مقالات

زندگی عرفانی امام خمینی

زندگی عرفانی امام خمینی

‏همه ویژگیهای عارف چنانکه گفته شد در‏‎ ‎‏وجود ملکوتی امام متجلی بود. علاوه بر آن،‏‎ ‎‏خصوصیات عرفانی دیگری در وجود‏

‎ ‎‏حضرتش  تبلور داشت که به گوشه هایی از آن اشاره می کنم.‏

‏     یکی از آن ویژگیها، تقید به ظواهر شرع بود؛ زیرا سالک وقتی به‏‎ ‎‏حقیقت راه یابد، نمی تواند از شریعت و طریقت بی نیاز باشد و خود را‏‎ ‎‏مستغنی بداند که این، عرفان منفی است. عارف شیعی، هر چه معرفت و‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 43
‏عرفانش بیشتر می شود، تقید و سر سپردگی اش به درگاه ربوبی و احکام‏‎ ‎‏متعالی اسلام، بیشتر می گردد و ما در زندگی ایشان شاهد این سرسپردگی‏‎ ‎‏و تقیّد به موازین شریعت بودیم؛ به عنوان مثال، بیشتر مستحبّات مانند‏‎ ‎‏قرائت قرآن، خواندن دعا، ذکر دائم، توجه به احوال مردم، رعایت حقوق‏‎ ‎‏آنان، رعایت آداب خواندن دعا و ورود به مساجد و حرم اهل بیت و... بر‏‎ ‎‏اثر ممارست و تکرار برایشان ملکه شده بود، و روشن است تا موازین‏‎ ‎‏شریعت شناخته نشود، سالک طریق نمی تواند کارهایش را براساس آن‏‎ ‎‏تنظیم کند.‏

‏     ویژگی دیگری که عرفا ـ حتی عرفای غیر شیعه نیز بدان متصفند،‏‎ ‎‏تفکیک ناپذیر بودن عرفان واقعی از عشق به ولایت است. عرفا، بدین‏‎ ‎‏حقیقت معترفند که نور خدا از مشکات ولیّ او در ما می تابد و تنها آنان‏‎ ‎‏هستند که قدرت ایصال الی المطلوب دارند.‏

‏     دعوی عرفان، بدون عشق به ولایت، کجروی و از خدا دور شدن‏‎ ‎‏است؛ چرا که خداوند سبحان در قرآن مجید فرمود:‏

‏     ‏یا ایها الذین آمنوا اتقوا اللّه و ابتغوا الیه الوسیلة و جاهدوا فی سبیله‎ ‎لعلّکم تفلحون.‎[1]‎

‏    ‏ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا پروا داشته باشید و به وسیلۀ پیروی‎ ‎از اولیای حق به خدا توسل جویید و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار‎ ‎شوید.

‏     ‏‏عارف واصل ما، حضرت امام خمینی به تشریح مقام خلافت و ولایت‏‎ ‎‏پرداخته و در عظمت مقام ولایت سخن می گویند. ایشان در کتاب مصباح‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 44
‏الهدایة الی الخلافة و الولایة مطالبی دارند که به چکیده ای از آن اشاره‏‎ ‎‏می کنیم.‏

‏     مقام خلیفۀ الهی جانشین غیبی است، محرم سرّ آن حقیقت می باشد.‏‎ ‎‏نور خلیفۀ الهی در آیینۀ اسما منعکس می گردد تا به این وسیله درهای‏‎ ‎‏برکات گشوده گردد و چشمه های خیرات سر زند و صبح ازل بدمد و آغاز‏‎ ‎‏به انجام بپیوندد. پس، با زبان غیبی از مصدر غیب حجاب اکبر و فیض‏‎ ‎‏اقدسِ انور، امر صادر شد تا در لباس اسما و صفات ظهور نماید و جامۀ‏‎ ‎‏تعیّنات بر تن پوشد. آن خلیفۀ الهی نیز امر را فرمان برده و خواستۀ او را‏‎ ‎‏به مرحلۀ اجرا در آورد. این خلافت، از بزرگترین شئون الهی و والاترین‏‎ ‎‏مقامات ربّانی است. باب ابواب ظهور وجود است و کلید کلیدهای غیب و‏‎ ‎‏شهود. این خلافت، همان مقام عندیتی است که کلیدهای خزائن غیب ـ که‏‎ ‎‏جز او کسی از آن آگاهی ندارد در آن مقام است.‏

‏     به واسطۀ همین خلافت است که اسمای حضرت حق پس از آنکه‏‎ ‎‏باطن بودند، ظاهر شدند؛ و صفات حضرت حق پس از آنکه نهان بود،‏‎ ‎‏آشکار گردید.‏

‏     این خلافت، همان روح خلافت محمّدی(ص) است، ربّ اوست،‏‎ ‎‏ریشه و سرآغاز اوست که در شخص پیامبر(ص) متجلّی می گردد.‏

‏     این خلافتی که قدر و منزلتش بیان شد، عبارتست از حقیقت «ولایت».‏‎ ‎‏ولایت به معنای قرب، محبوبیّت، مربی بودن یا نیابت کردن است که همۀ‏‎ ‎‏این معانی، حق مسلّم ولایت می باشد و دیگر مراتب وجود، سایۀ این‏‎ ‎‏حقیقت و ولایتند.‏

‏     این ولایت است که ربّ «ولایت علوی» است، و ولایت علوی با‏‎ ‎‏حقیقت محمدی(ص) در هر دو نشئۀ امر و خلق، متّحدند.‏


کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 45
‏     با این تعابیری که امام بیان می کنند، بدیهی است کسی نمی تواند بدون‏‎ ‎‏معرفت و عشق و توسل به خلیفه و ولیّ، به کمال خویش برسد، و‏‎ ‎‏استعدادهایش به کمال نخواهد رسید. در همین خصوص نیز امام‏‎ ‎‏می گویند که:‏

‏     نبوت، مقام ظهور خلافت و ولایت است و خلافت و ولایت باطن‏‎ ‎‏نبوت می باشد. شأن هر پیغمبری در هر نشئه ای از نشأت، آنست که‏‎ ‎‏حدود الهی را محافظت نماید و نگذارد آنها از حد اعتدال خارج شوند.‏‎ ‎‏پس، پیامبر کسی است که با دو اسم (الحکم و العدل) ظهور نموده، و از‏‎ ‎‏اطلاق طبیعت و زیاده روی ممانعت می کند و به عدالت دعوت می کند.‏‎ ‎‏خلیفه و جانشین پیامبر نیز باید مظهر او باشند؛ از این رو در اصول کافی و‏‎ ‎‏توحید صدوق می خوانیم که می فرماید: «اولی الامر را با معروف و عدل و‏‎ ‎‏احسان بشناسید».‏

‏     بنابراین، خلیفۀ الهی و یا اولیای الهی انسان های کاملی هستند که‏‎ ‎‏نه تنها انسانها، بلکه همۀ موجودات را به اعتدال می رسانند.‏

‏     بدین ترتیب، جدایی سالک از اولیای خدا انحراف از شاهراه حقیقت‏‎ ‎‏است، و حضرت امام در بحث انسان کامل به طور مفصّل به آن اشاره‏‎ ‎‏کرده اند. ایشان در بحث ضرورت معرفت و اتصال به ولیّ، معتقدند‏‎ ‎‏نخستین چیزی که افق صبح ازلی را شکافت و تجلّی خود را یکی پس از‏‎ ‎‏دیگری آغاز نمود و حجاب های اولیّه را درید. حضرت مشیّت است که‏‎ ‎‏گاهی از آن به مقام محمدی(ص) و مقام علوی(ع) تعبیر می شود؛ اما از‏‎ ‎‏آنجا که حضرت مشیت، ظهور حضرت جمع است، جامع همۀ صفات و‏‎ ‎‏اسمای احدیتِ جمع می باشد، و این مقام عبارتست از مقام تجلّی علمی‏‎ ‎‏در نشئۀ ظهور و عین. در این مقام است که هیچ ذره ای در آسمان و زمین از‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 46
‏علم او دور نیست؛ بدین ترتیب همۀ مراتب وجود، ظهور علم و قدرت و‏‎ ‎‏اراده و دیگر اسما و صفات خداوند است؛ و حق تعالی با همۀ قداستش‏‎ ‎‏در همۀ اشیا ظاهر است. ‏فهو مع تقدسه ظاهرٌ فی الاشیاء کلها و مع ظهوره مقدس‎ ‎عنها جلّها.‎[2]‎‏ و همۀ عالم مجلس حضور حضرت حق است و حاضران در‏‎ ‎‏این مجلس، همۀ موجودات می باشند. ‏فالعالمُ مجلسُ حضورِ الحق و‎ ‎الموجودات حضّارُ مجلسه.‎[3]‎

‏    ‏‏امام می فرمایند سرّ اعتراض حضرت موسی(ع) به حضرت خضر(ع)‏‎ ‎‏نیز همین است که خضر ـ علیه اسلام به واسطۀ آنکه مقام ولایت و‏‎ ‎‏سلوکش قویتر از حضرت موسی(ع) بود، چیزی را می دید که جناب‏‎ ‎‏موسی آن را نمی دید. بنابراین، حضرت موسی(ع) احترام مجلس را حفظ‏‎ ‎‏کرد و جناب خضر(ع) احترام صاحب مجلس را، و فرق میان این دو در‏‎ ‎‏نظر اهل معرفت آشکار است.‏

‏ ‏

من یار همی خواهم و او جلوه گه یار‏               ‏او خانه همی خواهد و من صاحب خانه

‏ ‏

‏     ‏‏خلاصه آنکه، بدون معرفت ولیّ و عشق به او، نمی توان به کمال‏‎ ‎‏مطلوب راه یافت؛ زیرا ولیّ خدا کسی است که مظهر مشیّت الهی و مظهر‏‎ ‎‏اسم علیم خداوند است، بنابراین می تواند موجودات را مطابق‏‎ ‎‏استعدادشان به کمال برساند.‏

‏     حضرت امام در مورد مراتب ایمان و دل سپردنِ تمامی موجودات در‏‎ ‎‏هر نشئه به وجود رسول غیبی و ولیّ حقیقی. معتقدند اوست که بر ساکنان‏‎ ‎‏هر دو جهان ـ غیب و شهادت رسول است، و سخنگوی بحقّی است که‏‎ ‎

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 47
‏بر مقیمان مُلک و ملکوت از مقام جمع، پیام می آورد، و نخستین گروهی‏‎ ‎‏که به این رسول غیبی و ولیّ حقیقی ایمان آوردند، ساکنین عالم جبروت‏‎ ‎‏بودند؛ یعنی انوار قاهر نوری، و قلمهای عالی الهی، و این نخستین ظهور‏‎ ‎‏بسط فیض و مدّظّل بود، چنانچه پیامبر(ص) فرمود: ‏اول ما خلق اللّه ‎ ‎نوری؛‎[4]‎‏ نخستین چیزی که خدای تعالی آن را آفرید نور من بود. سپس به‏‎ ‎‏ترتیب از موجودات عالی به موجودات دانی یعنی جهان ماده و ناسوتیان‏‎ ‎‏رسید، و همگی بدون سرپیچی یا گردنکشی ایمان آوردند؛ و شاید یکی‏‎ ‎‏از معانی کلام پیامبر(ص) که فرمود: ‏آدم و من دونهِ تحت لوائی‎[5]‎‏ همین‏‎ ‎‏مطلب باشد ـ بدین ترتیب، هر موجودی به اندازۀ وسعت و ظرفیت‏‎ ‎‏وجودی اش ولایت و خلافت باطنی را پذیرفته، و این همان ولایتی است‏‎ ‎‏که در همۀ کرانه های آسمان و زمین نفوذ دارد، و شاید همان امانتی باشد‏‎ ‎‏که انسان ظلوم و جهول آن را پذیرفت.‏

‏ ‏

آسمان بار امانت نتوانست کشید‏                   ‏قرعۀ فال به نام من دیوانه زدند

‏ ‏

‏     ‏‏باری، بحث خلافت و ولایت دامنۀ بسیار گسترده ای دارد که سالک‏‎ ‎‏طریق الهی را تا افق بی نهایت به پیش می برد، و او را به قدر ظرفیّت‏‎ ‎‏خویش به کمال می رساند. از منظر امام، انسان بدون شناخت «ولایت» و‏‎ ‎‏دستگیریِ هادیانِ طریق، نمی تواند به کمال مطلق نایل گردد.‏

‏     ویژگی دیگر امام نظم ایشان بود، عارف حقیقی از تمامی لحظات‏‎ ‎‏زندگی خود استفاده می کند و لحظه ای را بیهوده سپری نخواهد کرد، از‏‎ ‎‏این رو نظم و برنامه ریزی و استفادۀ منظم از زمان در زندگی امام جلوۀ‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 48
‏خاصی داشت، با توجه به اینکه امام در مقام یک رهبر سیاسی می بایست‏‎ ‎‏به گزارشات سیاسیون کشور گوش کنند و رهنمودهای لازم را ارائه دهند،‏‎ ‎‏و در مقام علمی نیز جوابگوی استفتائات و سؤالهای علمی مردم باشند،‏‎ ‎‏از طرف دیگر عارف و عابدی هستند که گذشته از امور «واجب» انجام‏‎ ‎‏امور «مستحب» را بر خود نیز فرض و لازم شمرده، و به عنوان پدر‏‎ ‎‏خانواده از رسیدگی به امور آنان لحظه ای غفلت نمی ورزیدند. همه این‏‎ ‎‏امور با نظم و برنامه ریزی دقیق، سرِ ساعت و در وقت مناسب، بدون‏‎ ‎‏تأخیر انجام می گرفت.‏

‎ ‎

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 49

  • )) مائده / 35.
  • )) مصباح الهدایة؛ ص 46.
  • )) همان جا.
  • )) بحارالانوار؛ ج 1، ص 97.
  • )) همان؛ ج 16، ص 403.