فصل هشتم: انسان و تربیت

نکاتی در روش و آثار تربیتی انبیا

نکاتی در روش و آثار تربیتی انبیا

‏ ‏

خداوند مربّی پیامبر(ص)

‏و نیز می گویند: اول سوره ای هم که به پیغمبر وارد شده است: ‏اقرأ بِاسْمِ‎ ‎رَبِّکَ ‏نگفته است «اقرأ باسم الله »، نگفته است «اقرأ باسم الناس»،‏‎ ‎‏فرموده ‏اِقْرأ بِاسْمِ رَبِّکَ‏؛ یعنی، ربّ رسول؛ یعنی، آنکه تربیت کرده است‏‎ ‎‏رسول اکرم را؛ یعنی، خدای تبارک و تعالی به تمام اسما و صفات، با‏‎ ‎‏تمام اسما و صفات. اینکه ربّ رسول اکرم است، انسان کامل است.‏‎ ‎‏ذات مقدس حق تعالی با تمام اسما و صفات است و اسما و صفات‏‎ ‎‏حق تعالی احاطه بر تمام موجودات دارد و با یک تعبیر دیگر همۀ‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 355

‏موجودات ظهور اسما و صفات الهی هستند. و خدای تبارک و تعالی‏‎ ‎‏که امر می فرماید که: ‏اِقْرَأ بِاسْمِ رَبِّکَ‏؛ یعنی، به این اسمی که تمام اسما و‏‎ ‎‏صفات در آن است و مربی به تمام معنای تربیت در عالم طبیعت،‏‎ ‎‏تربیت در عالَم ماورای طبیعت، تربیتهای مناسب با عالَم مجردات، با‏‎ ‎‏عالَم جبروت، با تمام عوالم، این ربّ رسول است. و پیغمبر هم مأمور‏‎ ‎‏است که قرائت بکند و اول چیزی که به او حسب این روایت امر شده‏‎ ‎‏است، امر به قرائت است و تعلیم ‏‏[‏‏و‏‎ ‎‏]‏‏تربیت. کانّه می خواهد بفرماید‏‎ ‎‏که آن ربّی که ربّ تو است و احاطه به همۀ موجودات دارد، تو باید‏‎ ‎‏قرائت کنی و تربیت کنی مردم را به آن راه، همان ربّ رسول آن هم‏‎ ‎‏ربّ رسول خاتم؛ پیغمبر مأمورند که مردم را دعوت کنند به ربّ‏‎ ‎‏رسول، به ربّ رسول اکرم و ربّ رسول خاتم.(282)‏

21 / 3 / 59 

*  *  *

‏ ‏

اختصاص ربوبیت اعلا به حق تعالی

‏شما در قرآن کریم ـ در اول سورۀ قرآن کریم ـ می خوانید که ‏الحَمْدُللّه ِ‎ ‎رَبِّ العَالَمین‏ کلمۀ «ربوبیت» را و مبدأ تربیت را در اول قرآن طرح‏‎ ‎‏می کند. وما را مکلف فرموده اند که در هر شبانه روز چندین مرتبه این‏‎ ‎‏را در رکعات نماز بخوانیم و توجه داشته باشیم به اینکه مسئله تربیت‏‎ ‎‏و ربوبیت ـ که درجۀ اعلای آن مخصوص به خدای تبارک و تعالی‏‎ ‎‏است و دنبال آن منعکس می شود در انبیای عظام و به وسیلۀ آنها به‏‎ ‎‏سایر انسانها ـ این در آن پایه از اهمیت بوده است که دنبال «للّه »، «ربّ‏‎ ‎‏العالمین»، مربّی عالمین آمده است. و باز در همین سوره می خوانید که‏‎ ‎‏غایت تربیت، حرکت در «صراط مستقیم» است. و منتهی الیه این‏‎ ‎‏صراط مستقیم؛ کمال مطلق است، الله است. دعوت شده است که ما‏‎ ‎‏تحت تربیت انبیا برویم و تحت تربیت بزرگان از اولیا واقع بشویم، تا‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 356

‏آنها ما را هدایت کنند به راه مستقیم. و هر روز چندین مرتبه از خدای‏‎ ‎‏تبارک و تعالی بخواهیم که ما را هدایت کند به صراط مستقیم، نه راه‏‎ ‎‏چپ، و نه راهِ راست: ‏غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ‏ ما باید توجه به این‏‎ ‎‏معنا داشته باشیم که موجودی هستیم که اگر خود رو بار بیاییم؛‏‎ ‎‏بدترین موجودات و منحطترین موجودات هستیم. و چنانچه تحت‏‎ ‎‏تربیت واقع بشویم و صراط مستقیم را طی بکنیم، می رسیم به آنجا که‏‎ ‎‏نمی توانیم فکرش را بکنیم؛ آنجایی که بحر عظمت است، بحر‏‎ ‎‏کبریایی است.(283)‏

7 / 12 / 59 

*  *  *

‏ ‏

جهان شمولی تربیت انبیا

‏مگر خداوند که ربّ العالمین است و تربیت او جهان شمول است‏‎ ‎‏تربیتش جلوۀ رحمت نیست، مگر رحمت و تربیت بدون عنایت و‏‎ ‎‏الطاف جهان شمول می شود.(284)‏

8 / 2 / 61 

*  *  *

‏ ‏

انبیا، استمرار معلمی خداوند

‏انبیا هم معلم بشر هستند. نقش بسیار حساس و مهمی است؛... نقش‏‎ ‎‏مهمی است که همان نقش تربیت است که «إخراج مِنَ الظلمات إلی‏‎ ‎‏النور» آنهایی که ‏الله ُ وَلیُّ الَّذیِنَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إلَی النُّورِ‎ ‎‏همین سِمَت معلمی است. خدای تبارک و تعالی این سِمَت را به‏‎ ‎‏خودش نسبت می دهد... معلم اول خدای تبارک و تعالی است که‏‎ ‎‏اخراج می کند مردم را از ظلمات به وسیلۀ انبیا و به وسیلۀ وحی مردم‏‎ ‎‏را دعوت می کند به نورانیت؛ دعوت می کند به کمال؛ دعوت می کند به‏‎ ‎‏عشق، دعوت می کند به محبت؛ دعوت می کند به مراتب کمالی که از‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 357

‏برای انسان است. دنبال او انبیا هستند که همان مکتب الهی را نشر‏‎ ‎‏می دهند، و آنها هم شغلشان تعلیم است؛ معلمند، معلم بشرند.(285)‏

27 / 5 / 58 

*  *  *

‏ ‏

راه وحی، تنها راه تربیت انسان

‏تنها راه تربیت و تعلیم راهی است که از ناحیۀ وحی و مربی همۀ عالم‏‎ ‎‏رب العالمین، تنها راه آن راهی است که از ناحیۀ حق تعالی ارائه‏‎ ‎‏می شود. و آن تهذیبی است که با تربیت الهی به وسیلۀ انبیا مردم آن‏‎ ‎‏تربیت را می شوند. و آن علمی است که به وسیلۀ انبیا بر بشر عرضه‏‎ ‎‏می شود. و آن علمی است که انسان را به کمال مطلوب خودش‏‎ ‎‏می رساند.(286)‏

18 / 10 / 59 

*  *  *

‏ ‏

قصص قرآن برای تربیت انسان

‏قرآن مجموعه ای است که به انحاء مختلف راههای سعادت بشری را‏‎ ‎‏بیان نموده است، گاهی به صورت احکام و گاهی به صورت قصص و‏‎ ‎‏حکایتها؛ حکایت انبیا را که قرآن ذکر می کند به جهت جنبۀ تاریخی‏‎ ‎‏آن نیست، چون قرآن کتاب تاریخ نیست و ذکر کردن احوال آدم به‏‎ ‎‏جهت تاریخ دانستن نیست، زیرا به ما چه مربوط است که فلان قضیه،‏‎ ‎‏فلان جور شده است، بلکه ذکر قصۀ آدم با شیطان برای تنبیه ماست تا‏‎ ‎‏بدانیم که اگر کسی از بهشت دور مانده، چه طور باید دوباره به آن وارد‏‎ ‎‏شود و چگونه می شود که از درگاه خداوند به انسان خطاب اخراج‏‎ ‎‏می رسد؟ و کدام صفت باعث غفران می گردد؟ و کدام صفت باعث‏‎ ‎‏لعن می باشد؟‏

‏قرآن مجید در قصص و حکایات انبیا که سیر مردمان برجسته و‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 358

‏قابل ذکر را برای ما بیان می کند، برای این است که بدانیم برجستگان‏‎ ‎‏عالم که مربی بشر بوده اند چطور خودشان تربیت یافته اند و رفتار آنها‏‎ ‎‏چگونه بوده است؟‏

‏حضرت موسی بعد از آن همه سیر، روی منبر نشست و‏‎ ‎‏می خواست برای مردم وعظ کند به قلبش خطور کرد که من از کجا به‏‎ ‎‏کجا رسیدم و چقدر بزرگ و افضل شدم، فوراً حکم شد بیا پایین و‏‎ ‎‏چون ناقصی برو تا تربیت بیابی و اگر تربیت یافتی آن وقت می آیی و‏‎ ‎‏تربیت می کنی، فوراً از منبر پایین آمد و هرچه مردم التماس کردند که‏‎ ‎‏نرو، گفت: خیر، باید بروم؛ و لذا با آن رفیقش آمد تا خضر را پیدا کرد و‏‎ ‎‏چه تربیتها از او گرفت،‏‎[1]‎‏ و چقدر آداب تعلّم، در آیۀ شریفه ای که‏‎ ‎‏حکایت حال او را می فرماید وجود دارد: (‏قَالَ لَهُ مُوسَی هَلْ أتَّبِعُکَ عَلَی‎ ‎أنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً)‎[2]‎‏ شهید ثانی در منیة المرید می فرماید:‏‎ ‎‏دوازده ادب از آداب تعلّم بلکه بیش از آن در این آیه هست.‏‎[3]‎‏(287)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

شریعت بر پایۀ فطرت استقلالی و تبعی

‏و از این جهت، احکام آسمانی و آیات باهرات الهی و دستورات انبیاء‏‎ ‎‏عظام و اولیاء کرام، بر طبق نقشه فطرت و طریقۀ جبلَّت بنا نهاده شده،‏‎ ‎‏و تمام احکام الهی به طریق کلّی به دو مقصد منقسم شود که یکی،‏‎ ‎‏اصلی و استقلالی؛ و دیگر فرعی و تبعی است، و جمیع دستورات‏‎ ‎‏الهیه به این دو مقصد، یا بی واسطه یا با واسطه، رجوع کند.‏

‏مقصد اوّل ـ که اصلی است و استقلالی ـ توجه دادن فطرت است‏‎ ‎‏به کمال مطلق، که حق ـ جلّ و علا ـ و شؤون ذاتیّه و صفاتیّه و افعالیّه او‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 359

‏است که مباحث مبدأ و معاد و مقاصد ربوبیّات از ایمان بالله و کتب و‏‎ ‎‏رسل و ملائکه و یوم الآخره، و أهمّ و عمدۀ مراتب سلوک نفسانی و‏‎ ‎‏بسیاری از فروع احکام از قبیل مهمّات صلاة و حج، به این مقصد‏‎ ‎‏مربوط است، یا بی واسطه یا با واسطه.‏

‏مقصد دوّم ـ که عرضی و تبعی است ـ تنفر دادن فطرت است از‏‎ ‎‏شجره خبیثه دنیا و طبیعت که اُمّ النقایص و اُمّ الأمراض است. و‏‎ ‎‏بسیاری از مسائل ربوبیّات، و عمدۀ دعوتهای قرآنی و مواعظ الهیّه و‏‎ ‎‏نبویّه و ولویّه، و عمدۀ ابواب ارتیاض و سلوک، و کثیری از فروع‏‎ ‎‏شرعیات از قبیل صوم و صدقات واجبه و مستحبه، و تقوا و ترک‏‎ ‎‏فواحش و معاصی به آن رجوع کند.‏

‏و این دو مقصد، مطابق نقشه فطرت است، چنانچه دانستی که در‏‎ ‎‏انسان دو فطرت است: فطرت عشق به کمال، و فطرت تنفر از نقص.‏‎ ‎‏پس جمیع احکام شرایع مربوط به فطرت است و برای تخلّص فطرت‏‎ ‎‏از حُجُب ظلمانیۀ طبیعت است.(288)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

تربیت نوع مردم در حد مرتبۀ خیال

‏همۀ بشر به رتبۀ تجرد عقلانی نمی رسند، بلکه نوع مردم در همان‏‎ ‎‏رتبۀ خیالیه باقی می مانند و حیوانی خیلی قوی در خیال می باشند، و‏‎ ‎‏اکثر نویدهای قرآن از قبیل زوجات و حور و سیب و گلابی برای این‏‎ ‎‏است که نوع مردم نمی توانند به آن دعوت اصلی برسند، گرچه امکان‏‎ ‎‏ذاتی دارد ولیکن خیلی سخت است و لذا اگر به اینها وعدۀ عالم غیب‏‎ ‎‏و قرب لقای پروردگار می دادند و جزایش را قرب الهی تعیین‏‎ ‎‏می کردند، فهم این معنی که قرب پروردگار چه لذتی دارد برای آنها‏‎ ‎‏ممکن نبود و این وعده هرگز تأثیری در آنها نمی کرد و لذا هم از این‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 360

‏مقام و هم از مقام دیگر می ماندند؛ چون نوع مردم به طمع همین‏‎ ‎‏چیزها فرمان می برند و با همان رتبۀ خیالیه بار می آیند و یک حیوان‏‎ ‎‏تربیت یافته می شوند و در حد خیال ـ که حد حیوانیت است ـ‏‎ ‎‏می مانند، پس برای نوع بشر همین رتبۀ حیوانی است ولیکن از‏‎ ‎‏حیوانهای قابل تربیت می باشند؛ چون بعضی از حیوانها هیچ گاه‏‎ ‎‏تربیت قبول نمی کنند، مثل پلنگ و ببر که شاید معلَّم نشوند، ولی‏‎ ‎‏بعضی مثل میمون قابلیت دارند به عادتی که صاحبش می دهد، عادت‏‎ ‎‏کنند و هر حرکتی که او کند اینها هم یاد بگیرند؛ انبیا این نوع مردم را‏‎ ‎‏به گونه ای تربیت دادند، که با رتبۀ خیالیه تناسب دارد.(289)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

هدایت به راههای وصول به مقصود

‏به هر اندازه تجرد بیشتر باشد، بیشتر به ادراک اعیان مجرده نایل‏‎ ‎‏می گردد، به طوری که اگر مداومت داشته باشد، حقایق از نفس و قلب‏‎ ‎‏او طلوع می نماید، و منظور همین است که با مبادی عالیه انس اتحادی‏‎ ‎‏حاصل شود، نه اینکه فقط انسان، مفهومی را درک کند.‏

‏پس انبیا و مرسلین برای همین جهت است که بشر را به یک مبدأ‏‎ ‎‏توجه داده و اعمالی را که کوتاه ترین راه به مقصود است، نشان‏‎ ‎‏داده اند.(290)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

انبیا، مربیان عملی بشر

‏انبیا و اوصیا، جنود‏‎[4]‎‏ رحمانی را به هر نحوی که ممکن بوده، قولاً‏‎ ‎‏و فعلاً تقویت فرموده اند، البته فعل آنها بیشتر در این معنی راسخ‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 361

‏بوده و مردم را به خدا توجه داده اند و بلکه وجودشان در این معنی‏‎ ‎‏بیشتر از اقوال آنها دخیل می باشد. اگر تاریخ انبیا مورد دقت قرار‏‎ ‎‏گیرد، معلوم می شود که خود افعالشان، دعوت به حقیقت و سعادت‏‎ ‎‏می باشد و آثار انبیا و قصص و حکایات آنها در این معنی خیلی دخیل‏‎ ‎‏است؛ مثلاً فلان غزوه را که ذکر نمودند، باید جهات افعال آنها را دید،‏‎ ‎‏و قصص قرآنی از قبیل احوال موسی بن عمران ‏‏علیه السلام‏‏ و یوسف ‏‏علیه السلام‏‏ و‏‎ ‎‏آدم ‏‏علیه السلام‏‏ را از جهت نکته ای که ما ذکر کردیم باید دقت کرد تا ملتفت‏‎ ‎‏شد که چه کرده اند و در راه هدایت بشر چگونه کوشیده اند و وضع‏‎ ‎‏خودشان با خدا چگونه بوده است، حضرت امیر ‏‏علیه السلام‏‏ نه فقط معلم‏‎ ‎‏قولی بشر بلکه معلم عملی است؛ چنانکه عملاً در زمان خودش معلم‏‎ ‎‏بوده است.(291)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

تأثیر تربیت معنوی انبیا بر توده های مردم

‏اگر انبیا را ما استثنا بکنیم از بشر، از اول انبیایی در کار نبودند و بشر‏‎ ‎‏خودش خود بخود بزرگ می شد، اگر این طور بود، تمام بشر به‏‎ ‎‏هلاکت و به نابسامانی می رسید، و روی خوش در بین بشر اصلاً پیدا‏‎ ‎‏نمی شد. الآن که می بینید که یک عدد بسیاری از مردم خوب هستند و‏‎ ‎‏آن توده های مردم است، این از برکت همان تربیتهای معنوی انبیای‏‎ ‎‏خداست. تربیتهای معنوی انبیای خدا، در عین حالی که همه قبول‏‎ ‎‏نکردند این تربیت را، مع ذلک آن قدر در دنیا نور افکنده است که‏‎ ‎‏توده های مردم، توده های ضعیف مردم، همه خوب هستند. کمتر در‏‎ ‎‏آنها این فسادها پیدا می شود.(292)‏

28 / 6 / 61 

*  *  *


کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 362

انبیا، مؤثر در حرکت استکمالی انسان

‏انسان با حرکت جوهریه و تکامل جوهری رو به تجرد می رود و این‏‎ ‎‏برای او قهری و ذاتی است که اگر انبیا هم نمی آمدند قیامتی طبق این‏‎ ‎‏حرکت جوهریه بود، و عذاب آخرت مثل مجازات این جنایات و‏‎ ‎‏جرایم نیست که اینجا چنین وضع کرده اند که مثلاً اگر کسی دزدی کرد‏‎ ‎‏دستش را ببرند که فقط با وضع و اعتبار است، ولی آنجا مجازات‏‎ ‎‏همان طبق ختم تجرد است که چطور از این عالم وارد به آن عالم تجرد‏‎ ‎‏شده باشد. ممکن است از عالم نباتی که ترقی کرد و به عالم حیوانیت‏‎ ‎‏رسید و در این عالم که می بایست قوای حیوانیه را به طور اعتدال و‏‎ ‎‏نسبت نگه دارد تا بعد از آنکه اعتدال قوای حیوانی ملکه شد به عالم‏‎ ‎‏تجرد عقلانی ترقی کند و انسان باشد، در مرحله ای که حیوان است‏‎ ‎‏لاغیر اعتدال را از دست داده در وصفی یا اوصافی از اوصاف حیوانی‏‎ ‎‏ترقی کند، و حرکت جوهریه اش در صورتی ختم شود که در این‏‎ ‎‏اوصاف به حد کمال رسیده و در این اوصاف تجرد حاصل نموده‏‎ ‎‏باشد، و به طوری قوی و کامل در حیوانیت شود که در حیوانیت به‏‎ ‎‏مرتبۀ تجرد و قیامت برسد، این همان لوازم قهریۀ این حیوانیت‏‎ ‎‏تجردی است. بلی ممکن است چنانکه گفتیم این تجرد را با اعتدال‏‎ ‎‏قوای حیوانی به پایان برساند و یک موجود مجرد عقلانی شود و‏‎ ‎‏قیامت او هم همان لوازم قهریۀ اوست، منتها اگر عنایت نمی شد و انبیا‏‎ ‎‏و مرسلین نمی آمدند اغلب و اکثر با آن تجرد حیوانی بار می آمدند.‏‎ ‎‏این است که طبق عنایت، انزال کتب و ارسال رسل و اولیا و اوصیا‏‎ ‎‏محقق شده تا وقتی که آن تجرد ذاتی جوهری ـ که قهری و ذاتی است ـ‏‎ ‎‏انجام می گیرد در صورتی که انسان اعمال و افعال و کردارش را با‏‎ ‎‏دستورات شرعیه مطابق کرد و اعمال قلبیه و نیّات خود را خالص‏‎ ‎‏نمود، این تجرد به آخر برسد و این کمال قهری ذاتی تمام شود و یک‏‎ ‎‏کمالات اکتسابیه از فضایل و معارف با این باشد و هیچ سیئاتی نداشته‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 363
‏باشد و یک موجود مجرد عقلانی شود؛ خصوصاً اگر به این معنی‏‎ ‎‏ضمیمه کنیم آن وعده ای که آخوند داده است که اگر انسان در اینجا‏‎ ‎‏پیوسته یا اکثر اوقات اشتغالات خود را همان تفکر و تعقل معارف و‏‎ ‎‏اوصاف کمالیه قرار داده و با براهین حقه نظر به کلیات و جمال حق و‏‎ ‎‏ذات واجب الوجود نماید و به مراسلات کلیه قلبش را عادت داده و در‏‎ ‎‏تعقل آنها با براهین حقه مداومت کند، این علوم در آخرت حضوریه‏‎ ‎‏می شود و بوجه العیان اینها را به علم حضوری مشاهده می نماید،‏‎ ‎‏خصوصاً بعد از آنکه اینها قاعدۀ اتحاد عاقل و معقول را مبرهن و تمام‏‎ ‎‏می دانند اتحاد به آن مراسلات و کلیات پیدا می شود و این مفاهیم در‏‎ ‎‏اینجا که متحد با انسان است در آخرت با مصداق آنها اتحاد پیدا‏‎ ‎‏می کند.‏

‏و همچنین اگر شخصی در این سیرِ تجردی قهری ذاتی که خود‏‎ ‎‏فیض اتمّ است با اشتغالات به اخلاق رذیله و شیطنتها و آراء باطله و‏‎ ‎‏مطالب ضالّه و عادات ناستوده و حیله و چاپلوسی و شهوت مقترن‏‎ ‎‏شد و در این تجرد ذاتی اکتساب رذایل نموده و فواحش صرفه و‏‎ ‎‏کلیات ظلم و عدوان را تعقل کند و با این وضع به آخر برسد، یک‏‎ ‎‏موجود مجرد عقلانی شقی می شود که هیچ سعادت ندارد، در عین‏‎ ‎‏حال تجردش در حد عقلانیت است و از شیطان هم بالاتر است.‏

‏و اگر انسانی باشد که در تجرد بالا رفته، بدون اینکه اکتساب رذایل‏‎ ‎‏و یا فواضل نموده باشد، این نه سعید و نه شقی است، بلکه یک موجود‏‎ ‎‏مجردی است. البته تجرد، یک معنی، و سعادت و شقاوت معنای دیگر‏‎ ‎‏است؛ ممکن است انسان شقی باشد ولی تجردش بیشتر، این است که‏‎ ‎‏می بینی بعضی از اشخاص هستند که با اینکه قوۀ درک آنها بیشتر است‏‎ ‎‏ولی سعید نیستند و شقی هستند. و ای بسا بعضی از مؤمنین باشند که‏‎ ‎‏سعید هستند ولی آن قدر مدرک نیستند، البته ادراک بسته به تجرد‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 364

‏است؛ هرقدر تجرد بیشتر شد ادراکات زیادتر می گردد، و این است که‏‎ ‎‏می بینی شاید چرچیل از بسیاری از مؤمنین سعداء، سیاسی تر و‏‎ ‎‏درّاک تر و مدیرتر باشد و تعقل کلیاتش بیشتر باشد، ولی در کلیاتِ‏‎ ‎‏جوری و ستمی و غیر حقه. و لذا می بینی قوانین کلیه برای عالم وضع‏‎ ‎‏می کند ولی با این حالی که از تجرد دارد شقی است، و آن دیگری‏‎ ‎‏ممکن است چنانچه گفتیم سعید باشد ولی تجردش کامل نباشد این‏‎ ‎‏است که اگر انسان به غایت تجرد ممکنه با اکتساب فضایل و فواضل و‏‎ ‎‏معارف برسد، این سعیدِ اسعد است، و اگر به تجرد با اکتساب رذایل و‏‎ ‎‏فواحش برسد، این مجردی شقی اشقی است، و اگر به تجرد برسد در‏‎ ‎‏صورتی که دارای سیئاتی و حسناتی است و رذایلی و فواضلی‏‎ ‎‏اکتساب نماید باید دید که کدام غلبه می کند؛ اگر مساوی شدند یا‏‎ ‎‏عذاب متوسط دارد و یا نعمت متوسط و از متوسطات است و یا‏‎ ‎‏تساقط می کنند.(293)‏

‏ ‏

*  *  *

‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 365

  • . تفسیر قمی؛ ج 2، ص 37 ؛ تفسیر عیاشی؛ ج 2، ص 332.
  • . موسی به [خضر] گفت: آیا اگر من از تو تبعیت کنم، از علم خود مرا خواهی آموخت؟ (کهف  /  66).
  • . منیة المرید؛ ص 115ـ116.
  • . قوۀ تمییز و عقل.