فصل هفتم: مقام و جایگاه انسان

انواع انسان و انسان الهی

انواع انسان و انسان الهی

‏ ‏

ملاک تعدّد انواع در انسان

‏مادامی که نفوس در حرکت هستند، از یک نوع می باشند و همۀ افراد از‏‎ ‎‏نوع واحدی هستند، ولی بعد به واسطۀ رسوخ ملکات و اخلاق ملکیه‏‎ ‎‏یا شیطانیه و یا بهیمیه و یا سبعیه، هر فرد، نوع مستقلی خواهد شد.‏‏(215)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

اختلاف در افراد نوع انسان

‏افراد این نوع در این عالم اسفل ملکی اختلافات تامّه دارد و آن قدر‏‎ ‎‏تفاوت و اختلافی که در افراد این نوع است در هیچ یک از افراد‏‎ ‎


کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 306

‏موجودات نیست ـ این نوع است که شقیّ در کمال شقاوت و سعید در‏‎ ‎‏کمال سعادت دارد، این نوع است که بعضی از افراد آن از جمیع انواع‏‎ ‎‏حیوانات پست تر و بعضی افراد آن از جمیع ملائکۀ مقربین اشرف‏‎ ‎‏است.(216)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

نامحدودیت در طرفین نور و تاریکی

‏انسان محدود نیست؛ یعنی انسان در طرف سعادت و در طرف‏‎ ‎‏فضیلت غیر محدود است. می رسد تا آنجایی که تمام صفاتش الهی‏‎ ‎‏می شود؛ یعنی نظر می کند نظرِ الهی؛ دستش را دراز می کند دست الهی‏‎ ‎وَ ما رَمَیْتَ اِذْ رَمَیْتَ وَلکنَ الله رَمی‎[1]‎‏ دست، دست خداست. تو انداختی‏‎ ‎‏(رَمَیْتَ) لکن ما رمیت ـ ان الله رمی. آنهایی که با تو بیعت کردند، ‏اِنَّما‎ ‎یُبایِعوُنَ الله ‎[2]‎‏ انسان در طرف کمال به آنجا می رسد که «یَدُالله » می شود،‏‎ ‎‏«عَیْنُ الله » می شود، «اُذُنُ الله » می شود. در طرف کمال اینطوری است،‏‎ ‎‏غیر محدود است. در طرف نقص هم، در طرف شقاوت هم‏‎ ‎‏غیر محدود است: ‏الله ُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النورِ؛‎ ‎وَالذینَ کفرُوا اَوْلِیاءهُمُ الطاغُوتُ یُخرِجُونَهمْ مِنَ النّورِ اِلی الظُّلَماتِ‎[3]‎‏ «الی‏‎ ‎‏الظلمات» ـ همۀ مراتب ظلمت نه «الی ظلمة»؛ همۀ مراتب ظلمات. در‏‎ ‎‏طرف آنجا که «نور» می گوید، برای اینکه نور وحدت دارد و کاملترین‏‎ ‎‏نورْ نور واحد است؛ در این طرف اقسام مختلفه است از ظلمت. اینها‏‎ ‎‏از طرف نور طرف ظلمت می روند؛ آنها تمام ظلمتها را پشت سر‏‎ ‎‏می گذارند و طرف نور می روند.(217)‏

17 / 10 / 57 


کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 307

چگونگی الهی شدن

‏اگر انسان، طبیعت را تحت قانون الهی درآورد، با اینکه طبیعت است،‏‎ ‎‏الهی می شود. خوردن و خوابیدن، گرچه طبیعی است ولی وقتی تحت‏‎ ‎‏قانون الهی درآمد، الهی می شود و در روح انسان تأثیر می نماید.‏

‏همان نکاح که از اقوی خواص حیوانی و طبیعی است، انسان آن را‏‎ ‎‏هم می تواند الهی کرده و از اسباب ترقیات روحی نماید، این همان‏‎ ‎‏نکاحی است که قانونی شود و به طریقه سَنیّه عملی گردد؛ یعنی مواقع‏‎ ‎‏مکروهات را مراعات نماید و آداب شرعی آن را در نظر داشته باشد، و‏‎ ‎‏اگر چنین شد، قوۀ شهوت قوه ای می شود که می توان با آن عبادت‏‎ ‎‏کرد.(218)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

الهی شدن انسان

‏انبیا آمده اند برای تربیت انسانها. این انسانی که یک حیوان است، با‏‎ ‎‏سایر حیوانات فرق ندارد، یا بدتر از سایر حیوانات است، می خواهند‏‎ ‎‏که این انسان را از این لجنزار بیرون بیاورند، و یک انسان الهی، یک‏‎ ‎‏انسانی که سرتاپایش معرفت الله باشد، توحید باشد، حرکتی نکند الا‏‎ ‎‏به حرکت الهی: ‏وَ مَا رَمَیْتَ اِذْ رَمَیْتَ وَلکِنَ الله َ رَمَی‏. نه این است که‏‎ ‎‏معنایش این است که خدا تیر را انداخته است. این دست، دست‏‎ ‎‏خداست. نفسانیت در تو نبوده است تا اینکه رمیی که می کنی، رمی تو‏‎ ‎‏باشد. تو الهی بودی، تو یک موجود الهی بودی، موجود الهی همه‏‎ ‎‏چیزش الهی است، رَمْیَش رمی الله است، عَیْنَش، عین الله است. همه‏‎ ‎‏چیزش خداست.(219)‏

17 / 4 / 58 

*  *  *

‏ ‏


کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 308

عمل انسان الهی

‏اگر انسان الهی بشود و ادراک بکند که این بندگان راه خدا، اینها بندگان‏‎ ‎‏خدا هستند و باید با آنها آن کرد که خدا راضی است، اگر ما بیدار‏‎ ‎‏بشویم و بفهمیم که ما از خدا هستیم و به او رجوع می کنیم ـ ‏اِنّا لِلّهِ وَ اِنّا‎ ‎اِلَیْهِ راجِعُونَ‏ ـ اگر این دو کلمه را ما در زندگی بفهمیم که ما از او هستیم‏‎ ‎‏و همه از اوست و ما هیچ هستیم و هیچ نداریم و هرچه داریم از‏‎ ‎‏اوست و ما به سوی او برگشت می کنیم و از ما حساب می برند، ما را در‏‎ ‎‏حساب واقع می کنند، این دو کلمه را اگر ما بفهمیم، با بندگان خدا‏‎ ‎‏آن طور که خدا راضی است و آن طور که امر خداست عمل‏‎ ‎‏می کنیم.(220)‏

18 / 10 / 59 

*  *  *

‏ ‏

نورانیت قلب، ملاک الهی شدن

‏اگر چنانچه قلب، یک سرچشمۀ نور و هدایتی در آن باشد، زبان هم به‏‎ ‎‏نورانیت قلب منوّر می شود؛ چشم هم به نورانیت قلب منور می شود،‏‎ ‎‏همۀ اعضای انسان، که تابع قلب است، وقتی قلب الهی شد، همه چیز‏‎ ‎‏انسان الهی می شود، یعنی حرف که می زند، حرفش هم الهی است،‏‎ ‎‏استماع هم که می کند، استماعش هم الهی است. راه هم که می رود، راه‏‎ ‎‏رفتنش هم الهی است.(221)‏

17 / 4 / 58 

*  *  *

‏ ‏

انسان شرعی

‏انسان شرعی عبارت از آن است که موافق مطلوبات شرع رفتار کند، و‏‎ ‎‏ظاهرش ظاهر رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، باشد؛ و تأسی به آن‏‎ ‎‏بزرگوار بکند در جمیع حرکات و سکنات و در تمام افعال و تروک. و‏‎ ‎‏این امری است بس ممکن، زیرا که ظاهر را مِثل آن سَرور کردن امری‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 309

‏است مقدور هر یک از بندگان خدا.(222)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

انسان طبیعی

‏انسان را ما نمی شناسیم. آنکه می شناسیم همین موجود طبیعی است.‏‎ ‎‏این «انسان» نیست. از «عَلَق» می آید یک قدری بالاتر، می آید یک‏‎ ‎‏قدری بالاتر، تا می شود حیوان. این حیوانی اش خیلی طولانی است.‏‎ ‎‏این مقام «حیوانیت» خیلی طولانی است. و انسان ممکن است تا آخر‏‎ ‎‏عمرش در همین حیوانیت متوقف شده باشد.(223)‏

7 / 4 / 58 

*  *  *

‏ ‏

انسان درنده

‏آن افرادی که از فطرت انسانی خارج شدند، و حیوانی هستند‏‎ ‎‏به صورتِ انسان، سَبُعی هستند به صورتِ انسان، شیطانی هستند‏‎ ‎‏به صورت انسان.(224)‏

6 / 8 / 59 

*  *  *

‏ ‏

کیفیت ارتقای انسان طبیعی به الهی

‏یکی از اسرار عبادات و فوائد مهمّه، که همه مقدّمۀ آن است، آن است‏‎ ‎‏که جمیع مملکت باطن و ظاهر مسخّر در تحت ارادۀ الله و متحرّک به‏‎ ‎‏تحریک الله شود و قوای ملکوتیّه و ملکیّۀ نفس از جنود الله شوند و‏‎ ‎‏همگی نسبت به حق تعالی سمت ملائکة الله را پیدا کنند. و این خود‏‎ ‎‏یکی از مراتب نازلۀ فنای قوا و ارادات است در ارادۀ حق. و کم کم‏‎ ‎‏نتایج بزرگ بر این مترتّب شود و انسان طبیعی الهی گردد و نفس‏‎ ‎‏ارتیاض بعبادت الله پیدا کند و جنود ابلیس یکسره شکست خورده‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 310

‏منقرض شوند و قلب و قوای آن تسلیم حق شوند و اسلام به بعض‏‎ ‎‏مراتب باطنه در آن بروز کند. و نتیجۀ این تسلیم اراده به حق در دار‏‎ ‎‏آخرت آن شود که حق تعالی ارادۀ او را در عوالم غیب نافذ فرماید و او‏‎ ‎‏را مثل اعلای خود قرار دهد، و چنانچه خود ذات مقدّس هرچه را‏‎ ‎‏بخواهد ایجاد کند به مجرّد اراده موجود شود، ارادۀ این بنده را هم‏‎ ‎‏آن طور قرار دهد.(225)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

کیفیت ارتقای انسان حیوانی به الهی

‏پس، تمام مراتب حق که از این سه مقام که ذکر شد، یعنی معارف الهیه‏‎ ‎‏و اخلاق و ملکات فاضله و اعمال صالحه، خارج نیست، زیر پای‏‎ ‎‏هواهای نفسانیه پایمال گردد، و متابعت از تمایلات نفسانیه و‏‎ ‎‏ملایمات حیوانیه نگذارد در او حق به هیچیک از مراتب جلوه کند، و‏‎ ‎‏کدورت و ظلمت هوای نفس تمام انوار عقل و ایمان را خاموش کند،‏‎ ‎‏و ولادت ثانویه، که ولادت انسانیه است، از برای او رخ ندهد؛ و در‏‎ ‎‏همان حال بماند و ممنوع و مصدود از حق و حقیقت شود تا آنکه از‏‎ ‎‏این عالم با همین حال رحلت کند. و در آن عالَم، که کشف سریره شود،‏‎ ‎‏خود را جز حیوان یا شیطانی نیابد، و از انسان و انسانیت اصلاً یادی‏‎ ‎‏نکند؛ و در آن حال در ظلمتها و عذابها و وحشتهای بی پایان بماند تا‏‎ ‎‏خدای تعالی چه خواهد.‏

‏پس، این حالِ تبعیت کامل است از هوای نفس، که منع کامل کند از‏‎ ‎‏حق. و از این جا می توان فهمید که میزان باز ماندن از حق متابعت‏‎ ‎‏هوای نفس است؛ و مقدار بازماندن نیز متقدر شود به مقدار تبعیت.‏‎ ‎‏مثلاً اگر به واسطۀ تعلیم انبیا و تربیت علما و مربیان، مملکت انسانیت‏‎ ‎‏این انسان کذایی، که در اوّل ولادت با آن سه قوّه هماغوش بود و با‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 311
‏ترقی و تکامل او آنها نیز ترقی و تکامل می کردند، در تحت تأثیر‏‎ ‎‏تربیت واقع شد، و کم کم تسلیم قوّۀ مربیۀ انبیا و اولیا، علیهم السلام،‏‎ ‎‏گردید، ممکن است چیزی بر او نگذرد جز آنکه قوّۀ کاملۀ انسانیه، که‏‎ ‎‏در او به طریق استعداد و قابلیت ودیعه گذاشته شده بود، فعلیت پیدا‏‎ ‎‏کند و ظهور نماید و تمام شئون و قوای مملکت برگردد به شأن‏‎ ‎‏انسانیت. شیطان ایمان آورد به دستش؛ چنانچه در دست رسول اکرم،‏‎ ‎‏صلّی الله علیه و آله، ایمان آورد، فرمود: ‏إنَّ شَیْطانی آمَنَ بِیَدی‏. «شیطان‏‎ ‎‏من به دست من ایمان آورد.» و مقام حیوانیت او تسلیم مقام انسانیتش‏‎ ‎‏شود، به طوری که مرکب مرتاض راهوار عالم کمال و ترقی و براق‏‎ ‎‏آسمان پیمای راه آخرت شود و ابداً سر خودی نکند و چموشی‏‎ ‎‏ننماید. و بعد از تسلیم شدن شهوت و غضب به مقام عدل و شرع،‏‎ ‎‏عدالت در مملکت بروز کند و حکومت عادلۀ حقه تشکیل شود که‏‎ ‎‏کارکن در آن و حکمفرمای در آن حق و قوانین حقه باشد، و قدمی‏‎ ‎‏بر خلاف حق در آن گذاشته نشود و بکلی از باطل و جور عاری و بری‏‎ ‎‏گردد.‏

‏پس، همان طور که میزان در منع حق و صدّ آن اتّباع هوای نفس‏‎ ‎‏است، میزان در جلب حق و پیدایش آن متابعت شرع و عقل است. و‏‎ ‎‏بین این دو منزل، که یکی متابعت کاملۀ هوای نفس است و دیگری‏‎ ‎‏متابعت مطلقۀ کاملۀ عقل است، منازل غیر متناهیه است، به طوری که‏‎ ‎‏هر قدمی که به تبعیت هوای نفس برداشته شود، به همان اندازه منع از‏‎ ‎‏حق کند و حجاب از حقیقت شود و از انوار کمال انسانیت و اسرار‏‎ ‎‏وجود آدمیت محجوب گردد؛ و به عکس، هر قدمی که بر خلاف میل‏‎ ‎‏نفس و هوای آن بردارد، به همان اندازه رفع حجاب شود و نور حق در‏‎ ‎‏مملکت جلوه کند.(226)‏

‏ ‏

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 312

  • . انفال  /  17.
  • . فتح  /  10.
  • . بقره  /  257.