مقالات

ویژگی های عارف

ویژگی های عارف

‏ابن سینا، در نمط نهم به بررسی و معرّفی‏‎ ‎‏عرفا و حالات و ویژگی های آنان پرداخته، و‏

‎ ‎‏معتقد است عرفا حالاتی دارند که در غیر آنان یافت نمی شود؛ زیرا آنان از‏‎ ‎‏انیّت خود به در آمده و به عالم قدس و تجرّد راه یافته اند، از این رو حالات‏‎ ‎‏و گفته های آنان برای بیگانگان ملموس و مفهوم نخواهد بود. همچنان که‏‎ ‎‏امام نیز در ره عشق توصیه می کند که:‏

‏     ‏سعی کن اگر اهلش نیستی و نشدی، انکار مقامات عارفین و صالحین را‎ ‎نکنی و معاندت با آنان را از وظایف دینی نشمری، بسیاری از آنچه آنان

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 35
گفته اند، در قرآن کریم به طور رمز و سربسته، و در ادعیه و مناجاتِ اهل‎ ‎عصمت، بازتر آمده است، و چون ما جاهلان از آنها محرومیم، با آن به‎ ‎معارضه برخاستیم.‎[1]‎

‏    ‏‏از نظر ابن سینا، هدف عارف فقط حق تعالی است پس، عرفان نیز ذاتاً‏‎ ‎‏مطلوب او نخواهد بود و امید و ترس عارف فقط و فقط از خداوند است،‏‎ ‎‏و به این ترتیب تنها مؤثر در وجود او حق تعالی است؛ زیرا در غیر‏‎ ‎‏این صورت «حق» بذاته هدف نخواهد بود. ‏العارف یریدُ الحق الاوّل.‎[2]‎

‏    ‏‏و امام نیز می گویند:‏

‏     ‏«انباشتن علوم گرچه علم شرایع و توحید باشد، از حجب نمی کاهد بلکه‎ ‎افزایش دهد و از حجب صغار او را به حجب کبار می کشاند» ‏و در ادامه‏‎ ‎‏می فرماید: ‏«نمی گویم از علم و عرفان و فلسفه بگریز و با جهل عمر بگذران‎ ‎که این انحراف است می گویم کوشش و مجاهده کن که انگیزه الهی و برای‎ ‎دوست باشد و اگر عرضه کنی برای خدا و تربیت بندگان او باشد، نه برای ریا‎ ‎و خودنمایی»‎[3]‎

‏    ‏‏عارف از دیدگاه شیخ الرئیس، صاحب اراده ای قوی است، و اراده‏‎ ‎‏حالتی است که بر شخصیتی عارض می گردد که به یقین برهانی مستبصر‏‎ ‎‏گردیده و با ایمان قلبی به مقام «طمأنینه» و «سکینه» رسیده است.‏

‏     ‏اول درجات حرکات العارفین ما یسمّونَهُ هُم الاِرادِه و هُوَ یَعْتَری‎ ‎المُسْتَبْصِرْ بالیقین البرهانی اَوِ الساکن النفس الی العَقْدِ الایمانی... .‎[4]‎


کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 36
‏    ‏‏عارف پس از مرحلۀ استبصار، به ریاضت نیازمند است و ریاضت‏‎ ‎‏متوجه سه هدف است:‏‎[5]‎

‏    ‏‏1ـ دور ساختن غیر حق (چه موانع درونی و چه موانع بیرونی)؛‏

‏     2ـ نفس اماره را تابع نفس مطمئنه بسازد تا از توهّمات رهایی یابد؛‏

‏     3ـ لطیف ساختن درون خویش برای تنبّه و آگاهی و قابلیت پذیرش‏‎ ‎‏حالات و مواجید الهی بنابراین، عارف از دید ابن سینا همواره به ریاضت و‏‎ ‎‏کسب آگاهی نیازمند است، بدین ترتیب ملازمت علم و عمل از اهمّ‏‎ ‎‏اموری است که عارف بدان توجه دارد و در اثر این ملازمت، نفس عارف‏‎ ‎‏تقویت می گردد و آمادگی بیشتری برای پذیرش و فهم حقایق می یابد؛ تا‏‎ ‎‏آنجا پیش می رود که اتصال به جناب حق برایش ملکه می شود، و معارفه و‏‎ ‎‏مصاحبت برای او دائمی می شود و او به بهجت و سرور می رسد، گرچه‏‎ ‎‏در ابتدا سرور راه پیدا و آشکار است؛ امّا کم کم به مقامی می رسد که کمتر‏‎ ‎‏شعف و سرور او ظهور بیرونی می یابد.‏

‏     چنین عارفی خود را پیوسته در محضر حق می بیند و حضور معبود‏‎ ‎‏خویش را حس می کند و به نشاطی وصف ناشدنی نایل می آید. وقتی لب‏‎ ‎‏به سخن می گشاید از رازی پرده برمی دارد و می گوید:‏

‏     ‏«عالم محضر خداست» یا «فالعالم مجلس حضور الحق و الموجودات‎ ‎حضّار مجلسه»‎[6]‎

‏    ‏‏چنین عارفی خود را آیینه ای می بیند که منعکس کننده صورت حق‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 37
‏است؛ ‏صار سُّره مرآة مجلوة محاذیاً بها شطر الحق و درت علیه اللذات العلی؛‎[7]‎‏ و‏‎ ‎‏از این حالت خویش مسرور می شود.‏

‏     از نظر امام، چنین انسانی به فرایض دینی و عبادات حق تعالی به چشم‏‎ ‎‏ادای تکلیف نمی نگرد، بلکه نماز در نظر او راز و نیازی است عاشقانه که‏‎ ‎‏با محبوب و خالق خود دارد؛ از این رو شیرین ترین و گواراترین حالات‏‎ ‎‏برای او، زمان گفتگو و مناجات و امتثال اوامر محبوب است.‏

‏     دیگر از ویژگیهای عارف شجاعت است، عارف شجاع است ‏العارفُ‎ ‎شجاعٌ‎[8]‎‏ چرا که جز از خدا، از هیچ کس ترس ندارد. چنانکه دیدیم که امام‏‎ ‎‏امت با آگاهی تمام از قدرت اقتصادی، نفوذ سیاسی و توان نظامی امریکا‏‎ ‎‏به صراحت فرمودند که: «امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند».‏‎[9]‎‏ عارف با‏‎ ‎‏همه وجود خویش این اصل توحیدی را درک و لمس کرده که: ‏لا مُؤثر فی‎ ‎الوجُودِ الاّ اللّه ‏، همه قدرتها به قدرت خداوند بازگشت دارد و قدرت مطلق‏‎ ‎‏تنها از آنِ اوست. امام که این باور در عمق دل و جان و ضمیر ایشان رسوخ‏‎ ‎‏کرده بود، حتی در سخت ترین اوضاع و دشوارترین شرایط از هیچ مانع و‏‎ ‎‏رادعی واهمه نداشتند و با طمأنینه قلب می گفتند که ما باید احکام اسلام‏‎ ‎‏را پیاده کنیم، قدرت مهیب امریکا از نگاه مؤمن راستینی همچون امام،‏‎ ‎‏پوچ و تهی است، و دستیابی به چنین بینشی جز با تهذیب نفس و ذوب در‏‎ ‎‏اسلام و اعتقاد خدشه ناپذیر به قدرت مطلق ذات حق میسر نیست.‏

‏     عارف، مجاهد است. از سویی با نفس خود در جهاد است که جهاد‏‎ ‎‏اکبرش گفته اند، و از سوی دیگر با دشمنان خدا و ستمگران روزگار در‏‎ ‎


کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 38
‏ستیز است که آن را جهاد اصغر نامیده اند. عرفانی که آدمی را به جهاد با‏‎ ‎‏ظالمان و طاغیان نخواند، عرفان منفی است، عرفان مثبت شیعی با ظلم و‏‎ ‎‏ظالم سرسازگاری ندارد.‏

‏     ویژگی دیگر عارف، کینه ناورزیدن و کینه توز نبودن است ‏صفاحٌ للذنوب‎ ‎و کیف لا و نفَسه اکبر من اَنْ تخرجها ذلة بَشَرْ؛‎[10]‎‏ زیرا که عارف چنان دل با خدا و‏‎ ‎‏رو با خدا دارد که خاطرۀ تلخی از کسی در دل او جا نمی گیرد. سالک‏‎ ‎‏الی اللّه ، هنگامی که چشمه های معرفت بر دل و جان او روان شد و افق‏‎ ‎‏«حال» به رویش گشوده گردید، خود را نیز از یاد می برد تا چه رسد به‏‎ ‎‏دیگران و بدکرداریهای آنان ‏نسّاء للأحقاد و کیف لا و ذکره مشغول بالحق‎[11]‎‎ ‎‏سیطره حق بر جان و دل عارف چنان حاکم است و چنان در حرم و حریم‏‎ ‎‏دل او مستقر است که جایی برای یاد دیگری نمی گذارد. این ویژگی نیز در‏‎ ‎‏همه رفتار و کردار امام نمایان بود، و برای ما به اقتضای نزدیکی با ایشان،‏‎ ‎‏بیشتر ملموس و محسوس بود. به عنوان نمونه، به خاطره ای اشاره می کنم‏‎ ‎‏که نامه ای سرا پا دشنام به ایشان برای درج در روزنامه های خارجی در‏‎ ‎‏یکی از مرزهای خروجی کشور کشف و حامل آن بازداشت گردیده بود.‏‎ ‎‏متعاقب این امر، شخصی برای وساطت و آزادیِ حامل نامه رجوع کرد.‏‎ ‎‏وقتی امام نامه را خواندند، فرمودند: رهایش کنید، دلش خواسته به من‏‎ ‎‏دشنام گوید. گفته شد: به حزب اللّه و مقدسات مردم اهانت کرده است.‏‎ ‎‏امام فرمودند: من از آنچه مربوط به خودم است گذشت کردم. ایشان حتی‏‎ ‎‏اجازه بدگویی درباره بدترین افراد را هم در محضر خود نمی دادند.‏

‏     ویژگی دیگر عارف، انقطاع از دنیا است. ‏ثم، انّهُ لیغیب عن نفسه فیلحظُ

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 39
جنابَ القدس فقط.‎[12]‎‏ البته انقطاع از دنیا و مادیات دو گونۀ مثبت و منفی‏‎ ‎‏دارد. اگر مراد از آن، ترک دنیا و مردم دنیا و انزوا گرفتن و بهره نگرفتن از‏‎ ‎‏نعمتهای الهی باشد، این انقطاع منفی است؛ و آنچه در خور عارف واصل‏‎ ‎‏است، انقطاع مثبت است که دل نبستن به دنیا و مادیات، و ترک تعلق به‏‎ ‎‏آنهاست. این ویژگی نیز در حضرت امام متجلی بود. ایشان در حالی که در‏‎ ‎‏متن سیاست و در مقام رهبری بودند، ذره ای تعلق و وابستگی به مادیات و‏‎ ‎‏امور دنیوی نداشتند و با وجود آنکه مرجعیت تقلید و زعامت عامه و‏‎ ‎‏مجلس درس و بحث داشتند، به محض احساس ضرورت انقلاب در‏‎ ‎‏کشور ایران، تنها برای رضای خدا و اقامۀ احکام الهی قیام کردند و از‏‎ ‎‏مجلس درس و بحث و زعامت ـ به همان دلیل که آنها را هدف‏‎ ‎‏نمی دانستند چشم پوشی کرده و به زندان و تبعید در راه ادای تکلیف تن‏‎ ‎‏دادند و پس از سالها تبعید، نهایتاً به پاریس ـ شهری که با روحیات ایشان‏‎ ‎‏که پروردۀ حوزه علمیه بودند سازگاری نداشت رفتند. بنابراین، از نگاه‏‎ ‎‏امام بریدن از دنیا به مفهوم گوشه گیری و انزوا و تنها ذکر و دعا نیست،‏‎ ‎‏بلکه عارف واقعی آن است که دل به دنیا نبندد. و همچنان که خود سیر‏‎ ‎‏الی اللّه دارد، دست مردمان را نیز بگیرد و با خود به ملکوت اعلا ببرد.‏

‏     ابوعلی سینا پس از بیان ویژگیهای عارف می افزاید:‏

‏     عارف، با این خصایص به چنان لطافت روحی و فکری دست می یابد‏‎ ‎‏که به هر چیز بنگرد نشان از حق در آن می بیند، و در این مقام است که‏‎ ‎‏«سالک الی اللّه چیزی را نمی بیند مگر آنکه خدا را با آن و در آن و پیش از‏‎ ‎‏آن و پس از آن می بیند»؛‏‎[13]‎‏ زیرا که دیگر هیچ شیئی مانع و حایل و حجابِ‏‎ ‎

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 40
‏بینش او نخواهد بود.‏

‏     او در این مقام، همه پدیده ها و آفریده ها را همراه با پدید آورنده و‏‎ ‎‏آفریننده آنها می بیند و همه را جلوه های صفات و اسمای الهی می داند. از‏‎ ‎‏این رو همه آنها را که نشانه های خداوندند دوست می دارد، و چون خدا را‏‎ ‎‏دوست می دارد خدمت به خلق خدا را بر خود تکلیف می داند و مایۀ‏‎ ‎‏رضای محبوب می شمارد.‏

‏     دوستی و دشمنی اش جهت دار می گردد و سرانجام همه زندگی او‏‎ ‎‏رنگ خدایی به خود می گیرد.‏

‏     خدای سبحان در قرآن کریم می فرماید: ‏صِبْغَةَ اللّٰهِ وَ مَنْ اَحْسَنُ مِنَ اللّٰه‎ ‎صِبْغَة.‎[14]‎

‏    ‏‏این ویژگی نیز در سراسر زندگی حضرت امام نمود خاصی داشت.‏‎ ‎‏علاقه و دوستی ایشان نسبت به افراد، رنگ خدایی داشت. به بچه ها‏‎ ‎‏علاقه زیادی داشتند؛ زیرا معتقد بودند بچه ها بر اساس فطرت پاک خود‏‎ ‎‏به خدا نزدیکترند. گاهی اوقات، وقتی از حرم امیرالمؤمنین علی(ع) به‏‎ ‎‏خانه برمی گشتند، با شور و شوق خاصی از آمدن بچه ها به نزد ایشان و‏‎ ‎‏لطافت روحی آنان تعریف می کردند و می فرمودند: «این بچه ها جدید‏‎ ‎‏العهد به ملکوت هستند».‏‎[15]‎

‏    ‏‏بنابراین، ملاک محبت برای حضرت امام «قرب به خدا» بود.‏

‏     عارف واقعی برای هیچ یک از موجودات این جهان، وجود مستقل‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 41
‏قائل نیست، همه را اَعراض وجود می داند؛ و عرض را قائم به جوهر. از‏‎ ‎‏نگاه او، عالم هستی شأن و جلوه ای از حقیقت مطلق است.‏

‏     از نگاه عارف، وجود از آنِ خداست و سرانجام، همه اعراض به وجود‏‎ ‎‏برخواهند گشت و عارفان باللّه و سالکان وادی معرفت، با اراده و اختیار‏‎ ‎‏خود پیش از اجل مقرر خویش به وجود اصلی و جوهر اولیه، یعنی ذات‏‎ ‎‏اقدس ربوبی برمی گردند. آنان پیش از فنای جسم، ‏فانی فی اللّه  ‏شده اند،‏‎ ‎‏قبل از مرگ، نفس خود را میرانده اند که فرمود: ‏مُوتُوا قَبْلَ اَنْ تَموتُوا.‎[16]‎

‏    ‏‏یعنی پیش از مردن، تعلقات و دلبستگیهای مادی را از جان خود‏‎ ‎‏برکَنید و نفس خود را بمیرانید.‏

‏     حضرت امام در کلامی منظوم می فرمایند:‏

گر اسیر روی اویی، نیست شو، پروانه شو‎ ‎پایبند ملک هستی، در خور پروانه نیست‎ ‎میگساران را دل از عالم بریدن شیوه است‎ ‎آنکه رنگ و بوی دارد، لایق میخانه نیست‎ ‎راه علم و عقل با دیوانگی از هم جداست‎ ‎بستۀ این دانه ها و این دامها، دیوانه نیست‎ ‎مست شو، دیوانه شو، از خویشتن بیگانه شو‎ ‎آشنا با دوست، راهش غیر این بیگانه نیست‎[17]‎‎ ‎‏     ‏‏در حقیقت توصیۀ ایشان به طالبان حقیقت آن است که اگر خدا را‏‎ ‎‏می خواهی، باید در او فانی شوی و از همه چیز منقطع، و در او محو گردی‏‎ ‎‏و چون پروانه، آنقدر گِرد وجودش بچرخی تا در آتش عشق و محبت او‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 42
‏گداخته و فانی شوی. چنانچه پایبند به خود بمانی و خود را ببینی، شایستۀ‏‎ ‎‏پروانه شدن نخواهی بود. کسانی که شراب عشق خدا را چشیده و مست‏‎ ‎‏شده اند، دل از دنیا و تعلقات مادی بریده اند، و این راه و رسم آنهاست‏‎ ‎‏ولیکن کسی که دلبستگی به دنیا و امور مادی دارد و دل به زرق و برق عالم‏‎ ‎‏بسته است، شایستگی نوشیدن شراب عشق و محبت خدا را ندارد. راه‏‎ ‎‏علم و عقل و راه کسانی که علم و عقل خویش را می بینند و در علم و عقل‏‎ ‎‏خود مانده اند، از راه دیوانگان‏‎[18]‎‏ که از مرحله علم و عقل گذشته و همه‏‎ ‎‏چیز خود را در وادی دوست از دست داده اند جداست، و کسی که اسیر و‏‎ ‎‏پایبند عقل خویش است، در مکتب عرفان دیوانه به شمار نمی آید تا‏‎ ‎‏بتواند خدا را ببیند. پیام عرفان این است که شراب عشق الهی را بنوش و از‏‎ ‎‏مرحلۀ عقل و هوش گذر کن و خود را نبین تا «خدابین» شوی. کسی که با‏‎ ‎‏حضرت دوست آشنا گشت، برای رسیدن به او راهی جز راهی که شرع‏‎ ‎‏پیش پای او نهاده ندارد، و نمی تواند متأدب به آداب شریعت نباشد.‏

‎ ‎

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 43

  • )) ره عشق؛ ص 35.
  • )) اشارات و تنبیهات؛ فصل پنجم، ص 343.
  • )) ره عشق؛ ص 25، 26.
  • )) اشارات و تنبیهات؛ نمط نهم، فصل هفتم، ص 445.
  • )) همان؛ فصل هشتم، ص 446ـ 447.
  • )) خمینی، روح اللّه ؛ مصباح الهدایة؛ با مقدمه استاد جلال الدین آشتیانی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، ص 46.
  • )) اشارات و تنبیهات؛ ص 451.
  • )) همان؛ ص 457.
  • )) صحیفه امام؛ ج 10، ص 516.
  • )) اشارات و تنبیهات؛ ص 457.
  • )) همان جا.
  • )) همان؛ ص 452.
  • )) ما رأیتُ شیئاً ِالاّ و رأیت اللّه مَعَه وَ فیه وَ قَبْلَه وَ بَعْدَه. ندیدم چیزی را مگر آنکه خدا   را همراه آن و پیش از آن و در آن و پس از آن دیدم؛ منقول از امیرالمؤمنین(ع؛ علم الیقین؛ ج 1، ص 49).
  • )) بقره / 138.
  • )) صحیفه امام؛ ج 10، ص 87.
  • )) بحارالانوار؛ ج 66، ص 317.
  • )) دیوان امام؛ ص 72.
  • )) منظور کسی است که جز خدا هیچ چیز، حتی عقل خود را نمی بیند و از مرحله عقل گذر کرده و به مرتبه عشق رسیده است.