فصل هفتم: مقام و جایگاه انسان

ویژگیهای انسان

ویژگیهای انسان

‏ ‏

امانتدار الهی

‏لعلّ الأمانة المعروضة علی السموات و الأرض و الجبال الّتی أبین أن‏‎ ‎‏یحملنها، و حملها الإنسان الظلوم الجهول،‏‎[1]‎‏ هی هذا المقام الإطلاقی.‏‎ ‎‏فإنّ السموات و الأرضین و ما فیهنّ محدودات مقیّدات، حتّی الأرواح‏‎ ‎‏الکلیّة و من شأن المقیّد أن یأبی عن الحقیقة الإطلاقیّة و الأمانة هی ظلّ‏‎ ‎‏الله المطلق، و ظلّ المطلق مطلق، یأبی کلّ متعیّن عن حملها. و أمّا‏‎ ‎‏الإنسان بمقام الظلومیّة الّتی هی التجاوز عن قاطبة الحدودات و‏‎ ‎‏التخطّی عن کافّة التعیّنات و اللامقامی المشار إلیه بقوله، تعالی شأنه،‏‎ ‎‏علی ما قیل: «‏یا أَهْلَ یَثْرِبَ، لا مُقامَ لَکُمْ‏.»‏‎[2]‎‏ و الجهولیّة الّتی هی الفناء عن‏‎ ‎‏الفناء قابل لحملها. فحملها بحقیقتها الإطلاقیّة حین وصوله إلی مقام‏‎ ‎‏«‏قابَ قَوْسَیْنِ‏». و تفکّر فی قوله تعالی: «‏أَوْ أَدْنی‏.»‏‎[3]‎‏ و أطف السراج، فقد‏‎ ‎‏طلع الصبح.‏‎[4]‎‏(227)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏


کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 313

تعلیم انسان توسط حق

مثل اعلای حق

‏قال تعالی: ‏وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها.‎[5]‎‏ و این تعلیم الهی به تخمیر غیبیِ‏‎ ‎‏جمعی بیدی الجمال و الجلال نسبت به باطن آدم واقع شد در حضرت‏‎ ‎‏واحدیت؛ چنانچه تخمیر صورت و ظاهر او در عالم شهادت به ظهور‏‎ ‎‏یدی الجلال و الجمال به مظهریت طبیعت واقع شد. و قال تعالی شأنُه:‏‎ ‎إِنّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ... ‏الآیه‏‎[6]‎‏ و «امانت» در مشرب‏‎ ‎‏اهل عرفان ولایت مطلقه است که غیر از انسان هیچ موجودی لایق آن‏‎ ‎‏نیست. و این ولایت مطلقه همان مقام فیض مقدس است که در کتاب‏‎ ‎‏شریف اشاره به آن فرموده بقوله ‏‏[‏‏تعالی‏‏]‏‏: ‏کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ إِلاّ وَجْهَهُ.‎[7]‎‏ و‏‎ ‎‏در حدیث شریف کافی حضرت باقرالعلوم، علیه السلام، فرماید: ‏نَحْنُ‎ ‎وَجْهُ الله.‎[8]‎‏ و در دعای «ندبه» است: أَیْنَ وَجْهُ الله الَّذی إلَیْهِ یَتَوَجَّهُ‏‎ ‎‏الْأوْلِیاءُ؟ أَیْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ أهْلِ الْأرْضِ وَ السَّماءِ؟‏‎[9]‎‏ و در زیارت‏‎ ‎‏«جامعۀ کبیره» فرموده: وَ الْمَثَلُ الْأَعْلی‏‎[10]‎‏ و این «مَثَلیّت» و «وَجْهیّت»‏‎ ‎‏همان است که در حدیث شریف فرماید: ‏إنَّ الله خَلَقَ آدَمَ عَلَی صُورَتِهِ‏.‏‎ ‎‏یعنی آدم مَثَل اعلای حق و آیت الله کبری و مظهر اتمّ و مرآت تجلیات‏‎ ‎‏اسما و صفات و وجه الله و عین الله و یدالله و جنب الله است: ‏هُوَ یَسْمَعُ وَ‎ ‎یُبْصِرُ وَ یَبْطِشُ بِالله ؛ و الله یُبْصِرُ وَ یَسْمَعُ وَ یَبْطِشُ بِهِ.‎[11]‎‏ و این «وجه الله » همان‏‎ ‎‏نوری است که در آیۀ شریفه فرماید: ‏الله نُورُ السَّمواتِ وَ الْأَرْضِ.‎[12]‎‏ و‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 314

‏جناب باقرالعلوم، علیه السلام، فرماید به ابوخالد کابلی در حدیث‏‎ ‎‏شریف کافی: «‏هُم (أَیِ الْأئمَّةُ) وَ الله نُورُ الله الَّذِی أَنْزَلَ؛ وَ هُمْ وَ الله نُورُ الله‎ ‎فِی السَّموَاتِ وَ فِی الْأَرْضِ.‎[13]‎‏ و در کافی شریف از جناب باقرالعلوم،‏‎ ‎‏روحی لتراب مقدمه الفداء، حدیث می کند در تفسیر آیۀ شریفۀ ‏عَمَّ‎ ‎یَتَساءَلُونَ . عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ.‎[14]‎‏ که فرمود: ‏هِیَ فِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ. کَانَ أَمِیرُ‎ ‎الْمُؤْمِنِینَ، علیه السّلام، یَقُولُ: مَا لِلَّهِ تعالی آیَة هِیَ أَکْبَرُ مِنِّی؛ وَ لاَ لِلَّهِ مِنْ نَبَإٍ‎ ‎أَعْظَمُ مِنِّی.‎[15]‎

‏و بالجمله، انسان کامل، که آدم ابوالبشر یکی از مصادیق آن است،‏‎ ‎‏بزرگترین آیات و مظاهر اسما و صفات حق و مَثَل و آیت حق تعالی‏‎ ‎‏است. و خدای تبارک و تعالی از «مِثل» یعنی شبیه، منزه و مبراست،‏‎ ‎‏ولی ذات مقدس را تنزیه از «مَثَل»، به معنی آیت و علامت، نباید نمود‏‎ ‎وَ لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَی.‎[16]‎‏ همۀ ذرات کائنات آیات و مرآت تجلیات آن جمال‏‎ ‎‏جمیل عزّوجلّ هستند، منتها آنکه هر یک به اندازۀ وعای وجودی‏‎ ‎‏خود، ولی هیچیک آیت اسم اعظم جامع، یعنی «الله »، نیستند جز‏‎ ‎‏حضرت کَون جامع و مقام مقدس برزخیت کبری، جَلَّتْ عَظَمَتُهُ‏‎ ‎‏بِعَظَمَةِ باریه، فَالله تَعالی خَلَقَ الْاءنْسانَ الْکامِلَ وَ الآدَمَ الْأوَّلَ عَلی‏‎ ‎‏صورَتِهِ الْجامِعَةِ؛ وَ جَعَلَهُ مِرْآةَ أَسْمائِهِ وَ صِفاتِهِ. قالَ الشَّیْخُ الْکَبیرُ:‏‎ ‎‏«فَظَهَرَ جَمیعُ ما فِی الصُّورَةِ الإِلهیَّةِ مِنَ الْأسْماءِ فِی هذِهِ النَّشْأَةِ‏‎ ‎‏الإِنْسانِیَّةِ، فَحازَتْ رُتْبَةَ الْاءحاطَةِ وَ الْجَمْعِ بِهذا الْوُجودِ وَ بِهِ قامَتِ‏‎ ‎


کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 315

‏الْحُجّةُ للّه عَلَی الْمَلائِکَةِ.»‏‎[17]‎

‏و از این بیان معلوم شد نکتۀ اختیار و اصطفای حق تعالی صورت‏‎ ‎‏جامعۀ انسانیه را در بین سایر صور مختلفۀ سایر اکوان، و سرّ تشریف‏‎ ‎‏حق تعالی آدم، علیه السلام، را بر ملائکه و تکریم او را از بین سایر‏‎ ‎‏موجودات، و نسبت روح او را به خودش در آیۀ شریفه بقوله:‏‎ ‎وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی.‎[18]‎‏(228)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

قلب انسان، عرش رحمان

‏در حدیث مشهور است که: ‏قَلْبُ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمن‏. و در حدیث‏‎ ‎‏قدسی معروف است: ‏لا یَسَعُنی أَرْضی وَ لا سَمائی، وَ لکِنْ یَسَعُنی قَلْبُ عَبْدِیَ‎ ‎الْمُؤْمِنِ‏. دل مؤمن عرش و سریر سلطنت حق و منزلگاه آن ذات‏‎ ‎‏مقدس، و صاحبِ دل ذات مقدس است. توجه به غیر حق تعالی‏‎ ‎‏خیانت به حق است، و حبّ به غیر ذات مقدس و خاصان او، که حبّ‏‎ ‎‏اوست، خیانت است در مشرب عرفان. و ولایت اهل بیت عصمت، و‏‎ ‎‏طهارت و دوستی خاندان رسالت، علیهم السلام، و عرفان مقام‏‎ ‎‏مقدس آنها، امانت حق است؛ چنانچه در احادیث شریفۀ کثیره‏‎ ‎‏«امانت» را در آیه تفسیر فرموده اند به ولایت امیرالمؤمنین‏‎[19]‎‏، علیه‏‎ ‎‏السلام. و چنانچه غصب ولایت و سلطنت آن حضرت خیانت به‏‎ ‎‏امانت است، ترک تبعیت آن بزرگوار از مراتب خیانت است. و در‏‎ ‎


کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 316

‏احادیث شریفه وارد است که شیعه کسی است که تبعیت کامل کند؛‏‎ ‎‏و الا مجرد دعوی تشیع بدون تبعیت تشیع نخواهد بود.‏‎[20]‎‏(229)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

برگزیدۀ خدا

‏قوله: إصْطَفاها .صَفْوَه. به معنای خالص و صافی از کدورت است؛ و‏‎ ‎‏«اِصطفاء» به معنای اخذ نمودن خالص و صافی است، و لازمۀ آن‏‎ ‎‏می باشد. ولی جوهری و غیر او اصطفاء را به معنای «اختیار»‏‎ ‎‏دانسته اند؛ چنانچه اختیار را نیز به «اصطفاء» در لغت معنا نمودند. و‏‎ ‎‏این نیز تفسیر به لازم است، زیرا که «اختیار» نیز به معنای اخذ نمودن‏‎ ‎‏خیر است و نیکویی؛ از این جهت ملازم با اصطفاء شود در خارج، نه‏‎ ‎‏آنکه مفهوم آن باشد...‏

‏ظهور و نازلۀ روح مجردِ «اَمر» ی است که سرّ سبحانی و «روح‏‎ ‎‏الله » مشارالیه بقوله: ‏وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی‏ می باشد. و پس از این، بیان‏‎ ‎‏آنکه این روحْ منفوخ به نفخۀ الهیه و مصطفی و مختار حق جلَّ و علا‏‎ ‎‏است می شود ان شاءالله .(230)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

یگانه عالم غیب

‏ [‏‏ما انسان‏‏]‏‏ یگانه بذر عالم غیبیم که در همین عالم سیر می نماییم.‏

‏منتها اگر این بذر در طریق و مجرای مخصوصی قرار گیرد و مانع‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 317

‏و قاسر و اشراری جلوی او را نگیرد و بدون مانع با سیر طبیعی در این‏‎ ‎‏مجرا سیر کند، به عالم غیب می رسد و ممکن است در این عالم،‏‎ ‎‏مجرای او طوری باشد که متوقف نشود تا به آخرین نقطۀ مرز امکان و‏‎ ‎‏وجوب برسد و آن دار و منزلی در جوار واجب مطلق است که در‏‎ ‎‏جوار رحمت حق برقرار می شود، نعم الجار و قرّة اعین.(231)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

معنای «الفقر فخری»

‏در عالم جز یک حقیقت نیست «لیس فی الدار غیره دیّار» در دار تحقق‏‎ ‎‏فقط وجود است و تعلق، از احکامِ آن است و چون وجود، حقیقت‏‎ ‎‏مشکّکه است، تعلق هم مشکّک خواهد بود. و اعلی مرتبۀ وجود‏‎ ‎‏امکانی، دارای اعلی مرتبۀ تعلق است. یعنی تعلق عقل اول، اعلی مرتبۀ‏‎ ‎‏تعلق و ربط است و اوست که افقر موجودات است نه نفس.‏

‏معنای فقر این نیست که موجودات از کمالات خالی باشند، بلکه‏‎ ‎‏معنایش این است که چون حقیقةً وجود معلولی، ربط و تعلق به وجود‏‎ ‎‏علّی است و چون وجود صادر اول از وجودات دیگر اشدّ است، پس‏‎ ‎‏تعلقش به مبدأ و ربط بودنش به مبدأ اشدّ است؛ البته فقر به این معنی‏‎ ‎‏در وجود صادر اول زیاد است.‏

‏بنابراین هیولای اُولی اغنی الموجودات است؛ برای اینکه صرف‏‎ ‎‏قوّة الوجود است، هیچ فعلیت ندارد تا ربط و وجودِ تعلقی داشته‏‎ ‎‏باشد. شاید به همین معنای «فقر منزلی» اشاره باشد کلام حضرت‏‎ ‎‏رسول ‏‏صلی الله علیه و آله وسلم‏‏ که فرمود: «‏الفقر فخری»‎[21]‎‏، البته اگر این جمله را از روی‏‎ ‎‏نظر باطنی فرموده باشد.‏

‏بالجمله: یک نوع تعلق، که اعلی از تعلقات دیگر است، بین وجود‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 318

‏علت و معلول هست که قابل تشکیک است؛ برای اینکه همان حیثیت‏‎ ‎‏صرفه و بسیطه ای که هیچ ترکیبی در آن نیست، متعلق بها می باشد و‏‎ ‎‏عین حیثیتی است که در معلول بسیط است؛ زیرا این همان است که از‏‎ ‎‏بسیط اول صادر شده است پس «ما صَدَرَ» هم، حیثیت بسیطه خواهد‏‎ ‎‏بود و هرچه حیثیت محل صدور، اقوی باشد حیثیت صادره هم اقوی‏‎ ‎‏خواهد بود، و حیثیت صادره عین ربط و تعلق است تا به آخرین‏‎ ‎‏درجه ای که حظّی از وجود دارد برسد و چون وجود، هرچه تنزل کند،‏‎ ‎‏حیثیت تنزل می کند، پس متعلق تنزل می کند.(232)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

فصل و وصل

‏نفس وقتی که مجرد شد، ظهورش اعلی و کامل تر می شود و مادیت و‏‎ ‎‏زمانی و مکانی بودن آن کمتر می گردد، و وقتی که به درجۀ تجرد عقلی‏‎ ‎‏رسید؛ یعنی از طبیعت به عالم عقل قدم گذاشت، آنجا دیگر تمایز و‏‎ ‎‏انفصال نیست، بلکه وصل و اتحاد است.(233)‏

‏ ‏

*  *  *

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 319

  • . اشاره به آیۀ 72 سورۀ احزاب.
  • . احزاب  /  13.
  • . نجم  /  9.
  • . شاید امانتی که بر آسمانها و زمین و کوهها ارائه شد و آنان از پذیرش آن امتناع ورزیدند و انسان ظلوم جهول آن را  پذیرفت همان مقام اطلاقی باشد؛ زیرا آسمانها و زمینها و آنچه در آنهاست و حتی ارواح کلیه، محدودند و مقیّد، و  مقید، شأنش خودداری از پذیرش حقیقت اطلاقیه است. و امانت همان ظل الله مطلق است و ظل مطلق، مطلق است.  پس هر متعیّنی قطعاً ابای از پذیرش آن دارد اما انسان به واسطۀ مقام ظلومیت که همان تجاوز از همۀ حدودات و  تخطی از همۀ تعینات و مقام لا مقامی است و خداوند با آیۀ شریفۀ «ای مردم یثرب هیچ مقامی برای شما نیست» بدان  اشاره نموده است؛ و نیز به واسطۀ جهولیت که همان فنای از فناست، استعداد و توانایی پذیرش این امانت را دارد که  با رسیدنش به مقام قاب قوسین، حقیقت اطلاقیۀ این امانت را پذیرفت. و در فرمودۀ خداوند سبحان که «شاید  نزدیکتر» تفکر کن، و اکنون چراغ را خاموش کن که صبح صادق فرا رسیده است.
  • . بقره  /  31.
  • . ما این امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم و از برداشتن آن باز ایستادند و بیم کردند و انسان آن را  برداشت که او بسیار ستمگر و نادان بود (احزاب  /  72).
  • . قصص  /  88.
  • . وجه خدا ماییم (اصول کافی؛ ج 1، «کتاب توحید»، «باب النوادر»، ص 145، ح 7).
  • . کجاست آن وجه خدا که دوستانش به آن روی کنند؟ کجاست آن رشته پیوسته میان اهل زمین و آسمان؟ (زادالمعاد؛  باب 11، ص 399 ؛ مفاتیح الجنان).
  • . برترین مثالند (من لا یحضره الفقیه؛ ج 2، «باب زیارة جامعة»، ص 370 ؛ صدوق (شیخ)؛ عیون اخبار الرضا؛ باب 68،  ح 1.
  • . اصول کافی؛ «کتاب الایمان و الکفر»، «باب من اذی المسلمین»، ح 7.
  • . نور  /  36.
  • . ایشان (امامان) به خدا سوگند همان نور خدایند که فرو فرستاده است. و ایشان به خدا سوگند نور خدا در آسمانها و  زمینند (اصول کافی؛ ج 1، «کتاب الحجة»، «باب أنَّ الائمة نور الله »، ص 194، ح 1).
  • . از چه می پرسند، از آن خبر بزرگ (نبأ  /  1ـ2).
  • . این آیه در حق امیر مؤمنان علی(ع) نازل گردیده است. امیرمؤمنان علی ـ درود خدا بر او باد ـ می فرمودند: «خدا را نشانه ای بزرگتر از من نیست؛ و خدا را خبری عظیمتر از من نیست.» (اصول کافی؛ ج 1، «کتاب الحجة»، «باب أنّ  الآیات التی ذکرها الله فی کتابه ...»، ص 207، ح 3).
  • . اشاره است به آیۀ وله المثل الأعلی فی السموات و الأرض. (او راست مثال برتر در آسمانها و زمین)؛ روم  /  27.
  • . خداوند متعال انسان کامل و آدم نخستین را بر صورت جامع خویش آفرید، و او را آینۀ اسما و صفات خویش قرار داد. شیخ کبیر گفته است: «همه آنچه از اسمای حق در مکمن صور الهی بود به نشئه انسانی ظاهر گشت، و انسان به  این وجود به رتبۀ احاطت و جمع رسید و حجت حق بر فرشتگان ثابت گشت.»
  • . حجر  /  29، ص  /  72.
  • . از جمله این احادیث، روایت کلینی از امام صادق(ع) است درباره کریمۀ «إِنّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ  الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا» قَالَ هِیَ وَلَایَةُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام (اصول  کافی؛ ج 1، «کتاب الحجة»، «باب فیه نکت و نتف من التنزیل فی الولایة»، ص 413، ح 2).
  • . وَ قالَ الْاءمامُ(ع): قالَ رَجُلٌ لِرَسُولِ الله (ص) ... فَقالَ رَسُولُ الله (ص): لا تَقُلْ إنَّهُ مِنْ شیعَتِنا فَإنَّهُ کِذْبٌ، إنَّ شیعَتنا مَنْ شَیَّعَنا و تَبِعَنا فی أَعْمالِنا وَ لَیْسَ هُوَالَّذی ذَکَرْتَهُ فی هذَا الرَّجُلِ مِنْ أَعْمالِنا (امام(ع) فرمود: مردی به پیامبر خدا گفت... پس  پیامبر(ص) فرمودند: نگو که او از شیعیان ماست که این دروغ است. همانا شیعه ما کسی است که ما را همراهی کند و  در کارهایمان دنباله رو ما باشد و آنچه در مورد این مرد گفتی (نگاه به حریم همسایه) از کارهای ما نیست)؛  بحارالانوار؛ ج 65، «کتاب ایمان و کفر»، «باب 19»، ص 155، ح 11.
  • . عوالی اللئالی؛ ج 1، ص 39، ح 38 ؛ بحارالانوار؛ ج 69، ص 49.