دیباچه به قلم حجت الاسلام حاج سیدحسن خمینی

 مقدمه


کتابطبیب دلهاصفحه 21

کتابطبیب دلهاصفحه 22
‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

‏شامگاه شنبه 13 خرداد 1368 هجری شمسی شاید تلخ‌ترین روز ‏‏از‏‏ عمر‏‎ ‎‏چند هزار ساله این مرز و‏‏ ‏‏بوم باشد. و یقینا‏‏ً ‏‏در‏‏ ‏‏عمر نسل حاضر که وجودشان به عشق‏‎ ‎‏ خمینی عجین شده است، این شام تا‏‏ر‏‏، شوم ترین شب زندگی بوده است. و‏‏ ‏‏آنجا که‏‎ ‎‏چشم‌های امتی که از مرزهای جغرافیای ایران، دامنۀ اندیشه اش فراتر می‌رود بدان‏‎ ‎‏دوخته شده بود. اطاقی است که روح بلند امام سر بر‏‏ ‏‏آستان کبریا نهاده و دل در‏‎ ‎‏گ‏‏رو‏‎ ‎‏مهر حضرت احدیت سپرده، دار فانی را وداع می‌گوید و با دلی آرام و قلبی مطمئن‏‎ ‎‏و‏‏ ‏‏روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از حضور ملت شریف ایران رو به‏‎ ‎‏محضر پاک خداوند سبحان می‌کند. و ما در گوشه‌ای از این اطاق که جهانی را‏‎ ‎‏چشم بدان است نشسته‌ایم و تنها بر غریبی و‏‏ ‏‏فراق خویش می‌گرییم. که عروج آن‏‎ ‎‏نستوه، پروازی است تا بی نهایت و پرواز، اندوهناک نیست. آنچه مایه غم است‏‎ ‎‏ماندن است و در فقدان رفته‌گان بر خویش گریستن و من با چشمانی اشکبار، در‏‎ ‎‏جمع عاشقان نظر می‌کنم، هر‏‏ ‏‏کس بر خویش می‌گرید و گویی قطعه‌ای از قلب و‏‎ ‎‏روح خود را در سفر می‌یابد. گویی همۀ ما گمشده‌ای داریم. یکی نیست که همه‏‎ ‎‏بوده است. یکی سفر کرده است که همۀ حضور بوده است. و در این میان دکتر را‏‎ ‎‏می‌بینم، که بر پدرش می‌گرید.‏

‏مردی که یازده سال او را چونان پسری پرستاری کرده است و از جان خویش‏‎ ‎‏در حفظ صحت امام خویش فرو گذار نکرده است.‏

‏درست به خاطرم نیست امّا از لحظه‌ای که دانستم امام هم مریض می‌شوند‏‎ ‎‏دکتر عارفی را شناختم و نمی‌دانم که چه کرده بود و چگونه زیسته بود که این مرغ‏‎ ‎‏سعادت باید بر تارک او می‌نشست، طبابت امام یعنی همراه او بودن، لحظه‌ای از او‏‎ ‎‏جدا نبودن، او را از نزدیک دیدن و با جان و روح او آشنا شدن، از نفس گرم او‏‎ ‎

کتابطبیب دلهاصفحه 23
‏پیرایه‌های زشتی را از خویش زدودن، در نگاه او درس‌های ناگفتنی خواندن و آخر‏‎ ‎‏او را طبابت کردن و دعای خیر امتی را برای خویش خریدن.‏

‏آنانکه امام را می‌شناختند و در هر طلوع و غروب، هر صبح و شام، هر فرود و‏‎ ‎‏فراز، هر نماز و نیاز و هر لحظه او را دعا می‌کردند بی شک تیم پزشکی را نیز در‏‎ ‎‏دعای خویش لحاظ می‌کردند. آنانکه بیش از 11 سال لحظه به لحظه قلب تپنده‏‎ ‎‏جهان اسلام را زیر نگاه تیزبینانه خویش داشتند و از کار و زندگی خویش‏‎ ‎‏می گذشتند تا جان امام از هر خطری مصون و محفوظ باشد. رازداری اینان محتاج‏‎ ‎‏توضیح نیست که بروز کوچکترین بیماری امام چه تأثیراتی در جهان خارج می‌داشت‏‎ ‎‏و چگونه دل مسلمانان و حق جویان را به درد می‌آورد و چه سان در اندیشه خام‏‎ ‎‏ بدخواهان تصوراتی واهی پدید می‌آورد.‏

‏و به شهادت همه ملت ایران از مراحل بیماری امام جز‏‏ ‏‏آنچه از طریق دفتر‏‎ ‎‏اعلام می‌شد هیچکس اطلاعی نداشت بروز سکته شدید سال 65 حادثه‌ای بود که‏‎ ‎‏اگر اندکی در خفاء آن مسامحه می‌شد مشکلات شدیدی در جنگ و حوادث‏‎ ‎‏سیاسی داخلی برای انقلاب و نظام پدید می‌آمد. و این مجموعه خدا جوی که‏‎ ‎‏پروانه‌وار گرد شمع و جود امام می‌گشتند و همواره و بدون لحظه‌ای تعلّّل از گوهر‏‎ ‎‏خداداد امام پاسداری می‌کردند. تنها با اتکاء به خدا و استفاده از جوهرۀ علم و‏‎ ‎‏دانش و همدلی و نظم در امور و بالاتر از همه با عشق پاک به حضرت روح الله، ‏‎ ‎‏توانستند امام را از آفت حوادث مصون نگاه دارند. و ملت ایران از این جهت‏‎ ‎‏سپاسگذار اینان خواهد بود.‏

‏کتاب حاضر که بیانگر سیر بیماری و معالجات امام است توسط آقای دکتر‏‎ ‎‏عارفی به رشته تحریر در آمده است و بی شک با تأمل در آن علاوه بر خاطرات ایشان‏‎ ‎‏از امام می‌توان به زحمات پزشکان متخصص پی برد.‏

‏در پایان خالی از لطف نیست بلکه لازم است که از یادگار فقید امام نیز یادی‏‎ ‎

کتابطبیب دلهاصفحه 24
‏کنیم و بدانیم که همه تلاشها و همه خدمات مرهون حضور بی وقفه او و مدیریت‏‎ ‎‏قوی و دقیق و هم چنین نظارت بی وقفه ایشان بوده است. و رعایت همه موازین‏‎ ‎‏پزشکی در کنار حضور مستمر امام در صحنه سیاست و رهبری انقلاب جهانی‏‎ ‎‏اسلام تنها با فداکاری و جان فشانی آن سرباز فداکار امام میسر بوده است. خداوند‏‎ ‎‏آن دو عزیز سفر کرده را بر خوان رحمت خویش مهمان سازد و همه خدمتگزاران به‏‎ ‎‏اندیشه ایشان را مشمول الطاف خویش قرار دهد.‏

‏سیدحسن خمینی ‏

‏فروردین 1374‏

‎ ‎

کتابطبیب دلهاصفحه 25