فصل پنجم خاطرات و گزارشهای پزشکی

اهمیت به دستور پزشک

 اهمیت به دستورات پزشک

‏حضرت امام اهمیت زیادی به دستورات پزشک می‌دادند و در انجام موارد‏‎ ‎‏تجویز شده بسیار دقیق بودند. ابرمردی که «نه» گفتن وی لرزه بر اندام شرق و غرب‏‎ ‎‏ می‌انداخت وقتی از پزشک نحوه مصرف دارو و یا رعایت امر خاصی را می‌شنید به‏‎ ‎‏آرامی می‌پذیرفت. حضرت امام از محدود شدن و وابسته بودن بسیار ناراحت‏‎ ‎‏می شدند ولی وقتی مطالب به صورت مستدل برایشان توضیح داده می‌شد به آسانی‏‎ ‎‏می پذیرفتند و در رعایت موارد پذیرفته شده دقیق بودند. گاه این پذیرش برایشان تلخ‏‎ ‎‏بود معهذا به عنوان یک دستور طبی مراعات می‌کردند. روزی ایشان مراحل نقاهت‏‎ ‎

کتابطبیب دلهاصفحه 446
‏بعد از یک انفارکتوس را می‌گذراندند و می‌خواستند قدم زنان از حیاط کوچک‏‎ ‎‏بیمارستان به حیاط منزل وارد شوند. در مسیر راه چند پله و یک شیب وجود داشت‏‎ ‎‏که در آن شرایط رفتن ایشان بدون کمک صلاح نبود و ضرورت داشت با صندلی‏‎ ‎‏چرخدار از آن قسمت عبور کنند. اطرافیان صندلی چرخدار را در محل آماده کرده‏‎ ‎‏بودند. امام از نشستن روی صندلی چرخدار خوششان نمی‌آمد و بخصوص در آن‏‎ ‎‏مرحله از نشستن روی آن خودداری نمودند و اصرار اطرافیان هم بی تأثیر بود.‏‎ ‎‏همراهان از من که با فاصله‌ای دورتر ایستاده بودم کمک خواستند. وقتی به ایشان‏‎ ‎‏نزدیک شدم فرمودند چه کسی می‌گوید که باید سوار صندلی چرخدار شوم، من‏‎ ‎‏حالم خوب است. به آرامی عرض کردم من به عنوان پزشک می‌گویم که ضرورت‏‎ ‎‏دارد حضرت امام این قسمت از راه را خودشان نپیمایند. در حالی که از شنیدن این‏‎ ‎‏موضوع خشنود نبودند علیرغم میل خود روی صندلی چرخدار نشستند و من حالت‏‎ ‎‏تکدّر را در چهرۀ مبارکشان می‌دیدم. زمزمه عتاب آلودی هم بر لب داشتند که شاید‏‎ ‎‏حاکی از آن بود که پیمودن این راه که مشکل نیست و از کجا می‌دانید که برایم‏‎ ‎‏خطرناک است، معهذا دستور پزشک را پذیرفتند و در صندلی چرخدار آرام گرفتند و‏‎ ‎‏من هم زمزمه می‌کردم که هرگونه عتابی را بجان و دل خریدارم به شرط آنکه وجود‏‎ ‎‏مبارک امام محفوظ بماند و البته امام با نگاه مهربان دقایق بعد خود فهماندند که «تو‏‎ ‎‏وظیفه خود را انجام بده».‏

‎ ‎

کتابطبیب دلهاصفحه 447