فصل هشتم: انسان و تربیت

تفاوت اسلام و سایر مکاتب در انسان سازی

تفاوت اسلام و سایر مکاتب در انسان سازی

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

جامعیت مکتب تربیتی پیامبران

‏تنها مکتبی که کار دارد به انسان، از قبل از اینکه این تخم و این دانه‏‎ ‎‏کِشته بشود، تا آن وقتی است که آخر است و آخر ندارد آن مکتبهای‏‎ ‎‏انبیاست. هیچ مکتبی در عالم غیر از مکتب انبیا کاری به این ندارند که‏‎ ‎‏تو چه زنی انتخاب کن، وصلت کنی، زن چه مردی را انتخاب کند. به‏‎ ‎‏آنها چه ربط دارد، کار به این ندارند؛ هیچ ابداً در قوانینشان این نیست‏‎ ‎‏که چه زنی انتخاب کن و چه مردی انتخاب کن. هیچ در قوانینشان‏‎ ‎‏نیست که ایام حمل بچه، مادر چه کارهایی را بکند، ایامی که بچه را‏‎ ‎‏شیر می خواهد بدهد چه کار بکند؛ ایامی که بچه در دامن مادرش‏‎ ‎‏است، مادرش چه وظیفه ای دارد؛ آن وقتی که تحت تربیت پدرش‏‎ ‎‏هست پدر چه. ابداً به این کارها قوانین مادی و طبیعی و رژیمهای غیر‏‎ ‎‏انبیا، هیچ کاری به اینها ندارند. آنها فقط وقتی که انسان، انسانی شد که‏‎ ‎‏آمد توی جامعه، جلوی مفسده هایی که اینها می خواهند، آن‏‎ ‎‏مفسده هایی که مضر به نظم باشد والاّ مفاسدی که عیش و نوش و‏‎ ‎‏عشرت باشد، هیچ کاری به آن ندارند، بلکه دامن هم به آن می زنند.‏‎ ‎‏کاری به اینکه بخواهند یک انسان بسازند، آدم درست کنند، هیچ‏‎ ‎‏کاری به این ندارند. در نظر آنها انسان با حیوان فرقش همین مقدار‏‎ ‎‏است که در طبیعت این بیشتر پیشرفت دارد. حیوان نمی تواند طیاره‏‎ ‎‏درست کند، انسان می تواند؛ حیوان طبیب نمی تواند بشود، انسان‏‎ ‎‏می تواند؛ اما حدود، حدود طبیعت است. آنکه به همه چیز کار دارد،‏‎ ‎‏آنکه انسان را از قبل از ازدواج، قبل از اینکه بخواهد ازدواج کند،‏‎ ‎‏دنبال این است که آن چیزی که از این ازدواج می خواهد حاصل بشود‏‎ ‎‏باید یک آدم صحیح باشد، انسان باید باشد، قبل از اینکه شما ازدواج‏‎ ‎‏کنید. دستور دارد چه زنی را انتخاب کن، چه مردی را انتخاب کن. چرا‏‎ ‎


کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 376
‏اینها دستور دارند؟ برای اینکه همان طوری که یک زارع، یک دهقان‏‎ ‎‏وقتی که می خواهد یک مزرعه ای را بسازد، اول نظر می کند که زمین‏‎ ‎‏چه جور زمینی است، یک زمین صالح انتخاب می کند، آن تخمی را که‏‎ ‎‏می خواهد بکارد چه جور تخمی است، یک تخم گندم صالحی‏‎ ‎‏انتخاب می کند؛ چی لازم دارد برای تربیت، تمام اینها را در نظر دارد تا‏‎ ‎‏اینکه این مزرعه را آباد کند و یک منفعتی از آن ببرد. اسلام در انسان‏‎ ‎‏این نظر را داشته است که آن زوجی که انتخاب می شود چه جور باشد‏‎ ‎‏تا از این زوج یک انسان صحیح پیدا بشود. آن زنی که انتخاب می کنی‏‎ ‎‏چه جور زنی باشد تا از این دو نفر زوجین یک انسان پیدا بشود؛ بعد‏‎ ‎‏هم به چه آدابی باید باشد. روی چه ادبی این ازدواج باید باشد، بعد هم‏‎ ‎‏در چه حالی باید تلقیح بشود و چه آدابی دارد، بعد هم در ایام حمل‏‎ ‎‏چه ادبهایی هست، بعد هم در ایام شیر دادن چه ادبهایی هست؛ همۀ‏‎ ‎‏اینها برای این است که این مکتبهای توحیدی که بالاترینش اسلام‏‎ ‎‏است، آمده اند برای اینکه انسان درست کنند؛ نیامده اند که یک حیوانی‏‎ ‎‏منتها دارای ادراکاتی که حدود همان حیوانیت و همان مقصدهای‏‎ ‎‏حیوانی باشد، منتها یک قدری زیادتر، نیامده اند این را درست کنند؛‏‎ ‎‏آمده اند انسان درست کنند. اینکه شما گفتید که هیچ مکتبی مثل اسلام‏‎ ‎‏نیست و هیچ رژیمی مثل اسلام نیست، نکته اش ‏‏[‏‏به‏‏]‏‏ این معناست که‏‎ ‎‏اسلام است که می تواند انسان را از مرتبۀ طبیعت تا مرتبۀ روحانیت، تا‏‎ ‎‏فوق روحانیت تربیت کند. غیر اسلام و غیر مکتبهای توحیدی اصلاً‏‎ ‎‏کاری به ماورای طبیعت ندارند، عقلشان هم به ماورای طبیعت‏‎ ‎‏نمی رسد؛ علمشان هم به ماورای طبیعت نمی رسد، آنی که علمش به‏‎ ‎‏ماورای طبیعت می رسد، آنی است که از راه وحی باشد، آنی است که‏‎ ‎‏ادراکش ادراک متصل به وحی باشد.(302)‏

13 / 4 / 58 


کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 377

‏ ‏

تأمین سعادت در همۀ ابعاد

‏انبیا برای آن روز از اول کوشیدند تا عقاید الهیه جزء حقیقت انسان در‏‎ ‎‏همۀ مراتب شود؛ لذا انبیا حتی در مجلس عقد پدر و مادر حاضر‏‎ ‎‏می شوند و می کوشند تا علم و ایمان به خدا جزء حقیقت طفل گردد و‏‎ ‎‏در هیچ حالی و در هیچ فعلی، از انسان دست بردار نیستند، این طور‏‎ ‎‏نیست که فقط ظهر با بقال کار داشته باشند که بیاید و نمازش را‏‎ ‎‏بخواند، بلکه در آن حال هم که پشت ترازو ایستاده است، انبیا رهایش‏‎ ‎‏ننموده اند، و در هر حالی و در هر فعلی ولو فعل مباح هم باشد، انبیا با‏‎ ‎‏انسان کار دارند و دستور دارند و لااقلّ دستورش این است که‏‎ ‎‏می توانیم فعل مباح خود را مستحب بکنیم.‏

‏این سلسلۀ جلیله مثل منظّمین عالَم نیستند که همّ اینها فقط در‏‎ ‎‏تنظیم این عالم است؛ مثلاً انسان باید مالیات بدهد، اگر مالیات را داد،‏‎ ‎‏دیگر با او کسی کاری ندارد، و اگر خیلی مقدس و روحانی باشند‏‎ ‎‏می گویند: مردم منافیات عفت را انجام ندهند و یک قانون برای انتظام‏‎ ‎‏هم جعل می کنند، اما درون مردم را که نمی شود انتظام بدهند، بلکه‏‎ ‎‏می گویند: در خلوت هرچه می خواهی بکن، و دیگر هیچ کاری با تو‏‎ ‎‏ندارند.‏

‏البته معلوم است نظر انبیا ـ علاوه بر انتظام عالم طبیعت که به طور‏‎ ‎‏اَلیق ملاحظه کرده اند ـ به نظم عالم آخرت، بیشتر است.‏

‏قانون دانان دنیا، هدفی که از قانونهای نوعی دارند این است که‏‎ ‎‏عالم منظم باشد و سلطنتشان دچار هرج و مرج نباشد، ولی برای‏‎ ‎‏زندگی شخصی اشخاص و انسانیتشان دلسوزی ندارند که شخصیت‏‎ ‎‏هر فردی چطور استقامت و صفا و کمال داشته باشد، ولی انبیا طالب‏‎ ‎‏سعادت ذاتی بشر ـ اعم از سعادت فردی و اجتماعی وسعادت دنیایی‏‎ ‎‏وآخرتی ـ می باشند و در هرفعلی از افعال پا و دست و زبان تا حدی که‏‎ ‎‏ممکن باشد که به اینها خدایی بودن را تلقین کنند، تلقین کرده و‏‎ ‎


کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 378

‏می کنند. بلکه جلوتر از انعقاد نطفه، سعادت بشر را در نظر داشته اند؛‏‎ ‎‏چون دستور صفای وجودی آخرین فرد را ـ که در آخر مرتبۀ سلسلۀ‏‎ ‎‏بشری مقارن با قیامت کبری است ـ در اولِ تکوّن خلقت بشر داده اند و‏‎ ‎‏دستور تطهیر اصلاب و ارحام را داده اند، تا چه رسد که بگوییم: انبیا از‏‎ ‎‏اول طفولیت تا نزول به قبر، در هر فعلی با انسان سر و کار دارند.(303)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

آگاهی انبیا از راههای تربیت

‏غیر انبیا راه را نمی دانند. ما الآن یک راهی را داریم قهراً می رویم‏‎ ‎‏خودمان هم ملتفت نیستیم و آن راهی که انبیا برای ما آوردند... صراط‏‎ ‎‏مستقیم... مکتب غیر انبیا اصلاً اطلاع از ماوراء طبیعت ندارد. هر چه‏‎ ‎‏مکتب هست همین طبیعت است. مکتب انبیاست که ماوراء طبیعت‏‎ ‎‏را هم طرح می کند. در مکتبهای دیگر اصلاً طرح نمی شود... انبیا‏‎ ‎‏می دانند راه چه هست، از کجا باید رفت؛... راه مستقیمی که انسان را به‏‎ ‎‏مقصد می رساند اگر راه انبیا نباشد، معوج می شود؛... انبیا هستند که ما‏‎ ‎‏را به راه مستقیم هدایت می کنند و کیفیت تربیت و تعلیمی که برای آن‏‎ ‎‏عالم هم باشد ـ هم این عالم، و هم آن عالم.(304)‏

16 / 4 / 58 

*  *  *

‏ ‏

تفاوت دو مکتب در برخورد با مادیات

‏از امتیازات مکتب توحید با تمام مکتبهایی که در عالَم هست این است‏‎ ‎‏که در مکتبهای توحید، مردم را تربیت می کنند و آنها را از ظلمات‏‎ ‎‏خارج می کنند و هدایت به جانب نور می کنند. تمام مکتبهایی که‏‎ ‎‏مکتب غیر توحیدی هستند، مکتبهای مادی هستند و این مکتبهای‏‎ ‎‏مادی یا مردم را از عالم نور برمی گردانند به سوی عالم ظلمت و‏‎ ‎


کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 379
‏دعوت می کنند به مادیگری و ماده و از عالم نور منصرف و منحرفشان‏‎ ‎‏می کنند؛ یا آنها را همان دعوت به ماده می کنند و دیگر آن طرفش‏‎ ‎‏را کار ندارند. نسبت به عالم نور و ارجاع مردم به عالم نور‏‎ ‎‏بیطرف هستند و ـ ‏‏علی‏‎ ‎‏ای‏‏ّ حال ـ هر دو مکتب، چه آن مکتبهای ضد‏‎ ‎‏توحیدی و چه آن مکتبهایی که نسبت به توحید کاری ندارند، بیطرفند‏‎ ‎‏نسبت به توحید. اینها کارهایی که می کنند، تعلیم و تعلمهایی که‏‎ ‎‏دارند، تعلیم و تعلمهایی است که مربوط به ماده است و مردم را در‏‎ ‎‏مادیات و در ظلمات مُنْغَمِر می کنند، و از توحید و از نور آنها را باز‏‎ ‎‏می دارند. ‏

‏لکن مکتبهای توحیدی ـ که در رأس آنها مکتب اسلام است ـ در‏‎ ‎‏عین حال که به مادیات و با مادیات سر و کار دارند، لکن مقصد این‏‎ ‎‏است که مردم را طوری تربیت کنند که مادیات، حجاب آنها برای‏‎ ‎‏معنویات نباشد. مادیات را در خدمت معنویات می کِشند؛ به خدمت‏‎ ‎‏معنویات می کشند، در عین حالی که نسبت به مادیات نظر دارند،‏‎ ‎‏نسبت به زندگی دنیا نظر دارند، در عین حال مردم را متوجه به‏‎ ‎‏معنویات می کنند و از ظلمت ماده نجات می دهند. توجه به ماده و به‏‎ ‎‏مادیات به طوری که تمام توجه به مادیات باشد، ظلمت است؛ ظلمات‏‎ ‎‏است، و انسان را به ظلمات می کشد، و به چیزهایی می کشد که شما‏‎ ‎‏مشاهده می کنید که در همۀ مکتبها که هست؛ مردم را می کِشند به‏‎ ‎‏جنگها، به خونریزیها. مکتب کمونیست، مکتب خونریزی است،‏‎ ‎‏مکتب اختناق است، تمام اختناق در آنجا حکمفرماست؛ و خونریزی‏‎ ‎‏در آنجا هست؛ به طوری که سران آنها در اول امری که سلطه پیدا‏‎ ‎‏کردند، هزاران نفر، بلکه صدها هزار نفر را به قتل رساندند. مادیتی که‏‎ ‎‏در امریکا و امثال آن ممالک غربی غیرکمونیستی هست، آنها هم تمام‏‎ ‎‏جدال و نزاعشان سر مادیات است و با مادیات سر و کار دارند، و مردم‏‎ ‎


کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 380

‏را به خاک و خون می کشند. الآن در تمام دنیا که ملاحظه می کنید، این‏‎ ‎‏دو مکتب و این دو فرقه دست دارند،... مکتبهای توحیدی اینطور‏‎ ‎‏نیست. مکتبهای توحیدی نمی خواهند فتح کنند بلاد را؛ و‏‎ ‎‏نمی خواهند با مردم با خشونت رفتار کنند. آنها می خواهند مردم را از‏‎ ‎‏ظلمتهای ماده به نور بکشند؛ به طرف خدا بکشند؛ توجه به خدا‏‎ ‎‏بدهند. و لهذا تا آنجا که امکان دارد در مکتبهای غیر مادی مدارا‏‎ ‎‏هست؛ خوشرفتاری هست؛ دعوت هست. تا آنجایی که ممکن است‏‎ ‎‏با دعوت مردم را برمی گردانند به عالم نور و هیچ وقت درصدد جنگ‏‎ ‎‏و جدال نیستند، مگر اینکه احساس کنند توطئه است. اگر احساس‏‎ ‎‏توطئه کردند به حسب دستور قرآن و به حسب دستور اسلام با آنها با‏‎ ‎‏شدت رفتار می کنند. تا احساس توطئه نشده است همه را آزاد‏‎ ‎‏می گذارند.(305)‏

27 / 5 / 58 

*  *  *

‏ ‏

تربیت بعد حیوانی در تمدن غربی

‏و حال آنکه غرب پیشرفتهایی که دارد پیشرفتهای مادی است.‏

‏غرب دارد دنیا را به صورت یک جنگنده، به صورت یک وحشی‏‎ ‎‏بار می آورد. تربیت غرب انسان را از انسانیت خودش خلع کرده؛‏‎ ‎‏به جای او یک حیوان آدمکش گذاشته است! الآن شما در هر جای دنیا‏‎ ‎‏که ملاحظه می کنید، الآن هم که یک آرامشی فرض کنید در دنیا هست‏‎ ‎‏و جنگهای عمومی نیست، در هر مملکتی که می بینید، با دخالت‏‎ ‎‏همین امریکا و با دخالت همین شوروی آدمکشی هست. افغانستان‏‎ ‎‏الآن آدمکشی است به دخالت شوروی، در بسیاری از جاها. لبنان هم‏‎ ‎‏آدمکشی است به دخالت امریکا. غرب حیوان بار می آورد. آنهم نه‏‎ ‎‏حیوان آرام، یک حیوان وحشی! آدمکش! آدمخوار! پیشرفت،‏‎ ‎


کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 381

‏پیشرفت انسانی نیست. پیشرفت حیوانی است. تربیت انسانی نیست.‏‎ ‎‏در غرب تربیت حیوانی است. حکومتها را می گویم؛ ملتها را‏‎ ‎‏نمی گویم. حکومتها و پرورشهایی که در حکومتها هست حکومتهای‏‎ ‎‏انسانی نیست. غرب پیشرفت کرده، پیشرفت کرده در اینکه حیوان‏‎ ‎‏تربیت کرده! آلات قتاله درست کرده. در روزنامه دیشب پریشب بود‏‎ ‎‏که یک ‏‏[‏‏بمبی‏‏]‏‏ درست کرده اند که پنج مرتبه بالاتر از آنی است که در‏‎ ‎‏آن جنگ روی ژاپن ریختند، پنج مرتبه از آن بالاتر. کار غرب این‏‎ ‎‏است! یک چیزی درست کند برای آدمکشی. و این افتخاری است که‏‎ ‎‏پنج مرتبه بالاتر از آن است که دویست هزار نفر را در یک شهری، یک‏‎ ‎‏بمب کشت! این «پیشرفت». ما باورمان آمده است که همه چیزها در‏‎ ‎‏غرب است. خیر، آن چیزی که در غرب است تربیت حیوان درنده‏‎ ‎‏است، حیوان درنده دارند درست می کنند. آلاتی هم که درست‏‎ ‎‏می کنند همان چنگ و دندان حیوان درنده است؛ منتها به صدها هزار‏‎ ‎‏مرتبه بالاتر.(306)‏

21 / 3 / 58 

*  *  *

‏ ‏

انحطاط انسان با اندیشۀ زیربنایی اقتصاد

‏اینهایی که اقتصاد را زیربنا می دانند، اینها منحط کردند انسان را از حدّ‏‎ ‎‏انسانیت به حد یک حیوانی، مثل سایر حیوانات.(307)‏

17 / 6 / 58 

*  *  *

‏ ‏

غفلت از  بعد معنوی

‏در دنیای امروز، که گفته می شود دنیای صنعت است، رهبران فکری‏‎ ‎‏می خواهند جامعۀ بشری را نظیر یک کارخانۀ بزرگ صنعتی اداره‏‎ ‎‏کنند؛ در حالی که جامعه ها از انسانها تشکیل شده است که دارای بُعد‏‎ ‎


کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 382

‏معنوی و روح عرفانی است.(308)‏

19 / 10 / 57 

*  *  *

‏ ‏

توقف در بعد طبیعی انسان

‏مکتبهایی که در عالم هست، در عالم طبیعت هست، هر مکتبی را که‏‎ ‎‏شما بروید ملاحظه بکنید، به استثنای مکتب اسلام و مکتب توحیدی‏‎ ‎‏و مکتب انبیا، که درست دست ما نیست و از بین رفته است اما حالا‏‎ ‎‏اسلام محفوظ است، هر مکتبی را به استثنای مکتب اسلام که ملاحظه‏‎ ‎‏کنید، یک مکتب مادی ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏ که انسان را حیوان تصور کرده است،‏‎ ‎‏یک موجودی که ‏‏[‏‏کارش‏‏]‏‏ همان خوردن و خوابیدن است، منتها بهتر‏‎ ‎‏خوردن و بهتر خوابیدن. حیوانات هم مشترکند با ما در خوردن و‏‎ ‎‏خوابیدن، لکن این مکتبها می خواهند انسان را یک حیوانی، اینطور‏‎ ‎‏ادراک کرده اند از انسان که این هم مثل سایر حیوانات هست که تمام‏‎ ‎‏چیزها و رشدهایی که دارد در همان ادراکات مادی دور می زند، در‏‎ ‎‏امور مادی دور می زند. اسم آن را گفته اند «امور عینی»؛ خیال می کنند‏‎ ‎‏که امر عینی عبارت از همین عالم طبیعت است، و حال آنکه عوالم‏‎ ‎‏دیگری هست که اینها ادراکش نکرده اند؛ و آنها ‏‏[‏‏از‏‏]‏‏ عوالم عینی‏‎ ‎‏بیشتر؛ یعنی از عینیتْ بیشتر حظ دارند تا عالم طبیعت. عالم طبیعت‏‎ ‎‏در آخرِ موجوداتِ عالمِ وجود واقع شده است؛ در آن آخرش واقع‏‎ ‎‏شده؛ یعنی منتهی الیه عالَمْ ـ عالَم وجود ـ عالَم طبیعت‏‎ ‎‏است؛ پست ترین عالَمها عالَم طبیعت است؛ و اینطور نیست که‏‎ ‎‏انسان فقط خودش باشد و همین طبیعت، و مرتبه ای نداشته‏‎ ‎‏باشد. انسان مراتب دارد. آن کسی که رفته سراغ آن مرتبۀ بالای ‏‎ ‎‏انسان و از این مراتب غافل شده، اشتباه کرده. آن کسی که ‏‎ ‎‏چسبیده است به این عالَم ماده، و مرتبۀ طبیعت را دیده و غافل از ‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 383

‏ماورای طبیعت است، این هم اشتباه کرده.(309)‏

22 / 7 / 57 

*  *  *

‏ ‏

چگونگی نگاه اسلام به علوم طبیعی

‏فرق بین دانشگاههای غربی و دانشگاههای اسلامی باید در آن طرحی‏‎ ‎‏باشد که اسلام برای دانشگاهها طرح می کند. دانشگاههای غربی ـ به‏‎ ‎‏هر مرتبه ای هم که برسند ـ طبیعت را ادراک می کنند، طبیعت را مهار‏‎ ‎‏نمی کنند برای معنویت. اسلام به علوم طبیعی نظر استقلالی ندارد.‏‎ ‎‏تمام علوم طبیعی ـ به هر مرتبه ای که برسند ـ باز آن چیزی که اسلام‏‎ ‎‏می خواهد نیست. اسلام طبیعت را مهار می کند برای واقعیت؛ و همه‏‎ ‎‏را رو به وحدت و توحید می برد. تمام علومی که شما اسم می برید و از‏‎ ‎‏دانشگاههای خارجی تعریف می کنید ـ و تعریف هم دارد ـ اینها یک‏‎ ‎‏ورق از عالم است؛ آن هم یک ورق نازلتر از همۀ اوراق. عالَم، از مبدأ‏‎ ‎‏خیر مطلق تا منتها الیه، یک موجودی است که حَظِ طبیعی اش یک‏‎ ‎‏موجود بسیار نازل است؛ و جمیع علوم طبیعی در قبال علوم الهی‏‎ ‎‏بسیار نازل است؛ چنانکه تمام موجودات طبیعی در مقابل موجودات‏‎ ‎‏الهی بسیار نازل هستند. فرق مابین اسلام و سایر مکتبها ـ نه مکتبهای‏‎ ‎‏توحیدی را عرض نمی کنم ـ بین مکتب توحیدی و سایر مکتبها، که‏‎ ‎‏بزرگترینش اسلام است، این است که اسلام در همین طبیعت یک‏‎ ‎‏معنای دیگری می خواهد، در همین طب یک معنای دیگری‏‎ ‎‏می خواهد، در همین هندسه یک معنای دیگری را می خواهد، در‏‎ ‎‏همین ستاره شناسی یک معنای دیگری می خواهد ... .‏

‏کسی که مطالعه کند در قرآن شریف این معنا را، می بیند که جمیع‏‎ ‎‏علوم طبیعی جنبۀ معنوی آن در قرآن مطرح است نه جنبۀ طبیعی آن.‏‎ ‎‏تمام تعقلاتی که در قرآن واقع شده است و امر به تعقل، امر به اینکه‏‎ ‎


کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 384

‏محسوس را به عالم تعقل ببرید و عالم تعقل؛ عالمی است که اصالت‏‎ ‎‏دارد و این طبیعت، یک شبحی است از عالم؛ منتها ما تا در طبیعت‏‎ ‎‏هستیم، این شبح را، این حظ نازل را می بینیم.‏

‏در حدیث است که ‏إِنَ الله َ تَعَالی مَا نَظَرَ إلَی الدُّنْیا ـ یا إلی الطبیعة ـ مُنذُ‎ ‎خَلَقَها نَظَرَ رَحمَةٍ؛‎[1]‎‏ نه اینکه این جزء رحمت نیست لکن نظر به ماورای‏‎ ‎‏این عالم است، به ماورای این طبیعت است. اینهایی که ادعا می کنند که‏‎ ‎‏ما عالم را شناختیم و اعیان عالم را شناختیم، اینها یک ورق نازل‏‎ ‎‏کوچکی از عالم را دیدند و اقناع شدند به همان.(310)‏

13 / 4 / 58 

*  *  *

‏ ‏

نگاه مظهریت به عالم

‏لکن آنها که تابع دستورات الهی هستند همین مادیاتی که همه از آن‏‎ ‎‏استفاده می کنند، همین مادیات را، یک صورت معنویت به آن‏‎ ‎‏می دهند؛ با جنبۀ معنویت به اینها نگاه می کنند؛ همۀ عالم را به جنبۀ‏‎ ‎‏الهیت نگاه می کنند؛ همه را مظاهر خدا می دانند اگر محبت به مردم‏‎ ‎‏داشته باشد، نه به عنوان اینکه این پسر من است؛ دختر من است؛ این‏‎ ‎‏برادر من است؛ به آن عنوان معنویت که هست که بندۀ خداست؛‏‎ ‎‏فرستادۀ خداست.(311)‏

16 / 3 / 58 

*  *  *

‏ ‏

انسان سازی، ویژۀ مکتب انبیا

‏غرب انسان درست نمی کند، آنکه انسان درست می کند آن مکتبهای‏‎ ‎‏الهی است. مکتبهای توحیدی است که تمام همّ انبیا این بوده که آدم‏‎ ‎‏درست کنند اگر یک مملکتی آدم داشت، آزادی به جوری که ضرر به‏‎ ‎


کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 385
‏غیر نزند؛ استقلال فکری، استقلال روحی، استقلال انسانی. آنها‏‎ ‎‏انسان می خواهند درست بکنند. قرآن کتاب انسان سازی است؛‏‎ ‎‏می خواهد انسان درست کند. انسان اگر درست شد، آرامش در یک‏‎ ‎‏مملکتی پیدا می شود. اگر یک مملکتی روی تعلیمات توحیدی، روی‏‎ ‎‏تعلیمات انسانی ـ اسلامی افرادش بار آمدند، اینها به تعبیر قرآن‏‎ ‎‏اینطور بار می آیند که بین خودشان با هم رحیمند، دوستند؛ بین‏‎ ‎‏خودشان اینطور هستند؛ اما اگر کسی بنا شد به آنها تعدی بکند‏‎ ‎‏بخواهد حمله کند به آنها، نسبت به آنها «اشداء» است، سخت است.‏‎ ‎‏باید یک مملکتی که عهده دار تربیتش دانشگاه است، چه دانشگاه‏‎ ‎‏روحانی و چه دانشگاه شما، عهده دار انسان سازی باشد، که وقتی این‏‎ ‎‏جوانها از دانشگاه بیرون آمدند انسان بیرون آمده باشند؛ غربی نباشند؛‏‎ ‎‏اسلامی باشند. غربی بودن ملازم با همان معانی است.(312)‏

21 / 3 / 58 

*  *  *

‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 386

  • . کنزالعمال؛ ج 3، ص 214.