انبیا و تربیت انسان
موضوع علم انبیا
اگر برای هر علمی موضوعی است... علم همۀ انبیا هم موضوعش انسان است... آمده اند انسان را تربیت کنند. آمده اند این موجود طبیعی را از مرتبۀ طبیعت به مرتبۀ عالی مافوق الطبیعه، مافوق الجبروت برسانند. تمام بحث انبیا در انسان است.(259)
* * *
انسان سازی هدف بعثت
انبیای خدا برای این مبعوث شدند که آدم تربیت کنند؛ انسان بسازند؛ بشر را از زشتیها، پلیدیها، فسادها و رذایل اخلاقی دور سازند و با فضایل و آداب حسنه آشنا کنند بُعِثْتُ لاُتَمِّمَ مَکارِمِ الاَخْلاق.(260)
* * *
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 339
دعوت انسان به کمال
همۀ دعوت انبیا و مرسلین در هر حکم و تحریص و ترغیبی دعوت به حق و به کمال رساندنِ افراد انسانی است و توجه دادن آنان به عالم غیب و روحانیت است.(261)
* * *
تربیت انسان الهی
انبیا آمده اند برای تربیت انسانها. این انسانی که یک حیوان است، با سایر حیوانات فرق ندارد، یا بدتر از سایر حیوانات است، می خواهند که این انسان را از این لجنزار بیرون بیاورند، و یک انسان الهی، یک انسانی که سرتاپایش معرفت الله باشد، توحید باشد، حرکتی نکند الاّ به حرکت الهی: وَ مَا رَمَیْتَ اِذْ رَمَیْتَ وَلکِنَ الله َ رَمَی. نه این است که معنایش این است که خدا تیر را انداخته است. این دست، دست خداست. نفسانیت در تو نبوده است تا اینکه رمیی که می کنی، رمی تو باشد. تو الهی بودی، تو یک موجود الهی بودی، موجود الهی همه چیزش الهی است، رَمْیَش رمی الله است، عَیْنَش، عین الله است. همه چیزش خداست.(262)
17 / 4 / 58
* * *
انبیا، هجرت دهندگان انسان از خانه نفس
همۀ انبیا آمدند برای اینکه این عالم را یک عالم الهی اش کنند، بعد از اینکه یک عالم شیطانی است، یک عالمی است که حکومت [آن]، حکومت شیطان است. آنکه در ما حکمفرماست، شیطان است؛ ما تابع شیطان هستیم. هوای نفس از جلوه های شیطان است؛ و حکومت در ما، حکومت شیطان است. هر عملی هم که می کنیم عمل شیطانی
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 340
است؛ هر کاری بکنیم، مادامی که آن شیطان بزرگ که نفس است، نفس اماره است، مادامی که او هست، هر کاری هم ما انجام بدهیم، روی انانیت انجام می دهیم، روی انانیت که انجام دادیم، تبع شیطانیم، سلطنت شیطان الآن بر ما مستولی است. آن وقتی که هجرت بکنیم، و به تعلیم انبیا، به تعلیم اولیا هجرت بکنیم از این منزل، و پشت بکنیم به این انانیت، از این چاه داریم می رویم آن طرف؛ و اگر چنانچه کسی در دنیا موفق بشود، می رسد به آنجایی که در وهم من و شما نمی آید، پس عدم گردد و فانی می شود. کسی [که] بخواهد کمال پیدا بکند، کسی [که] بخواهد از این انانیت بیرون برود، باید با مجاهده هجرت بکند، مجاهده کند و این هجرت را انجام دهد.(263)
* * *
نجات انسان از خودخواهی و خودپرستی
ما الآن در یک چاهی واقع شدیم، در یک ظلمت واقع شدیم که بالاترین ظلمتهاست؛ و آن ظلمت انانیت است؛... همۀ گرفتاری بشر در همین جاست. نزاع سر خودخواهی است. نزاع سر این است که من می کشم طرف خودم، شما هم می کشید طرف خودتان. مادامی که این هست، الهیت در کار نیست؛ همان پرستش نفس است. حالا کی می تواند از این خارج بشود؟ بتی است، معبدی است و بتخانه ای است که آدم خودش در خودش [ساخته ]است؛ و کی می تواند [از آن] خارج بشود؟ این یک دست غیبی می خواهد که بیاید دست انسان را بگیرد و خارج کند؛ همۀ انبیا هم برای این آمدند.
تمام انبیا که مبعوث شدند، تمام کتب آسمانی که آمده اند، برای این است که این انسان را از این بتخانه بیرونش بیاورند تا این بت را بشکند و خداپرست بشود.(264)
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 341
تسلیم فقط در برابر حق
اسلام مکتبی است که انسانها را به گونه ای می سازد که به جز حق و مبدأ خلق به هیچ مکتبی تسلیم نشوند و تحت تأثیر هیچ قدرتی واقع نگردند، و مسئلۀ کشور خود را با هیچ انگیزه ای از دست ندهند، و از استقلال و آزادی خویش و سایربندگان خدا بی هیچ طمع و خوفی دفاع کنند، و از خودخواهیها و کوتاه بینیها ـ که منشأ بدبختی و گرفتاریها است ـ اجتناب کنند.(265)
7 / 10 / 60
* * *
تربیت انسان در ابعاد فوق طبیعت
همان طوری که تربیتهای مناسب با طبیعت هست، تربیتهای مناسب با مراتب دیگرش هم هست که بعضی اش را بشر می تواند مطلع بشود و بعضی اش را و بیشترش را بشر نمی تواند مطلع بشود. اطلاع را خدای تبارک و تعالی دارد و بَعْثِ انبیا برای این است که این بشر این چیزهایی را که اطلاع ندارد، آن مراتب از انسانیت را که خود بشر مطلع نیست و کیفیت تربیت را [مطلع شود]، تا اطلاع بر خودِ درد و دوا نباشد، نمی شود معالجه کرد؛ انبیا آمدند تا این انسان را به آن مراتبی که کسان دیگر، علمای طبیعت، نمی توانند این مراتب را اطلاع پیدا کنند و تربیت کنند انسان را، آن مراتب را تربیت بدهد و نمو و ارتقا بدهد. تمام علمای طبیعت به هر مرتبه ای که برسند، آخرِ ادراکاتشان، ادراکات همین خصوصیات عالم طبیعت است. از عالم طبیعت به ماورای این عالم طبیعت، که آن عالم با این عالم در موجودیت شبیه اند و الاّ در مرتبۀ وجودْ آنجا خیلی بالاتر از اینجاست؛ و ما الآن خواب هستیم و آنجا را الآن با این چشم طبیعی نمی توانیم ببینیم؛ چون انسان قابلیت این را دارد که تربیت بشود و آن مراتب مافوق طبیعت را هم پیدا بکند و کسی نیست که این نحو
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 342
تربیت را از انسان بکند، خدای تبارک و تعالی انبیا را مأمور فرموده است که اینها بیایند و تربیت کنند این انسان را که برسد به آن مراتب مافوق طبیعت، و هر چیزی که در آن قابلیت هست، فعلیت پیدا بکند و تربیتْ یک تربیت الهی بشود.(266)
6 / 8 / 57
* * *
تعلیم حقایق و ترفیع مقام انسانی
انسان حیوان نیست، انسان یک موجودی است که در طرف سعادت به بالاترین مقام می رسد، در طرف کمال به بالاترین مقام موجودات می رسد؛ و اگر انحراف داشته باشد، از پست ترین موجودات پست تر است. انبیا که دیدند مردم در هلاکت هستند از حیث اخلاق، از حیث عقاید، از حیث اعمال، مکتبهایی را خدای تبارک و تعالی به آنها الهام کرد تا نجات بدهد انسان را به همۀ ابعادی که دارد، اگر انسان حیوانی بود مثل سایر حیوانات، لکن حیوانی که تدبیر دارد، حیوانی که اهل صنعت است، اگر این بود، احتیاج به آمدن انبیا نداشت؛ برای اینکه این راه راهی است که مادیین خودشان ادراک می کنند. آمدن انبیا برای این است که آن راههایی که بشر نمی داند، آن حقایقی را که انسان نمی داند، به آنها تعلیم بفرمایند. انبیا برای راهنمایی یک مقام بالاتر، یک مقام انسانی بالاتر، آمده اند. قرآن کتاب آدم سازی است؛ برای آدم ساختن آمده است. کتاب حیوان سازی نیست؛ کتاب تعمیر مادیت نیست؛ همه چیز است. انسان را به تمام ابعاد تربیت می کند. مادیات را قبول دارد در پناه معنویات؛ و مادیات را تَبَع معنویات قرار می دهد.(267)
8 / 3 / 58
* * *
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 343
انبیا، عارفان به حقیقت انسان
انبیا آمدند که بفهمانند به ما که قضایا چه هست. ما همه حیران، سرگردان. همۀ عالم سرگردانند نمی دانند قضایا چیست. اینهایی که ادعای انسان شناسی و اسلام شناسی می کنند ادعاست! کی «انسان» را می شناسد، و کی «اسلام» را؟ یک پرده هایی، یک ورقهای بسیار مختصری، از انسان، یک ورقهای بسیار مختصری از اسلام، وقتی که کسی بشناسد، خیال می کند «انسان» را شناخته؛ «اسلام» را شناخته. انسان به معنای حقیقی انسان، به آن معنایی که «انسان» است، جز ذات مقدس حق، و آنهایی که ملهمند به الهام او، کسی نمی شناسد.(268)
7 / 4 / 58
* * *
انبیا، مربی سیر گذر از طبیعت
میان همۀ موجوداتی که در این طبیعت موجود هستند، انسان اختصاصاتی دارد که سایر موجودات ندارند. یک مرتبۀ باطن، یک مرتبۀ عقلیت، یک مرتبۀ بالاتر از مرتبۀ عقل، در انسان بقوه هست. از اول در سرشت انسان هست که این انسان از عالم طبیعت سیر بکند تا برسد به آنجایی که وَهْم ماها نمی تواند برسد و همۀ اینها محتاج به تربیت است. همان طوری که تربیتهای مناسب با طبیعت هست، تربیتهای مناسب با مراتب دیگرش هم هست که بعضی اش را بشر می تواند مطلع بشود و بعضی اش را و بیشترش را بشر نمی تواند مطلع بشود.(269)
6 / 8 / 57
* * *
کوچاندن انسان به ماورای طبیعت
انبیا دنبال این بودند که چرا باید این بشری که فطرتاً باید فطرت سالم داشته باشد، چرا باید اینطور باشد. رسول اکرم برای این غصه
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 344
می خورد. در وحی هم به او گفته است که: مثل اینکه تو خودت را داری به کشتن می دهی که اینها ایمان نمی آورند. نظر این بود که اینها را آدم کند. هر کس که آدم می شد، یک بشارتی برای رسول اکرم یا انبیا بود...
عالم طبیعت پیش انبیا مطرح نیست. آمدند این طبیعی ها را، این موجودات طبیعی را، از اینجا بکِشندشان ببرندشان طرف یک ممالک دیگر، یک عالم دیگر و آنچه در وهم من و شما نمی آید.(270)
6 / 8 / 59
* * *
تربیت انسان سعادتمند
بعث انبیا برای تربیت ماست که ما در آن ورق که باید تربیت بشویم، جوری تربیت بشویم که آنجا هم زندگی مان زندگی سعادتمند باشد. اگر این تربیت نباشد و انسان با همان خوی حیوانی از این عالَم به عالَم دیگر برود، در آن عالَم سعادت ندارد و به شقاوت می رسد؛ انسان در آن عالَم به ظلمات می رسد.
انبیا آمده اند که ما را از این عالَم طبیعت کم کم تربیت کنند و آن مقداری که مربوط به تربیتهای معنوی است به ما بفرمایند، به وحیْ مِنَ الله تعالی؛ تا ما، که اگر انبیا نباشند یک حیوانی هستیم که هر چه هست همین طبیعت [است و] بیشتر از این ادراک نداریم، ما را ببرند به آن عالَم و تقویت کنند که ما وقتی از این عالَم منتقل به یک عالَم دیگری شدیم، زندگی آن عالَم هم یک زندگی سعادتمند[انه] باشد. تمام نکتۀ آمدن انبیا این است که تربیت کنند این بشر را ـ که قابل از برای این است که تربیت بشود و مافوق حیوانات است ـ این را تربیتش کنند؛ برای اینکه همان طوری که اینجا زندگی سعادتمند ـ اگر همۀ اوضاع طبیعت به وفق مراد باشد ـ یک زندگی سعادتمند در اینجا
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 345
دارند، آنجا هم زندگی سعادتمند داشته باشند. لطفی است از جانب خدای تبارک و تعالی به بشر که قابل از برای این است که تربیت بشود.
و تربیت بشر به وحی خدا و به تربیت انبیا این است که چیزهایی که رابطه بوده است مابین آن عالَم و این عالَم، چیزهایی که اگر آن کارها را ما انجام بدهیم در تربیت معنوی ما دخالت دارد، آنها را به ما بیان کردند که این کارها را بکنیم. ما نمی دانیم البته که آیا رابطۀ مابین نماز و سعادت آن عالَم چیست؛ رابطه اش را ما نمی دانیم، خدا می داند؛ چنانچه من و شما که طبیب نیستیم نمی دانیم که رابطۀ مابین این قرصی که طبیب می دهد با این مرض چیست، لکن رابطه دارد؛ آنکه عالِم است این رابطه را ادراک کرده است و به ما گفته است و ما هم باید اطاعت کنیم تا مرضمان خوب بشود. این رابطه را که بین این اعمال ما، اعمال صالحۀ ما با آن عالَم است، این را انبیا می دانند به وحی خدای تبارک و تعالی؛ و آمده اند برای اینکه به ما بگویند که فلان کار را اگر بکنید، این رابطه دارد اینجا با آن عالَم و روح شما را تربیت می کند این؛ که شما در آن عالَم وقتی که می روید با سعادت هستید.
چیزهایی که اگر چنانچه آن چیزها را انسان ارتکاب کند، مثل سمومات می ماند که اگر انسان یک شیئی که مسموم است بخورد، مسموم می شود و به هلاکت می رسد؛ در عالَم ماورای طبیعت و روح هم اینطوری است که بعضی از چیزهاست که اگر چنانچه این چیزها را عمل کند انسان یا اعتقاد به آن پیدا کند، مثل سم قاتل می ماند، به مراتبش که یکوقت مسموم می کند انسان را، لکن قابل علاج است؛ یک وقت مسموم می کند و اگر تا آخر برود [و جذب بدن شود]، دیگر علاج هم ندارد. اینها هم برای ما گفته اند؛ گفته اند «نکنید، این کار را نکنید، این کار را نکنید.» البته یک مقدار از اموری که آنها فرموده اند «بکنید و نکنید»، باز برای تنظیم عالم طبیعت است و اجتماع است،
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 346
لکن پاره ای، بسیاری از امورْ راجع به تنظیم امور اجتماع نیست؛ راجع به ماورای طبیعت است. انسان چون یک مجموعه ای است که احتیاج به همه چیز دارد، انبیا آمده اند که آن همۀ احتیاجات انسان را، هر چه احتیاج دارد انسان، برای انسان بیان کنند که انسان اگر عمل بکند به سعادت تمام می رسد.(271)
6 / 8 / 57
* * *
رشد انسان در همۀ ابعاد
اسلام برای این انسانی که همه چیز است؛ یعنی از طبیعت تا ماورای طبیعت تا عالم الهیت مراتب دارد، اسلام تز دارد، برنامه دارد اسلام. اسلام می خواهد انسان را یک انسانی بسازد جامع؛ یعنی رشد به آنطور که هست بدهد. حظّ طبیعت دارد، رشد طبیعی به او بدهد؛ حظّ برزخیت دارد، رشد برزخیت به او بدهد؛ حظّ روحانیت دارد، رشد روحانیت به او بدهد؛ حظّ عقلانیت دارد، رشد عقلانیت به او بدهد؛ حظّ الهیت دارد، رشد الهیت به او بدهد. همۀ حظوظی که انسان دارد و به طور نقص است، الآن نرسیده است؛ ادیان آمده اند که این میوۀ نارس را رسیده اش کنند؛ این میوۀ ناقص را کاملش کنند. نباید آقایان که در این غرب واقع شده اند و غرب هم غرق در طبیعت دنیاست و هیچ ملتفت به ماورای طبیعت نیست؛ آقایان از این مکتبها گول بخورند و خیال کنند که انسان غیر از اینکه می خورد و می خوابد و اینها، چیز دیگری نیست، همین است، چیز دیگری در کار نیست. این اشتباهی است که اسلام را بد شناخته اند آنهایی که همه اش توجهشان به این است و همۀ آیات و اخباری که در اسلام برای رشد انسان آمده برگرداندند به این؛ و هم آنها در اشتباه بودند که همۀ آیات و اخبار را برگرداندند به آن. باید هر چیزی سر جای خودش عمل بشود؛ یعنی
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 347
انسانْ رشد طبیعی داشته باشد به هر مقدار که ممکن است؛ حظّ طبیعی داشته باشد به هر مقدار که سالم است؛ البته روی موازین عفت و سلامت، و این مرتبه را رشد که پیدا کرد، مرتبۀ بعدش هم رشد داشته باشد، مرتبۀ بعدش هم رشد داشته باشد و همۀ ابعادش بسیج بشود تا یک انسان بشود.(272)
22 / 7 / 57
* * *
عبادت، نسخه های طبیبان واقعی
این عباداتی که انبیا آورده اند و شما را به آن دعوت کردند؛ مثل نماز، مثل روزه، مثل حج، اینطور چیزها، اینها یک اموری هستند که، نسخه هایی هستند از طبیبهای واقعی که آمدند شما را برسانند به یک مرتبه های کمالی که همان طوری که از طبیعت استفاده می کنید؛ مادامی که در طبیعت هستید، وقتی که نفوس شما از این طبیعت بیرون رفت و نَفْس عاقلۀ شما در یک عالَم دیگر رفت؛ آنجا هم با یک تربیت صحیح رفته باشد و یک زندگانی کاملاً سعادتمند شما داشته باشید.(273)
6 / 8 / 57
* * *
ساختن انسانی الهی
تمام دعوتهای حقّۀ الهیّه و شرایع کاملۀ ربانیّه ـ چه در کشف حقایق توحید و سرایر تفرید و تجرید، و چه در بسط فضایل و محاسن اخلاقیّه، و چه در تشریع احکام الهیّه ـ بیرون از دو مقصد که یکی مقصود بالذات و بالاستقلال است و دیگری مقصود بالعرض و بالتبعیّه است، نیست.
آنچه مقصد ذاتی و غایت بعثت و دعوت انبیاء ـ علیهم السلام ـ و
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 348
مجاهدت و مکاشفت کُمَّل و اولیاء ـ علیهم السلام ـ است، آن است که انسان طبیعی لحمی حیوانی بشری، انسان لاهوتی الهی ربّانی روحانی شود، و افق کثرت به افق وحدت متصل شود، و آخر و اوّل پیوند به هم شود، و این کمال حقیقت معرفت است که در حدیث شریف قدسی اشاره به آن فرماید: «کُنْتُ کَنْزَاً مَخْفِیّاً فَأحْبَبْتُ أنْ اُعْرَفَ، فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لِکَیْ اُعْرَفَ» در حدیث شریف فرماید: «أوَّلُ الدِّیْنِ مَعْرِفَتُهُ».
و تمام اعمال قلبیّه و قالبیّه و افعال روحیّه و جسدیّه برای حصول این مقصد مقدّس است، و به غایت بسط معارف الهیّه است. و چون این مقصد ذاتی استقلالی حاصل نشود مگر به دو امر: یکی «إقبال» به سوی خدای تعالی، و دیگر «إدبار» از غیر حق تعالی و إعراض از ماسوی؛ از این جهت، کلیه دعوتهای الهیّه یا دعوت بر إقبال به سوی حق تعالی است، یا دعوت [به] إعراض از غیر اوست.
و کلیه اعمال قلبیّه و قالبیّه و ظاهره و باطنه یا نفس إقبال بر خدا و یا اعانت به آن کند، و یا إعراض از ماسوی الله است یا معین آن است.(274)
* * *
پیشگیری از تمام توجه به طبیعت
انبیا آمدند تا نگذارند نفسی که بالطبیعه به بدن توجه دارد، بالاختیار هم، انسان آن را به کار طبیعت وادارد و آمدند جلوی بشر را بگیرند که خیلی توجه و علاقۀ خودش را صرف این طبیعت نکند، تا ادراکات عقلیه اش ضعیف شود و به حدی برسد که اصلاً انسانیت خودش را هم، صرف حیوانیت کند و به طوری نفس در این عالم به این بدن و
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 349
خانه و مال و زرد و سرخ سرگرم شود که اصلاً به خودش نرسد و توجه به خودش نداشته باشد و در جهت ادراکات و صفای خود نکوشد؛ تا وقتی که از این عالم می رود، یک روح ضعیف و نحیفی باشد که تمام همتش در دنیا به غیر خود و به مال و الاغ و بدن و دنیا صرف شده باشد و از خودش هیچ زکاء و صفایی نداشته باشد و طوری با عالم طبیعت مأنوس شده باشد که دیگر نتواند از عهدۀ ادراکات عالم عقلی برآید.
و البته این معنی حسی است که بالمشاهده می بینیم کسانی که به طبیعت وارد شده اند و خودشان را در کار دنیا صرف می کنند، گرچه اینها در صنایع خود زیرک و باتدبیرند ـ مثلاً تاجر در تجارت خودش که به آن توجه و علاقه دارد، خوب تدبیر می کند و هکذا فلان صنعتگر در صنعت خودش ـ اما اگر بخواهی یک ادراک عقلی کوچکی را به آنها تفهیم کنی، نمی فهمند و یا اگر در سیاست مملکتی، واردشان کنی معطل می مانند؛ چون توجه به چیز دیگری دارند و توجهاتشان از غیر آن چیز قهراً کوتاه می شود.(275)
* * *
رهایی از تاریکی
آنچه که انبیا برای او مبعوث شده بودند و تمام کارهای دیگر، مقدمۀ اوست، بسط توحید و شناخت مردم از عالم است که چطور است؛ ارائۀ عالم به آن طوری که هست، نه به آن طوری که ما ادراک می کنیم. و دنبال این بودند که همۀ تهذیبها، تعلیمها و همۀ کوششها در این باشد که مردم را از این ظلمتکده هایی که همۀ عالم ظلمت است، نجات بدهند و به نور برسانند. غیر حق تعالی نورنیست، همه ظلمت اند و اگر چنانچه، ما از این حجابهای ظلمانی بیرون برویم و
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 350
همین طور اگر موفق بشویم از حجابهای نورانی هم بیرون برویم و همه حجابها را خرق کنیم، آن وقت حق را به همۀ صفات و اسمائش مشاهده می کنیم و غیر او کسی نیست، سراب است. البته به آن معنای کاملش، نادری از اولیای خدا به تبع انبیا موفق شدند و دیگران مراتب پایینتر را، تا برسد به ما که هیچ.(276)
30 / 3 / 64
* * *
مهار انسان توسط انبیا
انسان اولش یک حیوانی است، بدتر از حیوانات. اگر سر خود باشد انسان، همین طور بار بیاید، هیچ حیوانی مثل انسان نیست در اینکه در شهوت، در درندگی، در شیطنت. حیوانات دیگر حدود شیطنتشان محدود است. حدود شهواتشان محدود است. حدود آن سبعیتشان. انسان چون یک موجودی است که به حسب خلقت از همۀ موجودات بالاتر هست. در طرفِ آن طرف، شهوت و غضب و طرف شیطنت و اینها می تواند تا تقریباً لامتناهی برود، حد ندارد. شما می بینید که اگر چنانچه انسان یک ـ فرض کنید که ـ خانه ای پیدا بکند، دنبال این است که یکی دیگر هم پیدا کند. اگر یک کشوری هم پیدا بکند دنبال این است که یکی دیگر هم پیدا بکند. اگر همۀ دنیا هم تحت سیطره اش باشد به فکر این است که در کرۀ قمر هم شاید باشد، برود آنجا. در مریخ هم باشد، برود آنجا. محدود نیست، نه شهواتش محدود است که با یک حد خاصی بسازد، یکی، دوتا، ده تا، صدتا، و نه طمَعش محدود است که به یک کشور، دو کشور، ده کشور اکتفا کند. انبیا آمدند محدودش کنند؛ یعنی مهارش کنند. این حیوان افسار گسیخته که به هیچ حدی از حدود محدود نیست، اگر آزاد بگذارند و این را تربیتش نکنند افسار گسیخته است. به طوری که همه چیز را برای
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 351
خودش می خواهد و همه کس را فدای خودش می خواهد. انبیا آمدند که این افسار گسیخته را مهارش کنند و بیاورند تحت ضوابط و بعد از اینکه آن مهار شد، راه نشانش بدهند برای اینکه تربیت بشود، یک تربیتی که برسد به آن کمالاتی که تا آخر برای او سعادت است.(277)
7 / 10 / 58
* * *
سلامت و بیماری روح
انبیا، پزشکان روحانی
بدان ای عزیز که چنانچه از برای این بدن صحت و مرضی است و علاج و معالجی، برای نفس انسانی و روح آدمیزاده نیز صحت و مرض و سقم و سلامتی و علاج و معالجی است . صحت و سلامت آن عبارت است از اعتدال در طریق انسانیت؛ و مرض و سقمِ آن، اعوجاج از طریق و انحراف از جادۀ انسانیت است. و اهمیت امراض نفسانیه هزاران درجه بیشتر از امراض جسمانیه است، زیرا که غایت این امراضْ منتهی می نماید انسان را به حلول موت، و همین که مرگ آمد و توجه نفس از بدن سلب شد، تمام امراض جسمانیه و خلل های مادیه از او مرتفع شود و هیچیک از آلام و اسقام بدنیه برای او باقی نماند. ولیکن اگر خدای نخواسته دارای امراض روحیه و اسقام نفسیه باشد، اوّلِ سلبِ توجهِ نفس از بدن و حصول توجه به ملکوت خویش، اوّلِ پیدایشِ امراض و اسقام آن است. مَثل توجه به دنیا و تعلق به آن، مَثل مخدراتی است که انسان را از خود بیخود نموده؛ و سلب علاقۀ روح از دنیای بدن باعث به خود آمدن آن است. و همین که به خود آمد، آلام و اسقام و امراضی که در باطن ذات داشت همه به او هجوم کند و تمام آنها که تا آن وقت مخفی بوده و مثل آتشی بوده که در زیر خاکستر پنهان بوده هویدا گردد. و آن امراض و آلام یا از او زایل نشود و ملازم او باشد؛ یا اگر زایل شدنی باشد، پس از هزاران
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 352
سال در تحت فشارها و زحمتها و آتش ها و داغها مرتفع شود: آخِرُ الدَّوَاءِ الْکَیُّ. قال تعالی: یَوْمَ یُحْمی عَلَیْها فِی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوی بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ.
و منزلۀ انبیا، علیهم السلام، منزلۀ اطبّا مشفق است که با کمال شفقت و علاقه مندی به صحت مرضی نسخه های گوناگون به مناسبت حال آنها برای آنها آوردند و آنها را هدایت فرمودند به طرق هدایت: «ما طبیبانیم شاگردان حق». و منزلۀ اعمال روحیه و قلبیه و اعمال ظاهریه و بدنیه منزلۀ دوای امراض است؛ چنانچه منزلۀ تقوا در هر مرتبه از مراتبِ آن منزلۀ پرهیز از چیزهای مضر است برای مرض؛ تا پرهیز در کار نباشد ممکن نیست که مرضی مبدل به سلامت شود و نسخۀ طبیب مؤثر افتد.
در امراض جسمانیه گاهی ممکن است که با ناپرهیزیِ جزئی باز دوا و طبیعتْ غالب آید و صحت عود کند، زیرا که طبیعتْ خود حافظ صحت است و دوای مُعینِ آن؛ ولیکن در امراض روحیه امر خیلی دقیق است، زیرا که طبیعت بر نفس از اوّل امر چیره شده و وجهۀ نفس رو به فساد و منکوس است: إِنَّ النَّفْسَ لَأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ. از این جهت به مجرد فی الجمله ناپرهیزی امراض بر او غلبه کند و رخنه ها از اطراف بر او باز کند تا صحت را بکلی از بین ببرد.(278)
* * *
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 353
نسخۀ اصلاح بیماریهای نفسانی
و بباید دانست که از برای نفوسْ صحت و مرض و صلاح و فساد و سعادت و شقاوتی است که پی بردن به طرق آن و دقایق مصالح و مفاسد آن برای احدی جز ذات مقدس حق ممکن نیست؛ ناچار در نظام، اتمّ که احسن نظام است... منظِّم آن حکیم علی الاطلاق است و واقف بر همۀ امور است، تعلیم طرق سعادت و شقاوت و هدایت راه صلاح و فساد و اعلام طرق علاج نفوس ممتنع است اهمال شود؛ زیرا... [نتیجه اینکه] شریعت، که عبارت از نسخۀ اصلاح امراض نفسانیه است، جز پیش ذات مقدس حق نیست...
حق تعالی او [نبی] را مبعوث فرماید که طرق سعادت و شقاوت را به بشر بفهماند و مردم را به صلاح خود آگاه نماید.(279)
* * *
روشنگری آثار اخلاق سوء
دستورات انبیا و اولیا، علیهم السلام، کشف حقایقی است که ماها از آنها محجوب هستیم. آنها می دانند که این اخلاق ذمیمه و اعمال سیّئه چه صورتهایی دارد و چه ثمراتی از آنها حاصل می شود؛ و این اعمال حسنه و اخلاق کریمه چه صورتهای خوب ملکوتی دارد. همه را فرمودند و دوا و درمان و درد و مرض را بیان کردند. تو اگر عاطفه با خود داری، باید از آن دستورات نگذری و درد خود را دوا نمایی و مرض خود را معالجه کنی، خدا می داند که اگر با این حال که هستیم به آن عالم منتقل شویم، به چه مصیبتها و دردها و مرضها گرفتار می شویم.(280)
* * *
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 354
تحمل سختی در تربیت
همه ان شاءالله ، تربیت بشوند همان طوری که آمال اسلام و پیغمبر اسلام بوده است. پیغمبر اسلام برای اینکه مردم تربیت نمی شدند غصه می خورد به طوری که خدای تبارک و تعالی او را تسلیت می داد؛ در مشقّت بود، خدای تبارک و تعالی به او خطاب می کند که ما قرآن را نفرستادیم که تو در مشقّت باشی. و برای ملتها از پدر برای اولادش، از پدر مهربان برای اولادش، بر ملتهای عالم او بیشتر غصه می خورد و کافرها را وقتی که می دید که اینها به مجرای طبیعی انسانی نمی آمدند، برای آنها متأسف بود و هر انسانی باید اینطور باشد که متأسف باشد برای آنهایی که نمی آیند به خط اسلام و خط انسانیت.
بعضی از علمای بزرگ، از قراری که شنیدم فرموده اند که من برای اشخاص منحرف بیشتر دعا می کنم؛ برای اینکه، آنها بیشتر احتیاج به دعا دارند. دلهای انسانها، انسانهای متعهد، دلهایی است که رئوف و مهربان بر همۀ بشر است.(281)
23 / 10 / 60
* * *
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 355