بخش دوم

جامعه و تغییر و تحولات اجتماعی

جامعه و تغییر و تحولات اجتماعی 

‏اجرای‏‎ ‎‏قوانین بر معیار قسط و عدل و جلوگیری از ستمگری و حکومت جائرانه و‏‎ ‎‏بسط عدالت فردی و اجتماعی و منع از فساد و فحشا و انواع کجرویها، و آزادی بر‏‎ ‎‏معیار عقل و عدل و استقلال و خودکفایی و جلوگیری از استعمار و استثمار و‏‎ ‎‏استعباد، و حدود و قصاص و تعزیرات بر میزان عدل برای جلوگیری از فساد و‏‎ ‎‏تباهی یک جامعه، و سیاست و راه بردن جامعه به موازین عقل و عدل و انصاف و‏‎ ‎‏صدها از این قبیل، چیزهایی نیست که با مرور زمان در طول تاریخ بشر و زندگی‏‎ ‎‏اجتماعی کهنه شود. این دعوی به مثابۀ آن است که گفته شود قواعد عقلی و‏‎ ‎‏ریاضی در قرن حاضر باید عوض شود و به جای آن قواعد دیگر نشانده شود. اگر‏‎ ‎‏در صدر خلقت، عدالت اجتماعی باید جاری شود و از ستمگری و چپاول و قتل‏‎ ‎‏باید جلوگیری شود، امروز چون قرن اتم است آن روش کهنه شده! و ادعای آنکه‏‎ ‎‏اسلام با نوآوردها مخالف است ـ همان سان که محمدرضا پهلوی مخلوع می گفت‏‎ ‎‏که اینان می خواهند با چهارپایان در این عصر سفر کنند ـ یک اتهام ابلهانه بیش‏‎ ‎‏نیست. زیرا اگر مراد از مظاهر تمدن و نوآوردها، اختراعات و ابتکارات و صنعتهای‏‎ ‎‏پیشرفته که در پیشرفت و تمدن بشر دخالت دارد، هیچ گاه اسلام و هیچ مذهب‏‎ ‎‏توحیدی با آن مخالفت نکرده و نخواهد کرد بلکه علم و صنعت مورد تأکید اسلام‏‎ ‎‏و قرآن مجید است. و اگر مراد از تجدد و تمدن به آن معنی است که بعضی‏

کتابنگرشی موضوعی بر وصیتنامۀ سیاسی ـ الهی امام خمینی (س)صفحه 103
‏روشنفکران حرفه ای می گویند که آزادی در تمام منکرات و فحشا حتی‏‎ ‎‏همجنس بازی و از این قبیل، تمام ادیان آسمانی و دانشمندان و عقلا با آن‏‎ ‎‏مخالفند گرچه غرب و شرقزدگان به تقلید کورکورانه آن را ترویج می کنند.(59)‏

*  *  *

‏ ‏

‏اکنون ملتهای محروم جهان بیدار شده اند و طولی نخواهد کشید که این بیداریها‏‎ ‎‏به قیام و نهضت و انقلاب انجامیده و خود را از تحت سلطۀ ستمگران مستکبر‏‎ ‎‏نجات خواهند داد.(60)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ما می دانیم که این انقلاب بزرگ که دست جهانخواران و ستمگران را از ایران‏‎ ‎‏بزرگ کوتاه کرد، با تأییدات غیبی الهی پیروز گردید. اگر نبود دست توانای‏‎ ‎‏خداوند امکان نداشت یک جمعیت 36 میلیونی با آن تبلیغات ضداسلامی و ضد‏‎ ‎‏روحانی خصوص در این صد سال اخیر و با آن تفرقه افکنیهای بیحساب‏‎ ‎‏قلمداران و زبان مُزدان در مطبوعات و سخنرانیها و مجالس و محافل ضداسلامی‏‎ ‎‏و ضدملی به صورت ملیّت، و آنهمه شعرها و بذله گوییها، و آنهمه مراکز عیاشی و‏‎ ‎‏فحشا و قمار و مسکرات و مواد مخدره که همه و همه برای کشیدن نسل جوان‏‎ ‎‏فعال که باید در راه پیشرفت و تعالی و ترقی میهن عزیز خود فعالیت نمایند، به‏‎ ‎‏فساد و بی تفاوتی در پیشامدهای خائنانه، که به دست شاه فاسد و پدر‏‎ ‎‏بی فرهنگش و دولتها و مجالس فرمایشی که از طرف سفارتخانه های قدرتمندان‏‎ ‎‏بر ملت تحمیل می شد، و از همه بدتر وضع دانشگاهها و دبیرستانها و مراکز‏‎ ‎‏آموزشی که مقدرات کشور به دست آنان سپرده می شد، با به کار گرفتن معلمان و‏‎ ‎‏استادان غربزده یا شرقزدۀ صددرصد مخالف اسلام و فرهنگ اسلامی بلکه ملی‏‎ ‎‏صحیح، با نام «ملیت» و «ملی گرایی»، گرچه در بین آنان مردانی متعهد و دلسوز‏‎ ‎‏بودند، لکن با اقلیت فاحش آنان و در تنگنا قرار دادنشان کار مثبتی‏

کتابنگرشی موضوعی بر وصیتنامۀ سیاسی ـ الهی امام خمینی (س)صفحه 104
‏نمی توانستند انجام دهند و با اینهمه و دهها مسائل دیگر، از آن جمله به انزوا و‏‎ ‎‏عزلت کشیدن روحانیان و با قدرت تبلیغاتْ به انحراف فکری کشیدن بسیاری از‏‎ ‎‏آنان، ممکن نبود این ملت با این وضعیت یکپارچه قیام کنند و در سرتاسر کشور‏‎ ‎‏با ایدۀ واحد و فریاد «الله اکبر» و فداکاریهای حیرت آور و معجزه آسا تمام قدرتهای‏‎ ‎‏داخل و خارج را کنار زده و خودْ مقدرات کشور را به دست گیرد. بنابراین شک‏‎ ‎‏نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همۀ انقلابها جدا است: هم در پیدایش و هم‏‎ ‎‏در کیفیت مبارزه و هم در انگیزۀ انقلاب و قیام. و تردید نیست که این یک تحفۀ‏‎ ‎‏الهی و هدیۀ غیبی بوده که از جانب خداوند منان بر این ملت مظلوم غارتزده‏‎ ‎‏عنایت شده است.(61)‏

*  *  *

‏ ‏

‏مسیر یک ملت فداکار را نمی شود با دست زدن به ترور و انفجار و بمب و‏‎ ‎‏دروغ پردازیهای بی سر و پا و غیرحساب شده منحرف کرد، و هرگز هیچ حکومت و‏‎ ‎‏دولتی را نمی توان با این شیوه های غیرانسانی و غیرمنطقی ساقط نمود، بویژه‏‎ ‎‏ملتی مثل ایران را که از بچه های خردسالش تا پیرزنها و پیرمردهای بزرگسالش،‏‎ ‎‏در راه هدف و جمهوری اسلامی و قرآن و مذهب جانفشانی و فداکاری‏‎ ‎‏می کنند.(62)‏

*  *  *

‏ ‏

‏من به شما احزاب و گروهها، چه آنان که به چپگرایی معروف ـ گرچه بعضی‏‎ ‎‏شواهد و قرائن دلالت دارد که اینان کمونیست امریکایی هستند ـ و چه آنان‏‎ ‎‏که از غرب ارتزاق می کنند و الهام می گیرند و چه آنها که با اسم «خودمختاری»‏‎ ‎‏و طرفداری از کرد و بلوچ دست به اسلحه برده و مردم محروم کردستان و دیگر‏‎ ‎‏جاها را از هستی ساقط نموده و مانع از خدمتهای فرهنگی و بهداشتی و‏‎ ‎‏اقتصادی و بازسازی دولت جمهوری در آن استانها می شوند، مثل حزب‏

کتابنگرشی موضوعی بر وصیتنامۀ سیاسی ـ الهی امام خمینی (س)صفحه 105
‏«دموکرات» و «کومله» وصیت می کنم که به ملت بپیوندند. و تاکنون تجربه‏‎ ‎‏کرده اند که کاری جز بدبخت کردن اهالی آن مناطق نکرده اند و نمی توانند‏‎ ‎‏بکنند، پس مصلحت خود و ملت خود و مناطق خود آن است که با دولت‏‎ ‎‏تشریک مساعی نموده و از یاغی گری و خدمت به بیگانگان و خیانت به میهن‏‎ ‎‏خود دست بردارند و به ساختن کشور بپردازند و مطمئن باشند که اسلام برای‏‎ ‎‏آنان هم از قطب جنایتکار غرب و هم از قطب دیکتاتور شرق بهتر است و‏‎ ‎‏آرزوهای انسانی خلق را بهتر انجام می دهد.(63)‏‎[1]‎

*  *  *

‎ ‎

کتابنگرشی موضوعی بر وصیتنامۀ سیاسی ـ الهی امام خمینی (س)صفحه 106

  • رجوع شود به فیش 12.