نکاتی در روش و آثار تربیتی انبیا
خداوند مربّی پیامبر(ص)
و نیز می گویند: اول سوره ای هم که به پیغمبر وارد شده است: اقرأ بِاسْمِ رَبِّکَ نگفته است «اقرأ باسم الله »، نگفته است «اقرأ باسم الناس»، فرموده اِقْرأ بِاسْمِ رَبِّکَ؛ یعنی، ربّ رسول؛ یعنی، آنکه تربیت کرده است رسول اکرم را؛ یعنی، خدای تبارک و تعالی به تمام اسما و صفات، با تمام اسما و صفات. اینکه ربّ رسول اکرم است، انسان کامل است. ذات مقدس حق تعالی با تمام اسما و صفات است و اسما و صفات حق تعالی احاطه بر تمام موجودات دارد و با یک تعبیر دیگر همۀ
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 355
موجودات ظهور اسما و صفات الهی هستند. و خدای تبارک و تعالی که امر می فرماید که: اِقْرَأ بِاسْمِ رَبِّکَ؛ یعنی، به این اسمی که تمام اسما و صفات در آن است و مربی به تمام معنای تربیت در عالم طبیعت، تربیت در عالَم ماورای طبیعت، تربیتهای مناسب با عالَم مجردات، با عالَم جبروت، با تمام عوالم، این ربّ رسول است. و پیغمبر هم مأمور است که قرائت بکند و اول چیزی که به او حسب این روایت امر شده است، امر به قرائت است و تعلیم [و ]تربیت. کانّه می خواهد بفرماید که آن ربّی که ربّ تو است و احاطه به همۀ موجودات دارد، تو باید قرائت کنی و تربیت کنی مردم را به آن راه، همان ربّ رسول آن هم ربّ رسول خاتم؛ پیغمبر مأمورند که مردم را دعوت کنند به ربّ رسول، به ربّ رسول اکرم و ربّ رسول خاتم.(282)
21 / 3 / 59
* * *
اختصاص ربوبیت اعلا به حق تعالی
شما در قرآن کریم ـ در اول سورۀ قرآن کریم ـ می خوانید که الحَمْدُللّه ِ رَبِّ العَالَمین کلمۀ «ربوبیت» را و مبدأ تربیت را در اول قرآن طرح می کند. وما را مکلف فرموده اند که در هر شبانه روز چندین مرتبه این را در رکعات نماز بخوانیم و توجه داشته باشیم به اینکه مسئله تربیت و ربوبیت ـ که درجۀ اعلای آن مخصوص به خدای تبارک و تعالی است و دنبال آن منعکس می شود در انبیای عظام و به وسیلۀ آنها به سایر انسانها ـ این در آن پایه از اهمیت بوده است که دنبال «للّه »، «ربّ العالمین»، مربّی عالمین آمده است. و باز در همین سوره می خوانید که غایت تربیت، حرکت در «صراط مستقیم» است. و منتهی الیه این صراط مستقیم؛ کمال مطلق است، الله است. دعوت شده است که ما تحت تربیت انبیا برویم و تحت تربیت بزرگان از اولیا واقع بشویم، تا
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 356
آنها ما را هدایت کنند به راه مستقیم. و هر روز چندین مرتبه از خدای تبارک و تعالی بخواهیم که ما را هدایت کند به صراط مستقیم، نه راه چپ، و نه راهِ راست: غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ ما باید توجه به این معنا داشته باشیم که موجودی هستیم که اگر خود رو بار بیاییم؛ بدترین موجودات و منحطترین موجودات هستیم. و چنانچه تحت تربیت واقع بشویم و صراط مستقیم را طی بکنیم، می رسیم به آنجا که نمی توانیم فکرش را بکنیم؛ آنجایی که بحر عظمت است، بحر کبریایی است.(283)
7 / 12 / 59
* * *
جهان شمولی تربیت انبیا
مگر خداوند که ربّ العالمین است و تربیت او جهان شمول است تربیتش جلوۀ رحمت نیست، مگر رحمت و تربیت بدون عنایت و الطاف جهان شمول می شود.(284)
8 / 2 / 61
* * *
انبیا، استمرار معلمی خداوند
انبیا هم معلم بشر هستند. نقش بسیار حساس و مهمی است؛... نقش مهمی است که همان نقش تربیت است که «إخراج مِنَ الظلمات إلی النور» آنهایی که الله ُ وَلیُّ الَّذیِنَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إلَی النُّورِ همین سِمَت معلمی است. خدای تبارک و تعالی این سِمَت را به خودش نسبت می دهد... معلم اول خدای تبارک و تعالی است که اخراج می کند مردم را از ظلمات به وسیلۀ انبیا و به وسیلۀ وحی مردم را دعوت می کند به نورانیت؛ دعوت می کند به کمال؛ دعوت می کند به عشق، دعوت می کند به محبت؛ دعوت می کند به مراتب کمالی که از
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 357
برای انسان است. دنبال او انبیا هستند که همان مکتب الهی را نشر می دهند، و آنها هم شغلشان تعلیم است؛ معلمند، معلم بشرند.(285)
27 / 5 / 58
* * *
راه وحی، تنها راه تربیت انسان
تنها راه تربیت و تعلیم راهی است که از ناحیۀ وحی و مربی همۀ عالم رب العالمین، تنها راه آن راهی است که از ناحیۀ حق تعالی ارائه می شود. و آن تهذیبی است که با تربیت الهی به وسیلۀ انبیا مردم آن تربیت را می شوند. و آن علمی است که به وسیلۀ انبیا بر بشر عرضه می شود. و آن علمی است که انسان را به کمال مطلوب خودش می رساند.(286)
18 / 10 / 59
* * *
قصص قرآن برای تربیت انسان
قرآن مجموعه ای است که به انحاء مختلف راههای سعادت بشری را بیان نموده است، گاهی به صورت احکام و گاهی به صورت قصص و حکایتها؛ حکایت انبیا را که قرآن ذکر می کند به جهت جنبۀ تاریخی آن نیست، چون قرآن کتاب تاریخ نیست و ذکر کردن احوال آدم به جهت تاریخ دانستن نیست، زیرا به ما چه مربوط است که فلان قضیه، فلان جور شده است، بلکه ذکر قصۀ آدم با شیطان برای تنبیه ماست تا بدانیم که اگر کسی از بهشت دور مانده، چه طور باید دوباره به آن وارد شود و چگونه می شود که از درگاه خداوند به انسان خطاب اخراج می رسد؟ و کدام صفت باعث غفران می گردد؟ و کدام صفت باعث لعن می باشد؟
قرآن مجید در قصص و حکایات انبیا که سیر مردمان برجسته و
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 358
قابل ذکر را برای ما بیان می کند، برای این است که بدانیم برجستگان عالم که مربی بشر بوده اند چطور خودشان تربیت یافته اند و رفتار آنها چگونه بوده است؟
حضرت موسی بعد از آن همه سیر، روی منبر نشست و می خواست برای مردم وعظ کند به قلبش خطور کرد که من از کجا به کجا رسیدم و چقدر بزرگ و افضل شدم، فوراً حکم شد بیا پایین و چون ناقصی برو تا تربیت بیابی و اگر تربیت یافتی آن وقت می آیی و تربیت می کنی، فوراً از منبر پایین آمد و هرچه مردم التماس کردند که نرو، گفت: خیر، باید بروم؛ و لذا با آن رفیقش آمد تا خضر را پیدا کرد و چه تربیتها از او گرفت، و چقدر آداب تعلّم، در آیۀ شریفه ای که حکایت حال او را می فرماید وجود دارد: (قَالَ لَهُ مُوسَی هَلْ أتَّبِعُکَ عَلَی أنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً) شهید ثانی در منیة المرید می فرماید: دوازده ادب از آداب تعلّم بلکه بیش از آن در این آیه هست.(287)
* * *
شریعت بر پایۀ فطرت استقلالی و تبعی
و از این جهت، احکام آسمانی و آیات باهرات الهی و دستورات انبیاء عظام و اولیاء کرام، بر طبق نقشه فطرت و طریقۀ جبلَّت بنا نهاده شده، و تمام احکام الهی به طریق کلّی به دو مقصد منقسم شود که یکی، اصلی و استقلالی؛ و دیگر فرعی و تبعی است، و جمیع دستورات الهیه به این دو مقصد، یا بی واسطه یا با واسطه، رجوع کند.
مقصد اوّل ـ که اصلی است و استقلالی ـ توجه دادن فطرت است به کمال مطلق، که حق ـ جلّ و علا ـ و شؤون ذاتیّه و صفاتیّه و افعالیّه او
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 359
است که مباحث مبدأ و معاد و مقاصد ربوبیّات از ایمان بالله و کتب و رسل و ملائکه و یوم الآخره، و أهمّ و عمدۀ مراتب سلوک نفسانی و بسیاری از فروع احکام از قبیل مهمّات صلاة و حج، به این مقصد مربوط است، یا بی واسطه یا با واسطه.
مقصد دوّم ـ که عرضی و تبعی است ـ تنفر دادن فطرت است از شجره خبیثه دنیا و طبیعت که اُمّ النقایص و اُمّ الأمراض است. و بسیاری از مسائل ربوبیّات، و عمدۀ دعوتهای قرآنی و مواعظ الهیّه و نبویّه و ولویّه، و عمدۀ ابواب ارتیاض و سلوک، و کثیری از فروع شرعیات از قبیل صوم و صدقات واجبه و مستحبه، و تقوا و ترک فواحش و معاصی به آن رجوع کند.
و این دو مقصد، مطابق نقشه فطرت است، چنانچه دانستی که در انسان دو فطرت است: فطرت عشق به کمال، و فطرت تنفر از نقص. پس جمیع احکام شرایع مربوط به فطرت است و برای تخلّص فطرت از حُجُب ظلمانیۀ طبیعت است.(288)
* * *
تربیت نوع مردم در حد مرتبۀ خیال
همۀ بشر به رتبۀ تجرد عقلانی نمی رسند، بلکه نوع مردم در همان رتبۀ خیالیه باقی می مانند و حیوانی خیلی قوی در خیال می باشند، و اکثر نویدهای قرآن از قبیل زوجات و حور و سیب و گلابی برای این است که نوع مردم نمی توانند به آن دعوت اصلی برسند، گرچه امکان ذاتی دارد ولیکن خیلی سخت است و لذا اگر به اینها وعدۀ عالم غیب و قرب لقای پروردگار می دادند و جزایش را قرب الهی تعیین می کردند، فهم این معنی که قرب پروردگار چه لذتی دارد برای آنها ممکن نبود و این وعده هرگز تأثیری در آنها نمی کرد و لذا هم از این
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 360
مقام و هم از مقام دیگر می ماندند؛ چون نوع مردم به طمع همین چیزها فرمان می برند و با همان رتبۀ خیالیه بار می آیند و یک حیوان تربیت یافته می شوند و در حد خیال ـ که حد حیوانیت است ـ می مانند، پس برای نوع بشر همین رتبۀ حیوانی است ولیکن از حیوانهای قابل تربیت می باشند؛ چون بعضی از حیوانها هیچ گاه تربیت قبول نمی کنند، مثل پلنگ و ببر که شاید معلَّم نشوند، ولی بعضی مثل میمون قابلیت دارند به عادتی که صاحبش می دهد، عادت کنند و هر حرکتی که او کند اینها هم یاد بگیرند؛ انبیا این نوع مردم را به گونه ای تربیت دادند، که با رتبۀ خیالیه تناسب دارد.(289)
* * *
هدایت به راههای وصول به مقصود
به هر اندازه تجرد بیشتر باشد، بیشتر به ادراک اعیان مجرده نایل می گردد، به طوری که اگر مداومت داشته باشد، حقایق از نفس و قلب او طلوع می نماید، و منظور همین است که با مبادی عالیه انس اتحادی حاصل شود، نه اینکه فقط انسان، مفهومی را درک کند.
پس انبیا و مرسلین برای همین جهت است که بشر را به یک مبدأ توجه داده و اعمالی را که کوتاه ترین راه به مقصود است، نشان داده اند.(290)
* * *
انبیا، مربیان عملی بشر
انبیا و اوصیا، جنود رحمانی را به هر نحوی که ممکن بوده، قولاً و فعلاً تقویت فرموده اند، البته فعل آنها بیشتر در این معنی راسخ
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 361
بوده و مردم را به خدا توجه داده اند و بلکه وجودشان در این معنی بیشتر از اقوال آنها دخیل می باشد. اگر تاریخ انبیا مورد دقت قرار گیرد، معلوم می شود که خود افعالشان، دعوت به حقیقت و سعادت می باشد و آثار انبیا و قصص و حکایات آنها در این معنی خیلی دخیل است؛ مثلاً فلان غزوه را که ذکر نمودند، باید جهات افعال آنها را دید، و قصص قرآنی از قبیل احوال موسی بن عمران علیه السلام و یوسف علیه السلام و آدم علیه السلام را از جهت نکته ای که ما ذکر کردیم باید دقت کرد تا ملتفت شد که چه کرده اند و در راه هدایت بشر چگونه کوشیده اند و وضع خودشان با خدا چگونه بوده است، حضرت امیر علیه السلام نه فقط معلم قولی بشر بلکه معلم عملی است؛ چنانکه عملاً در زمان خودش معلم بوده است.(291)
* * *
تأثیر تربیت معنوی انبیا بر توده های مردم
اگر انبیا را ما استثنا بکنیم از بشر، از اول انبیایی در کار نبودند و بشر خودش خود بخود بزرگ می شد، اگر این طور بود، تمام بشر به هلاکت و به نابسامانی می رسید، و روی خوش در بین بشر اصلاً پیدا نمی شد. الآن که می بینید که یک عدد بسیاری از مردم خوب هستند و آن توده های مردم است، این از برکت همان تربیتهای معنوی انبیای خداست. تربیتهای معنوی انبیای خدا، در عین حالی که همه قبول نکردند این تربیت را، مع ذلک آن قدر در دنیا نور افکنده است که توده های مردم، توده های ضعیف مردم، همه خوب هستند. کمتر در آنها این فسادها پیدا می شود.(292)
28 / 6 / 61
* * *
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 362
انبیا، مؤثر در حرکت استکمالی انسان
انسان با حرکت جوهریه و تکامل جوهری رو به تجرد می رود و این برای او قهری و ذاتی است که اگر انبیا هم نمی آمدند قیامتی طبق این حرکت جوهریه بود، و عذاب آخرت مثل مجازات این جنایات و جرایم نیست که اینجا چنین وضع کرده اند که مثلاً اگر کسی دزدی کرد دستش را ببرند که فقط با وضع و اعتبار است، ولی آنجا مجازات همان طبق ختم تجرد است که چطور از این عالم وارد به آن عالم تجرد شده باشد. ممکن است از عالم نباتی که ترقی کرد و به عالم حیوانیت رسید و در این عالم که می بایست قوای حیوانیه را به طور اعتدال و نسبت نگه دارد تا بعد از آنکه اعتدال قوای حیوانی ملکه شد به عالم تجرد عقلانی ترقی کند و انسان باشد، در مرحله ای که حیوان است لاغیر اعتدال را از دست داده در وصفی یا اوصافی از اوصاف حیوانی ترقی کند، و حرکت جوهریه اش در صورتی ختم شود که در این اوصاف به حد کمال رسیده و در این اوصاف تجرد حاصل نموده باشد، و به طوری قوی و کامل در حیوانیت شود که در حیوانیت به مرتبۀ تجرد و قیامت برسد، این همان لوازم قهریۀ این حیوانیت تجردی است. بلی ممکن است چنانکه گفتیم این تجرد را با اعتدال قوای حیوانی به پایان برساند و یک موجود مجرد عقلانی شود و قیامت او هم همان لوازم قهریۀ اوست، منتها اگر عنایت نمی شد و انبیا و مرسلین نمی آمدند اغلب و اکثر با آن تجرد حیوانی بار می آمدند. این است که طبق عنایت، انزال کتب و ارسال رسل و اولیا و اوصیا محقق شده تا وقتی که آن تجرد ذاتی جوهری ـ که قهری و ذاتی است ـ انجام می گیرد در صورتی که انسان اعمال و افعال و کردارش را با دستورات شرعیه مطابق کرد و اعمال قلبیه و نیّات خود را خالص نمود، این تجرد به آخر برسد و این کمال قهری ذاتی تمام شود و یک کمالات اکتسابیه از فضایل و معارف با این باشد و هیچ سیئاتی نداشته
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 363
باشد و یک موجود مجرد عقلانی شود؛ خصوصاً اگر به این معنی ضمیمه کنیم آن وعده ای که آخوند داده است که اگر انسان در اینجا پیوسته یا اکثر اوقات اشتغالات خود را همان تفکر و تعقل معارف و اوصاف کمالیه قرار داده و با براهین حقه نظر به کلیات و جمال حق و ذات واجب الوجود نماید و به مراسلات کلیه قلبش را عادت داده و در تعقل آنها با براهین حقه مداومت کند، این علوم در آخرت حضوریه می شود و بوجه العیان اینها را به علم حضوری مشاهده می نماید، خصوصاً بعد از آنکه اینها قاعدۀ اتحاد عاقل و معقول را مبرهن و تمام می دانند اتحاد به آن مراسلات و کلیات پیدا می شود و این مفاهیم در اینجا که متحد با انسان است در آخرت با مصداق آنها اتحاد پیدا می کند.
و همچنین اگر شخصی در این سیرِ تجردی قهری ذاتی که خود فیض اتمّ است با اشتغالات به اخلاق رذیله و شیطنتها و آراء باطله و مطالب ضالّه و عادات ناستوده و حیله و چاپلوسی و شهوت مقترن شد و در این تجرد ذاتی اکتساب رذایل نموده و فواحش صرفه و کلیات ظلم و عدوان را تعقل کند و با این وضع به آخر برسد، یک موجود مجرد عقلانی شقی می شود که هیچ سعادت ندارد، در عین حال تجردش در حد عقلانیت است و از شیطان هم بالاتر است.
و اگر انسانی باشد که در تجرد بالا رفته، بدون اینکه اکتساب رذایل و یا فواضل نموده باشد، این نه سعید و نه شقی است، بلکه یک موجود مجردی است. البته تجرد، یک معنی، و سعادت و شقاوت معنای دیگر است؛ ممکن است انسان شقی باشد ولی تجردش بیشتر، این است که می بینی بعضی از اشخاص هستند که با اینکه قوۀ درک آنها بیشتر است ولی سعید نیستند و شقی هستند. و ای بسا بعضی از مؤمنین باشند که سعید هستند ولی آن قدر مدرک نیستند، البته ادراک بسته به تجرد
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 364
است؛ هرقدر تجرد بیشتر شد ادراکات زیادتر می گردد، و این است که می بینی شاید چرچیل از بسیاری از مؤمنین سعداء، سیاسی تر و درّاک تر و مدیرتر باشد و تعقل کلیاتش بیشتر باشد، ولی در کلیاتِ جوری و ستمی و غیر حقه. و لذا می بینی قوانین کلیه برای عالم وضع می کند ولی با این حالی که از تجرد دارد شقی است، و آن دیگری ممکن است چنانچه گفتیم سعید باشد ولی تجردش کامل نباشد این است که اگر انسان به غایت تجرد ممکنه با اکتساب فضایل و فواضل و معارف برسد، این سعیدِ اسعد است، و اگر به تجرد با اکتساب رذایل و فواحش برسد، این مجردی شقی اشقی است، و اگر به تجرد برسد در صورتی که دارای سیئاتی و حسناتی است و رذایلی و فواضلی اکتساب نماید باید دید که کدام غلبه می کند؛ اگر مساوی شدند یا عذاب متوسط دارد و یا نعمت متوسط و از متوسطات است و یا تساقط می کنند.(293)
* * *
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 365