن به آن، مطلوب حاصل است و آرزویی دیگر در کار نیست،‏‎ ‎‏چون به آن محبوبِ خیالیِ مجازی رسید، سلطنت مملکت دیگر‏‎ ‎‏طلب کند و چنگال عشقش به مطلوب دیگری بند شود. و اگر آن‏‎ ‎‏مملکت را بگیرد، به ممالک دیگر طمع کند. و اگر تمام بسیط ارض در‏‎ ‎‏تحت سلطنت و قدرت او آید، و احتمال دهد که در کُرَوات دیگر،‏‎ ‎‏ممالکی هست از این جا وسیعتر و بالاتر، آرزوی وصول به آن کند. و‏‎ ‎‏اگر جمیع عالم مُلک را در تحت سیطرۀ خود درآورد، و از عالم‏‎ ‎‏ملکوت خبری بشنود ـ ولو مؤمن به آن نباشد ـ ، آرزو کند که کاش این‏‎ ‎‏خبرها که می دهند و این سلطنتها و قدرتها که می گویند راست بود و‏‎ ‎‏من به آنها می رسیدم!‏

‏پس معلوم شد که عشق متعلّق به سلطنت محدوده نیست؛ بلکه‏‎ ‎‏عشقِ سلطنت مطلقه در نهاد انسان است، و از محدودیت متنفر و‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 278
‏گریزان است و خود نمی داند.‏

‏و پر واضح است که سلطنت مطلقه از سنخ سلطنتهای دنیاوی‏‎ ‎‏مجازی، بلکه اُخرویِ محدود نیست؛ بلکه سلطنت الهیّه سلطنت‏‎ ‎‏مطلقه، و انسان طالب سلطنت الهیّه و علم و قدرت الهی است، و‏‎ ‎‏پدیدآرندۀ خود را خریدار است و دل هر ذرّه را که بشکافند آفتاب‏‎ ‎‏جمال حقیقت را در میانش بینند.‏

‏پس جمیع شرور ـ که در این عالم از این انسان بیچاره صادر شود ـ‏‎ ‎‏از احتجاب فطرت، بلکه از فطرت محجوبه است، و خود فطرت‏‎ ‎‏به واسطۀ اعتناق و اکتناف آن به حجابها، شرّیّت بالعرض پیدا کرده و‏‎ ‎‏شریر شده است بعد از آن که خیّر، بلکه خیر بوده.(199)‏

‏ ‏

*  *  *


کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 279

‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 280

  • . کافی؛ ج 2، «باب فطرة الخلق علی التوحید»،  ص 12 ؛ توحید؛ ص 328ـ331.
  • . رعد / 28.
  • . بدانکه خدای تعالی گرچه بر ماده هایی که قابلیت داشتند همان را که در خور استعداد و لیاقتشان بود بدون این که ـ پناه به خدا ـ بخل بورزد عطا نمود ولی خداوند تعالی نفوس [انسانها] را چه سعید و چه شقی، چه خوب و چه  بد بر فطرت الهی آفرید، یعنی در سرشت همه انسانها عشق به کمال مطلق قرار داد و در همۀ نفوس بشری از کوچک  و بزرگ، توجه و علاقه به کمال بدون نقص و خیر بدون شر و نور بدون تاریکی و علم بدون جهل و قدرت بدون  عجز سرشته شده است.و به طور کلی انسان به فطرتش عاشق کمال مطلق است و به دنبال این فطرت، فطرت دیگری در نهاد آدمی است  و آن فطرت دوری از نقص، هر کاستی که باشد.و روشن است که کمال مطلق و جمال صرف و علم و قدرت و دیگر کمالات به طور اطلاق بدون هر نقص و  محدودیتی، جز در حق تعالی یافت نمی شود، و اوست مطلق، و صرف وجود و صرف هر کمال است، پس انسان  عاشق جمال خداوند است و به سوی او میل دارد، هر چند خودش از این غافل باشد.و در روایات «فطرت» به فطرت معرفت و فطرت توحید تفسیر شده است. آگاه باشید با یاد خداوند دلها آرام  می گیرد. و بازگشت و پایان و راه به سوی اوست و او پایان هر مقصد و نهایت همۀ آرزوهاست. پس خدای تعالی با  لطف و عنایتش این دو فطرت را در نهاد انسان قرار داده است: فطرت اصلی که فطرت عشق به کمال مطلق است و  فطرت تبعی که فطرت دوری از نقص است تا این دو بُراق سیر و رفرف معراج انسان به سوی خداوند تعالی باشد. و  این دو بالی است که انسان به وسیله آن به سوی آشیانه اش که آستان حق تعالی و درگاه اوست پرواز کند.
  • . این سرشت خدایی است که مردمان را بر آن آفریده است، در آفرینش الهی تغییری راه ندارد (روم / 30).
  • . هیچ موجودی نیست مگر اینکه به ستایش او تسبیح گو است ولی شما تسبیح آنها را نمی فهمید (اسرا / 44).
  • . روم / 30.
  • . بدانید که بازگشت همۀ امور به سوی اوست (شوری / 53).
  • . روم / 30.
  • . هر چه در زمین و آسمان است، تسبیح گوی او هستند (حشر / 59، جمعه / 1 و تغابن / 1).