تفاوت اسلام و سایر مکاتب در انسان سازی
جامعیت مکتب تربیتی پیامبران
تنها مکتبی که کار دارد به انسان، از قبل از اینکه این تخم و این دانه کِشته بشود، تا آن وقتی است که آخر است و آخر ندارد آن مکتبهای انبیاست. هیچ مکتبی در عالم غیر از مکتب انبیا کاری به این ندارند که تو چه زنی انتخاب کن، وصلت کنی، زن چه مردی را انتخاب کند. به آنها چه ربط دارد، کار به این ندارند؛ هیچ ابداً در قوانینشان این نیست که چه زنی انتخاب کن و چه مردی انتخاب کن. هیچ در قوانینشان نیست که ایام حمل بچه، مادر چه کارهایی را بکند، ایامی که بچه را شیر می خواهد بدهد چه کار بکند؛ ایامی که بچه در دامن مادرش است، مادرش چه وظیفه ای دارد؛ آن وقتی که تحت تربیت پدرش هست پدر چه. ابداً به این کارها قوانین مادی و طبیعی و رژیمهای غیر انبیا، هیچ کاری به اینها ندارند. آنها فقط وقتی که انسان، انسانی شد که آمد توی جامعه، جلوی مفسده هایی که اینها می خواهند، آن مفسده هایی که مضر به نظم باشد والاّ مفاسدی که عیش و نوش و عشرت باشد، هیچ کاری به آن ندارند، بلکه دامن هم به آن می زنند. کاری به اینکه بخواهند یک انسان بسازند، آدم درست کنند، هیچ کاری به این ندارند. در نظر آنها انسان با حیوان فرقش همین مقدار است که در طبیعت این بیشتر پیشرفت دارد. حیوان نمی تواند طیاره درست کند، انسان می تواند؛ حیوان طبیب نمی تواند بشود، انسان می تواند؛ اما حدود، حدود طبیعت است. آنکه به همه چیز کار دارد، آنکه انسان را از قبل از ازدواج، قبل از اینکه بخواهد ازدواج کند، دنبال این است که آن چیزی که از این ازدواج می خواهد حاصل بشود باید یک آدم صحیح باشد، انسان باید باشد، قبل از اینکه شما ازدواج کنید. دستور دارد چه زنی را انتخاب کن، چه مردی را انتخاب کن. چرا
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 376
اینها دستور دارند؟ برای اینکه همان طوری که یک زارع، یک دهقان وقتی که می خواهد یک مزرعه ای را بسازد، اول نظر می کند که زمین چه جور زمینی است، یک زمین صالح انتخاب می کند، آن تخمی را که می خواهد بکارد چه جور تخمی است، یک تخم گندم صالحی انتخاب می کند؛ چی لازم دارد برای تربیت، تمام اینها را در نظر دارد تا اینکه این مزرعه را آباد کند و یک منفعتی از آن ببرد. اسلام در انسان این نظر را داشته است که آن زوجی که انتخاب می شود چه جور باشد تا از این زوج یک انسان صحیح پیدا بشود. آن زنی که انتخاب می کنی چه جور زنی باشد تا از این دو نفر زوجین یک انسان پیدا بشود؛ بعد هم به چه آدابی باید باشد. روی چه ادبی این ازدواج باید باشد، بعد هم در چه حالی باید تلقیح بشود و چه آدابی دارد، بعد هم در ایام حمل چه ادبهایی هست، بعد هم در ایام شیر دادن چه ادبهایی هست؛ همۀ اینها برای این است که این مکتبهای توحیدی که بالاترینش اسلام است، آمده اند برای اینکه انسان درست کنند؛ نیامده اند که یک حیوانی منتها دارای ادراکاتی که حدود همان حیوانیت و همان مقصدهای حیوانی باشد، منتها یک قدری زیادتر، نیامده اند این را درست کنند؛ آمده اند انسان درست کنند. اینکه شما گفتید که هیچ مکتبی مثل اسلام نیست و هیچ رژیمی مثل اسلام نیست، نکته اش [به] این معناست که اسلام است که می تواند انسان را از مرتبۀ طبیعت تا مرتبۀ روحانیت، تا فوق روحانیت تربیت کند. غیر اسلام و غیر مکتبهای توحیدی اصلاً کاری به ماورای طبیعت ندارند، عقلشان هم به ماورای طبیعت نمی رسد؛ علمشان هم به ماورای طبیعت نمی رسد، آنی که علمش به ماورای طبیعت می رسد، آنی است که از راه وحی باشد، آنی است که ادراکش ادراک متصل به وحی باشد.(302)
13 / 4 / 58
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 377
تأمین سعادت در همۀ ابعاد
انبیا برای آن روز از اول کوشیدند تا عقاید الهیه جزء حقیقت انسان در همۀ مراتب شود؛ لذا انبیا حتی در مجلس عقد پدر و مادر حاضر می شوند و می کوشند تا علم و ایمان به خدا جزء حقیقت طفل گردد و در هیچ حالی و در هیچ فعلی، از انسان دست بردار نیستند، این طور نیست که فقط ظهر با بقال کار داشته باشند که بیاید و نمازش را بخواند، بلکه در آن حال هم که پشت ترازو ایستاده است، انبیا رهایش ننموده اند، و در هر حالی و در هر فعلی ولو فعل مباح هم باشد، انبیا با انسان کار دارند و دستور دارند و لااقلّ دستورش این است که می توانیم فعل مباح خود را مستحب بکنیم.
این سلسلۀ جلیله مثل منظّمین عالَم نیستند که همّ اینها فقط در تنظیم این عالم است؛ مثلاً انسان باید مالیات بدهد، اگر مالیات را داد، دیگر با او کسی کاری ندارد، و اگر خیلی مقدس و روحانی باشند می گویند: مردم منافیات عفت را انجام ندهند و یک قانون برای انتظام هم جعل می کنند، اما درون مردم را که نمی شود انتظام بدهند، بلکه می گویند: در خلوت هرچه می خواهی بکن، و دیگر هیچ کاری با تو ندارند.
البته معلوم است نظر انبیا ـ علاوه بر انتظام عالم طبیعت که به طور اَلیق ملاحظه کرده اند ـ به نظم عالم آخرت، بیشتر است.
قانون دانان دنیا، هدفی که از قانونهای نوعی دارند این است که عالم منظم باشد و سلطنتشان دچار هرج و مرج نباشد، ولی برای زندگی شخصی اشخاص و انسانیتشان دلسوزی ندارند که شخصیت هر فردی چطور استقامت و صفا و کمال داشته باشد، ولی انبیا طالب سعادت ذاتی بشر ـ اعم از سعادت فردی و اجتماعی وسعادت دنیایی وآخرتی ـ می باشند و در هرفعلی از افعال پا و دست و زبان تا حدی که ممکن باشد که به اینها خدایی بودن را تلقین کنند، تلقین کرده و
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 378
می کنند. بلکه جلوتر از انعقاد نطفه، سعادت بشر را در نظر داشته اند؛ چون دستور صفای وجودی آخرین فرد را ـ که در آخر مرتبۀ سلسلۀ بشری مقارن با قیامت کبری است ـ در اولِ تکوّن خلقت بشر داده اند و دستور تطهیر اصلاب و ارحام را داده اند، تا چه رسد که بگوییم: انبیا از اول طفولیت تا نزول به قبر، در هر فعلی با انسان سر و کار دارند.(303)
* * *
آگاهی انبیا از راههای تربیت
غیر انبیا راه را نمی دانند. ما الآن یک راهی را داریم قهراً می رویم خودمان هم ملتفت نیستیم و آن راهی که انبیا برای ما آوردند... صراط مستقیم... مکتب غیر انبیا اصلاً اطلاع از ماوراء طبیعت ندارد. هر چه مکتب هست همین طبیعت است. مکتب انبیاست که ماوراء طبیعت را هم طرح می کند. در مکتبهای دیگر اصلاً طرح نمی شود... انبیا می دانند راه چه هست، از کجا باید رفت؛... راه مستقیمی که انسان را به مقصد می رساند اگر راه انبیا نباشد، معوج می شود؛... انبیا هستند که ما را به راه مستقیم هدایت می کنند و کیفیت تربیت و تعلیمی که برای آن عالم هم باشد ـ هم این عالم، و هم آن عالم.(304)
16 / 4 / 58
* * *
تفاوت دو مکتب در برخورد با مادیات
از امتیازات مکتب توحید با تمام مکتبهایی که در عالَم هست این است که در مکتبهای توحید، مردم را تربیت می کنند و آنها را از ظلمات خارج می کنند و هدایت به جانب نور می کنند. تمام مکتبهایی که مکتب غیر توحیدی هستند، مکتبهای مادی هستند و این مکتبهای مادی یا مردم را از عالم نور برمی گردانند به سوی عالم ظلمت و
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 379
دعوت می کنند به مادیگری و ماده و از عالم نور منصرف و منحرفشان می کنند؛ یا آنها را همان دعوت به ماده می کنند و دیگر آن طرفش را کار ندارند. نسبت به عالم نور و ارجاع مردم به عالم نور بیطرف هستند و ـ علی ایّ حال ـ هر دو مکتب، چه آن مکتبهای ضد توحیدی و چه آن مکتبهایی که نسبت به توحید کاری ندارند، بیطرفند نسبت به توحید. اینها کارهایی که می کنند، تعلیم و تعلمهایی که دارند، تعلیم و تعلمهایی است که مربوط به ماده است و مردم را در مادیات و در ظلمات مُنْغَمِر می کنند، و از توحید و از نور آنها را باز می دارند.
لکن مکتبهای توحیدی ـ که در رأس آنها مکتب اسلام است ـ در عین حال که به مادیات و با مادیات سر و کار دارند، لکن مقصد این است که مردم را طوری تربیت کنند که مادیات، حجاب آنها برای معنویات نباشد. مادیات را در خدمت معنویات می کِشند؛ به خدمت معنویات می کشند، در عین حالی که نسبت به مادیات نظر دارند، نسبت به زندگی دنیا نظر دارند، در عین حال مردم را متوجه به معنویات می کنند و از ظلمت ماده نجات می دهند. توجه به ماده و به مادیات به طوری که تمام توجه به مادیات باشد، ظلمت است؛ ظلمات است، و انسان را به ظلمات می کشد، و به چیزهایی می کشد که شما مشاهده می کنید که در همۀ مکتبها که هست؛ مردم را می کِشند به جنگها، به خونریزیها. مکتب کمونیست، مکتب خونریزی است، مکتب اختناق است، تمام اختناق در آنجا حکمفرماست؛ و خونریزی در آنجا هست؛ به طوری که سران آنها در اول امری که سلطه پیدا کردند، هزاران نفر، بلکه صدها هزار نفر را به قتل رساندند. مادیتی که در امریکا و امثال آن ممالک غربی غیرکمونیستی هست، آنها هم تمام جدال و نزاعشان سر مادیات است و با مادیات سر و کار دارند، و مردم
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 380
را به خاک و خون می کشند. الآن در تمام دنیا که ملاحظه می کنید، این دو مکتب و این دو فرقه دست دارند،... مکتبهای توحیدی اینطور نیست. مکتبهای توحیدی نمی خواهند فتح کنند بلاد را؛ و نمی خواهند با مردم با خشونت رفتار کنند. آنها می خواهند مردم را از ظلمتهای ماده به نور بکشند؛ به طرف خدا بکشند؛ توجه به خدا بدهند. و لهذا تا آنجا که امکان دارد در مکتبهای غیر مادی مدارا هست؛ خوشرفتاری هست؛ دعوت هست. تا آنجایی که ممکن است با دعوت مردم را برمی گردانند به عالم نور و هیچ وقت درصدد جنگ و جدال نیستند، مگر اینکه احساس کنند توطئه است. اگر احساس توطئه کردند به حسب دستور قرآن و به حسب دستور اسلام با آنها با شدت رفتار می کنند. تا احساس توطئه نشده است همه را آزاد می گذارند.(305)
27 / 5 / 58
* * *
تربیت بعد حیوانی در تمدن غربی
و حال آنکه غرب پیشرفتهایی که دارد پیشرفتهای مادی است.
غرب دارد دنیا را به صورت یک جنگنده، به صورت یک وحشی بار می آورد. تربیت غرب انسان را از انسانیت خودش خلع کرده؛ به جای او یک حیوان آدمکش گذاشته است! الآن شما در هر جای دنیا که ملاحظه می کنید، الآن هم که یک آرامشی فرض کنید در دنیا هست و جنگهای عمومی نیست، در هر مملکتی که می بینید، با دخالت همین امریکا و با دخالت همین شوروی آدمکشی هست. افغانستان الآن آدمکشی است به دخالت شوروی، در بسیاری از جاها. لبنان هم آدمکشی است به دخالت امریکا. غرب حیوان بار می آورد. آنهم نه حیوان آرام، یک حیوان وحشی! آدمکش! آدمخوار! پیشرفت،
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 381
پیشرفت انسانی نیست. پیشرفت حیوانی است. تربیت انسانی نیست. در غرب تربیت حیوانی است. حکومتها را می گویم؛ ملتها را نمی گویم. حکومتها و پرورشهایی که در حکومتها هست حکومتهای انسانی نیست. غرب پیشرفت کرده، پیشرفت کرده در اینکه حیوان تربیت کرده! آلات قتاله درست کرده. در روزنامه دیشب پریشب بود که یک [بمبی] درست کرده اند که پنج مرتبه بالاتر از آنی است که در آن جنگ روی ژاپن ریختند، پنج مرتبه از آن بالاتر. کار غرب این است! یک چیزی درست کند برای آدمکشی. و این افتخاری است که پنج مرتبه بالاتر از آن است که دویست هزار نفر را در یک شهری، یک بمب کشت! این «پیشرفت». ما باورمان آمده است که همه چیزها در غرب است. خیر، آن چیزی که در غرب است تربیت حیوان درنده است، حیوان درنده دارند درست می کنند. آلاتی هم که درست می کنند همان چنگ و دندان حیوان درنده است؛ منتها به صدها هزار مرتبه بالاتر.(306)
21 / 3 / 58
* * *
انحطاط انسان با اندیشۀ زیربنایی اقتصاد
اینهایی که اقتصاد را زیربنا می دانند، اینها منحط کردند انسان را از حدّ انسانیت به حد یک حیوانی، مثل سایر حیوانات.(307)
17 / 6 / 58
* * *
غفلت از بعد معنوی
در دنیای امروز، که گفته می شود دنیای صنعت است، رهبران فکری می خواهند جامعۀ بشری را نظیر یک کارخانۀ بزرگ صنعتی اداره کنند؛ در حالی که جامعه ها از انسانها تشکیل شده است که دارای بُعد
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 382
معنوی و روح عرفانی است.(308)
19 / 10 / 57
* * *
توقف در بعد طبیعی انسان
مکتبهایی که در عالم هست، در عالم طبیعت هست، هر مکتبی را که شما بروید ملاحظه بکنید، به استثنای مکتب اسلام و مکتب توحیدی و مکتب انبیا، که درست دست ما نیست و از بین رفته است اما حالا اسلام محفوظ است، هر مکتبی را به استثنای مکتب اسلام که ملاحظه کنید، یک مکتب مادی [است] که انسان را حیوان تصور کرده است، یک موجودی که [کارش] همان خوردن و خوابیدن است، منتها بهتر خوردن و بهتر خوابیدن. حیوانات هم مشترکند با ما در خوردن و خوابیدن، لکن این مکتبها می خواهند انسان را یک حیوانی، اینطور ادراک کرده اند از انسان که این هم مثل سایر حیوانات هست که تمام چیزها و رشدهایی که دارد در همان ادراکات مادی دور می زند، در امور مادی دور می زند. اسم آن را گفته اند «امور عینی»؛ خیال می کنند که امر عینی عبارت از همین عالم طبیعت است، و حال آنکه عوالم دیگری هست که اینها ادراکش نکرده اند؛ و آنها [از] عوالم عینی بیشتر؛ یعنی از عینیتْ بیشتر حظ دارند تا عالم طبیعت. عالم طبیعت در آخرِ موجوداتِ عالمِ وجود واقع شده است؛ در آن آخرش واقع شده؛ یعنی منتهی الیه عالَمْ ـ عالَم وجود ـ عالَم طبیعت است؛ پست ترین عالَمها عالَم طبیعت است؛ و اینطور نیست که انسان فقط خودش باشد و همین طبیعت، و مرتبه ای نداشته باشد. انسان مراتب دارد. آن کسی که رفته سراغ آن مرتبۀ بالای انسان و از این مراتب غافل شده، اشتباه کرده. آن کسی که چسبیده است به این عالَم ماده، و مرتبۀ طبیعت را دیده و غافل از
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 383
ماورای طبیعت است، این هم اشتباه کرده.(309)
22 / 7 / 57
* * *
چگونگی نگاه اسلام به علوم طبیعی
فرق بین دانشگاههای غربی و دانشگاههای اسلامی باید در آن طرحی باشد که اسلام برای دانشگاهها طرح می کند. دانشگاههای غربی ـ به هر مرتبه ای هم که برسند ـ طبیعت را ادراک می کنند، طبیعت را مهار نمی کنند برای معنویت. اسلام به علوم طبیعی نظر استقلالی ندارد. تمام علوم طبیعی ـ به هر مرتبه ای که برسند ـ باز آن چیزی که اسلام می خواهد نیست. اسلام طبیعت را مهار می کند برای واقعیت؛ و همه را رو به وحدت و توحید می برد. تمام علومی که شما اسم می برید و از دانشگاههای خارجی تعریف می کنید ـ و تعریف هم دارد ـ اینها یک ورق از عالم است؛ آن هم یک ورق نازلتر از همۀ اوراق. عالَم، از مبدأ خیر مطلق تا منتها الیه، یک موجودی است که حَظِ طبیعی اش یک موجود بسیار نازل است؛ و جمیع علوم طبیعی در قبال علوم الهی بسیار نازل است؛ چنانکه تمام موجودات طبیعی در مقابل موجودات الهی بسیار نازل هستند. فرق مابین اسلام و سایر مکتبها ـ نه مکتبهای توحیدی را عرض نمی کنم ـ بین مکتب توحیدی و سایر مکتبها، که بزرگترینش اسلام است، این است که اسلام در همین طبیعت یک معنای دیگری می خواهد، در همین طب یک معنای دیگری می خواهد، در همین هندسه یک معنای دیگری را می خواهد، در همین ستاره شناسی یک معنای دیگری می خواهد ... .
کسی که مطالعه کند در قرآن شریف این معنا را، می بیند که جمیع علوم طبیعی جنبۀ معنوی آن در قرآن مطرح است نه جنبۀ طبیعی آن. تمام تعقلاتی که در قرآن واقع شده است و امر به تعقل، امر به اینکه
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 384
محسوس را به عالم تعقل ببرید و عالم تعقل؛ عالمی است که اصالت دارد و این طبیعت، یک شبحی است از عالم؛ منتها ما تا در طبیعت هستیم، این شبح را، این حظ نازل را می بینیم.
در حدیث است که إِنَ الله َ تَعَالی مَا نَظَرَ إلَی الدُّنْیا ـ یا إلی الطبیعة ـ مُنذُ خَلَقَها نَظَرَ رَحمَةٍ؛ نه اینکه این جزء رحمت نیست لکن نظر به ماورای این عالم است، به ماورای این طبیعت است. اینهایی که ادعا می کنند که ما عالم را شناختیم و اعیان عالم را شناختیم، اینها یک ورق نازل کوچکی از عالم را دیدند و اقناع شدند به همان.(310)
13 / 4 / 58
* * *
نگاه مظهریت به عالم
لکن آنها که تابع دستورات الهی هستند همین مادیاتی که همه از آن استفاده می کنند، همین مادیات را، یک صورت معنویت به آن می دهند؛ با جنبۀ معنویت به اینها نگاه می کنند؛ همۀ عالم را به جنبۀ الهیت نگاه می کنند؛ همه را مظاهر خدا می دانند اگر محبت به مردم داشته باشد، نه به عنوان اینکه این پسر من است؛ دختر من است؛ این برادر من است؛ به آن عنوان معنویت که هست که بندۀ خداست؛ فرستادۀ خداست.(311)
16 / 3 / 58
* * *
انسان سازی، ویژۀ مکتب انبیا
غرب انسان درست نمی کند، آنکه انسان درست می کند آن مکتبهای الهی است. مکتبهای توحیدی است که تمام همّ انبیا این بوده که آدم درست کنند اگر یک مملکتی آدم داشت، آزادی به جوری که ضرر به
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 385
غیر نزند؛ استقلال فکری، استقلال روحی، استقلال انسانی. آنها انسان می خواهند درست بکنند. قرآن کتاب انسان سازی است؛ می خواهد انسان درست کند. انسان اگر درست شد، آرامش در یک مملکتی پیدا می شود. اگر یک مملکتی روی تعلیمات توحیدی، روی تعلیمات انسانی ـ اسلامی افرادش بار آمدند، اینها به تعبیر قرآن اینطور بار می آیند که بین خودشان با هم رحیمند، دوستند؛ بین خودشان اینطور هستند؛ اما اگر کسی بنا شد به آنها تعدی بکند بخواهد حمله کند به آنها، نسبت به آنها «اشداء» است، سخت است. باید یک مملکتی که عهده دار تربیتش دانشگاه است، چه دانشگاه روحانی و چه دانشگاه شما، عهده دار انسان سازی باشد، که وقتی این جوانها از دانشگاه بیرون آمدند انسان بیرون آمده باشند؛ غربی نباشند؛ اسلامی باشند. غربی بودن ملازم با همان معانی است.(312)
21 / 3 / 58
* * *
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 386