طریقۀ سلوک شیخ الانبیاء
سالک کوی دوست با خواندن این دعا سفری از ظاهر به باطن دارد، اللّٰهم انی اسئلک من بهائک بابهاه و کل بهائک بهی؛
و با ره توشۀ این واصلانِ کوی حقیقت در می یابد که با قدم معرفت نیز به هدف نهایی که فناء فی اللّه می باشد، نخواهد رسید و پروردگار خود را آنچنان که هست، بدون هیچ قید و اطلاقی مشاهده نخواهد کرد مگر آنکه دامن همت خویش محکم کند و ردای عمل خالص و بی ریا بر دوش کشد، منازل و مراحل را پشت سرگذارد تا آنجا که دیگر خود و خلوص خود را نبیند، به کمال انقطاع برسد و از خلق به سوی «حق مقید» روان شود تا بلکه به «حق مطلق» راه یابد که این امر فقط و فقط با عبادت حاصل شدنی است. امام خمینی از سفرنامۀ ابراهیم خلیل(ع) چنین یاد می کند.
حضرت ابراهیم(ع) روی خویش به سوی کسی کرد که آسمانها و زمین را از عدم به وجود آورد و این اولین مرحله معرفت است، از شرک بیرون آمد و در مراحل بعدی بتدریج از ظلمات عالم طبیعت بیرون می آید، در این هنگام «ربوبیت» نفس طلوع می کند و حجاب چهره جان می شود و به صورت ستاره ای در آسمان وجود او می درخشد. معمار توحید، افول آن را می نگرد. سپس به منزل «قلب» گام می نهد. در این هنگام ماه قلب از افق وجودش طلوع می کند و او نیز ربوبیّت «قلب» و حجاب شدن آن را می نگرد. دیری نمی پاید که افول و غروب آن را نیز نظاره می کند. از این مقام نیز می گذرد و باز ربوبیت مقید را در چهره و
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 23
حجابِ آفتابِ روح؛ نورافشان و درخشان می بیند. او در این مقام نیز سکنا نمی گزیند؛ زیرا که او به دنبال ربوبیت مطلق است نه مقید، و می داند، این مقیدات حجابهایی هستند که گرچه برخی از آنها نوریند، اما در «حجاب» بودن آنان تردیدی نیست. به هنگام افول و غروب نور روح چون نور حق درخشیدن گرفت و آفتاب حقیقی طلوع کرد، و ربوبیت «روح» نیز مضمحل و فانی گردید، در این حالت است که به فاطر روح و خالق آن توجه می کند، از هر اسم و رسم و تعینی رهایی می یابد. خدای را با همۀ عظمتش در وجود خویش احساس می کند و در بیرون به دنبال او نمی گردد؛ بلکه در بارگاه قدس ربوبی منزل می گزیند و به عالم اسما و صفات وارد می شود. در این عالم نیز از اسمایی که احاطه کمتری دارند شروع می کند تا برسد به اسمایی که بر همه اسما احاطه دارند، و سپس به عالم الوهیت مطلقه گام می نهد که همۀ تجلیات اسمایی و صفاتی در آن مستهلکند. بدین ترتیب می بینیم دعای شریف سحر در حقیقت سیری است در این مراتب که سالک مبتدی، اول بها می بیند و ابهی، جمال می بیند و اجمل؛ اما پس از عبور از این مرحلۀ اولیه در می یابد «تر» و «ترین» در این ساحت، معنا و مفهوم ندارد، هر چه هست حقیقت جمال است و حُسن؛ نه مشتقات آن. آنگاه این مسافر کوی اسما و صفات برای همسفرانی که در کاروان آفرینش لنگ لنگان پیش می روند سفرنامه می نویسد و آنان را راهنمایی و ارشاد می کند؛ از این روست که امام می گوید: ادعیۀ ائمه رهبرند به سوی مقصود نه راهنما.
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 24