فصل سوم احداث بیمارستان در جماران

احداث بیمارستان در جماران

احداث بیمارستان در جماران

‏در اوایل سال 1362 شبی در جماران در نزدیک محل اقامت حضرت امام‏‎ ‎‏در اتاق پزشکان کشیک می‌دادم که فکری به مغزم خطور کرد و مرا به خود مشغول‏‎ ‎‏نمود. همانگونه که قبلاً اشاره شد، بعد از مرخص شدن حضرت امام از بیمارستان‏‎ ‎‏قلب و ساکن شدن در جماران با یاری طلبیدن از برادران متعهد و متدین و عاشق‏‎ ‎‏امام، یک تیم پزشکی تشکیل دادم و بصورت کشیک هر روز یک طبیب به همراه یک‏‎ ‎‏نفر از برادران اورژانس تهران و یک آمبولانس در خدمت حضرت امام بودیم. تا آن‏‎ ‎‏زمان برنامه چنین بود که در صورت ایجاد ناراحتی و بروز‏‎ ‎‏درد قلبی طولانی و غیر‏‎ ‎‏قابل کنترل حضرت امام را فوری به یک مرکز قلب مجهز منتقل کنیم.‏

‏مطلبی که به مغزم خطور کرد، دو جنبه داشت، یکی جنبه سیاسی و دیگر‏‎ ‎‏جنبه طبی.‏

‏1 - جنبه سیاسی و امنیتی‏

‏موضوع آن بود که انتقال حضرت امام از جماران به نقطه‌ای دیگر غیر منطقی‏‎ ‎‏به نظر می‌رسید و از طرفی در مواردی که علم پزشکی حکم می‌کرد ایشان باید هر‏‎ ‎‏چه زودتر به مرکزی مجهز منتقل شوند از نظر سیاسی و امنیتی و حفاظتی باید‏‎ ‎

کتابطبیب دلهاصفحه 157
‏بررسی‌های لازم انجام می‌شد و در این میان وقتهای ذیقیمتی را از دست می‌دادیم.‏‎ ‎‏2 - جنبه طبی‏

‏می دانیم با افزایش شن، احتمال تصلب شرائین افزایش می‌یابد و در نتیجه‏‎ ‎‏احتمال سکته‌های قلبی و یا قطع راههای هدایتی قلب و نامنظمی‌های مرگبار قلب‏‎ ‎‏زیادتر می‌شود.‏

‏از طرف دیگر اگر 4 - 3 ثانیه خون به مغز نرسد شخص بیهوش می‌شود و‏‎ ‎‏ممکن است از بین برود. با وجود تنگی عروق قلب امام و وجود علایم و نشانه‌های‏‎ ‎‏کمبود خون رسانی به عضله قلب و دردهای مکرر قلبی احتمال سکته قلبی و کُند‏‎ ‎‏شدن بیش از حد قلب می‌رفت و لزوم احتیاج به باطری برای راه اندازی قلب بسیار‏‎ ‎‏زیاد بود.‏

‏در حقیقت باید گفت انسانهایی که به سن بالا می‌رسند به یکی از علل ذیل‏‎ ‎‏فوت می‌کنند.‏

‏1 - به علت سکته‌های قلبی و مغزی 2 - به علت سرطانها که می‌تواند سریع‏‎ ‎‏یا بطی باشد 3 - بعلت عفونتها 3 - بعلت خونریزی‌های سریع گوارشی 5 - تصادف، ‏‎ ‎‏ 6 - شکستگی استخوانها و عفونتهای استخوان، 7‏‎ _‎‏ بیماریهای مزمن و علیل کننده‏‎ ‎‏8 - بیماریهای ناشناخته 9 - معدودی نمیرالملک هستند و سالها زنده می‌مانند و در‏‎ ‎‏آخر به علت ناشناخته در ضعف و سستی و عفونت می‌میرند.‏

‏با در نظر گرفتن دو جنبه فوق به ذهنم رسید که در نزدیک محل زندگی امام‏‎ ‎‏بفاصله چند متری امکاناتی فراهم کنیم تا در صورت احتیاج به جراحی یا‏‎ ‎‏در صورت‏‎ ‎‏احتیاج به گذاشتن باطری (پیس میکر) در داخل قلب و یا در صورت ایست قلب‏‎ ‎‏از امکانات پیشرفته برای حضرت امام استفاده کنیم.‏

‏روز بعد، این مطلب را با حاج احمد آقا خمینی در میان گذاشتم، حاج احمد‏‎ ‎‏آقا بزودی موضوع را گرفتند (به قول خودشان) و به ایشان تذکر دادم که در صورت‏‎ ‎

کتابطبیب دلهاصفحه 158
‏احتیاج موضوع را با برادران دفتر (و آیة الله خامنه‌ای و آقای رفسنجانی) مطرح کنند و‏‎ ‎‏در نهایت ضرورت و الزامی بودن موضوع را تاکید کردم.‏

‏موضوع مورد قبول حاج احمد آقا و برادران دیگر قرار گرفت. ابتدا محل مورد‏‎ ‎‏نظر در زیر حسینیه جماران تعیین شد، ولی بعداً در روبروی درب حسینیه معین شد.‏‎ ‎‏با در نظر گرفتن مطالب فوق وظیفه ما بود که امکانات لازم را برای روز مبادا در‏‎ ‎‏نزدیک ترین فاصله بمحل زندگی امام عزیز برپا کنیم و اگر چنین نمی‌کردیم در‏‎ ‎‏مقابل امّت اسلام، مسئول بودیم. ما نمی‌توانستیم حضرت امام را به خارج از منطقه‏‎ ‎‏و شهر و مملکت بفرستیم وظیفه ما بود در همان محل امکانات‏‎ ‎‏کافی را آماده کنیم و‏‎ ‎‏به لطف خداوند منّان و کمک برادران و در رأس آنها حاج احمد خمینی این کار‏‎ ‎‏انجام شد، ولی تصمیم گرفتیم موضوع را با حضرت امام در میان نگذاریم تا ببینیم‏‎ ‎‏چه پیش می‌آید.‏

‏بعد از رحلت قلب تپنده حضرت امام عزیز این محل که مورد توجه عاشقان‏‎ ‎‏آن حضرت بود توسعه یافت و با تجهیزاتی که بعداً فراهم گردید به عنوان بیمارستان‏‎ ‎‏بقیة الله اعظم شماره 2 به صورت یک مرکز قلب مجهز، وکت لب و بخش قلب و‏‎ ‎‏جراحی قلب فعالانه در خدمت مردم قرار گرفت و‏‎ ‎‏در حال حاضر در‏‎ ‎‏حال گسترش‏‎ ‎‏است. ان شاءالله چراغش روشن و خدماتش تا ابد مستدام بماند.‏

‎ ‎

کتابطبیب دلهاصفحه 159