حقیقت اسمای الهی
به تعبیر امام و سایر بزرگان عرفان، همه انسانها، سالک کوی اسمای الهی اند و
حقیقتِ اسما، لفظ و تعابیر لفظی نیست، بلکه همان کسانی هستند که خداوند به وسیله آنان درهای خیرات را بر خلایق می گشاید و با شناخت آنان، شناخت خدا امکانپذیر می شود بکم یُنَزِّل الغیث، مَن عَرَفَکُم فَقَدْ عَرَفَ اللّٰه، آنان وسیله پیوند آسمان الوهیت با خاکیان ناسوتی اند. ظاهرشان آراسته به نور هدایت و رسالت و باطنشان منور به نور «ولایت» است، اینان راهنمایانی هستند که با هدایت تکوینی در نهان و هدایت تشریعی در آشکار و عیان، انسانهای طالب کمال را راهنمایی می کنند.
پس سالک کوی دوست، با شناخت خود و جایگاه خود، که موجودی است که به صورت الهی آفریده شده است اِنَّ اللّٰهَ خَلَقَ آدمَ علیٰ صورته (همانا خداوند آدم را بر صورت خود آفرید) و نیز شناخت هدایتگران و ولی نعمتان خویش، سفر به سوی «خوبیها» و «ارزشها» را ـ که همان سفر به سوی کمال مطلق است پی می گیرد؛ و از زبان امام سجاد(ع) می گوید:
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 19
خداوندی را سپاس می گویم که وقتی می خوانمش، پاسخم را می گوید در حالی که او وقتی مرا می خواند، من در پاسخ دادن به او کاهلی می کنم. خداوندی را سپاس می گویم که وقتی خواهشی دارم، برآورده می کند؛ اما من در برابر فرمان او سرپیچی می کنم. خداوندی را درود می گویم که راه سؤال و درخواست را بازگشوده و راه مسافر کوی خویش را کوتاه گردانده. چنان با من حلم می ورزد که گویی من هرگز نافرمانی نکرده ام، و بالاخره درود بر او که مرا به خود وانمی گذارد.
براستی چه کسی غیر از این مفسران حقیقی کلمات محبوب می تواند اینچنین سخن بگوید که الهی ... بک عرفتک و انت دللتنی الیک.
باری، امام در این کتاب، حقیقت انسان را مطرح می کنند که او موجودی است الهی که ظاهرش نسخه ای است از عالم مُلک و ملکوت، و روحش نفخه ای است الهی؛ نفخت فیه من روحی (دمیدم در او از روح خویش).
این موجود همان کتابی است که خدای تعالی آن را با دو دست خود ساخته و رقم زده، و همان حقیقتی است که خدای تعالی با حکمت خویش او را استوار ساخته است. این انسان خاکی و افلاکی، عروجی و نزولی دارد که از جایگاه رفیع و برین به اسفل السافلین هبوط کرده و امکان بازگشت به جایگاه برتر و رفیع را دارد. او از منزلهایی عبور کرده تا به آخرین منزل طبیعت رسیده و این بار نیز منازل و درجات و مراتب را در می نوردد تا دایرۀ وجودی خویش را تمام کند. این سقوط و هبوط،
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 20
سرنوشت مختوم انسان است؛ اما ماندگاری در پایین ترین منزل طبیعت دون شأن اوست. پس بر اوست که با ره توشۀ ایمان و آگاهی و عشق و محبت، حرکت خویش را ادامه دهد تا در جوار حضرت محبوب مأوا گزیند. در آنجا نیز خاطری آسوده و آرام بر این عاشق سالک رقم نخورده است، زیرا کمال نامتناهی است و طلب نیز.
مرا در منزل جانان چه جای امن چون هر دم جرس فریاد می دارد که بربندید محملها
به تعبیر امام، همۀ انسانها سالک کوی حقند. برخی می دانند که به کجا می روند و برخی نادانند، و هنر در فهم و شناخت طریقت است. امام چنین توصیف می دارند:
پاره ای از قلوب، عشقی و از مظاهر جمالند و به حسب فطرت متوجه به جمال محبوب هستند و چون در سلوک، ادراک ظلّ جمیل یا مشاهدۀ اصل جمال کنند... و پاره ای از قلوب، خوفی و از مظاهر جلالند. آنها همیشه ادراک عظمت و کبریا و جلال کنند.
و از آنجا که این مسافر سرگشتۀ راه دوست، مظهر کلُ یومٍ هو فی شأن است و محبوب در هر آن با اسم خاصی بر او تجلی می کند؛ بنابراین سالک طریق، حالات گوناگون دارد؛ گاه در قبض است و گاه در بسط.
باری، اسمای الهی همان کارگزاران آفرینشند. اسما، حقایقی غیر لفظیند که خداوند توسط آنان در عالم هستی تجلی می کند و تأثیر می گذارد؛ باسمک الذی خَلَقْتَ به السموات و الارض یا بِکُمْ فَتَحَ اللّٰهُ و بِکُمْ یَخْتِمُ
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 21
اللّٰه.
گرچه این اسمای الهی خود مخلوقند؛ اما مخلوقی که از هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است، و بر مبنای حدیث قرب فرایض، چشم و دست و اعضا و جوارح خدای متعالند.
بنابراین، توسل به ائمه الهی و خواندن خدای خویش از زبان این بزرگواران، پیام امام خمینی است که در این برهۀ زمان شنیده می شود؛ و این سخنان، خزاین و گنجینه های غنی معرفت است و برای فهم این معارف، مطالعه و علم اندوزی و فلسفه و عرفان لازم است، و نتیجه فهم آن خزاین، حرکت است و پویایی؛ معرفت است و شیدایی؛ اطاعت است و بندگی؛ در این صورت است که ما خدای خویش را از زبان ولیّ کاملش می خوانیم و الاّ ما مهجورانِ گرفتارِ تنگناهای طبیعت و نفسانیات خویش که تحمل کوچکترین ناملایمات را نداریم، با چه جرأت و جسارتی لب به سخن گشوده و بگوییم فَهَبْنی یا الهی و سیّدی و مولای و ربّی صَبَرْتُ علی عذابِک فکیفَ اَصْبِرُ علی فِراقک.
امام در ره عشق می گویند:
من کوردل، تاکنون نتوانستم این فقره و بعض فقرات دیگر این دعای شریف را به جدّ بخوانم، بلکه آن را از زبان علی(ع) می خوانم و ندانم آن چیست؛ که صبر بر آن از عذاب خدا در جهنم مشکلتر است آن عذابی که تطلع علی الافئدة [است].
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 22