بیاناتی پیرامون فطرت الهی
فطرت انسانی عاشق کمال مطلق
اعلم أنّ اللّه تعالی وإن أفاض علی الموادّ القابلـة ما هو اللائق بحالها من غیر ضنّـة وبخل ـ والعیاذ باللّه ، ولکنّـه تعالی فطر النفوس سعیدها وشقیّها، خیّرها وشریرها علی فطرة اللّه ؛ أی العشق بالکمال المطلق فجبلت النفوس بقضّها وقضیضها إلی الحنین إلی کمال لا نقص فیـه وخیر لا شرّ فیـه ونور لا ظلمـة فیـه وإلی علم لا جهل فیـه وقدرة لا عجز فیها.
وبالجملـة: الإنسان بفطرتـه عاشق الکمال المطلق، وتبع هذه الفطرة فطرة اُخری فیها هی فطرة الانزجار عن النقص أیّ نقص کان.
ومعلوم أنّ الکمال المطلق والجمال الصرف والعلم والقدرة وسائر الکمالات علی نحو الإطلاق بلاشوب نقص وحدّ ، لاتوجد إلاّ فی اللّه تعالی فهو هو المطلق وصرف الوجود وصرف کلّ کمال ، فالإنسان عاشق جمال اللّه تعالی ویحنّ إلیـه وإن کان من الغافلین.
وفی الروایات فسّرت الفطرة بفطرة المعرفـة وفطرة التوحید (أَلاَ بِذِکْرِ اللّه ِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ) وإلیه المرجع والمآب والمصیر وهو تعالی غایـة الغایات ونهایـة المآرب، فهو تعالی بلطفـه وعنایتـه فطر الناس علی هاتین الفطرتین: الفطرة الأصلیـة هی فطرة العشق بالکمال
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 272
المطلق، والفطرة التبعیـة هی الفطرة الانزجار عن النقص؛ لتکونا براق سیره ورفرف معراجـه إلی اللّه تعالی، وهما جناحان بهما یطیر إلی وکره وهو فناء اللّه وجنابـه.(193)
* * *
توجه فطری انسان به کمال مطلق
فِطْرَةَ اللّه ِ الّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللّه در این جا به فطرت انسانها بسنده کرده، گرچه این خاصّۀ خلقت است وَ اِنْ مِنْ شَیْ ءٍ اِلاّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ همه گویند:
ما سمیعیم و بصیریم و هُشیم با شما نامحرمان ما خامُشیم
ما نیز اکنون به عرفان فطری انسانها نظر می اندازیم و گوییم: در فطرت و خلقت، انسان امکان ندارد به غیر کمال مطلق توجه کند و دل ببندد، همۀ جانها و دلها به سوی اویند و جز او نجویند و نخواهند
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 273
جُست و ثناخوان اویند و ثنای دیگری نتوانند کرد، ثنای هر چیز ثنای اوست، گرچه ثناگو تا در حجاب است گمان کند ثنای دیگری می گوید، در تحلیل عقلی که خود حجابی است نیز چنین باشد.
آنکه کمال ـ هر چه باشد ـ می طلبد عشق به کمال مطلق دارد نه کمال ناقص. هر کمال ناقص محدود به عدم است و فطرتْ از عدمْ تنفّر دارد. طالب علم، طلب علم مطلق می کند و عشق به علم مطلق دارد و همچنین طالب قدرت و طالب هر کمال. به فطرت، انسان عاشق کمال مطلق است و در کمالهای ناقص آنچه می خواهد کمالِ آن است نه نقص، که فطرت از آن مُنزجِر است، و حجابهای ظلمانی و نورانی است که انسان را به اشتباه می اندازد. شاعران و مدیحه سرایان گمان می کنند مدح فلان امیر قدرتمند یا فلان فقیه دانشمند را می کنند، آنان مدح و ثنای قدرت و علم را می کنند نه به طور محدود، گرچه گمان کنند محدود است. و این فطرت امکان تبدیل و تغییر ندارد لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّم.(194)
5 / 3 / 63
* * *
انسان، طالب کمال برتر و بالاتر
هر انسانی بلکه هر موجودی بالفطره عاشق کمالات است و متنفر از نقص؛ شما اگر علم می جویید چون کمال است می جویید و از این جهت ممکن نیست که فطرت شما به هر علم که دست یابد به آن قانع شود و اگر توجه کند که مراتب بالاتری است در این علم بالفطره آن را می جوید و می خواهد و از این علم که دارد به واسطۀ محدودیت و نقصش متنفر است و آنچه بدان دل باخته حیثِ کمال آن است نه نقص. و اگر قادری توجه به قدرتش دارد این توجه به کمال قدرت
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 274
است نه نقص آن؛ و لهذا قدرتمندان دنبال قدرتهای بالاتر می گردند و خود نمی دانند. قدرت مطلق، موجودِ مطلق است و تمام دار تحقق جلوه ای است از آن موجود مطلق و به هر چه رو آوری به او رو آوردی و خود محجوبی و نمی دانی؛ و اگر بقدم وجدان همین مقدار را درک کنی و بیابی ممکن نیست که بجز موجود مطلق به چیزی توجه کنی و این گنجینه ای است که انسان را بی نیاز کند از غیر او و هر چه به او برسد از محبوب مطلق رسیده و هر چه از او سلب شود، محبوب مطلق از او سلب کرده است؛ در این حال از عیب جوییها و هرزه درایی های دشمنان لذت می بری؛ چه که از محبوب است نه از اینان و دل به هیچ مقامی نمی بندی جز به مقام کمال مطلق.(195)
28 / 9 / 66
* * *
انحصار توجه و حرکت به کامل مطلق
آنچه برای تو فرزندم ممکن است که امید است به فضل خدا و دستگیری اولیای او ـ علیهم السلام ـ بدان برسی آغاز کنم و آن چیزی است که در فِطْرَةَ اللّه ِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها جمیعاً حاصل است یعنی فطرت توحید که تمام انسانها بلکه تمام موجودات بر آن مفطورند و آنچه توجه به آن شود و دنبال آن هر کس رود چه در علوم و فضائل و فواضل و چه در معارف و امثال آنها و چه در شهوات و هواهای نفسانی و چه در توجه به هر چیز و هر کس از قبیل بتهای معابد و محبوبهای دنیوی و اخروی ظاهری و خیالی و معنوی و صوری، چون حب به زن و فرزند و قبیله و سران دنیوی چون شاهان و امیران و سپهبدان یا اُخروی چون علما و دانشمندان و عارفان و اولیا و انبیا ـ علیهم السلام ـ همه و همه عین توجه به واحد کامل مطلق است؛
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 275
حرکتی واقع نشود جز برای او و وصول به او؛ و قدمی برداشته نشود جز به سوی آن کمال مطلق.(196)
28 / 9 / 66
* * *
ذات حق، معشوق همه کائنات
رحمانیت و رحیمیت اظهارهمان اعیان است از غیب هویت تا افق شهادت مطلقه؛ و ایداع فطرت عشق ومحبت کمال مطلق است در خمیرۀ آنها، که بدان فطرت عشقیۀ سائقه و جذبۀ قهریۀ مالکیه، که ناصیۀ آنها را گرفته، به مقام جزای مطلق، که استغراق در بحر کمال واحدیّت است، نایل شوند: اَلا اِلیَ اللّه تَصیرُ الْأمورُ.
پس با این طریقه غایت آمال و نهایت حرکات و منتهای اشتیاقات و مرجع موجودات و معشوق کائنات و محبوب عشاق و مطلوب مجذوبین، ذات مقدس است؛ گرچه خود آنها محجوبند از این مطلوب و خود را عابد و عاشق و طالب و مجذوب امور دیگری دانند. و این حجاب بزرگ فطرت است که باید سالک الی اللّه به قدم معرفت آن را خرق کند؛ و تا بدین مقام نرسد، حق ندارد که ایاک نعبد گوید، یعنی لا نَطْلُبُ اِلاّ اِیّاک، و جویندۀ غیر تو نیستیم و خواهندۀ جز تو نخواهیم بود و ثنای غیر تو نکنیم و استعانت در همۀ امور بجز از تو نجوییم. همه ما سلسلۀ موجودات و ذرات کائنات، از ادنی مرتبۀ سفل ماده تا اعلی مرتبۀ غیب اعیان ثابته، حق طلب و حق جو هستیم و هرکس در هر مطلوبی طلب تو کند و با هر محبوبی عشق تو ورزد: فِطْرَتَ اللّه الَّتی فَطَرَالنّاسَ عَلَیْها؛ یُسَبِّحُ لَهُ ما فِی السَّمواتِ وَ الْأرْض.(197)
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 276
خضوع و خشوع در برابر حق تعالی
و وجه دیگر که به نظر نویسنده می رسد، آن است که چون سالک در الحمدللّه جمیع محامد و اثنیه را از هر حامد و ثناجویی در ملک و ملکوت، مقصور و مخصوص به ذات مقدّس حق نمود، و نیز در مدارک ائمّۀ برهان و قلوب اصحاب عرفان به ظهور پیوسته که تمام دائرۀ وجود ـ بِمُلْکِها وَ مَلَکوتِها وَقَضِّها وَ قَضیضِها ـ حیوة شعوری ادراکی حیوانی بل انسانی دارند و حامد و مسبِّح حق تعالی از روی استشعار و ادراکند و در فطرت تمام موجودات ـ خصوصاً نوع انسانی ـ خضوع در پیشگاه مقدّس کامل و جمیل علی الاطلاق ثبت و ناصیۀ آنها در آستانۀ قدسش بر خاک است.(198)
* * *
عوامل مؤثر در تشخیص متعلق فطرت
دوام عشق به محبوب
باید دانست که عشق به کمال مطلق، که از آن منشعب شود عشق به علم مطلق و قدرت مطلقه و حیات مطلقه و ارادۀ مطلقه و غیر ذلک از اوصاف جمال و جلال، در فطرت تمام عائلۀ بشر است، و هیچ طایفه ای از طایفۀ دیگر، در اصل این فطرت ممتاز نیستند، گرچه در مدارج و مراتب فرق داشته باشند. لکن به واسطۀ احتجاب به طبیعت و کثرت، و قلّت حُجُب، و زیادی و کمی اشتغال به کثرت، و دلبستگی به دنیا و شعب کثیرۀ آن، در تشخیص کمال مطلق، مردم مفترق و مختلف شدند.
و آنچه که اختلاف محیطها و عادات و مذاهب و عقاید و امثال آن، در سلسلۀ بشر تأثیر نموده، در تشخیص متعلَّق فطرت و مراتب آن تأثیر نموده، و ایجاد اختلافات کثیره عظیمه نموده، نه در اصل آن.
مثلاً، آن فیلسوف عظیم الشأن که عشق به فنون فلسفه دارد و همۀ عمر خود را صرف در فنون کثیره و ابواب و شعب متفنّنۀ آن می کند، با
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 277
آن سلطان و پادشاه که به سعۀ نطاق سلطنت خود می کوشد و در راه آن رنجها می برد و عشق به نفوذ قدرت و سلطنت خود دارد، و آن تاجر که عشق به جمع ثروت و مال و منال دارد، در اصلِ عشق به کمال، فرق ندارند؛ لکن هر یک تشخیص کمال را در آن منظور خود دارند.
و این اختلاف و تشخیص از احتجاب فطرت است؛ زیرا که این خطاء در مصداق محبوب است، و این از عادات و اطوار مختلفه و تربیتها و عقاید متشتّته پیدا شده و هر یک به اندازۀ حجاب خود، از محبوب مطلق خود، محجوب است، و هیچ یک از اینها آنچه را که دلباختۀ اویند و دنبال آن می روند و نقد عمر در راه آن صرف می کنند، محبوب آنها نیست؛ زیرا که هر یک از این امور، محدود و ناقص است و محبوب فطرتْ مطلق و تامّ است، و از این جهت است که آتش عشق آنها به رسیدن به آنچه به آن متعلّقند فرو ننشیند. چنانچه اگر سلطنت یک مملکت را به یکی دهند که عشق به سلطنت داشت و گمان می کرد به رسیدن به آن، مطلوب حاصل است و آرزویی دیگر در کار نیست، چون به آن محبوبِ خیالیِ مجازی رسید، سلطنت مملکت دیگر طلب کند و چنگال عشقش به مطلوب دیگری بند شود. و اگر آن مملکت را بگیرد، به ممالک دیگر طمع کند. و اگر تمام بسیط ارض در تحت سلطنت و قدرت او آید، و احتمال دهد که در کُرَوات دیگر، ممالکی هست از این جا وسیعتر و بالاتر، آرزوی وصول به آن کند. و اگر جمیع عالم مُلک را در تحت سیطرۀ خود درآورد، و از عالم ملکوت خبری بشنود ـ ولو مؤمن به آن نباشد ـ ، آرزو کند که کاش این خبرها که می دهند و این سلطنتها و قدرتها که می گویند راست بود و من به آنها می رسیدم!
پس معلوم شد که عشق متعلّق به سلطنت محدوده نیست؛ بلکه عشقِ سلطنت مطلقه در نهاد انسان است، و از محدودیت متنفر و
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 278
گریزان است و خود نمی داند.
و پر واضح است که سلطنت مطلقه از سنخ سلطنتهای دنیاوی مجازی، بلکه اُخرویِ محدود نیست؛ بلکه سلطنت الهیّه سلطنت مطلقه، و انسان طالب سلطنت الهیّه و علم و قدرت الهی است، و پدیدآرندۀ خود را خریدار است و دل هر ذرّه را که بشکافند آفتاب جمال حقیقت را در میانش بینند.
پس جمیع شرور ـ که در این عالم از این انسان بیچاره صادر شود ـ از احتجاب فطرت، بلکه از فطرت محجوبه است، و خود فطرت به واسطۀ اعتناق و اکتناف آن به حجابها، شرّیّت بالعرض پیدا کرده و شریر شده است بعد از آن که خیّر، بلکه خیر بوده.(199)
* * *
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 279
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 280