ظاهر شدن نامنظمیهای قلبی و آغاز حادثه قلبی جدید
در این لحظات حضرت امام احساس بدی داشتند، در قفسه صدری احساس فشار میکردند و مبتلا به تنگی نفس و سقوط فشار خون شده بودند که وضع وخیمی را نشان میداد. در این لحظه تصمیم گرفتم قاطعانهتر برخورد کنم، دستور دادم همه و حتی رئیس بیمارستان و پرستاران از اتاق حضرت امام خارج شوند و بلند تذکر دادم مسئول طبی و طبیب امام من هستم و همه گونه مسئولیت نیز به عهده من است. سرم محتوی گزیلوکاثین را قطع کردم و اجازه ندادم داروی دیگری تجویز شود (رئیس بیمارستان خواهان تجویز مرفین بود که تجویز آن برای حضرت امام در آن لحظه کاملاً بی مورد حتی مضر بود) و منتظر ماندم با گذشت چند دقیقه اثر دارو از بین برود و خنثی شود. بعد از چند دقیقه فشار حضرت امام بحال طبیعی بازگشت و وضع تنفس طبیعی شد و احساس سنگینی قفسه صدری از بین رفت. بعد از این حادثه هولناک جلسه مشاورهای تشکیل شد و اطبا و مسئولین مملکتی و خانواده و اجتماعی گردهم جمع شدیم و موضوع را مجدداً مورد بررسی قرار دادیم. عوارض مصرف گزیلوکائین بمقدار بیش از حد مورد احتیاج میتواند تابلوی کلینیکی فوق را ایجاد کند و درمان آن قطع مصرف گزیلوکائین است.
حضرت امام خمینی بعد از این حادثه به حاج احمد آقا گفته بودند:
«بودن در این دنیا یا رفتن به دنیای دیگر برایم تفاوتی ندارد، ولی راجع به انقلاب کارهایی باید انجام دهم که مانده است.»
در زمانی که فشار خون حضرت امام سقوط کرده بود و تنفس ایشان بسختی انجام میشد و درد قفسه صدری داشتند، ایشان به آرامی در روی تخت دراز کشیده بودند و نگرانی و اضطرابی در رخساره ایشان آشکار نبود. در این روز بود که حاج
کتابطبیب دلهاصفحه 79
احمد آقا دستور دادند که مسئولیت جوابگوئی و مصاحبههای مربوط بحال امام به عهده اینجانب است و فرد دیگری حق صحبت راجع به حال امام را ندارد.
به همین دلیل هر روز صبح قبل از ساعت 8 از رادیو و تلویزیون تماس مستقیم تلفنی گرفته میشد و هر روز از حال امام جویا میشدند و صحبتهای اینجانب را در اخبار ساعت 8 پخش میکردند که این مصاحبهها تا حدود 40 روزی که حضرت امام در بیمارستان قلب تشریف داشتند ادامه داشت.
در تاریخ 5 / 11 / 58 حال حضرت امام خوب شد و درد قفسه صدری نداشتند و فشار خون وضع طبیعی داشت. اکثراً در حال استراحت در تخت و گاهی با نزدیکان و آشنایان مشغول صحبت بودند. ملاقاتها حتیالمقدور محدود و گاهی ممنوع بود.
طبق تصمیم گرفته شده غذای حضرت امام از خارج بیمارستان وارد میشد. دو روز اول افتخار آن به اینجانب داده شد که در منزل پدر خانم جناب آقای سرهنگ «مهندس صدف روز» تهیه و به بیمارستان آورده میشد. و بعدها بعلت آنکه نوع غذای حضرت امام و طرق طبخ را نزدیکان بهتر میدانستند توسط خانواده آقای دکتر بروجردی (خانم زهرا مصطفوی) دختر کوچک حضرت امام تهیه و به بیمارستان آورده میشد.
کتابطبیب دلهاصفحه 80